• سه‌شنبه / ۵ شهریور ۱۳۸۷ / ۰۹:۵۶
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8706-06595.73632

ديدار با حسن انوشه از فرهنگ‌نويسي تا داستان و شعر امروز

ديدار با حسن انوشه
از فرهنگ‌نويسي تا داستان و شعر امروز

گفت‌وگو با حسن انوشه كه نامش را اغلب در كنار عنوان دايرة‌المعارف‌ها و فرهنگ‌ها ديده‌ايم، همان‌طور كه به صحبت درباره‌ي دايرة‌المعارف و تدوين دانش‌نامه‌ گذشت، به داستان‌نويسي و شعر امروز رسيد.

او برخلاف تعدادي از استاداني كه در حوزه‌ي فرهنگ‌نويسي قلم مي‌زنند و چندان رغبتي به صحبت درباره‌ي ادبيات معاصر از جمله: داستان، رمان و شعر ندارند، در جريان ادبيات روز - چه شعر و چه داستان - قرار دارد و آثار اين حوزه را خوانده است و مي‌تواند به نمونه‌هايي اشاره كند كه اتفاقا با اقبال جامعه‌ي ادبي هم روبه‌رو شده‌اند.

انوشه در ديداري كه بخش فرهنگ و ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، با او داشت، درباره‌ي تأليف دايرة‌المعارف و دانش‌نامه‌ توضيح داد، از سربلندي زبان فارسي گفت و به ارزيابي شعر و داستان امروز پرداخت.

فرهنگ‌نويسي

او در ابتدا با اشاره به اين‌كه در برخي محافل عنوان شده كه از تأليف دانش‌نامه‌ي در حال تدوين با سرپرستي او حمايت‌هاي مالي شده است، گفت: از سال 1379 كه كار تدوين دانش‌نامه‌ي ادب فارسي را آغاز كرديم، تا به امروز، هيچ‌گونه كمك مالي به ما نشده است و ما هيچ كمكي نه از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و نه از هيچ جاي ديگر نمي‌گيريم. علاوه بر دانش‌نامه‌ي ما، دايرة‌المعارف بزرگ اسلامي‌، دانش‌نامه‌ي جهان اسلام و دايرة‌المعارف تشيع هم با حمايت مالي درون‌سازماني در حال كارند.

انوشه در ادامه درباره‌ي روند تأليف و تدوين دايرة‌المعارف‌ها و دانش‌نامه‌ها توضيح داد: بعد از انقلاب، بر حسب نيازي كه جامعه‌ي ما احساس مي‌كرد، دايرة‌المعارف‌نويسي رواج گرفت كه برخي از آن‌ها كارهايي جدي هستند، مثل دايرة‌المعارف‌هايي كه نام بردم. آن‌ها را جدي مي‌بينم و دارند برحسب وظايفي كه براي خود تعيين كرده‌اند، كار مي‌كنند.

او گفت: ما مي‌خواهيم براي زبان و ادبيات فارسي كار كنيم. كتاب‌هايي درمي‌آيند كه عنوان دايرة‌المعارف دارند؛ اما محتوا ندارند. دايرة‌المعارف تعريف دارد؛ يا همه‌ي معارف را در برمي‌گيرد يا يكي از شاخه‌هاي علم را. دايرة‌المعارفي كه زنده‌ياد غلامحسين مصاحب تدوين كرد، واقعا دايرة‌المعارف است؛ چون همه‌ي علوم را دربر مي‌گيرد. دانش‌نامه‌ي ادب فارسي هم كه ما در حال كار داريم، تخصصي است؛ چون به شاخه‌هاي يك علم مي‌پردازد.

انوشه متذكر شد: معناي دايرة‌المعارف گسترش يافته است و ديگر آن مفهوم آكادميك گذشته را ندارد. دايرة‌المعارف تعريف فرهنگستاني هم دارد.

اين فرهنگ‌نويس ادامه داد: سابقه‌ي دايرة‌المعارف‌نويسي در فرهنگ ما به پيش از اسلام مي‌رسد و بعد از آن، ما از شيوه‌ي دايرة‌المعارف‌نويسي فرانسوي‌ها تأثير گرفتيم. در اواسط پادشاهي ناصرالدين‌شاه قاجار تا قبل از آن، دايرة‌المعارف‌ها در ايران موضوعي بودند؛ مثل «درة‌التاج»؛ اما بعد كم‌كم الفبايي شدند. به قول احمد منزوي كه مي‌گويد، اين‌ها كتاب‌هاي چنددانشي هستند و به نظر من، درست مي‌گويد. روش الفبايي كار را براي استفاده‌كنندگان آسان مي‌كند، كه اين آساني در روش قديم نبوده است.

او ياد آور شد: ويژگي ديگر كه در تأليف دايرة‌المعارف مورد نظر بوده، اين است كه مؤلف بر اساس علاقه‌ي خود، موضوع را جلو مي‌آورده است؛ يعني فقط به بخش‌ها و موضوع‌هايي مي‌پرداخته كه دوست داشته است. اما امروزه نمي‌توانند اين كار را كنند. در شيوه‌ي جديد كه با كتاب «نامه‌ي دانشوران» زير نظر شاهزاده عليقلي ميرزا در تهران زمان ناصرالدين‌شاه شروع شد، روش فرق داشت كه متأسفانه ناتمام رها شد و بعد اعتمادالسطنه آمد، كه بعد هم به طور كل، كار تعطيل شد.

انوشه افزود: بعد از اين اثر، ديگر دايرة‌المعارف جدي در ايران نداريم، تا مي‌رسيم به دايرة‌المعارفي كه زنده‌ياد غلامحسين مصاحب تأليف كرد در سه جلد و با اين‌كه كم و بيش كهنه شده؛ اما هنوز هم از معتبرترين دايرة‌المعارف‌هاي زبان فارسي است. در افغانستان كه دايرة‌المعارف آريانا تأليف شد و در تاجيكستان هم يك دايرة‌المعارف مربوط به ادبيات و صنعت تاجيك و ديگري دايرة‌المعارف هشت‌جلدي شوروري تاجيك، كه در قياس با كار مصاحب از زمين تا آسمان تفاوت دارد.

او در ادامه گفت: الآن هم دايرة‌المعارف بزرگ اسلامي ‌را دارند كار مي‌كنند كه انصافا كار بزرگي است و آن مركز هم مركز فرهنگي بزرگي است؛ چرا كه مي‌بينيم بسياري از استادان ماهر و كاركشته‌ي فرهنگ ما مي‌روند و از منابع فراواني كه در آن‌جا ذخيره شده، استفاده مي‌كنند و اگر بدانند كه اهل تحقيقي هست، به او براي كار امكانات مي‌دهند. كتاب‌هاي مهمي ‌از سوي اين مركز به چاپ رسيد، مثل «شاهنامه‌ي خمسه» يا «ظفرنامه»ي حمدالله مستوفي. دايرة‌المعارف تشيع هم همين‌طور و يا توران ميرهادي كه فرهنگ‌نامه‌ي كودك و نوجوان را درمي‌آورد.

انوشه گفت: دايرة‌المعارف‌نويسي اين روزها نه فقط در ايران؛ بلكه در همه‌ي كشورهاي اسلامي، ‌رشد پيدا كرده است. در سوريه، عربستان، در مصر فراوان‌تر و در لبنان. به خاطر اين‌كه وجود و ضرورت آن‌را حس مي‌كنند، دارند كار مي‌كنند؛ ولي خب بعضي از دايرة‌المعارف‌ها شهرت جهاني دارند؛ مثل لاروس در فرانسه، آمريكانا، بريتانيكا، كه برخي‌هاي‌شان سابقه‌ي صد و پنجاه‌ساله دارند و در هر چهار سال بازنگري مي‌شوند و اطلاعات و مقاله‌هاي ضعيف و كهنه برداشته و خطاها اصلاح مي‌شود. اين اصلاح و بازنگري براي دايرة‌المعارف‌هاي ما چون هنوز در آغاز راه هستيم، كمي زود است. اما مثلا اولين جلد مصاحب سال 1345 منتشر شد، كه در آن زمان، جان اشتاين‌بك و آيزنهاور زنده بوده‌اند. دولت بايد حمايت جدي كند تا در اين آثار تجديد نظر و تجديد چاپ شوند. حتا دايرة‌المعارف‌هايي چون بريتانيكا و آمريكانا كه در تيراژ ميليوني منتشر مي‌شوند، همچنان حمايت هم مي‌شوند.

زبان و خط فارسي

حسن انوشه در بخش ديگري از گفت‌و گوي خود با ايسنا، درباره‌ي موضوع تهديد زبان و خط فارسي توضيح داد: اين‌كه مي‌گويند زبان فارسي را خطر تهديد مي‌كند، حرف بيهوده‌اي است و اصلا زبان فارسي چرا بايد در معرض تهديد باشد؟ مردم ساكن جزاير پولنزي اقيانوس آرام هنوز به زبان خودشان حرف مي‌زنند؛ پس چرا ما بايد بترسيم؟ زبان ما شناسنامه‌دار است و چندهزارساله و به اين زودي‌ها از بين نمي‌رود. زبان فارسي به گسترش فرهنگ جهاني كمك و خدمت كرده است و بالاي 110 ميليون گويش‌ور دارد كه به آن حرف مي‌زنند.

او در ادامه عنوان كرد: تازه اين حرف‌ها هم به كنار؛ با سعدي، حافظ ، مولوي، نظامي‌ و خيام چه مي‌خواهند كنند؟ تا اين‌ها در فرهنگ فارسي حضور دارند، زبان فارسي هم وجود دارد. زباني كه در دنيا فقط 40هزار نفر با آن گويش مي‌كنند، زنده مانده است؛ پس چرا زبان 110 ميليون نفر با اين پشتوانه‌ي فرهنگي از بين برود؟ مي‌گويند واژه‌ي عربي وارد زبان فارسي شده، خب به زبان عربي هم واژه‌هاي فارسي وارد شده است. در زبان انگليسي هم هزاران واژه هست كه از زبان‌هاي ديگر به آن زبان رفته است. منتها انگليسي زبان قراردادي شده است؛ يعني زباني كه همه‌ي مردم نمي‌فهمند؛ اما در يك جمع با آن حرف مي‌زنند. ملت ژاپن ملت مغروري است؛ اما روي توليداتش مي‌نويسد: Made in Japan؛ چون مي‌داند كه اين‌گونه فروش دارد. زبان انگليسي مثل دلار شده است كه ديگر تنها پول آمريكا نيست.

داستان‌نويسي و شعر امروز

او در بخش ديگر‌ي از سخنانش درباره‌ي داستان‌نويسي امروز گفت: بسيار رمان و داستان مي‌خوانم و كسي كه سواد داشته باشد و داستان نخواند، برايم عجيب است و چگونه مي‌شود اين‌طور بود، نمي‌دانم؛ مثل آدمي ‌كه معتقد به ديانتي باشد و فرايضش رابه جا نياورد. داستان و رمان فارسي و ترجمه زياد مي‌خوانم. چند وقت پيش نشستم و هر چه را كه گلي ترقي نوشته است، خواندم و بسيار لذت بردم. اعتقاد دارم كه خواندن رمان يعني تجربه‌ي يك زندگي ديگر جدا از زندگي خودت.

حسن انوشه همچنين درباره‌ي شعرهاي امروزي فارسي گفت: ما كارمان ادبيات فارسي است؛ بنابراين بايد در جريان آن باشيم، بخوانيم و بدانيم. اين سال‌ها از ايران، شعر خوب كم‌ خوانده‌ام. شعرهاي افغانستان را اين اواخر شيرين‌تر ديده‌ام. در تاجيكستان هم خيلي نمونه‌ي خوب نديدم.

او درباره‌ي اين‌كه برخي استادان زبان فارسي همچنان بر طرد ادبيات معاصر اصرار دارند، گفت: بعضي از استادان زبان فارسي با اين‌كه استادند؛ اما به رمان خواندن اعتقادي ندارند؛ چون معتقدند كتابي كه لغت ندارد، به درد نمي‌خورد. مي‌گويند اگر كتاب خوانديد، يا بايد «مرزبان‌نامه» باشد يا «كليله و دمنه»، كه اين آثار در جاي خود ارزشمندند. اين موضوع تا اندازه‌اي سليقه است؛ اما بدسليقگي هم هست. يعني آدم استاد باشد، آن هم استاد ادبيات فارسي و در جريان ادبيات روز خودش نباشد؛ خب جور درنمي‌آيد؛ يا احمد محمود را نشناسد؛ در حالي كه از قله‌هاي داستان‌نويسي معاصر ماست. «همسايه‌ها»، «داستان يك شهر»، «مدار صفردرجه» و «درخت انجير معابد» از آثار ديگرش جدا هستند. برخي از آن‌ها به زبان‌هاي ديگر مثل اروپايي و عربي ترجمه شده‌اند. مثلا «همسايه‌ها» در مصر به عربي ترجمه و چاپ و بسيار با استقبال هم روبه‌رو شد.

او با اشاره به خالد حسيني - نويسنده‌ي افغان - گفت: كتاب «بادبادك باز» برخلاف گفته‌ي عده‌اي جزو ادبيات فارسي نيست يا كتاب‌هايي كه نويسندگان ايراني و يا فارسي‌زبان در جاهاي ديگر دنيا به زبان ديگري مي‌نويسند. آن‌كه به زبان فارسي نوشته، اثرش مال زبان فارسي است. بايد آن اثر از ديوار زبان فارسي بالا رفته باشد. يا شاعراني كه در جاهايي مثل سوئد، شعر مي‌گويند و فكر مي‌كنند دارند به زبان فارسي خدمت مي‌كنند، در اشتباه‌اند. اگر فارسي را خوب مي‌دانند و به فارسي نمي‌نويسند، ضد خدمت مي‌كنند. حداقل مي‌توانند اثرشان را به صورت دوزبانه بنويسند و چاپ كنند.

حسن انوشه متذكر شد: اگرچه در اروپا داستان‌نويسي سابقه دارد و يك دوره رشد و تحول منطقي را با خود دارد؛ يعني از «كمدي الهي»ي دانته تا آثار امروزي كه ادبياتش در هر دوره‌ به سبك و روشي رسيده و تداوم منطقي خود را داشته است؛ اما بسيار مخالفم كه در ايران، داستان‌نويس به شيوه‌ي نويسنده‌ي مثلا آمريكاي لاتين بنويسد. از قضا، يك عده هم رو به اين سمت آورده‌اند و بعضا موفق هم شده‌اند، كه آثارشان را خواندني نمي‌بينم. «اسفار كاتبان» من را با خود نبرد، «دكتر نون زنش را بيش‌تر از مصدق دوست دارد» خوب نيست؛ اما در اين ميان، «شازده احتجاب» شاهكار داستان‌هاي ايراني است و آن‌را مي‌شود كنار كتاب‌هاي برتر رمان‌نويسي گذاشت.

او در ادامه گفت: اتفاقا ما داستان‌نويسي به شيوه‌ي رئالسيم جادويي را زودتر شروع كرديم. مثلا «ترس و لرز» و «واهمه‌هاي بي نام و نشان» غلامحسين ساعدي خيلي جلوتر از رئاليسم جادويي ماركز هستند. در نويسندگان ما اين خودباوري وجود دارد و در اين سال‌ها در ميان خانم‌ها، بخصوص، و البته برخي آقايان، نويسندگان خوبي ظهور كرده‌اند و رمان‌نويسي بعد از انقلاب بسيار رشد كرده و اگر اثر برتري نداشته؛ اما حداقل بسيار نوشته شده است. البته از «چراغ‌ها را من خاموش مي‌كنم» لذت نبردم؛ مثل يك جزيره است كه ديگران يعني مردم در آن وجود ندارند؛ خيلي بسته است. بعضي اما مي‌گويند تكنيك و نثر خوبي دارد؛ اما من رماني را مي‌خوانم كه به من لذت دهد.

اين فرهنگ‌نويس همچنين افزود: شعر دهه‌ي 30 و 40 را در دهه‌ي 70 نديدم. اگر سيمين بهبهاني شعر خوب مي‌گويد، مال امروز نيست. او از همان دهه‌ها آمده، يا عمران صلاحي كه شعر خوب مي‌گفت، مال همان دوره است. شعر خوب در نسل جديد كه از خواندش لذت ببرم، كم‌تر مي‌بينم. يعني همچنان شعر دهه‌ي سي تا چهل است كه در كشور ما خواننده دارد. هنوز همه از فروغ، شاملو و اخوان‌ ثالث لذت مي‌برند. پيدا كنيد كسي را كه بتوانيد كنار فروغ و بقيه بگذاريد. حتا كنار فريدون مشيري هم كسي پيدا نمي‌شود.

او با اشاره به برخي از شاعران افغانستان گفت: محمدكاظم كاظمي‌، سيدنادر احمدي و ابوطالب مظفري كه شاعران برجسته‌ي ادبيات فارسي هستند - نگوييم افغان -، بهتر از نمونه‌هايي كه در ايران ديده‌ام، شعر دارند. نه اين‌كه در زبان امروز ما شاعر خوب كم است؛ اما بالأخره در يك دوره‌اي، شعر فارسي رشدي كرد كه در آن‌جا ماند و بالاتر هم نرفت، كه مي‌توانست برود. از دهه‌ي 40 به بعد كسي از شاملو سبقت نگرفت. بعد از حافظ هم كسي مثل او نتوانست بگويد. هر زباني چند قله دارد و هر ادبياتي قله‌هايي دارد. در اروپا هم شكسپير قله است. مولوي، عطار، نظامي‌ و بقيه قله‌هاي ما هستند. شعر خيام در جهان عرب بالاي 80 نفر مترجم دارد.

افتخار به زبان فارسي

حسن انوشه در بخش پاياني سخنانش درباره‌ي مولوي و بحث‌هايي كه درباره‌ي اين شاعر ايراني مطرح شده است، گفت: افتخار ما اين است كه مولوي به زبان فارسي شعر گفته است. حالا عده‌اي مي‌خواهند بردارند، خب بردارند و اسكناس‌شان را هم به اسم نظامي ‌بزنند. او به زباني حرف زده است كه ما حرف زده‌ايم و مي‌زنيم. افتخار ما اين است كه به زبان نظامي ‌حرف مي‌زنيم.

نگاهي به كارنامه‌ي حسن انوشه

حسن انوشه متولد 19 اسفند 1323 در بابل است و تحصيلاتش را در تهران در رشته‌ي زبان و ادبيات عرب به انجام رسانده است. كتاب‌هايي از جمله «تاريخ غزنويان» در دو جلد، «تاريخ ايران» چهار جلد، «ايران و تمدن ايراني»، «ايران در سپيده‌دم تاريخ»، «تاريخ سيستان»، «تاريخ آفريقا» و «دانش‌نامه‌ي ادب فارسي»، از آثار او هستند.

انوشه از مؤلفان اصلي «دايرة‌المعارف تشيع» بوده و در ترجمه‌ي برخي از مقاله‌هاي اين مجموعه و نيز ويرايش «تاريخ ويل دورانت» همكاري داشته است.

انتهاي پيام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha