• سه‌شنبه / ۲۹ فروردین ۱۴۰۲ / ۰۱:۱۸
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 1402012915074
  • خبرنگار : 71573

چند غلط مصطلح

چند غلط مصطلح

«ساعت نهار»، «درب را ببندید»، «وزیر آموزش و پرورش استعفا داد»، «مادر جوانی چهارقلو به دنیا آورد»؛ شاید در نگاه اول برای خیلی‌ها هیچ اشکالی در این‌ها نباشد و بارها در نوشته‌هایمان از آن‌ها استفاده کرده باشیم. برای برخی که درباره زبان فارسی و درست‌نویسی حساس‌ترند البته موضوع متفاوت است و درباره نهار، درب و استعفا دادن حتما مکث می‌کنند هرچند باز هم درباره به کاربردن چهارقلو بعید است اشکالی ببینند. اما همه این‌ها در واقع از همان مواردی هستند که به عنوان غلط مصطلح شناخته می‌شوند.

به گزارش ایسنا، دهخدا در تعریف غلط مصطلح می‌نویسد: «آن‌چه برخلاف قیاس یا گفته لغویان یا ائمه ادب بود لیکن عامه مردم و فاضلان و نویسندگان آن را پذیرفته باشند، مثلا صندوق و زنبور که در فارسی به فتح اول تلفظ شوند حال آن‌که در اصل به ضم‌اند.»

عبدالله حکیم‌فر - معلم ادبیات مدرسه عالی ترجمه و از نویسندگان معاصر - سال ۱۳۵۱ در مجله گوهر می‌نویسد: بعضی تصور کرده‌اند همین‌که واژه‌ای یا ترکیبی غلط مصطلح شد و عوام، که اکثریت جامعه را تشکیل داده‌اند، آن‌را پذیرفت جزء واژه‌ها و ترکیب‌های درست و صحیح درمی‌آید و می‌توان آن را استعمال کرد و از نادرستی‌اش چشم پوشید.

گروه دیگر که خواص قوم را تشکیل می‌دهند و در این امر تحقیق و تتبع دارند، برخلاف این ‌نظر و عقیده هستند و می‌گویند اگر واژه‌ای غلط که همه آن را می‌شناسند، به ‌حریم زبان وارد شد باید بی‌درنگ آن را طرد کرد و به دور افکند.

حقیقت آن است که اگر غلطی مصطلح در اجتماع رسوخ یافت نه تنها صورت صحیح خود را هرگز بازنمی‌یابد بلکه برای اجتماع کم‌دانش، از غلط‌های شناخته‌شده، زیان‌خیزتر است، زیرا غلط غیرمصطلح بالاخره به دست ادیبان و سخن‌شناسان یا مردم دانش‌پژوه به مرور اصطلاح می‌شود و «درستی» خود را بازمی‌یابد ولی واژه نادرست مصطلح چنان در اذهان جای می‌گیرد که بعدها هیچ‌کس نمی‌تواند آن‌را تشخیص دهد، به‌ناگزیر در اثر بی اعتنایی مردم به همان شکل «بیمار» می‌ماند و در لوح دل افراد، خاصه دانش‌آموزان، نقش می‌بندد. از این‌رو زیان «بیمار ناپیدا» یا «دشمن ناشناخته دوست‌نما» که در صف دوستان قرار می‌گیرد بیش از زیان «دشمن شناخته‌شده» است.

به عقیده نگارنده بعضی از این غلط‌ها را باید همچو خس و خاشاک دور ریخت و از استعمال آن‌ها جدا دست برداشت و پاره‌ای از آن‌ها را هم به مقیاس اصول ادبی  و منطقی پذیرفت.

نمونه‌هایی از غلط‌های مصطلح

درب: عربی و به معنای دروازه و در بزرگ است و نمی‌توان آن را به جای واژه «در» که فارسی است به معنای «در معمولی و کوچک» به کار برد.

صحبت: به معنای معاشرت و مصاحبت است و به جای گفت‌وگو استعمال می‌کنند در حالی‌که بین معاشرت با گفت‌وگو بسیار فرق است.

نهار: به فتح اول، عربی و به معنی روز است و آن را هرگز نباید با ناهار فارسی که به معنی گرسنه و غذای ظهر است اشتباه کرد.

کفاش: از غلط‌های مصطلح و صحیح آن کفشگر یا کفشدوز است، کفش فارسی است و ساختن کفاش از آن به قیاس نقاش از نقش عربی جایز نیست.

پیاده کردن، پیاده شدن: عکس سوار کردن و سوار شدن است و معنی دیگری نمی‌توان بر آن اطلاق کرد. پس این‌که امروز گویند: دانشگاه یا فلان وزارت، برنامه یا طرحی را پیاده کرده یا می‌کند صحیح نیست چه برنامه یا طرح جاندار یا سوارکار نیست که پیاده شود. در این گونه موارد باید گفت و نوشت: دانشگاه یا وزارت، فلان برنامه یا طرح خود را به مرحله عمل درآورده یا درمی‌آورد.

دوغلو: اصل ریشه این اصطلاح ظاهرا ترکی است و دو کودک را گویند که در یک زمان از یک مادر زاییده شوند و در عربی این اصطلاح را توامان گفته‌اند.

در زبان فارسی بسیار دیده می‌شود که سه‌غلو، یا چندغلو هم استعمال کرده‌اند که درست نیست. چه عوام کلمه «دو» قبل از غلو را اسم عدد فارسی پنداشته‌اند و به میل خود آن را کم یا زیاد و به تعداد دلخواه درآوده‌اند.

*** دهخدا نیز نوشته است: «دوغلو (دوقلو) «دُغُلی. توأم. توأمان. همزاد. دو پهلو. در تداول، کلمه را به غلط مرکب از دو (عدد فارسی) و قلو می‌پندارند و به ضم قاف تلفظ می‌کنند و به همین قیاس سه‌قلو و چهارقلو و پنج‌قلو به کار می‌برند.»

*** دوقلو یا دوغلو در اصل و ریشه‌اش یک واژه‌ ترکی است مرکب از «دوق» و «لو». ریشه‌ دوق، مصدر دقماق یا دغماق به معنای زادن است. «لو» هم علامت نسبت است.

 مزخرف- مزخرفات: این کلمه، در زبان فارسی امروز، به جای بد و مستهجن و دل به‌هم زن و باطل و بیهوده معنی گرفته است در صورتی‌که زخرف(به ضم اول و سکون دوم و ضم سوم و سکون آخر) معرب زیور(پیرایه) فارسی است و تازیان، طلا و کمال حسن چیزی را از این واژه استنتاج می‌کنند.

***دهخدا هم نوشته است: مزخرف [مُ زَ رَ](ع ص) آراسته.هر چیز آراسته. آرایش داده شده.|| زراندود

مذهب. دینارگون. طلایی|| در تداول، کلام باطل آراسته. دروغی که مانند راست آراسته کرده باشند.  سخن بی‌اصل و بی‌معنی و لاطائل.|| زشت و ناپسند: حرف مزخرف. جنس مزخرف

بهاریه- خزانیه: بهار و خزان واژه‌هایی پارسی‌ است که به غلط با اضافه کردن (یه) به آخر آن، خواسته‌اند شکل عربی بدان بدهند و شعر یا نثری را به بهار یا خزان منتسب سازند، این ترکیب نادرست است. باید گفت شعری در وصف بهار یا خزان سرود یا قصیده بهار یا خزان شما در حد کمال است

 احتمال دارد: احتمال واژه‌ای تازی‌ است به معنی تحمل و بردباری. این واژه به تدریج در فارسی قلب معنی کرده و به معنی امکان دارد، گمان می‌رود، به کار رفته است. احتمال دارد فلانی بیاید. باید به جای احتمال داشتن، تصورکردن، انگاشتن و گمان رفتن به کار برد.

استعفا دادن: استعفاء مصدر عربی و به معنی طلب عفو کردن است که در فارسی به معنای طلب کناره جستن از کار، مصطلح شده است: از کار خود استعفا داد یعنی طلب عفو داد و این درست نیست باید گفت و نوشت: از کار خود استعفا کرد.

حکیم‌فر در این مقاله ۶۰ فعل را مورد بررسی قرار داده که با نقد همراه بوده است و برخی از آن‌ها را اسماعیل مرتضوی برازجانی و سیدکریم امیری فیروزکوهی رد کرداند. در این مطلب واژه‌هایی که این استادان درباره آن‌ها سخنی به میان نیاورده‌اند، ذکر شده است.

*** توضیحات در مقاله یادشده نیامده است.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۴۰۲-۰۳-۰۴ ۱۲:۴۹

بسیار عالی و آموزنده. ممنونم.