• چهارشنبه / ۲ خرداد ۱۳۸۶ / ۱۰:۰۵
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8603-00876
  • منبع : خبرگزاری دانشجویان ایران

غلامرضا اعواني: نقش ايرانيان در ترجمه درخشان است همايش دوروزه‌ي "ترجمه؛ گذار ميان فرهنگ‌ها" برگزار شد

غلامرضا اعواني: نقش ايرانيان در ترجمه درخشان است
همايش دوروزه‌ي "ترجمه؛ گذار ميان فرهنگ‌ها" برگزار شد
همايش دوروزه «ترجمه؛ گذار ميان فرهنگ‌ها» در روزهاي دوشنبه و سه‌شنبه در محل كتابخانه ملي برگزار شد. به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، فرانسو ژيلون - مسؤول فرهنگي سفارت فرانسه در ايران - در اين مراسم اظهار داشت: همايش ترجمه در چارچوب برنامه بزرگ‌تري با عنوان تجليل از شارل هانري دو فوشه كور - مترجم ديوان حافظ - است. با توجه به ريشه‌اي كه حافظ در ميان فرهنگ ايرانيان دارد، مي‌تواند بستري براي گفت‌وگو بين فرهنگ ايران و فرانسه باشد. او همچنين خاطرنشان كرد: برگزاري اين همايش در كتابخانه ملي ايران، كه خاطره جمعي و حافظه تاريخي ملت باتمدن ايران است، نشان‌دهنده اهميت همايش است. ژيلون اشاعه فرهنگي و گفت‌وگوي بين فرهنگ‌ها را از طريق ترجمه ميسر دانست و گفت: اگر نمي‌خواهيم مغلوب يك زبان غالب بشويم، بايد از تكثر زباني و تكثر فرهنگي دفاع كنيم، و اين امر جز به‌وسيله ترجمه امكان‌پذير نيست. در ادامه، آذرتاش آذرنوش درباره ترجمه قرآن مجيد به فارسي گفت: ترجمه قرآن به زبان فارسي تاريخ پرفراز و نشيبي دارد. در قرن‌هاي اوليه ورود اسلام به ايران، كسي جرأت ترجمه قرآن به زبان فارسي را به خود نمي‌داد؛ تا جايي‌كه ايرانيان نزديك به 350 سال قرآن را به‌طور رسمي به زبان فارسي ترجمه نكردند. البته ترجمه قرآن به‌صورت شفاهي و يا در خانه‌ها موجود بود. دليل نبود توجه رسمي قرآن به زبان فارسي، مخالفت اشعري‌ها بود و اين كار را حرام مي‌دانستند. استاد دانشگاه تهران اظهار كرد: اما در قرن چهارم هجري، كار ترجمه قرآن به زبان فارسي رخ داد و از جمله دلايل آن، دستور حكمرانان دولت عثماني بود؛ چرا كه اين دولت بر آن بود كه مستقل باشد و حتا مي‌خواست زبان دينش را نيز به زبان فارسي درآورد، تا از اين جهت استقلال زباني داشته باشد و از چنگ خلفاي عباسي خلاصي پيدا كند. اين شرط كافي است، اما لازم نيست و به‌زعم من در اين مسأله ديناميسم زباني مؤثرتر از دستور حكمرانان بوده است. او در ادامه خاطرنشان كرد: امروز مترجمان قرآن كريم در ترجمه قرآن، يك نگراني جدي دارند، و با ارايه ترجمه‌اي از يك آيه قرآن، اين ظن را در ذهن مخاطب ايجاد مي‌كنند كه منتسب به فلان مذهب است؛ به عبارتي ترجمه از هر آيه قرآن اين نگراني را به‌وجود مي‌آورد، كه مترجم را اشعري، اخباري، معتزله و ... بنامند. آدرنوش در پايان تأكيد كرد: هزار سال است كه در كشاكش اين ترجمه‌هاي غني پرفايده و نجات‌بخش براي زبان فارسي گير كرده‌ايم، و در اين هزار سال همواره در ترجمه قرآن كريم به ساختار آيه دقت نكرده‌ايم و تنها به كار برابريابي پرداخته‌ايم. امروز نيز مترجم چنان در چنگال نحو عربي گرفتار است، كه به‌خوبي از عهده ترجمه برنمي‌آيد. همچنين در اين همايش، خانم باربارا كاسن - محقق فرانسوي - درباره «ترجمه‌ناشدني‌ها» گفت: هر ترجمه يك نمونه‌اي است از اثر اصلي، و نه تمام آن، و از آن‌جايي كه همه به يك زبان صحبت نمي‌كنند، از انجام ترجمه ناگزيريم. كار مترجم به حداقل رساندن سوءتفاهم‌ها و عدم فهم مشترك است، تا با ارايه ترجمه نقاط مشترك را تقويت كند. استاد دانشگاه سوربن تصريح كرد: زبان جهان، زبان ترجمه است. در ترجمه تنها گذار از يك زبان به زبان ديگر نيست؛ بلكه گذار از يك فرهنگ به فرهنگ ديگر است. وي ترجمه كردن را هديه دادن شكل تازه‌اي از انديشه و احساس دانست و گفت: ما با گشودن درهاي زبان خود به روي زبان‌هاي ديگر، به غنا بخشيدن، تنوع و گسترش زباني خود كمك فراواني مي‌كنيم. كاسن با بيان اين‌كه ترجمه‌ناشدني به معني اين نيست كه نمي‌توانيم اثري را ترجمه كنيم، بلكه به اين معنا است كه ما همواره در حال ارايه يك ترجمه جديد هستيم و نمي‌توانيم يك ترجمه را فصل‌الخطاب قرار بدهيم، افزود: از اين رو ترجمه‌ناشدني‌ها آثاري هستند كه همه زمان به ترجمه‌اي تازه نياز دارند. ضمن اين‌كه ترجمه‌ناپذيري برخي متون، از ترجمه‌ناپذيري متون ديگر بيش‌تر است. او در ادامه با استناد به گفته‌هاي مارتين هايدگر درباره پارميندس - فيلسوف دوران باستان - به بررسي شعري از اين فيلسوف يوناني و انحراف‌هاي ترجمه اين اثر پرداخت. در ادامه ناصر فكوهي - استاد جامعه‌شناسي - درباره «مسأله واژگان جديد و دشوار علمي در علوم اجتماعي ايران»، با بررسي پديده زبان از منظري جامعه‌شناختي اظهار كرد: زبان، هم در سطح بين‌المللي و هم در داخل يك جامعه عامل قدرت است. در حوزه داخلي سلسله مراتب اجتماعي را بازتوليد مي‌كند، و در سطح بين‌المللي با نگاهي به نقشه زبان جهان، مي‌بينيم دقيقا منطبق با ساختار قدرت در طول صد سال گذشته است. وي همچنين به تبيين ويژگي‌هاي جامعه ايراني و زمينه‌هاي زباني ملت ايران پرداخت و گفت: قرآن، حافظ و مولوي، مثلث مقدسي در فرهنگ ايراني هستند و مي‌بينيم يكي از روش‌هاي ترجمه قرآن به زبان فارسي، از طريق سرودن شعر بوده است. فكوهي با اشاره به وقوع انقلاب اسلامي در ايران اظهار داشت: ايران از انقلابي عبور كرده است، كه اين رويداد همه چيز از جمله كلمات را به‌هم مي‌ريزد، و اين موقعيتي است كه زبان در علوم اجتماعي دارد. او در پايان تأكيد كرد: آن‌چه ما امروز در كتاب‌هاي علوم اجتماعي و علوم انساني مي‌بينيم، وضعيتي نامطلوب است و به‌واقع ما نويسندگان و پژوهشگران را با ترجمه نامطلوب از آثارشان مي‌كشيم. شارل هانري دو فوشه كور نيز در اين همايش درباره «حافظ و عصر جديد ما» گفت: رسانه‌هاي گروهي يكي از پديده‌هاي بزرگ عصر ما است. البته وسايل ارتباط جمعي و فرهنگ از زمان رودكي تا كنون به كلي دگرگون شده، اما قوه ناطقه و سمع ما دگرگون نشده است. مترجم ديوان حافظ ، رودكي را شاعر، آوازخوان و آهنگ‌ساز دانست و گفت: حافظ نيز شاعر و غزل‌خوان و موسيقي‌دان بود. وسايل سمعي عصر ما كاملا با شعر حافظ هماهنگ است؛ زيرا شعر حافظ قبل از هر چيز براي گوش سروده شده است. وي با استناد با بيت‌هايي از حافظ اظهار كرد: صدا سرچشمه شعر او شد و صداي عشق، الهام‌بخش ديوان حافظ بود. در واقع كتاب ديوان حافظ پشتيبان حافظه شما ايرانيان است؛ متن ديوان را از بچگي ياد مي‌گيريد و نقش وجدان دوم را براي شما ايفا مي‌كند. غزل حافظ براي گوش هوش سروده شده است. همچنين حافظ به سطح محفل عمومي‌ سازگار است. دو فوشه ‌كور عشق و جنگ را دو موضوع بزرگ غالب بر فرهنگ‌هاي جهان دانست و گفت: عشق موضوع بزرگ‌تري از ديگر موضوعات است و اين عشق به دل و ذهن حافظ چيرگي داشت. اين حافظ شناس معتقد است: مخاطب حافظ شخصيت دروني خود حافظ است؛ به صورت يار يا پير مغان؛ اما غالبا يار او جواب نمي‌دهد؛ زيرا غايب است. از سويي حافظ در زندگي دراز خود يك راز را جست‌وجو كرد و بارها در اين‌باره مي‌ناليد. دو فوشه كور عشق را در ديوان حافظ منحصر به‌فرد دانست و تصريح كرد: عشق در وجهي پر از بيم و اشك، و درد و داغ است، و در وجهي ديگر از عشق، حافظ مي‌كرد، كه هم بي‌اختيار، هم رستگار و هم آزاد شده است. او در ادامه با استناد به بيت‌هايي از حافظ تصريح كرد: راست است كه حافظ بارها با كلمات بازي مي‌كرد و دوست داشت يك تضاد را بين دو لغت بنماياند؛ مثلا بين توبه و پشيماني، جمع و پريشاني، خاك و سرمه، آزادگي و بندگي، و غم و شادي. او اين لغت‌هاي روبه‌رو قرار داده‌شده را در دو معني به كار مي‌برد و آن‌ها متناظر دو زمينه مختلف بودند. اين ايران‌شناس در پايان تأكيد كرد: استحكام روش حافظ و وحدت دروني زندگي‌اش را در وفاداري او نسبت به معشوقه‌اش پيدا مي‌كنيم، و اين فضيلت پرفايده‌ترين فضيلت براي عصر جديد و لرزان ماست. استلا باروك - پژوهشگر و نويسنده فرانسوي - نيز در سخناني كوتاه با اشاره به ترجمه دو فوشه كور از حافظ اظهار داشت: ما شاعر را لابه‌لاي اين سطرها مي‌شناسيم؛ طوري كه كاملا ملموس است و توضيحات بسيار عالمانه‌اي كه در ترجمه كتاب آمده، سبب مي‌شود كه شاعر، ذهنيتش و زمانش را درك كنيم. در مقدمه اين كتاب دو فوشه كور يك بيت از حافظ را آورده و مصرع «گوهري دارم صاحب‌نظري مي‌جويم» مطلع كتاب است، و اين گوهر به مدد دو فوشه كور به ما ارزاني شده است. همچنين رضا منصوري در اين همايش درباره «ترجمه و توسعه فيزيك» اظهار داشت: زبان فيزيك فارسي در 30 سال گذشته بعد از انقلاب تحولي كيفي يافته است. اين زبان تا قبل از انقلاب، زباني الكن بود و بيان مطالب علمي در فارسي مملو بود از ابهام و چندگانگي مفهوم، و استاندارد‌سازي واژگان فيزيك وجود نداشت. استاد فيزيك دانشگاه علم و صنعت افزود: اين زبان بسيار ابتدايي بود و براي دانشجويان نامفهوم. نوشتارهاي فيزيك به زبان فارسي به هيچ وجه انسجام دروني اين علم را منعكس نمي‌كرد و خواننده را به اين علم و پژوهش در زمينه مشتاق نمي‌كرد. او در ادامه با اشاره به فعاليت‌هاي مرتبط با واژه‌گزيني و ترجمه اظهار كرد: اين فعاليت‌ها به ما نشان داد كه قابليت‌هاي زبان فارسي به مراتب بيش از آن است كه عده‌اي تصور مي‌كردند. با بهره‌گيري از اطلاعات موجود و ظرفيت‌هاي زباني، بسياري از مشكلات اوليه را از سر راه واژه‌گزيني به كناري زديم و در واقع رشد علم فيزيك بعد از انقلاب در تمام سطوح آن تا حدي مديون همين روش رشد زبان فيزيك فارسي است. ليلي گلستان نيز در اين همايش درباره «انتخاب واژه بر اساس فضا، سبك و كاراكتر در ترجمه ادبي» گفت: بيست و سه سال داشتم كه اولين كتابم «زنگي، جنگ و ديگر هيچ» اثر اوريانا فالاچي را منتشر كردم. موفقيت انتشار اين اثر و استقبال از كتاب، سبب شد تا بار سنگين مسؤوليتي را بر دوش خود احساس كنم، و از آن زمان تاكنون، كه حدود 40 سال مي‌شود، دست به عصا و مراقب عمل كرده‌ام. اين مترجم در بخش ديگر سخنان خود اظهار كرد: در اين سال‌ها آموخته‌ام كه پيش از هر چيز، مترجم بايد به حيطه زبان، فرهنگ و ادبيات نويسنده اثر آشنا باشد و ضروري است كه مترجم، زبان، شكل جمله‌پردازي، و اصطلاحات رايج نويسنده را خوب بداند. مترجم هرگز نبايد بدون شناخت از نويسنده و مطالعه چند اثر او، به ترجمه اثري از او دست بزند؛ زيرا هر نويسنده‌اي روش خاص خود را دارد. گلستان علاقه را شرط اساسي ترجمه دانست و گفت: انگيزه‌هايي چون مشهور بودن نويسنده و فروش بالا نمي‌تواند انگيزه خوبي براي ترجمه باشد. او همچنين اظهار داشت: چيزي كه به شدت به آن اهميت مي‌دهم، وفاداري به متن نويسنده است و ضرورت دارد كه مترجم به خواست، سليقه، نظر و سبك نويسنده وفادار باشد. درآوردن سبك نويسنده، كار اول مترجم است. ديده‌ايم مترجم بسيار توانايي را كه با يك فارسي بسيار زيبا متن‌هايي را ترجمه كرده، كه هم ترجمه‌هاش در حد سبك مترجم بوده؛ نه نويسنده، و هم اين‌كه همه ترجمه‌ها يكسان و مثل هم بوده است. گلستان اخلاق را شرط اساسي در ترجمه دانست و خاطرنشان كرد: مترجم بايد شرف، وجدان كاري و اخلاق داشته باشد، و اگر اين‌ها را داشته باشد، ديگر جمله‌اي را به دل‌خواه جانمي‌اندازد. او معتقد است كه در حيطه ترجمه هميشه صحبت از وفاداري و خيانت به متن است. اين مترجم همچنين ديگر ويژگي مترجم را كشف قرابت‌ها و خويشاوندي زبان‌ها با يكديگر دانست و تصريح كرد: مترجم بايد قابليت زبان را متحول كند. اين وظيفه فقط در حد وظيفه هنري نيست؛ اين وظيفه در واقع شناخت گسترده‌اي از تمام فضاي تحول‌هاي زباني و تقارن‌ها از زبان مبداء به زبان مقصد است. او در پايان به بررسي ترجمه‌هاي انجام‌شده از كتاب «بيگانه»ي آلبر كامو پرداخت. به گزارش ايسنا، همچنين در اين برنامه، مديا كاشيگر با عنوان «نگاهي به يك ترجمه ظاهرا ناممكن»‌ به بررسي كتاب «در باب شكوه سخن» ترجمه رضا سيدحسيني، اثر لونگينوس پرداخت و گفت: از اين ترجمه مي‌توان به‌عنوان الگويي براي درك شيوه درست ترجمه استفاده كرد. او در ادامه اظهار داشت: داشتن چهار تخصص در حوزه زبان مبدأ، زبان مقصد، موضوع و چگونگي انتقال موضوع، براي مترجم ضروري است. همچنين مترجم مانند ارتش اشغالگر است! همان‌طور كه ارتش اشغالگر مسؤول جان، مال و امنيت تك‌تك افراد سرزمين اشغال‌شده است، مترجم نيز مسؤول امنيت و جان تك‌تك كلمات متني است، كه به ترجمه آن دست مي‌زند. كاشيگر همچنين تصريح كرد: ‌متن در زبان اصلي يك تعادل دارد. كار مترجم بازسازي اين تعادل در زبان مقصد است و نمي‌شود يك متن در زبان مبدأ‌، منسجم، و در زبان مقصد از هم گسيخته باشد. او با بيان اين‌كه مترجم نمي‌تواند با فرهنگ دوزبانه مترجم زبده‌اي شود، متذكر شد: مترجم موفق، مترجمي است كه متن بيگانه را به زبان فارسي درمي‌آورد، و رضا سيدحسيني در ترجمه «در باب شكوه سخن» اين كار را كرده است. اين مترجم در ادامه صحبت‌هاي خود اظهار داشت: اگر مي‌بينيم ترجمه «در باب شكوه سخن» ترجمه موفقي است، به‌دليل تسلط سيدحسيني به موضوع كتاب، يعني فن بلاغت، معاني بيان و هنر خطابه است. ضمن اين‌كه به‌صورت توأمان به زبان‌هاي فارسي و فرانسه تسلط دارد و نسبت به شيوه انتقال معنا يا ترجمه آگاه است. سپس سيدعزت‌الله عراقي درباره «ويژگي‌هاي ترجمه يك متن حقوقي» اظهار كرد: نظام حقوقي ما از حقوق فرانسه تأثير پذيرفته است و اين تأثيرپذيري بر كار ترجمه حقوقي ما نيز اثر گذاشته است. او در ادامه با بررسي ارتباط حقوق ايران و فرانسه از لحاظ آموزش و قانون‌گذاري، گفت: جداي از دشواري‌هاي كلي در كار ترجمه و محدوديت‌هايي كه حوزه عمومي ترجمه دارد، ترجمه حقوقي به تسلط و احاطه كامل به مباحث حقوقي نياز دارد، و در صورت نداشتن تسلط كامل، دشواري‌ ترجمه‌هاي حقوقي دوچندان مي‌شود. عراقي در پايان به برشمردن مثال‌هاي متعددي در اين زمينه پرداخت. در ادامه‌ي اين همايش، غلامرضا اعواني در سخناني اظهار داشت: هر چيزي كه به‌صورت لفظي و كلامي است، يك معنا و مبنا در هستي دارد. ترجمه يك مقوله عدمي نيست؛ بلكه يك مقوله وجودي است. همچنين ترجمه فهم چيزي و انتقال آن به لفظ است و اين در ارتباط بين انسان و واقعيت وجود دارد؛ به تعبيري ما همواره در حال تعبير از وجود خارجي هستيم. رييس مؤسسه‌ي پژوهشي حكمت و فلسفه ايران با استناد به كتاب «در بيان تأويل» ارسطو اظهار كرد: سخن گفتن يك نوع ترجمه است؛ اما در اصطلاح لغوي، آن را بيان مي‌گوييم؛ ولي ترجمه انتقال معنايي از زباني به زبان ديگر است. او سپس با طرح پرسش‌هايي در حوزه‌ي هرمنوتيك، افزود: ترجمه سطوحي دارد و متوني چون قرآن كريم و ديوان حافظ از جمله آثار ترجمه‌ناشدني هستند؛ به اين معني كه امكان انتقال عين آن‌چه در زبان اصلي آمده است، نيست. البته مي‌توان به آن معنا از نظر محتوايي و زيبايي از منظر هنري نزديك شد؛ اما هرگز در ترجمه به آن اصل اثر نمي‌رسد. اعواني در ادامه در تبيين نقش ترجمه در گفت‌وگوي بين فرهنگ‌ها اظهار كرد: نقش ايرانيان در كار ترجمه از گذشته‌هاي بسيار دور درخشان بوده است. ايرانيان در گذشته‌ها در جهت انتقال فرهنگ بودايي از سرزمين هند به چين و در ترجمه متون پالي (زبان بودايي‌ها) نقش بسزايي داشته‌اند. او خاطرنشان كرد: نمونه‌ي ديگر از تلاش ايراني‌ها در اين زمينه، انتقال متون يوناني به زبان پهلوي بوده است، كه اين امر در پيش از ظهور اسلام در ايران صورت مي‌گيرد. البته چنان‌چه آمده، تأثير هفت نفر از بزرگان فلسفه آتن است، كه پس از تعطيل شدن آكادمي افلاطون به ايران آمده بودند، و در ترجمه‌ي متون فلسفي يونان به زبان پهلوي بي‌تأثير نبوده‌اند. همچنين ابن مقفع چند كتاب ارسطو را از زبان پهلوي به زبان عربي ترجمه مي‌كند. اعواني همچنين با اشاره به نهضت ترجمه در دوران عباسي تصريح كرد: يكي از عوامل تحول فرهنگي كه در ايران و ديگر نقاط جهان روي داد، شروع نهضت ترجمه در زمان عباسيان بود، و اين نهضت در زمان مأمون به نقطه‌ي اعتلا و اوج خود رسيد. البته اين نهضت فرهنگي عظيم با نظر خلفاي عباسي نبوده؛ بلكه به‌خاطر تشويق‌ها و حمايت‌هاي وزراي ايراني دستگاه خلفاي عباسي بوده است. او در پايان خاطرنشان كرد: اين نمونه‌هايي از انبوه تلاش‌هاي فرهنگي ايرانيان در حوزه‌ي ترجمه بوده و تأثير آن، فراگير شدن علم و دانش در بسياري از نقاط جهان است. باربارا كاسن در روز پاياني همايش نيز در سخناني گفت: مترجم آن چيز را كه ناآشنا و غريب است، مال خود مي‌كند؛ به تعبيري آشتي مي‌كند. ترجمه مأمني در دوردست است و يك نوع زبان است كه مترجم آن چيزي را كه در خارج بيان شده، منتقل مي‌كند؛ از اين‌رو ترجمه كاري است كه اثري را قابل شنيدن و فهم مي‌كند. از سويي ترجمه بدون تغييرات در زبان مقصد، نمي‌تواند شكل بگيرد. او با اشاره به ترجمه‌ي ديوان حافظ توسط دو فوشه كور گفت: پيش از اين منتخبي از ترجمه‌هاي ديوان حافظ را مطالعه كرده بودم و با مطالعه‌ي ترجمه دو فوشه كور از ديوان حافظ ، متوجه تفاوت‌هاي انجام‌شده شدم و دريافتم كه مطالعه بر روي زبان مقصد چه‌قدر در ارايه‌ي يك ترجمه‌ي مطلوب تأثيرگذار است؛ از اين‌رو با ترجمه‌ي ديوان حافظ و انتقال كلمات و مفاهيم، واژگان اين اثر سبب به‌وجود آمدن حركتي در زبان‌ ما و در نتيجه فهم و درك اين اثر شد. از سويي ريتمي را كه براي فرانسوي‌ها قابل شنيدن و فهميدن بود، كشف كرديم، و اين چيزي است كه از خارج وارد شده بود و با كشف اين ريتم براي ما قابل فهم بود. كاسن با بيان اين مطلب كه با ترجمه دو فوشه كور يك‌جور قرابت را با ديوان حافظ احساس مي‌كرديم، گفت: هر ترجمه كشف يك‌جور نقطه تعادل است و ضمن اين‌كه يك مترجم نه تنها بايد محيط زندگي، اصطلاحات و مفاهيم زبان اصلي را بفهمد؛ بلكه با بياني رسا بايد آن را منتقل كند. با اين تفاسير سر فرود مي‌آورم در برابر كار عظيمي كه دو فوشه كور انجام داده است. او در پايان افزود: ترجمه از سويي سبب مي‌شود فرهنگ يك اثر به زبان مقصد منتقل شود، و از سويي ديگر سبب حركت و ايجاد تحول در زبان مي‌شود. ضمن اين‌كه به غناي جهاني كه در آن زندگي مي‌كنيم، كمك فراواني مي‌كند، و در اين بين، مترجم نقش مهمي را برعهده دارد. او درواقع بين دو فرهنگ قرار دارد و مي‌تواند به تبادل و تعامل فرهنگ‌هاي مختلف كمك كند. انتهاي پيام
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha