• دوشنبه / ۱۹ آبان ۱۳۹۹ / ۰۸:۲۰
  • دسته‌بندی: فرهنگ حماسه
  • کد خبر: 99081912138
  • خبرنگار : 71451

برگی از تاریخ

ماجرای نخستین عزاداری اسرای ایرانی

ماجرای نخستین عزاداری اسرای ایرانی

در روزهای اولیه با احتیاط و مخفیانه و دورازچشم دژخیمان بعثی سوگواری انجام می‌شد. می‌خواستیم همان اول بسم‌الله جنگ و دعوا را شروع نکنیم و در روز عاشورا و تاسوعا از عرض ادب به سالار شهیدان محروم نشویم.

به گزارش ایسنا، روز ۱۸ آبان ماه ۱۳۵۹ سالروز نخستین ماه محرم در اسارت است که برای اولین بار آزادگان سرافراز کشورمان در قلب دشمن بعثی، با وجود تمام فشارها و هشدارهای عراقی‌ها برای جلوگیری از برگزاری آن همچنان ادامه دادند  تا به شب عاشورا رسیدند.

در ادامه برشی از کتاب «واگویه‌های سید» که خاطرات «سیداحمد قشمی» را در خود جای داده است مرور می کنیم. این آزاده روایت می کند:  در اولین سال اسارت‌مان، ماه محرم تقارن پیدا کرده بود با ماه‌های آبان و آذر سال ۱۳۵۹. عراقی‌ها با حساسیت‌ تمام در ایام محرم پی‌درپی هشدار می‌دادند و خط و نشان می‌کشیدند. همة تلاششان بر این بود که جلوی عزاداری اسرا را بگیرند؛ اما مگر می‌شد! با گماردن نگهبان به صورت نوبتی و داوطلبی از همان روز اول محرم، کار عزاداری شروع شد.

البته در روزهای اولیه با احتیاط و مخفیانه و دورازچشم دژخیمان بعثی سوگواری انجام می‌شد. می‌خواستیم همان اول بسم‌الله جنگ و دعوا را شروع نکنیم و در روز عاشورا و تاسوعا از عرض ادب به سالار شهیدان محروم نشویم. این شد که عزاداری‌ها هر شب مخفیانه تکرار شد اما هر چه به روز عاشورا نزدیک‌تر می‌شدیم، سوگواری‌ ما بیشتر و بیشتر قوت می‌گرفت تا به شب عاشورا رسیدیم.

شب عاشورای سال ۱۳۵۹ برایمان در رمادیه و در قلب دشمن رقم خورد. اوج‌گیری سوگواری بچه‌ها و فریاد «واحسینا» از همه آسایشگاه‌ها در فضای اردوگاه طنین‌ افکند. از هر سه قاطع زندان رمادیه صدای مداحی و نوحه‌سرایی و سینه‌زنی برای سالار شهیدان به گوش می‌رسید.

افسران، درجه‌داران و سربازان عراقی، که شاید تعدادشان به ۲۰ نفر می‌رسید، سراسیمه به تک‌تک آسایشگاه‌ها حمله کردند و با میله‌های آهنی و شلاق‌های کابلی به یکایک بچه‌ها یورش بردند. به ‌طوری که حتی یک نفر از قریب ۲۰۰۰ اسیر اردوگاه از ضرب‌وشتم عراقی‌های بعثی در امان نماند.

چهره‌های بچه‌ها دیدنی بود، همه کبود و زخمی اما خوشحال. انگار هجمه ناجوانمردانه دشمن، برایشان از عسل شیرین‌تر بود. جالب اینکه در آسایشگاه ۹ تعدادی از برادران اهل سنت هم حضور داشتند. ارشد ما هم مرحوم «عنایت» از برادران بسیار رشید، شجاع و جوانمرد اهل سنت بود. آنها هم در این عزاداری همراه برادران شیعه خود بودند.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۳۹۹-۰۸-۱۹ ۱۲:۳۷

بشکنه اون دستت با باتوم اسیر در بند می زنی