• جمعه / ۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ / ۱۱:۵۳
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 96020100118
  • خبرنگار : 71157

مدیرمرکز سعدی‌شناسی در نشست یادروز شیخ اجل:

سعدی هویت فرهنگ‌سازِ شهر شیراز است

سعدی هویت فرهنگ‌سازِ شهر شیراز است

کوروش کمالی سروستانی معتقد است:«سبکی که سعدی آن را بنیان کرد در تاریخ ادبیات فارسی چنان جایگاهی پیدا کرد که می‌توان گفت تاریخ ادبیات فارسی را به دوران پیش و پس از سعدی تقسیم کرد. این امر به هویت فرهنگی شیراز پیش از سعدی و پس از او نیز تسرّی پیدا کرد، بعد از  سعدی شیراز از آوازه‌ای ماندگار برخوردار شد و شیراز جغرافیایی و تاریخی پس از سعدی به شیراز فرهنگی و ادبی تبدیل شد.»

به گزارش ایسنا، مدیر مرکز سعدی‌شناسی درباره توجه سعدی به زادگاه خود شیراز در نشست علمی یادروز سعدی که در تالار مرکز اسناد و کتابخانه ملی‌ فارس  برپا شده بود، سخنرانی کرد.

متن سخنرانی‌ کمالی سروستانی در ادامه می‌آید:

توجه شاعران ایران و جهان به شیراز

«از نخستین زمانی که شاعران به توصیف زادگاه خویش در شعر پرداخته و از دلبستگی‌های خود به آن سخن گفته‌اند، تا به امروز که این امر مصداقی فراگیر، عمومی و جهانی یافته است، انگیزه‌های گوناگونی را می‌توان در لابه‌لای این گفته‌ها باز یافت که به تفصیل می‌توان بدان پرداخت؛ اما از دیگر سوی، این یادکردها خود به مفهومی تبدیل می‌شود که در پس‌زمینه خویش، مانایی و ماندگاری آن شهر و اقلیم را موجب می‌شود.

با مروری بر تاریخ شعر و بررسی دیوان شاعران با این رویکرد، می‌توان مصداق‌های بسیاری را در این زمینه یافت، چنانکه شاعرانی همچون منوچهری، فرخی سیستانی، فردوسی، انوری، سعدی و حافظ و مولانا و.... به نوعی، به توصیف شهر و زادبوم خویش پرداخته‌اند، اما در این میان برخی از شهرها به جهت ویژگی‌های خاص فرهنگی و اجتماعی خویش از اهمیت و نظرگاه عمومی و ملی برخوردار شده‌اند و به همین دلیل نیز در شعر شاعران دیگر سرزمین‌ها و اقلیم‌ها مورد ستایش قرار گرفته‌اند؛ چنانکه شیراز این اقبال را داشته که در این جرگه قرار گیرد و شاعران ایران و جهان به ستایشش بپردازند.

تاثر شاعران از محیط اطراف و عشق و الفتشان به دیار و شهر و کاشانه خود نشان از اهمیت این امر به عنوان هویت فرهنگی و اقلیمی آنان دارد. برخی از شاعران تا پایان عمر خویش زادگاه خود را ترک نکرده‌اند و برخی همچون سعدی شیرازی، سال‌ها در دیگر سرزمین‌ها زیسته‌اند و تجربیات حاصل از این سفرها را در آثار خویش با مردمان  در میان نهاده‌اند. بسیاری از آنان در اشعارشان نام زادگاه و شهر خود را به نیکی یاد کردند و برخی نیز با دلتنگی و رنجوری از آن یاد کرده‌اند و به همین دلیل روی به مهاجرت نهاده، دیار خود را ترک نموده و در اقلیمی دیگر ساکن شده‌اند و آنجا را به نیکی ستوده‌اند؛ چنانکه خواجوی کرمانی در اشعار خویش چنین یاد می‌کند:

     خّرم آن روز که از خطۀ کرمان بروم           دل و جان داده ز دست از پی جانان بروم

یا می‌گوید:

هر نسیمی که از آن خطه نیاید باد است               خنک آن باد که از جانب شیراز آید

برخی دیگر از شاعران نیز با عبور از اقلیمی، به پاسداشت آن شهر و یا خاطره خوشی که از آن سرزمین و مردمانش داشته‌اند، در شعر خویش ممدوحانه از آنجا یاد نموده‌اند. 

سرایش اشعاری که درباره میهن‌دوستی، تجلیل و بزرگداشت ارزش‌ها و افتخارات ملی سروده و نوشته می‌شد و بعداً عنوان «وطنیه» به خود گرفت، در تاریخ زبان و ادب فارسی امری دیرآشناست؛ تا بدانجای که کمتر شاعری را می‌توان یافت که ابیاتی در بزرگداشت زادگاهش نداشته باشد. حتی عارفان و صوفیان که دلبستگی چندانی به اقلیم مادی و عالم وجود ندارند، گاهی حب وطنشان معنایی دیگر می‌یابد؛ چنانکه ابوسعید ابوالخیر در اسرارالتوحید، درباره بخارا از قول رودکی می‌آورد:

هر باد که از سوی بخارا به من آید         زو بوی گل و مشک و نسیم سمن آید

بر هر زن و هر مرد کجا بروزد آن باد          گویی: مگر آن باد همی از ختن آید

که البته بسته به شرایط مختلف تاریخی این مفهوم در نزد شاعران و ادبا تغییراتی را با خود به همراه داشته است، چنان‌که دوره‌های وطنیه‌سرایی را در ایران می‌توان به سه دوره پیش از اسلام ، پس از اسلام تا دوره مشروطیت و دور مشروطه تقسیم کرد.

به باور بسیاری از پژوهشگران بسیاری از سروده‌های اوستا، اگرچه عنوان وطنیه ندارند، از آنجا که در ستایش و بزرگداشت سرزمین آمده‌اند، یادآور نوعی وطنیه‌اند: «می‌ستاییم تو را مانند میهن، ای سپندارمذ». شفیعی کدکنی می‌نویسد: «با پذیرش اسلام از سوی ایرانیان، مؤلفه‌های «وطن» دگرگون‌ شد و با مفاهیمی همچون: «عـالم اسلام»، «عـالم‌ بـرین»،  «زادگـاه» و سرانجام  « جهان‌وطنی» روبه‌رو شد».

در عالم اسلام، هر جا که مسلمانان زندگی می‌کردند، آنجا وطـن‌ اصـلی‌ آنـان محسوب می‌شد و در عالم برین، با تعابیری همچون ناکجاآباد، کوی دوسـت، کـنگره عرش‌، فردوس‌ برین‌، باغ ملکوت و ... در شعر شاعران روبه رو می‌شویم. از همین روی بود که پس از آنکه وطن در مفهوم زادگاه، مصداق یافت، عارف قـزوینی مـی‌نویسد: «وقـتی تصنیف وطـنی سـاختـه‌ام‌ کـه‌ ایرانی،‌ از ده‌هزار نفر یک نفرش‌ نـمی‌دانست‌ وطـن یعنی چه، تنها تصور می‌کردند وطن شهر یا دهی است که انـسان در آنـ‌جا زاییده‌ شده‌ باشد»

با این اوصاف، شاعران با چنین دیدگاه‌هایی، از سرزمین و وطن و زادبوم خویش؛ جایی که در آن زاده شده و یا بالیده‌بودند، یاد کرده‌اند که البته ضرورت و اهمیت این کار مورد بررسی قرار خواهد گرفت. به باور واجد شیرازی «سعدی نیز که دل‌باخته سرزمین و دیار خویش است و ماجرای «حب وطن»ش بر همگان آشکار؛ در اشعارش  پیوسته از اقلیم و زادبوم خویش، شیراز به گونه مستقیم، بیش از 40 بار، و غیر مستقیم یاد کرده  و با محور بیان حقیقی یا استعاری بسیاری از حوادث و ویژگی‌های فرهنگی این شهر و مردم آن را روایت کرده است.

از سوی دیگر به کار بردن 18 بیت به گویش محلی و قدیم شیراز در مثلثات سعدی می‌تواند دلبستگی درونی سعدی را نسبت به شیراز و فرهنگ و آداب و رسوم و لهجه مردم این دیار، به خوبی نشان دهد.

یادکرد شاعران و نویسندگان از زادبوم خویش در گستره وسیع معنایی آن چه اهمیتی در ساختار فرهنگی آن اقلیم می‌تواند داشته باشد؟

افروغ می‎‌گوید:«شهر مجموعه‌ای از عوامل زنده و پویاست که هویت‌ آن بسته به عناصر و عوامل تشکیل‌دهنده محیط‌های آن همچون آثار و بناهای تاریخی، گذرها و میادین از سویی، و روح حاکم فرهنگی بر آن از سویی دیگر است که این همه خود مخلوق روح خلاق ساکنان آن است. مجموعه این عوامل، هویت‌ساز اقلیم و سرزمین هستند که در گذر زمان و بنابر عوامل مختلف می‌تواند جهشی صعودی و یا قوسی نزولی داشته باشد».

در سرزمین ما نیز هویت ایرانی در طول قرون و اعصار به واسطه سیاست‌های حاکم ، بر اساس موازین گوناگونی تغییر یافته است؛ اگر روزگارانی تا به گاه ساسانیان، به واسطه فره ایزدی پادشاه، هویت ایرانی در گرو وفاداری به شاه بوده و با ورود فرهنگ و تمدن اسلامی، وفادارای به مذهب، مولفه هویت ایرانی تلقی می‌شده، اما در هماره تاریخ پر فراز و نشیب این سرزمین، هویت ایرانی، گذشته خویش را از طریق فرهنگ و زبان و ادب فارسی  و آثار گرانقدری که با این زبان خلق و آفریده شده، حفظ نموده است.

رویدادهای تاریخی و فرهنگی هر اقلیم، ساختار بنیادی اجتماعی یا ماهیت آن اقلیم به شمار می‌رود که به واسطه آن می‌تواند در حافظه تاریخی جهان ثبت شود.

مهر دوام شیراز در فرهنگ جهانی به دست سعدی

سعدی، ستاره تابناک زبان و ادب فارسی یگانه‌ای است که سِحْر کلامش به غایت اعجاز دست می‌یازد، ذکر جمیلش در افواه عوام افتاده و صیت سخنش را که در بسیط زمین رفته، همچون شکر می‌خورند و رﻗﻌﮥ مُنشآتش را چو کاغذ زر می‌برند،  بر تارک ادب جهانی چنان خوش درخشیده است که به گفته خودش:

هفت کشور نمی‌کنند امروز           بی مقالات سعدی انجمنی

با تثبیت جایگاه بلند ادبی خویش، اقلیم فارس را و سرزمین زرخیز شیراز را در فرهنگ جهانی و حافظه تاریخی ثبت کرده و مهر دوام زده است.

شیراز پس از سعدی به شیراز فرهنگی و ادبی تبدیل شد

شعر فارسی که در خراسان بزرگ زاده شده بود، در شهر شیراز و در آثار سعدی به کمال رسید. سبکی که سعدی بنیان آن را براساس واقعیت اجتماعی‏، سنت فرهنگی و تجربه و خلاقیت شخصی پی ریخت، در تاریخ ادبیات فارسی چنان جایگاهی یافت که با کمی تسامح می‌توان تاریخ ادبیات فارسی را به دوران پیش و پس از سعدی تقسیم کرد. این امر به هویت فرهنگی شیراز پیش از سعدی و پس از او نیز تسرّی پیدا کرد، چنانکه پس از سعدی شیراز از آوازه‌ای ماندگار و مانا برخوردار گردید و شیراز جغرافیایی و تاریخی پس از سعدی به شیراز فرهنگی و ادبی تبدیل شد.

در نگره‌های توسعه نوین شهری نیز تنها توجه «کالبدی» شهر را پویا و زنده و شاد نمی‌کند. شهر با روحش زنده است. برای توسعه و آبادانی شیراز باید به « جان» آن توجه کرد و « تن» شیراز را در خدمت آن قرار داد. «جان» روح شهر است و «تن» کالبد آن. روح شهر یعنی خاطره جمعی، عشق ورزی، مهربانی. روح شهر یعنی « فرهنگ شهر» و بدینسان «سعدی» در کنار «حافظ» و دیگر عالمان و عارفان و شاعران و نویسندگان و هنرمندان ، روح، فرهنگ و هویت شیرازند که بی حضور آنان شیراز کالبدی است بی‌جان.

پرسش نهایی آن است که به راستی این شهر و مردمان آن برای تکریم نام بلند سعدی چه کرده‌اند؟ چگونه او را پاس داشته‌اند و دین خویش را بدو چگونه ادا نموده‌اند؟ آیا شیخ بلند آوازه شیراز از بارگاهی درخور، تندیسی بایسته و سردیسی شایسته برخوردار است؟ دیوارهای این شهر سخنان گوهرین او را چون کسوتی فاخر بر تن نموده‌اند؟ زائران بارگاهش از میهمانسرایی در خور شیخ برخوردارند آن‌گونه که در زمان حیاتش، خوان رِباطش گسترده بود؟ کتاب‌سرایی در خور شیخ پدید آمده است؟ کیفیت و کمیت نشست‌های علمی و فرهنگی با موضوع سعدی و آثارش در هر سال چگونه است؟ آثار شیخ و بینش حکیمانه او تا چه میزان در تار و پود خانواده‌ها و اجتماع ما رخنه نموده است؟ برای باروری  و نوگستری این فرهنگ غنی تا کنون چه کرده‌ایم؟ چند فیلم، سریال و تئاتر با موضوع سعدی و آثارش، ساخته و پرداخته‌ایم؟ موسیقی سنتی و پاپ ما تا چه اندازه با اشعار سعدی همراه بوده است؟ دانشگاه‌ها و مراکز علمی و پژوهشی ما تا کنون چند کرسی را به سعدی پژوهی اختصاص داده‌اند؟ میزان اقبال رساله‌ها و پایان نامه‌های تحصیلی از این موضوع چگونه است؟ چند نشریه تخصصی علمی به سعدی و آثارش اختصاص دارد؟ میزان چاپ و نشر کتاب‌های تخصصی پیرامون سعدی و آثارش چگونه است؟ سازمان‌های علمی و پژوهشی و فرهنگی ما چند جایزه را به نام شیخ اختصاص داده‌اند؟ و بسیاری پرسش‌های دیگر که با نگاهی به کارنامه تنک مایه سعدی پژوهی، متاسفانه پاسخی در خور شیخ ندارند.

قصور درباره سعدی

آنچه که پیداست، آن است که سازمان‌ها و نهادهای اجرایی ما در ادای دین خویش به سعدی، قصور بسیار داشته‌اند. دانشگاه‌ها و مراکز علمی و فرهنگی ما نیز از این امر مستثنی نیستند. کارنامه چاپ و انتشار کتاب در سال 1395 نیز در قیاس با سال‌های پیشین، سیری نزولی را طی کرده است. بر اساس آمار ارائه شده در سال 1395، جمعاً 126 عنوان کتاب در شمارگان 161250 در رابطه با سعدی منتشر شده است.

این همه از آن روست که آگاهانه به یاد آوریم که اینک گاه آن فرا رسیده تا با ژرفنگری بیشتری به داشته‌های خود بیندیشیم و میراثی غنی را که بدان دست یافته‌ایم چنانکه باید پاس داریم. بر فرهنگ بلندآوازه این سرزمین برگی بی‌فزاییم و نقشی بینگاریم و روح خویش را، سعدی را پاس بداریم.»

انتهای پیام 

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha