• جمعه / ۲۵ دی ۱۳۸۸ / ۰۹:۰۵
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8810-00014.156349
  • منبع : نمایندگی خوزستان

«شعر به تبليغات نياز دارد» گفت‌گو با مجيد زماني اصل؛ شاعر پياده‌رو

«شعر به تبليغات نياز دارد»
گفت‌گو با مجيد زماني اصل؛ شاعر پياده‌رو

مجيد زماني ‌اصل با اشاره به وجود مشكل در زمينه‌ي مخاطب شعر امروز، بر ضرورت وجود تبليغات براي شعر تأكيد دارد.

اين شاعر در گفت‌وگويي با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در خوزستان، از شعر و شاعري سخن گفته است.

زني در آستانه‌ي فصل سرد مرا شاعر كرد

زماني ‌اصل درباره‌ي چگونه شاعر شدن خود مي‌گويد: در زمان نوجواني خانواده‌ي من ساكن محله‌ي لشكرآباد اهواز بود. در كنار خانه‌ي ما گودال بزرگي بود كه مردم زباله‌هاي خود را در آن مي‌ريختند. من در آن زمان در ميان آن گودال كتابي از فروغ فرخزاد با نام "زني در آستانه‌ي فصل سرد" ديدم كه كاملا كهنه بود. آن را چند بار با دقت خواندم و از معناهاي آن شگفت‌زده شدم و روحم در گردبا كلمات پيچيد تا به كشف اشيا و روح آن‌ها رسيدم. اين تفكر دستي در گردن روزگار من داشت تا سال 56 كه اولين اثرم به چاپ رسيد.

شعر ايران بايد جلد‌اندازي كند

اين شاعر با اشاره به اين نكته كه شعر ايران بايد جلد‌اندازي روحي كند، تصريح مي‌كند: شعر ايران بايد خود را دوباره ورق بزند و به خود و شعر جهان بنگرد و از آن درس بگيرد. شعر ما هيچ كم از شعر آمريكاي لاتين ندارد؛ اما چرا هم‌بال آن‌ها نيست؟ شايد دليلش سبك‌پردازي بيش از حد شاعران ماست. من مي‌خواهم بدانم وقتي احمدرضا احمدي شعر مي‌سرايد، آيا به خود مي‌گويد كه من موج نو هستم و بايد از الهه‌ي شعر فرمان بگيرم؟

او در ادامه مي‌افزايد: الهه‌ي شعري وجود ندارد و ما بايد عامل به روح شعر باشيم. شعر، شعر است. شعر نوري است كه انسان از حركت اين نور بتواند زخم‌هاي روحش را جمع كند و به حركت وادارد و بايد بدانيم كه جوهره‌ي‌ شعر يك مذهب زميني است كه آياتش را از آه‌هاي مردم مي‌گيرد.

شعر و ادبيات جاودانه است

شاعر "خوابي در آينه" اظهار مي‌كند: شعر و ادبيات خود را از صف مردگان درمي‌آورد. شعر مفسر عاطفه‌ي آدميان است، حال اين عاطفه مي‌تواند در ميان تمدن‌ها و وسايل مترقي عصر خود باشد. شايد شاعر آينده از آسانسور، اينترنت و كامپيوتر شعر بسرايد؛ اما به شكلي زيبا. به طور كلي، ادبيات هنري روحاني است و مانند وطن و سرزمين است.

شعر من سپيد است

او همچنين بيان مي‌كند: من تمام شعرها را مي‌خوانم؛ براي مثال در شعر پست‌مدرن رگه‌هاي درخشاني ديدم كه نمي‌توانم آن‌ها را نديده بگيرم؛ اما شعر من سپيد است. من غرابت روحي خود را در اين سرايش زيباتر مي‌بينم و دوست دارم اين زيبايي را به ديگران نيز هديه كنم.

شعر را ديگران آلوده مي‌كنند

اين شاعر با اظهار اين نكته كه مقصد بحران شعر سيستم‌هاي دولتي جهان است، مي‌گويد: شعر مانند يك ماهي است و اين ماهي مي‌داند كي دربيايد كه تعجب بينندگان ساحل را در‌آورد؛ اما گاهي بينندگان اقيانوس سنگ‌اندازي و محل زندگي اين ماهي را آلوده مي‌كنند. شعر به زندگي مرجاني خود در كنار جلبك‌ها پرداخته است و ايجادكنندگان اين بحران براي ماهي، صيادان شعر و ساحل‌نشينان رودخانه هستند؛ والا شعر هيچ گناهي ندارد.

شعر نيازمند تبليغات است

او خاطرنشان مي‌كند: شعر امروز براي مخاطب دچار مشكل است؛ چراكه كتاب در سبد خريد مردم نيست و علت آن نپرداختن رسانه‌هاي تصويري به زندگي شعر است. اگر رسانه‌ها يك‌سوم تبليغات خود را به كتاب‌هاي به چاپ‌رسيده و معرفي آن‌ها اختصاص دهند، اين مشكل نيز رفع مي‌شود.

كلمات نان‌ساز نيستند

زماني ‌اصل متذكر مي‌شود: در ايران، امرار معاش از طريق ادبيات امكان‌پذير نيست؛ مگر آن‌كه با شيطنت و ريا درآمدزايي كرد كه اين هم از شاعر به دور است. شايد نبود كپي‌رايت بزرگ‌ترين مشكل ما باشد. براي مثال، بدون اجازه، اثري از من چاپ مي‌شود و در مقابل به من اجازه‌ي ملاقات نمي‌دهند.

ميدان شهداي اهواز فرودگاه شعر من است

اين شاعر با اشاره به اين مطلب كه ميدان شهداي اهواز پاتوغ ادبي اوست، ادامه مي‌دهد: سال‌ها پيش من با نعيم موسوي و آرش باران‌پور در ميدان شهدا كتاب مي‌فروختيم. آن‌جا با هم گفت‌وگوي شعري داشتيم. متون ادبي ترجمه مي‌كرديم تا اين كه آن دو درگذشتند. من در اين‌جا، غير از كتاب‌فروشي، آه‌هاي مردم را مي‌بينيم و از آن‌ها مي‌گويم؛ آدم‌هايي كه مي‌دوند؛ بي‌چتري از رؤياها و نداري‌ها. راستي چقدر تهي‌دستي را تاب بياوريم؟ من نبض زندگي آدم‌ها را با دست خود مي‌گيرم و آن‌ها را به صورت كلمات مي‌نويسم.

او مي‌افزايد: هيچ‌گاه نخواستم كتاب‌فروشي‌ام را در مغازه‌اي محدود كنم؛ من در اين مكان در بستر زندگي‌ام و نمي‌خواهم خود را در چهارديواري محدود كنم.

من اين سياره را دوست ندارم

او مي‌گويد: از اين‌كه شاعر شدم، غمگين‌ام. غمگيني من از كشف اندوه‌هاي اين سياره است، از بي‌عدالتي‌هايي كه بر آدم مي‌گذرد. شاعر شكار‌گر لحظات شفاف زندگي است و در وراي اشيا طيفي است كه مثل نسيم به روح شاعر مي‌خورد.

مجيد زماني‌اصل؛ شاعر پياده‌رو

مجيد زماني ‌اصل متولد سال 1337 در اهواز است كه كودكي‌هايش را به گفته‌ي خود، با بي‌كودكي در محله‌ي لشكرآباد اهواز گذراند. اولين شعرش با نام "شعر جويبار" در راديو آبادان خوانده شد. او در اين سال‌ها در كنار سرايش شعر، در شهرداري كار مي‌كند و عصرها در همان پاتوغ قديمي كتاب مي‌فروشد.

آثار اين شاعر عبارت‌اند از: "خوابي در آينه، "مزامير پياده‌رو"، "من از عشيره‌ي سوزن‌هايم" و "چكامه‌هاي 50 سالگي". همچنين "‌من از عشيره‌ي سوزن‌هايم" او از برگزيدگان سومين جشنواره‌ي شعر فجر بوده است.

«شعر شايد پيرزني باشد كه زنبيل به دست به خانه برمي‌گردد؛ زنبيلي كه خالي‌ خالي نيست؛ ولي خالي است.» اين جمله توصيف زماني اصل است از شعر.

گفت‌وگو از فاطمه ابراهيمي، خبرنگار ايسناي خوزستان

انتهاي پيام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha