شعري براي خيابانخوابها
خيابانخوابها
باز بوي باورم خاكستري است
واژههاي دفترم خاكستري است
پيش از اينها حال ديگر داشتم
هر چه ميگفتند، باور داشتم
ما به رنگي ساده عادت داشتيم
ريشه در گنج قناعت داشتيم
پيرها زهر هلاهل خوردهاند
عشقورزان مهر باطل خوردهاند
باز هم بحث عقيل و مرتضي (ع) است
آهن تفتيدهي مولا كجاست؟
نه، فقط حرفي از آهن مانده است
شمع بيتالمال روشن مانده است
با خودم گفتم تو عاشق نيستي
آگه از سر شقايق نيستي
غرق در دريا شدن كار تو نيست
شيعهي مولا شدن كار تو نيست
بين جمع ايستاده بر نماز
ابنملجمها فراوانند باز
خواستم چيزي بگويم، دير شد
واژههايم طعمهي تكفير شد
قصهي ناگفته بسيار است باز
دردها خروار خروار است باز
دستها را باز در شبهاي سرد
ها كنيد اي كودكان دورهگرد!
مژدگاني اي خيابانخوابها
ميرسد تهماندهي بشقابها
سر به لاك خويش برديم اي دريغ!
نان به نرخ روز خورديم اي دريغ!
قصههاي خوب رفت از يادها
بيخبر مانديم از بنيادها
صحبت از عدل و عدالت نابهجاست
سود در بازار ابنالوقتهاست
گفتهام من دردها را بارها
خستهام خسته، از اين تكرارها
اي كه ميآيد صداي گريهات
نيمهشبها از پس ديوارها
گير خواهد كرد روزي روزيات
در گلوي مال مردم خوارها
من به در گفتم وليكن بشنوند
نكتهها را مو به مو ديوارها
(محمدخليل جوادي)
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات