/همايش «عرفان، اسلام، ايران و انسان معاصر»/ سخنان محمدعلي موحد، محسن كديور و رضا داوري اردكاني دربارهي شيخ اشراق
دكتر محمدعلي موحد:
شمس، سهروردي را كشته راه سياست دانسته است
دكتر محمدعلي موحد در دومين روز از همايش «عرفان، اسلام، ايران و انسان معاصر» بزرگداشت شهابالدين سهروردي اظهار داشت: با نگاهي به نوشتههاي سهروردي در مييابيم روح سياست در آثارش ديده ميشود. قتل او هم شايد به دليل مواضع سياسياش در نحوه حكومتداري باشد.
به گزارش گروه دريافت خبر ايسنا از دبيرخانه همايش «عرفان، اسلام، ايران و انسان معاصر» اين استاد دانشگاه در سخناني با عنوان «نسبت شيخ اشراق و شمس تبريزي» قرون 6 و 7 هجري قمري را به لحاظ وجود متفكراني چون برادران غزالي، عينالقضات همداني، نجم كبري، نجم رازي، شيخ اشراق، ابن عربي، شمس تبريزي، مولانا و حتا در ساحتهاي غير عرفاني كساني چون توسي، ياقوت حموي و رشيدالدين فضلالله، از بارورترين و پررونقترين دورههاي ايران دانست.
وي گفت: در اين ميان اگر بخواهيم بزرگي اشخاص را با تاثيرشان بسنجيم، بيترديد سهروردي، ابن عربي و شمس تبريزي را بايد در درجه نخست قرار داد.
موحد با تاكيد بر آنكه دلايل اعدام شيخ اشراق در سال 587 هجري قمري هنوز هم كاملا مشخص نيست، افزود: سهروردي با پسر صلاحالدين ايوبي (حاكم حلب) بسيار نزديك بود. البته اعدام او هم نميتوانست بي سر و صدا باشد و قتلش هم مخفي نميماند. چنانچه «ابن خلكان» مورخ، كه در دوران جوانياش دو سال در حلب سپري كرده بود، در مورد او گفته: مردم حلب درباره او دو دستهاند عدهاي كه بسيارند او را ملحد و بي دين ميدانند و عده اي قليل هم از او طرفداري ميكنند.
وي درباره زندگي ابن عربي نيز گفت: او در سال 560 در اندلس متولد شد، در سال 580 به تصوف روي آورد و سپس به كشورهاي شرق اسلامي مهاجرت كرد. در سال 598 به مكه رفت و نگارش كتاب معروفش كه دايرهالمعارف بزرگي با عنوان «فتوحات مكيه» است را در آنجا آغاز كرد.
اين محقق اضافه كرد: ابن عربي سپس به بغداد، موصل، آناتولي و قونيه هم سفر كرد و سرانجام در حلب ساكن شد؛ ولي در اواخر عمر از حلب به دمشق رفته و در آنجا فوت كرد.
وي ابن عربي را مردي دانست كه به مانند شيخ اشراق بسيار تاثيرگذار است و افزود: جالب اينجاست كه ابنعربي از سهروردي حتا سخني به ميان نميآورد؛ ولي شارحانش تا آنجا كه من اطلاع دارم با سهروردي برخوردي ستيزه جويانه داشتهاند.
موحد گفت: شمس تبريزي درباره شيخ شهاب (سهروردي) مي گويد: «آن شهاب را آشكارا كافر ميگفتند آن سگان». و از اين گفته، چنين استنباط ميشود كه در آن زمان هنوز شيخ اشراق را بيدين ميدانستند.
او با تاكيد بر آنكه ابن عربي و شيخ اشراق به شاخه عرفان نظري تعلق دارند، نام
نبردن ابن عربي از سهروردي را تامل برانگيز دانست و ادامه داد: شمس در اشاراتي كه دارد صريحا ميگويد كه سهروردي كشته راه سياست است.
به عقيده وي، اين گفته را در اين معنا ميتوان استنباط كرد كه صلاحالدين ايوبي يك سال پس از قتل سهروردي با صليبيون به صلح و سازش رسيد. البته با علم به آنكه فقهاي حلب سلسله جنبان تحرك عليه شيخ اشراق بودند.
وي تصريح كرد: با نگاهي به نوشتههاي شيخ اشراق در مييابيم كه نوشتههايش خالي از روح سياست نيست، كه شايد به گوش صلاحالدين ايوبي رسيده باشد و اين واكنش (اعدام سهروردي) را نشان داده باشد.
به گفته اين استاد دانشگاه، سهروردي به دو نوع حكومت ظاهر و باطن عقيده دارد كه البته با روح سياست زمان او نميخواند و يك كلاغ و چهل كلاغ فقهاي مخالف او هم مزيد بر اين علت ميشود تا مقدمات مرگ او را فراهم آورد.
وي در بيان نقد شمس درباره شيخ اشراق اظهار داشت: شمس ميگويد: «ابن شهاب ميخواست كه درم و دينار را برگيرد كه سبب فتنه و بريدن دستها و سرها است. او ميخواست معاملات خلق به چيزي غير از سيم و زر باشد. در حقيقت شمس طرح وسيعي براي تغيير ساختار اجتماعي سياسي دولتها دارد».
موحد اضافه كرد: ابن عربي هم شايد به اين دليل كه در معرض تكفير است دست به عصا راه ميرود. زيرا بعدها نزد قاتل شيخ اشراق، حاكم حلب رفته است كه تا سال 623 بر مسند حكومت بوده و از او حتا تعريف هم ميكند.
وي پيشنهاد كرد: آثار سهروردي بازخواني شود تا گسترده فكر او براي همگان معلوم شود. چرا كه شايد ملاحظات سياسي كساني چون ابن عربي او را وادار به سكوت كرده باشد.
محسن كديور:
نگاه سهروردي به عشق فيلسوفانه و عارفانه است
محسن كديور ـ رييس گروه فلسفه دانشگاه تربيت مدرس ـ نيز در اين همايش كه در باشگاه دانشجويان دانشگاه تهران برگزار شد، با بررسي اجمالي رساله «حقيقت العشق»، نگاه سهروردي به مقوله عشق را نگاهي فيلسوفانه و عارفانه توصيف كرد.
رييس انجمن دفاع از آزادي مطبوعات، با بررسي رابطه عقل و عشق از ديدگاه سهروردي، او را عارفي توصيف كرد كه دل در گرو عقل و عشق داشته است.
وي اظهار داشت: شنيدن سخن عشق از سهروردي از آنجا حايز اهميت است كه عارفان تنها دل در گرو عشق و فيلسوفان قدم در بارگاه عقل دارند و اما سهروردي حق عقل وعشق را توامان ادا ميكند.
اين استاد فلسفه دانشگاه، همچنين به كتابهاي «حكمت الاشراق» و «پرتو نامه» اشاره كرد كه درهر دو سند كه يكي به زبان عربي و ديگري به زبان فارسي نگاشته شده، عشق به عنوان رابطه وجودي بين موجودات متعالي و انوار طوليه و عرضيه شناخته و بررسي شده است.
كديور به بررسي رابطه عقل و عشق در رساله «حقيقت العشق» سهروردي پرداخت و گفت: سهروردي عقل را مخلوق خدا با سه فرزند و يا گوهري با سه صدف «حسن» و «عشق» و «حزن» دانسته است.
رييس گروه فلسفه دانشگاه تربيت مدرس، جاي پاي افلاطون را در نوشتههاي سهروردي مشهود توصيف كرد؛ اما وارد كردن بحث حزن را در كنار مقوله «حسن» و «عشق» كاري بديع دانست.
وي ابتكار ديگر سهروردي را در اين رساله، بيان رساله به زبان حال و به نقل از زبان «عشق» ، «حسن» و «حزن» ذكر كرد و گفت: در اين اثر براي نخستين بار در زبان فارسي، عارفي عشق را به زبان آورده و از زبان او سخن گفته است.
كديور اظهار داشت: در اين اثر، عشق در پاسخ به زليخا كه از او ميخواهد خود را معرفي كند، خود را از بيتالمقدس ميداند كه چون عرب باشد «عشق» و چون عجم باشد «مهر» خوانده ميشود.
اين استاد دانشگاه گفت: در «مونس العشاق» 12 فصل وجود دارد كه هشت فصل آن زبان حال دارد و سهروردي در چهار فصل نهايي آن به تفسير عارفانه - فلسفي از عشق ميپردازد.
وي افزود: اين رساله كاملا مردانه است و به جز زليخا در هيچ جاي آن به وجود زني اشاره نميشود؛ تا جايي كه حتا عشق، حزن و حسن به عنوان سه پسر عقل معرفي ميشوند.
كديور خاطرنشان كرد: در اين اثر يوسف در قالب «حسن»، زليخا در شمايل «عشق»، يعقوب در صورت «اندوه و حزن» وارد ميشوند.
او نگاه سهروردي به انسان را نگاهي كاملا خوش بينانه توصيف كرد و افزود: سهروردي در نخستين بحث تمثيلي خود در اين راستا انسان را مملو از حسن معرفي ميكند كه اين نگاه، نگاهي خوشبينانه و همچون نگاه اسلام به انسان است.
وي رابطه حسن با كمال و جمال ازديدگاه سهروردي را در بخش بعدي سخنانش بررسي كرد و گفت: به گفته سهروردي، «حسن» برادر بزرگتري است كه وكيلي با نام «عشق» دارد و لذا از نظر او نميتوان به كمال رسيد؛ مگر از طريق عشق.
كديور تاكيد كرد:از نظر سهروردي در وجود شخص عاشق چيزي ويران و چيزي بنا نهاده ميشود.
وي اظهار داشت: سهروردي در اين بخش از «حقيقت عشق»، هر عشقي را حاوي محبت ميبيند، اما معتقد است كه هر عشقي، «عشق» بلكه نخستين عرصه عشق را شناخت، سپس «محبت» و در مرحله نهايي «رسيدن به عشق» ميداند.
كديور يكي از مباحث زيباي كتاب سهروردي را ريشهيابي «عشق» دانست و افزود: سهروردي عشق را برگرفته از ريشه عشقه ميداند، پيچكي كه با استوار شدن در زمين دور درخت ميپيچد و آنچنان او را شكنجه ميكند تا جان او گرفته شود.
وي افزود: از نظر سهروردي، انسان هم درخت ملكوتي است كه دو بخش «حبالقلب» و «وجود مادي» دارد و كسي كه عاشق است، بايد بميرد تا درخت ملكوتي وجود او به اوج خود برسد.
اين استاد دانشگاه تربيت مدرس گفت: در بخش آخر «مونس العشاق» زيباترين بند رساله سهروردي آورده شده است كه از منظر سهروردي «عشق در هر شهري كه وارد شود بايد از براي او گاوي (كه همان نفس است) قرباني شود».
وي با اشاره به كتابهايي بيشماري كه با بررسي رساله «مونسالعشاق» نگاشته شده است، اظهارداشت: «ابن تركه اصفهاني» مهمترين رساله را در اين باب دارد. او در رساله «عقل و عشق» خود به تبعيت از سهروردي، فرمانروايي انسان را با عشق ميداند و عشق را «شاه شهر و عقل را وزير همان شهر» معرفي ميكند.
كديور گفت: سهروردي فيلسوف و عارفي است كه رسيدن به عشق جاويدان را با رسيدن به شهر جاويدان خرد يا عقل فعال ميسر ميداند.
رضا داوري اردكاني:
سهروردي زبان فلسفه را به ايرانيان آموخت
همچنين رييس فرهنگستان علوم سهروردي را نخستين كسي دانست كه زبان خاص فلسفه را به فارسي به ايرانيان آموخته است.
دكتر رضا داوري اردكاني با بيان اينكه فلسفه زبان دارد و تنها چيزي كه ميتوان از سهروردي آموخت و با آن كنار آمد اين است كه از او زبان فلسفه را ميآموزيم، خاطرنشان كرد: همه ما براساس زبان فكر ميكنيم، سخن ميگوييم و براي يادگيري و گفت و گو درباره هر موضوعي به يادگيري زبان آن را به ما آموخته است.
وي سهروردي را معلم بزرگ زبان فلسفه دانست و با اشاره به القاب معلم ثاني و معلم ثالث براي فارابي و ميردامادي گفت: جا داشت شيخ شهابالدين سهروردي را معلم ثالث ميناميدند. زيرا سهروردي به ما تفكر را ميآموزد و ما با هنر تفكر ميتوانيم جايگاهمان را در عالم پيدا كنيم.
داوري با تاكيد بر انكه سهروردي ميتواند رابط بين چهار عنصر «عرفان، اسلام، ايران و انسان معاصر» باشد، اين فيلسوف ايراني را تقريبا نخستين كسي دانست كه از آيات و روايات قرآني استشهاد كرده است، آن هم با خلاقيت و نكتهسنجي كه پيش ازاو هيچ كس به آن اقدام نكرده بود.
داوري اردكاني افزود: كار سهروردي بنيادي است كه فيلسوفان پس از او نظير ميرداماد، ملاصدرا و...، بر مبناي آن اساس بناي بزرگي را كه ميشناسيد (عرفان و فلسفه) بنا نهادند.
وي با بيان اينكه تلقي ما از انسان با تلقي معاصر و فلسفه جديد مناسبت دارد، به نقل نظر فوكو درباره انسان پرداخت و گفت: فوكو انسان را اختراع جديد ميداند.
رييس فرهنگستان علوم تاكيد كرد: البته از همين سخن فوكو ميتوان هزار دليل براي رد آن آورد؛ چرا كه انسان دو سر حلقه هستي را پيوست كرده است، مظهر اسماء الهي است و آخرين حلقه آفرينش بوده كه آفرينش با او تمام شده است و به همين دلايل نميتوان او را اختراع جديد دانست. ضمن آنكه خود فوكو نيز در آثارش تاكيد دارد كه انسان در قرن 18 بهوجود آمده و مرده است.
داوري اردكاني با بيان اينكه در دوره جديد (رنسانس) انسان موجودي ميان زمين و آسمان معلق است، اظهار داشت: تمامي فكر، علم و هنر عالم قديم و جديد به همين ايستادگي انسان بر روي زمين و چشم داشتن به آسمان منوط است. بشر جديد ايستاده بر روي زمين،ناظر به زمين و بر موجودات زميني مسلط است.
به گفته وي، انسان در عالم تصرف مي كند،عالم ملك اوست و اوست كه تكليف جهان و آنچه در اوست را مشخص ميكند.
وي خاطرنشان كرد: ما سهروردي را كنار نميگذاريم، عالم جديد را هم نميتوان رها كرد. زيرا او ميتواند به ما كمك كند تا در عالم معاصر متعادل باشيم. البته اگر او هيچ كار بزرگي نكرده باشد، همين بس كه به فارسي فلسفه گفت و نوشت كه بايد آنرا روي سرمان بگذاريم.
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات