• سه‌شنبه / ۴ شهریور ۱۳۹۳ / ۰۱:۴۱
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 93060402103
  • خبرنگار : 71413

پای صحبت‌های دوستانه «هاروکی موراکامی»

رویایم این است ته یک چاه بنشینم!

رویایم این است ته یک چاه بنشینم!

«هاروکی موراکامی»، سرشناس‌ترین نویسنده ژاپنی طی مصاحبه‌ای که در نمایشگاه بین‌المللی کتاب ادینبورگ با باشگاه کتاب «گاردین» داشته از نویسندگی، قهرمان‌هایش، زندگی شخصی و رویاهای عجیب و غریبش گفته است.

«هاروکی موراکامی»، سرشناس‌ترین نویسنده ژاپنی طی مصاحبه‌ای که در نمایشگاه بین‌المللی کتاب ادینبورگ با باشگاه کتاب «گاردین» داشته از نویسندگی، قهرمان‌هایش، زندگی شخصی و رویاهای عجیب و غریبش گفته است.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، وقتی رمان‌های موراکامی را می‌خوانید، زندگی‌تان شبیه فضای داستان‌های او می‌شود، این جادوی خاص کارهای اوست. موراکامی که کمتر در محافل عمومی ظاهر می‌شود، زمان پاسخگویی به سوالات «جان مولان»، نماینده باشگاه کتابخوانی «گاردین» بسیار راحت و بشاش بود.

خالق 13 رمان پرفروش از جمله «کافکا در کرانه»، «جنگل نروژی» و «1Q84» در ابتدای مصاحبه بدون این که ناراحتی به خود راه دهد، می‌پذیرد که جزییات پی‌رنگ برخی از داستان‌هایش را کاملا فراموش کرده و توضیح داد: «سرگذشت پرنده کوکی» 20 سال پیش منتشر شد و من از آن زمان دیگر آن را نخوانده‌ام.

روایت سوم شخص آزارم می‌دهد‌

روایت سوم‌شخص مثل این است که از بالا به شخصیت‌هایم نگاه کنم. من اولین رمانم را در سال 1979 نوشتم، از آن زمان همه رمان‌هایم را به اول‌شخص نوشته‌ام. چندباری سعی کردم به سوم‌شخص بنویسم (که 20 سال طول کشید‌؛ اولین‌شان‌ «کافکا در کرانه» بود) و هربار احساس ناراحتی کردم... دوست داشتم در سطحی برابر با شخصیت‌هایم بایستم. این دموکراتیک است‌!

موراکامی

جوانتر بودم، دنبال یک زندگی بی‌سروصدا بودم

«تورو اوکادا» (شخصیت محوری رمان «سرگذشت پرنده کوکی») قهرمان من است. وقتی جوانتر بودم دوست داشتم مثل او باشم. فقط می‌خواستم فرد آرامی باشم و بی‌سرو صدا زندگی کنم. اما الان اصلا این طور نیست! زندگی خیلی عجیب است.

لباس‌های همسرم را هم اتو می‌کنم

من عاشق اتو کردن هستم. کارهای اتوی لباس‌های همسرم را هم انجام می‌دهم! بسیاری از تم‌های تکراری رمان‌هایم را از زندگی خودم گرفته‌ام‌، گربه‌ام، آشپزی کردنم‌، موسیقی مورد علاقه و دغدغه‌هایم. نوشتن یک رمان یک یا دو سال طول می‌کشد و من هر روز پس از دیگری در حال نوشتن هستم... خسته می‌شوم! مجبورم پنجره را باز کنم تا هوای آزاد تنفس کنم. برای سرگرم کردن خودم یک خط داستانی دیگر خلق می‌کنم. امیدوارم این جریان برای خوانندگان هم سرگرم‌کننده باشد‌! من همچنین از زاویه دید اول‌شخص می‌نویسم، بنابراین به چیز دیگری برای جلو بردن این خط داستان نیاز دارم: نامه‌ها یا داستان زندگی فردی دیگر.

علاقه‌ای ندارم درباره‌ خشونت بنویسم

دوست ندارم درباره‌ی خشونت و سوء‌استفاده جنسی بنویسم اما به خاطر داستان مجبورم. وقتی داشتم «سرگذشت پرنده کوکی» را می‌نوشتم خیلی ترسیده‌ بودم. همه مترجمان از وحشتناک بودن داستان به من گله کردند، اما نوشتن چنین داستانی خیلی ترسناک‌تر بود!‌ اما مجبور بودم این کار را بکنم. خشونت وسوء‌استفاده جنسی به عنوان محرک در داستان جای گرفته بود.

رویای زندگی‌ام، نشستن ته چاه است

نشستن ته یک جاه به تنهایی رویایی است که به واقعیت می‌پیوندد. موراکامی در این‌باره می‌گوید: این یک کابوس نیست، نوشتن رمان خیلی لذت‌بخش است. تو می‌توانی هر چیزی که دوست داری باشی‌! بنابراین فکر می‌کنم می‌توانم به تنهایی ته یک چاه بنشینم... این خیلی شگفت‌انگیز است!

خیال‌تان از ترجمه رمان‌هایم راحت باشد

وقتی از موراکامی در مورد ترجمه‌ی آثارش و از دست رفتن بخشی از کار حین فرآیند ترجمه از زبان ژاپنی‌ سوال شد‌، وی گفت: من کتاب‌هایم را به انگلیسی می‌خوانم‌، نه به فرانسوی‌، روسی‌، آلمانی یا زبان‌های دیگر. اما وقتی یک ترجمه انگلیسی کامل می‌شود‌، یک نسخه اولیه آن را برایم می‌فرستند. وقتی می‌خوانمش به نظرم خوب است‌! نمی‌دانم بعدا چه اتفاقی می‌افتد!‌ منظورم این است که وقتی از کتاب لذت می‌برم، ترجمه به نظرم مناسب می‌آید، بنابراین نگران نباشید! برخی اوقات ایراداتی پیدا می‌کنم و با مترجم تماس می‌گیرم. اما این شاید در حد سه یا چهار غلط در یک کتاب باشد.

نمی‌دانم در داستان‌هایم چه پیش می‌آید

در مورد فرآیند شکل‌گیری داستان در ذهنم و فرآیند نوشتن رمان‌ها باید بگویم‌ وقتی به صورت روزانه می‌نویسم، اصلا نمی‌دانم چه چیزی ممکن است اتفاق بیفتد. وقتی نگارش یک رمان را شروع می‌کنم‌، هیچ ایده‌ای در ذهن ندارم. مثلا در مورد «سرگذشت پرنده کوکی» اولین چیزی که در ذهن داشتم صدای یک پرنده بود که در حیاط پشتی خانه‌ام می‌خواند. اولین‌بار بود که چنین صدایی می‌شنیدم و دیگر هرگز نشنیدم. حس کردم این صدا چیزی را پیش‌بینی می‌کند، بنابراین خواستم در موردش بنویسم.

دومین ایده پختن اسپاگتی بود؛ داشتم اسپاگتی درست می‌کردم که کسی صدایم زد. این‌ها اتفاقاتی هستند که برای خودم رخ داده‌اند‌. در ابتدا تنها همین دو نکته را در دست داشتم. دو سال به نوشتن ادامه دادم. خیلی مفرح است! من نمی‌دانم روز بعد چه اتفاقی در پیش است. بلند می‌شوم، پشت میز کارم برمی‌گردم، رایانه را روشن می‌کنم و... بعد به خودم می‌گویم: امروز قرار است چه اتفاقی رخ دهد؟ این خیلی سرگرم‌کننده است.

تخیل من مثل یک حیوان است

تخیل من مثل یک حیوان است، بنابراین آنچه انجام می‌دهم زنده نگه‌داشتن اوست. ذهن من درگیر چاه است و فیل‌، یخچال، گربه و اتو کردن.‌ نمی‌توانم توضیحش بدهم.

زندگی‌ام پر است از همزمانی‌های عجیب

موراکامی درباره علاقه‌اش به استفاده از همزمانی‌های زیاد در داستان‌هایش گفت: این در حالی است که بسیاری از نویسندگان از این کار امتناع می‌کنند، چون فکر می‌کنند خوشایند خوانندگان نباشد.

کتاب‌های دیکنز پر از اتفاقات همزمان است‌، رمان‌های «ریموند چندلر» هم همینطور. «فیلیپ مارلو» در «شهر فرشتگان» بسیاری از اجساد مردگان را رو در روی هم قرار می‌دهد. این خیلی غیر واقع‌گرایانه است‌، حتی در لس‌آنجلس! اما هیچ کس شکایتی ندارد‌، زیرا بدون این همزمانی‌ها داستان چطور می‌توانست جلو برود؟ نکته همین است و این که زندگی واقعی من پر است از همزمانی‌های عجیب و غریب.

موراکامی

نویسندگی بدون آقا بالاسر!

هاروکی موراکامی در مورد فواید رمان‌نویس بودن گفت: زندگی بدون نظردهی‌، بدون قرار ملاقات و بی‌هیچ رییسی! علاوه بر این، مجبور نیستم چیز دیگری به زندگیم اضافه کنم.

هنگام نوشتن به موسیقی نیار دارم

وقتی داستان می‌نویسم به موسیقی نیاز دارم. ترانه‌ها به شکل طبیعی و اتوماتیک به سمت‌ام می‌آیند. من خیلی چیزها از موسیقی یاد گرفته‌ام‌، هارمونی‌، ریتم‌، بداهه‌گویی. ریتم برای من خیلی مهم است؛ تو باید با آن خواننده را جذب کنی تا بتوانی به نویسندگی ادامه دهی. معمولا وقتی در حال نوشتن هستم به موسیقی گوش می‌دهم و ترانه‌هایی که نامشان در کتاب‌هایم می‌آیند از همین‌جا پیدا می‌شوند.

قصد ندارم از شخصیت‌های غم‌زده بنویسم

موراکامی در پایان این گفت‌وگوی دوستانه در پاسخ به یکی از خوانندگانش که در مورد غمگین بودن شخصیت‌های رمان‌هایش اظهار نظر کرد‌، با شگفت‌زدگی گفت: واقعا؟ «تورو اوکادا» واقعا در مورد ازدواجش غمگین است‌، اما من اصلا قصد ندارم درباره‌ی شخصیت‌های غم‌زده داستان بنویسم.

هاروکی موراکامی از برجسته‌ترین نویسندگان معاصر است که «کافکا در کرانه»، «جنگل نروژی» و«1Q84» از معروفترین کتاب‌هایش هستند. وی اخیرا با آخرین کتاب خود «سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های سفرش» بار دیگر شوری در دنیای نشر و ترجمه به پا کرد. کتابفروشی‌های ژاپن برای فروش این رمان تا چند روز به صورت شبانه‌روزی فعالیت داشته‌اند و بسیاری از ناشران خارجی برای خرید حق چاپ ترجمه‌ی این اثر با هم به رقابت پرداختند. این نویسنده ژاپنی در سال‌های اخیر همواره یکی از بخت‌های دریافت جایزه نوبل ادبیات بوده است.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha