• چهارشنبه / ۲۷ بهمن ۱۴۰۰ / ۱۵:۰۷
  • دسته‌بندی: گزارش و تحلیل
  • کد خبر: 1400112721202
  • منبع : یادداشت

/یادداشت/

محاصره نظامی اوکراین اقدامی است جهت وادار کردن ایالات متحده به گفت‌وگو

محاصره نظامی اوکراین اقدامی است جهت وادار کردن ایالات متحده به گفت‌وگو
نیروهای روسی در راه اوکراین

سان تزو، ملقب به چانگ چینگ، از نخستین نظامیان واقعگرای چین باستان، معتقد است که جنگ نه یک کارزار محض، بلکه یک رقابت چند بعدی است که در صورت لزوم عملیات نظامی و میدان نبرد نیز بخش پایانی آن را تکمیل‌تر خواهد نمود. او در کتاب ارزشمند خویش با عنوان "هنر جنگ" جمله بسیار معروفی دارد که چنین است: "جنگاوران پیروز کسانی هستند که ابتدا [در صحنه سیاست] شاهد پیروزی را در آغوش کشیده و سپس به صحنه نبرد نظامی قدم می گذارند. اما جنگاوران شکست خورده، آنانی هستند که بی هیچ مصلحت اندیشی و بدون محاسبه عواقب آن، وارد جنگ نظامی شده و سپس بدنبال یافتن راههائی برای پیروز شدن در معرکه می‌گردند".

به گزارش ایسنا، عباس ترابی، دانش آموخته مطالعات آمریکا و پژوهشگر روابط بین‌الملل در یادداشتی نوشته است: حال مانور قدرت روسیه در اطراف مرزهای اوکراین و به چالش کشیدن آستانه تحمل ناتو، اتحادیه اروپا و ایالات متحده بی شباهت به نظریه جنگ سان تزو نیست.

اما شاید این سوال به ذهن متبادر شود که چرا روسیه در این وسعت اقدام به نمایش قدرت نظامی در سیستم تابعه خود نمود؟ مگر نه اینکه عصر لشکرکشی‌های بزرگ و الحاق سرزمینهای مجاور به پایان رسیده است. پس چرا جهان، امروز شاهد این حجم وسیع از لشکرکشی و محاصره نظامی یک دولت مستقل از سوی همسایه اقتدارگرای خویش است؟ برای پاسخ شاید لازم باشد اندکی به عقب برگردیم و وضعیت شکل گیری جهان نوین بعد از اضمحلال اتحاد جماهیر شوروی را که تحت عنوان "نظم نوین جهانی" از آن یاد می شود مرور کنیم و جایگاه امروز روسیه در نظام بین الملل، بعنوان بازنده بزرگ جنگ سرد، و مدل رفتار استراتژیک این قدرت را در طول بیش از سه دهه مورد ارزیابی قرار دهیم.

به گواه تاریخ بین‌الملل، روسیه از قرن هفدهم تا پایان قرن بیستم میلادی، همواره در جایگاه یکی از چند قدرت بزرگ در دنیا قرار داشته و به اعتقاد ویلیام ولفرت، استاد روابط بین الملل در کالج دارتموث، "روسیه تنها کشوری است که در این جمع در طول جنگ سرد به تدریج بیشترین افول قدرت را تجربه کرده است". در حقیقت، اگر چه مرگ استالین در پنجم ماه مارس سال ۱۹۵۳ میلادی، ناقوس اضمحلال شوروی را نواخت؛ اما صدای آن از اواسط دهه ۱۹۷۰ میلادی بود که به گوش رسید. و این سیر تدریجی افول با مرگ لئونید برژنف و به قدرت رسیدن پیاپی سه رهبر آخر شوروی، یعنی یوری آندروپوف، کنستانتین چرنینکو و میخائیل گورباچف کم کم شتاب بیشتری به خود گرفت.

اما این گورباچف بود که در واپسین نفس‌های اتحاد جماهیر شوروی برای نجات این بیمار در بستر مرگ، دست به یک سلسله اصلاحات زد تا شاید بتواند بیمار محتضر را از خطر مرگ برهاند. پس او در اولین گام اصلاحات، به جنگ در افغانستان پایان داد و نیروهای کشورش را در ۱۹۸۶ از این کشور بیرون کشید. او سپس سلسله اصلاحاتی را در حوزه آزادی‌های سیاسی (گلاسنوست) و اقتصاد و ساختاری (پرسترویکا) به اجرا گذاشت. شاید نقطه اوج چنین وضعیتی را بتوان در دسامبر ۱۹۸۸ میلادی و اظهارات گورباچف مبنی بر اعطای آزادی عمل به دولت های متحد در پیمان ورشو درباره تصمیم گیری راجع به نظام های سیاسی خود دانست. این پیام اصلاح طلبانه مبتنی بر اندیشه سوسیال دموکراسی، در واقع، آغاز فروپاشی پیمان ورشو و متعاقب آن فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بود. یک سال بعد در نوامبر ۱۹۸۹ میلادی، او گام دیگری در جهت عقب نشینی برداشت و اعلام کرد کشورش پیش شرط بی طرف ماندن آلمان و عدم عضویت آلمان متحد در ناتو را کنار می گذارد و به آلمانی ها اجازه داد تا در عین اتحاد همچنان در عضویت ناتو باقی بمانند. یک ماه بعد، در دسامبر ۱۹۸۹ ادوارد شواردنادزه، وزیر خارجه شوروی، به جیمز بیکر همتای آمریکایی خویش اعلام کرد که کشورش بدون هیچ پیش شرطی آماده عقد پیمان استارت با ایالات متحده است.

در تدوام سلسله اصلاحات گسترده ای که گورباچف در نظر داشت انجام دهد، او تصمیم گرفت در ژانویه ۱۹۹۱ میلادی در استراتژی امنیت شوروی تجدید نظر کرده و با پذیرش رهبری ایالات متحده در ائتلاف بین المللی آزادسازی کویت از اشغال عراق همراهی کند. به این ترتیب، با اجرای سریع و گسترده اصلاحات در شوروی "استراتژی موازنه قدرت" که با روی کار آمدن گورباچف آغاز شده بود، به استراتژی همراهی با ایالات متحده تغییر یافت. اما اقتصاد ویران در کنار بیش از ۷۰ سال استبداد باعث شورش عمومی ملت های تحت تابعه شوروی شد و این امپراطوری هرگز این فرصت را نیافت که بتواند دوشادوش ایالات متحده در تعریف نظم نوین جهانی بعد از پایان جنگ سرد نقش آفرینی کند و سرانجام این امپراطوری ورشکسته در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ با استعفای گورباچف از هم فروپاشید.

بوریس یلتسین، اولین رئیس جمهور روسیه جدید، اگر چه بسیار کوشید تا همچون دوره گورباچف، کشورش بعنوان یک قدرت جهانی در کنار آمریکا محسوب شده و در شکل گیری نظم نوین جهانی نقش آفرینی کند، اما واشنگتن که جهان را از دریچه منطق قدرت می نگریست، حاضر نشد روسیه را بعنوان یک دولت ورشکسته که فساد سیستماتیک تار و پود آن را در بر گرفته بود و طنین جنبش های استقلال طلبانه در سرتاسر قلمرو اش به گوش می‌رسید، در قامت یک شریک استراتژیک در بر ساختن نظم جدید مشارکت دهد. با این حال، بوریس یلتسین، بعنوان یک لیبرال اصلاح طلب، دست به یک سلسله اصلاحات گسترده تر و رادیکال تری از گورباچف زد و سعی کرد با ایجاد یک سیستم سیاسی چند حزبی، با انتخاباتی آزاد همراه با آزادی های مدنی و اقتصاد بازار، از فاصله ایدئولوژیکی خود با لیبرال دموکراسی آمریکایی بکاهد تا بتواند دروازه های گفتگو با آمریکا را بگشاید. امری که امروز سلف او ولادیمیر پوتین قصد دارد همین کار را با بکارگیری "استراتژی سخت" به انجام برساند و واشنگتن را وادار به گفتگو و باز تعریف سیستم‌های تابعه نماید.

حتی یلتسین بسیار مایل بود که در پرتو گذار جامعه روسیه در یک مسیر غربی تمام عیار، بتواند با ناتو همکاری هایی تحت عنوان "Special Strategic Partnership" (مشارکت استراتژیک ویژه) را آغاز کند تا بدینوسیله نوعی ائتلاف میان روسیه-آمریکا را ایجاد نماید. اما در تمامی تلاش هایش با بی میلی کاخ سفید مواجه شد و دریافت که اتحادیه اروپا و آمریکا حاضر نیستند به هیچ وجه در این میان نقشی برای روسیه در نظم نوین بعد از جنگ سرد قائل شوند. عدم استقبال جهان غرب از گرمی روابط با روسیه، سرانجام سبب ساز دلسرد شدن یلتسین و تغییر استراتژی این کشور از "همراهی با آمریکا" به سمت استراتژی "موازنه نرم" گردید. لذا، درست دو سال بعد از روی کار آمدن دولتی غرب گرا در روسیه، یعنی در سال ۱۹۹۴ میلادی، جامعه سیاسی روسیه به فکر بازنگری در سیاست همراهی با آمریکا افتاد. چرا که کرملین به این نتیجه رسید که با ادامه وضعیت موجود و عدم امکان مشارکت روسیه در معادلات جهانی، در بلند مدت امکان رسیدن به جایگاهی درخور و شایسته برای روسیه دیگر ممکن نخواهد بود.

با این اوصاف بود که روسیه تصمیم به مخالفت با گسترش ناتو در شرق اروپا گرفت و درست در همان سال ۱۹۹۴ که دولت دموکرات آمریکا به رهبری بیل کلینتون در کاخ سفید مستقر گشت و استراتژی "Engagement and Enlargement" (گسترش و تعهد) را در دستور کار خود قرار داد، کرملین دریافت که اگر در اجرای این سیاست خارجی کاخ سفید از خود انفعال نشان دهد، ناتو تمامی کشورهای عضو پیمان ورشو سابق را با خود همراه خواهد کرد. اما از آنجایی که روسیه فاقد اهرم فشار خاصی برای جلوگیری از گسترش عضوگیری ناتو در میان کشورهای شرق اروپا بود، نتوانست اقدام موثر و قابل ملاحظه ای انجام دهد و اکثر کشورهای شرق اروپا به عضویت ناتو درآمدند. حتی سه کشور حوزه بالتیک شامل استونی، لاتویا و لیتوانی نیز که با روسیه مرزهای مشترک دارند در ۲۹ مارس سال ۲۰۰۴ عضویت رسمی ناتو را پذیرفتند. لذا، در شرایط حاضر که کشورهای هم مرز و مجاور با روسیه بجز بلاروس، اوکراین و فنلاند، سایر کشورها عضو ناتو هستند، کرملین به این نتیجه رسیده است که اگر نتواند اروپا و آمریکا را بالاجبار بر سر میز مذاکره با خود بنشاند، در طی چند سال آینده خود را در معرض خطر محاصره نظامی ناتو خواهد یافت.

گورباچف در سخنرانی روز هشتم نوامبر سال ۲۰۱۴ در مراسم بیست و پنجمین سالروز فروپاشی دیوار برلین، غرب بویژه واشنگتن را غرق در مستی غرور بعد از فروپاشی شوروی و اروپا را صحنه رقابت برای کسب حوزه های نفوذ متهم کرد و گفت خونریزی در اروپا و خاورمیانه نتیجه عدم توانایی و خواست قدرتهای بزرگ برای گفتگو با یکدیگر است. حال امروز بعد از گذشت ۸ سال از این پیام هشدار آمیز، جهان شاهد این است که روسیه برای وادار کردن جهان غرب و آمریکا به گفتگو، اقدام به محاصره نظامی اوکراین کرده است.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۴۰۰-۱۱-۳۰ ۱۱:۲۸

چون هیئت حاکمه آمریکا (2حزب ) فقط زبان زور را میفهمند و همچنین شریک راهبردی آنان در منطقه یعنی اسرائیل غاصب نیز همینطور........روسیه باید مانند منطقه کریمه ملت اکراین را چنان غیرمستقیم وادار کند که خودشان الحاق به خاک مادری یعنی روسیه قبل از فروپاشی را رقم بزنند بدون خونریزی...........