• یکشنبه / ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ / ۱۰:۲۶
  • دسته‌بندی: سینما و تئاتر
  • کد خبر: 9002-03117.179082
  • خبرنگار : 71060

گفت‌وگو مشروح ايسنا با منوچهر طياب نگراني‌هاي براي نيروهاي جوان فيلم‌هايي كه در ذهن كارگردان باقي ماند

گفت‌وگو مشروح ايسنا با منوچهر طياب
نگراني‌هاي براي نيروهاي جوان 
فيلم‌هايي كه در ذهن كارگردان باقي ماند
منوچهر طياب متولد 1316 تهران و دانش آموخته رشته معماري از دانشگاه فني وين و تحصيل کرده رشته کارگرداني سينما و تلويزيون و طراحي صحنه از دانشکده سينمايي آکادمي دولتي موسيقي و هنرهاي نمايشي وين است. او كه اين روزها هفتاد و سومين سال زندگيش را پشت سر مي‌گذارد، همچنان به سينماي مستند وفادار مانده و در 14 سال اخير، وقت خود را صرف ساخت مجموعه‌اي درباره‌ي بخش‌هاي جغرافيايي مختلف ايران و آداب و رسوم آن‌ها كرده است. *من هم تمام مشكلات را تجربه كرده‌ام* اين مستندساز كه ساخت فيلم «سوزنبان» را به عنوان تنها تجربه داستاني‌اش در كارنامه دارد، در گفت‌وگويي تفصيلي با خبرنگار بخش سينمايي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، از خاطرات مختلف و از سال‌ها كار مستمر و مشكلات و ويژگي‌هاي ادوار مختلف اين سال‌ها مي‌گويد. او يادآور مي‌شود: ازسال 1342كه به ايران بازگشتم، همه اين مشكلاتي كه امروز از زبان فيلمسازان مختلف مطرح مي شود را تجربه و با آنها زندگي كرده‌ام اما عليرغم تمام اين مشكلات، طي اين سالها توانستم 110 فيلم بسازم. او درعين حال از ارتباط عميقي كه طي اين سال‌ها با مردمان نواحي مختلف ايران پيدا كرده ياد مي‌كند و از افرادي مي‌گويد كه وقتي براي انجام كاري از شهرها و استان‌هاي مختلف به تهران مي‌آيند روزها و شب‌هاي متوالي را در منزل او سر مي‌كنند، يا از اين كه به هنگام شدت گرفتن آلودگي هوا در تهران، همين افراد با او تماس گرفته و مي‌گويند «چرا در اين هواي آلوده، خود و خانواده‌ات به اينجا نمي‌آييد؟!» *آرزو دارم زندگيم در يك چمدان جمع شود* منوچهرطياب، همچنين از آرزوهايش به خبرنگار ايسنا مي‌گويد كه دوست دارد زندگي مادي‌اش در يك چمدان جا شود و پابند چيزي نباشد تا بتواند به راحتي سفر كرده و به كارش بپردازد. او از اين كه تا حدي به اين آرزو رسيده اظهار خوشحالي مي‌كند و ادامه مي‌دهد: خوشبختانه اكنون زندگي كوچكي دارم و بيش از اين هم براي زندگي، نياز به چيز بيشتري ندارم، تنها چيزي كه به قول همسرم به حالت سرطاني درآمده كتابهايم است كه متاسفانه او به دليل آشنايي كمي كه با زبان فارسي دارد، قادر به خواندن اين كتاب ها هم نيست. كارگردان مستندهايي چون «ريتم» ،«همراه باد، در دل تنهايي کوير»، «زاگرس» و... از نگراني‌هايش هم ياد مي‌كند و مي‌گويد: بزرگترين نگراني‌هاي من اصلا مربوط به خودم نيست. نگراني‌هاي من مربوط به نيروهاي جوان است چراكه خود من دو فرزند دارم و خوب مي‌دانم كه نسل جوان چه شرايط و انتظاراتي دارد و چه مي‌خواهد. اين را هم البته خوب مي‌دانم كه اين نسل هرآنچه را كه بخواهد، حتي اگر ما هم نخواهيم پيدا مي‌كند و به دست مي‌آورد. *تربيت غلط بسياري از وقت ما را هدر داده است* او در بخش ديگري از اين گفت‌وگو به فرصت انسان براي زندگي اشاره و عنوان مي‌كند: ما تنها يك بار فرصت زندگي داريم و به هيچ عنوان نبايد آن را به بطالت بگذارنيم. من جزو آن نسلي هستم كه شايد بيش از هر نسل ديگري،آنهم درست در زماني كه دنيا درحال تغيير و تحول هاي اساسي فرهنگي بود،به خاطر تربيت غلط در اينجا وقتش به هدر رفت. نسل ما،نسل بچه‌هاي كوچه و زيربازارچه است كه جز اذيت خلق و سگ و گربه و سنگ پراني به در و ديوار خانه همسايه و جنگ و گريزها و احتمالا الك دولك و شيشه شكستن و از اين قبيل چيزها سرگرمي ديگري نداشته. بعد هم كه دوران پربلبشوي تاريخي‌مان و آن مدارسي كه در آن ها به عوض تعليم و تربيت،حرف حرف بزرگترها و معلميني بود كه فكر مي كردند نمره 12 مال خداست و ما بيش از نمره 10 لياقت نداريم و اگر درس بلد نبوديم بايد دوتا سيلي آبدار هم به گوشمان زد. ما از چنين نسلي بوده‌ايم، اما با اين همه،اين ما بوديم كه علي رغم اين همه اتلاف وقت‌ها به خود آمده و هوشيار بوديم. وي در ادامه به انتقاد از اتلاف وقت‌هايي كه درآن دوران صورت مي‌گرفت، مي‌گويد: بعدها زماني كه براي ادامه تحصيل به خارج از كشور رفتم تازه متوجه شدم كه آگاهي ما نسبت به خيلي چيزها كمتر از همسالان اروپايي‌مان است و تنها با تلاش فراوان بود كه ما اين عقب ماندگي‌ها را جبران كرديم. اين مستندساز در ادامه به مجله‌اي كه در دوران دبيرستان نويسنده و خبرنگار آن بوده است، اشاره مي‌كند و مي‌گويد: اواخر كلاس نهم و در حين تحصيل، مجله‌اي به نام «ستاره سينما» راه انداخته بوديم كه هرهفته چاپ مي شد.مجله‌اي كه حتي معلمان و والدين‌مان هم از مطالب آن كه راجع به ايزنشتين و يودوكين و سينماي آوانگارد بود سر در نمي آوردند،امابا وجود اين كه اين مسائل ذهن جوان ما را زجرمي‌داد به اين كار ادامه مي‌داديم. هر چند كه در اين ميان نمرات بد هم به ما مي‌دادند، گاه چكي هم مي‌خورديم، اما با همه، من صبح‌ها، اول از همه به جاي مدرسه به چاپخانه مي‌رفتم، براي غلطگيري مقاله‌ام و پيگيري كارهاي ديگر مجله. گاهي پدرم از عدم حضور من در مدرسه عصباني مي‌شد اما وقتي به مجله نگاه مي‌كرد، گرچه كه به روي خودش نمي‌آورد، اما هميشه به دوستانش مي‌گفت اين بچه‌ها چيزهايي مي‌نويسند كه ما نمي‌فهميم، من واقعا نمي‌دانم اين بچه چه مي‌كند و چه در سرش مي‌گذرد. كارگردان «درياي پارس» دربخش ديگري از گفت‌وگويش با خبرنگار ايسنا، به شرايط زمانه‌اش اشاره مي‌كند و مي‌گويد: ما از نسلي هستيم كه براي ديدن يك فيلم آلفرد هيچكاك سه روز تا آبادان با اتوبوس در راه بوديم، چرا كه آن زمان برخي فيلم‌ها را مستقيما براي نمايش در سينما «تاج» آبادان كه متعلق به وزارت نفت بود به آبادان مي‌فرستادند و اين فيلم‌ها در بقيه نقاط ايران به نمايش در نمي‌آمدند. *سينماي مستند ما با ارزان‌ترين تجهيزات درحال پيشروي است* اين مستندساز همچنين به مشكلات مختلفي كه سر راه فيلمسازان قرار دارد اشاره و اظهار مي‌كند: اگر بفهمم جواني مي‌خواهد فيلم بسازد و واقعا عشق اين كار را دارد، حتي حاضرهستم دوربين خودم را در اختيارش بگذارم و در همه جهت به او كمك كنم تا در كارش موفق شود. به هر حال خود فيلمسازان مي‌توانند در زمينه‌هاي فرهنگي كمك‌هاي بسياري به يكديگر بكنند. اكنون هم سينماي مستند اين سرزمين با همين تجهيزات ارزان در حال پيش روي است و من فكر مي كنم اگر مسؤولان به اين بخش توجه بيشتري نشان بدهند سينماي مستند ايران مي‌تواند در دنياي رسانه‌اي- تصويري امروز مقام بالاتري كسب كند. وي با تاكيد بر اين كه مشكلات فيلمسازي همواره وجود داشته، به ذكرخاطره‌اي از مشكلات مختلفي كه در زمان ساخت فيلم‌هايش داشته مي‌پردازد و مي‌گويد: يك بار در حين فيلمبرداري دراطراف يك روستاي دورافتاده، پول ما تمام شد و كل گروه به دنبال پنج تا يك توماني مي‌گشتيم كه شب را در جايي ساكن شويم و غذايي بخريم. من هم قبول دارم كه در كار سينما، امكانات تاثير بسزايي دارد اما آنچه يك فيلم را مي‌سازد، ذهن خالق آن است. من اكنون علاوه بر اين 110 فيلم، آثار بسياري را هم در ذهنم ساخته‌ام، فيلم‌هايي كه هيچوقت به روي پرده نيامده‌اند. نوشته‌هاي بسياري هم دارم كه در هر يك سوژه‌اي را مدنظر داشته‌ام يعني جا براي كار كردن بسيار بوده كه من در اين ميان به ساختن اين 110 فيلم توفيق يافته‌ام. كارگردان مستندهايي چون«همراه باد، در دل تنهايي كوير»،«درياي پارس»،«البرز»و«زاگرس»در ادامه‌ي اين گفت و گو با بيان اين كه 14 سال اخير را به كار بر روي يك مجموعه درباره‌ي نقاط مختلف ايران پرداخته،درارتباط با انگيزه‌اش از ساخت اين چهارگانه مي‌گويد: نزديك به 55 سال است كه من مشغول ساخت فيلم‌هاي مستند هستم و درتمام اين سالها در ايران و كشور‌هاي ديگر با سوالات مختلفي درباره‌ي كشورم مواجه شده‌ام، پرسش‌هايي كه بيشتر به مسائل جامعه‌شناختي و فرهنگي و كلي ما مربوط مي‌شدند.من طي اين سالها دريافتم كه ما در اين زمينه‌ها كاري نداريم كه بتوان با ارائه‌ي آن ديدي كلي از مسائل فرهنگي و اجتماعي مردمان ايران ارائه كنيم. وي ادامه مي‌دهد: در واقع هر آنچه در اين زمينه صورت گرفته، كارهايي مقطعي است، اما در ساير نقاط دنيا هنرمندان تلاش بسياري براي شناساندن جامعه و كشورخود به كار مي‌گيرند. من در وهله‌ي اول اين نوع فيلم‌ها را مانند يك كارت ويزيت مي‌دانم كه به واسطه آنها مخاطب ما بداند به عنوان مثال واقعيت كويري كه از آن صحبت ميشود، چيست .به هرحال لازم است كه براي شناساندن بخش‌هاي مختلف ايران چنين فيلمم‌هايي ساخته شوند، اما طي اين سال‌ها ما هيچ‌گاه چنين كاري نكرده بوديم و اين بار من خواستم با اين فيلم‌ها راهي باز كنم تا پس از من ديگران هم از ديدگاه‌هاي خود به جنبه‌هاي ديگر اين موضوعات بپردازند. طياب در عين حال مي گويد:من فكر مي‌كنم لازم است اين موارد ضبط و ثبت شوند، در اين ميان اگرچه من سالها وقت گذاشته و در هر فيلمم بيش از 1500 مورد اطلاعات مي‌دهم، اما به هر صورت همه كار را من نمي‌توانم انجام بدهم. البته تاكنون مستندسازان مختلفي به اين موضوعات پرداخته‌اند، اما هنوز حق مطلب را در اين زمينه ادا نكرده‌ايم. اين مستند‌ساز با بيان اينكه كوير يك سوم مملكت ما را تشكيل مي‌دهد ادامه مي‌دهد:علي رغم اين موضوع هيچ‌گاه كسي به اين بخش وسيع توجه نكرده بود تا اين‌كه فيلم «همراه باد، در دل تنهايي كوير»ساخته شد. پس از ديده شدن،اين فيلم باعث شد عده‌ي بسياري كنجكاو شده و به اين مناطق بروند و به اين واسطه اهالي آنجا توانستند به زندگي‌شان رونقي بدهند. يا وقتي درباره‌ي «زاگرس» صحبت مي‌كنيم اگرچه تك‌تك فيلم‌هاي مستندي كه در اين زمينه ساخته شده بسيار زيبا هستند، اما اين فيلم‌ها نمي‌توانند به طور كامل گوياي شرايط و وضعيت اين سرزمين باشند. به همين دليل من فكر كردم شايد خوب باشد كشور را به چهار قسمت كوير، حاشيه‌ي خليج‌فارس، زاگرس و كوه‌هاي البرز تقسيم كنم و در هر مورد در قالب يك فيلم و يك كتاب به طور كامل به آنها بپردازم. وي كه در اين مجموعه سعي كرده همزمان با فيلم، كتاب‌هايي را هم به نگارش در آورد،عنوان مي‌كند: پس از مدت‌ها و سال‌ها فيلمسازي متوجه شدم كه سينماي من به شدت شبيه كتاب‌ها و ادبياتم است. در سينماي ايران و به ويژه ابتداي مسير آن، اكثر سينماگران از ادبيات و شعر به سينما آمدند و اين بار من خواستم برعكس عمل كنم و ببينم آيا مي‌شود از سينما به نوعي ادبيات تصويري رسيد؟ اكنون خوش‌بختانه فكر مي‌كنم افرادي كه كتاب‌هايم را مي‌خوانند به اين نتيجه رسيده‌اند و بر اين باورند كه چنين حالتي پيش آمده است. البته اين كار خالق‌العاده‌اي هم نيست، چرا كه ذهنيت من ذهنيت يك سينماگر است و به همين دليل مسائل مختلف را تصويري مي‌بينم و روايت مي‌كنم. طياب كه به گفته خود پيش از ساخت مستند، اقدام به نگارش كتاب در اين زمينه‌ها كرده در پاسخ به اين‌كه آيا به دليل شرايط سخت سينما بوده كه ترجيح داده ابتدا از طريق ادبيات و كتاب خواسته‌اش را دنبال كند، مي‌گويد: شرايط سخت فيلمسازي از يكسو و از سوي ديگر اين‌كه براي ساخت فيلم‌هادر اين مناطق دشوار،من مي‌بايست افرادي را پيدا مي‌كردم كه مثل خودم قادر به كار در آن شرايط باشند. ما براي اين فيلم‌ها بارها در كوير و بيابان خوابيديم. با جانوران و حشرات مختلف سر كرديم، گاه آب مان تمام شد،گاه گم مي شديم و ... . خلاصه وقتي تمام اين موارد را مدنظر قرار مي‌دادم، اصلا نمي‌توانستم باور كنم آيا كسي حاضر به همكاري در چنين شرايطي مي شود يا خير؟ همكاران من درگذشته همه يا طي اين سال‌ها بازنشسته شده‌ بودند يا عمرشان به پايان رسيده بود،بنابراين امكان همكاري با آنها براي من وجود نداشت و لازم بود كه با گروه جديدي كار كنم. وي ادامه مي‌دهد: واقعا باور نمي‌كردم بتوانم نيرو‌هايي براي ساخت اين فيلم‌ها پيدا كنم و يا اين‌كه بتوانم با افرادي كه شايد هريك سي سال از من جوان‌تر هستند كار كنم. از سوي ديگر وقفه‌اي ميان فيلم‌هايم افتاده بود و اصلا فكر نمي‌كردم بشود، اما به هرحال شد و دوستان جوان من با اشتياق تمام همكاري كردند، هرچند كه برخي از آنان وسط كار جا زدند و رفتند كما اين‌كه يكي از آنها خطاب به ديگران گفته بود،من مي‌دانم طياب آخر همه‌ي ما را به كشتن خواهد داد. اين مستند‌ساز با ذكر خاطراتي از سفرهاي مختلفي كه داشته و مشكلاتي كه در حين ساخت مجموعه جديدش با آنها مواجه شده، ادامه مي‌دهد: من اصلا نمي‌دانستم سينماي مستند ايران به من امكان ساخت اين مجموعه را مي‌دهد يا خير؟به هرحال ساخت اين فيلم‌ها با دوربين 35 ميلي‌متري هزينه‌هاي بسياري داشت كه من اصلا قادر نبودم از پس آنها بربيايم، اما به هرحال بعد از 50 سال كاركردن ديگر خودم مي‌توانم تا حدي امكانات را فراهم كنم. تحقيقات اين فيلم را هم من ابتدا به منظور نگاشتن كتاب انجام دادم و بعدها گفتم اينها را به عنوان يك فيلم مستند نبينم، بلكه به عنوان پروژه‌هايي ببينم كه از كتاب، فيلم، عكس تشكيل شده است. كارگردان اين مجموعه مستند با بيان اين‌كه قصد دارد تمام عكس‌ها و اسلايد‌هايش را در اختيار فرهنگستان هنر قرار بدهد مي گويد: من اكنون كتابهايم را هم به فرهنگستان هنرداده‌ام و حتي اگر خودم هم بخواهم از آنها استفاده كنم، بايد به كتابخانه فرهنگستان بروم، چرا كه اگر اينها در خانه من باشند احتمالا به درد كسي نمي‌خورند. اين اسلايد‌ها و كتاب‌ها هم بايد جايي باشند كه همگان از آنها استفاده كنند. طياب در عين حال اظهار اميدواري مي‌كند:در آينده‌اي نه چندان دور اين اسلايد‌ها بر روي سايتي قرار داده شود تا همه‌ي علاقه‌مندان بتوانند از آنها استفاده كنند. وي با بيان اين كه طي اين سالها به واسطه‌ي تحقيقات و مراحل ساخت فيلم‌هايش دوستان زيادي در نقاط مختلف ايران پيدا كرده است، ادامه مي‌دهد: حتي اكنون من اگر با يك كوله‌پشتي به مسافرت دور ايران بروم هيچ‌گاه به مشكل بر نخواهم خورد، چرا كه دوستان بسياري دارم و همين مساله موجب قوت قلب من است و باعث مي‌شود به خودم اعتماد كنم وبتوانم چنين مجموعه هايي بسازم. دايه سينماي مستند شده‌ايم اما منوچهر طياب در قسمت ديگري از صحبت‌هايش به گلايه از برخي سازمانها و مراكز فعال در زمينه مستند مي‌پردازد و مي گويد: زماني كه «درياي پارس» را مي‌ساختم علي‌رغم آنكه با مركز گسترش سينماي مستند و تجربي قرار‌داد داشتم، اين مركز هيچ حمايتي از من نكرد.در آن دوران يعني سال هاي 84-85 محمد آفريده تازه از مديريت مركز گسترش استعفا داده بود و براي مدير بعدي هم هيچ اهميتي نداشت كه اين فيلم ساخته شود يا نه، به هرحال ما فيلم خودمان را ساختيم و البته پس از مدتي دوباره آقاي آفريده برگشت و با علاقمندي فراوان بي توجهي گذشته را جبران كرد تا بدانجا كه ما توانستيم فيلم«درياي پارس»را از ديجيتال به نگاتيو 35 ميليمتري تبديل كنيم. وي در ادامه با تاكيد بر اينكه طي اين سال ها برخي مستندسازان به نوعي دايه سينماي مستند شده‌اند،به تاثيرگذاري مديران فرهنگي اشاره و عنوان مي‌كند: در راه ساخت اين فيلم‌ها خوشبختانه هميشه يك مدير فرهنگي پيدا مي‌شود كه به حمايت از اين گونه آثار بپردازد كما اين كه در اين دو فيلم آخر من بدون اين‌كه حتي فكرش را هم كرده باشم سيمافيلم از اين فيلم‌ها حمايت كرد.البته گاه اين اقدامات خارج از برنامه‌هاي روتين مديران هم قرار دارد كما اين‌كه«همراه باد، در دل كوير» جزو وظايف شبكه‌ي اول سيما نبود اما مديران اين شبكه به حمايت از تهيه آن پرداختند. به هرحال هميشه هستند كساني كه علاقه دارند و انسان‌هاي فرهيخته‌اي هستند و نياز فرهنگي جامعه را خوب درك مي‌كنند. اين افراد در همه جاي ايران هم هستند و گاه حتي ممكن است پست و مقام خاصي هم نداشته باشند. //در مملكتي هستيم كه اكثر مردمش سرزمينشان را نمي‌شناسند اما منوچهر طياب در ادامه‌ي اين گفت‌وگو در پاسخ به اين مطلب كه با توجه به گفته‌هايتان به نظر مي‌رسد بيشتر در تهيه‌ي اين آثار رويكرد بين‌المللي داشته‌ايد، اظهار مي كند: نه، ما مملكتي هستيم كه اصلا سرزمينمان را نمي‌شناسيم. يكي از حرف‌هاي من اين است كه اول خودمان،خودمان را بشناسيم. آيا ما به عنوان يك ايراني از مواردي كه در اين مستند‌ها مطرح مي‌شود آگاهي داريم؟! البته قبول دارم كه اين فيلم‌ها از آنجا كه ساختار و فرم منسجمي دارند مورد علاقه‌ي مجامع بين‌المللي هم قرار مي‌گيرند. به عنوان مثال از نشنال ژئوگرافيك آمدند و فيلم«زاگرس» را خواستند و به محمد آفريده گفتند كه مي‌خواهند كتاب را هم ترجمه و مورد استفاده قرار دهند.البته بعدها مشكلات اداري مانع از انجام اين مهم شد. وي در بخش ديگري از اين گفت‌وگو با اشاره به سالها و ماههاي متعددي كه دور از خانواده سركرده،مي‌گويد: اكنون در سني هستم كه تا حدي از نظر نيروي جسمي ضعيف شده و نسبت به 14 سال پيش كه اين مجموعه را شروع كردم بسيار تحليل رفته‌ام. اما تجربه‌اي كه طي اين سالها كسب كرده‌ام تا حدي اين موضوع را جبران مي‌كند وگرنه اكنون نيروهاي جوان‌تري هستند و گيرايي و بازدهي بهتري هم دارند اما آنها تجربه من را ندارند. اين مستندساز همچنين مي‌گويد: فيلم و اثرهنري به نوعي مانند فرزند سازنده‌اش است كه پس از تولد زندگي خود را مي‌كند و رابطه‌اش با سازنده‌اش قطع مي‌شود. در اين ميان من تنها يك چيز را مي‌دانم و آن اينكه به هر حال اين فيلم‌ها ديده مي‌شوند و به حيات خود ادامه مي‌دهند و اكنون من شاهدم كه فيلم‌هايي كه 40 سال پيش ساخته‌ام حتي بدون اينكه خودم بدانم در نقاط مختلف به نمايش درمي‌آيند حال ديگر من نمي‌دانم كه اين فيلم‌ها كجا و توسط چه كساني ديده مي‌شوند، اما اين را مي‌دانم كه اين فيلم‌ها هستند و ديده مي‌شوند. منوچهرطياب درعين حال از سالهايي كه به عنوان اولين افرادپا به عرصه سينماي مستند گذاشته ياد مي‌كند و مي‌گويد: ما در آن سالها سينماي مستند را به ايران آورده و بر روي اين شاخه از سينما وقت گذاشتيم و بواسطه سالها كار و استمرار در حافظه فيلمسازان باقي مانديم. حال اكنون وقتي به اين مسير طي شده نگاه مي‌كنيم مقداري قوت قلب مي‌گيريم كه به هر حال منفعل نبوده‌ايم و كار مفيدي انجام داده‌ايم البته همان طور كه گفتم استمرار ما هم در اين مسير اهميت ويژه‌اي داشته چراكه به عنوان مثال از ده سال پيش دو سوم فيلمسازان همسن من ديگر فيلم نمي‌سازند. وي ادامه مي‌دهد:اما من اين كار را دوست دارم و بيش از آنكه ديگران از فيلم‌هاي من بياموزند خود من در اين سفرها مي‌آموزم. من در اثر برخورد با باستان‌شناسان ديگر خودم يك پا باستان‌شناس شده‌ام و موارد ديگر را هم به خوبي آموخته‌ام. اگرچه در مقطعي معماري خواندم اما در واقع معماري ايران را از بناهايي كه در مدت اين سفرها ديده ام و با اطلاعاتي كه از استادكاران به دست آورده‌ام آموختم. ضمن اينكه اصلا و ابدا حوصله بي‌كار ماندن را ندارم. اين مستندساز دربخش ديگري از گفت و گويش با ايسنا در ارزيابي شرايط سينماي مستند طي تمام اين سالها مي‌گويد: بخشي از اين قضيه حالت فردي دارد. ما هم در جواني همان قدر بدبختي كشيده‌ايم كه اكنون يك جوان در ابتداي راه مي‌كشد. ما هم بايد در آن زمان پشت درها مي‌ايستاديم و جوري به ما نگاه مي‌كردند كه گويي پول خون پدرمان را از آنها مي‌خواستيم. همه اين موارد براي افرادي كه امروز هم بخواهند كار كنند وجود دارد چرا كه اينجا برنامه‌ريزي درستي براي فعاليت‌هاي هنري نداريم. اماحال كه دنيا دنياي تصوير است و به لطف ديجيتال كار بسيار ساده شده ما هم بايد هوشيار باشيم و آنچه در حال تغيير است را مورد توجه قرار دهيم تا از آنها سندي ثبت شود. اين درست نيست كه ما مدام به دنبال اموري برويم كه در حال تغيير و تحول هستند ما به ثبت آنچه درحال ازدست رفتن است هم نياز داريم و بايد به دنبال آن ها هم برويم. من نمي‌گويم كه همه بايد به دنبال اين موضوعات بروند اما آنهايي كه به سينما علاقمندند گاه مي‌توانند از اين ابزار بهره بگيرند و به ثبت چنين مواردي بپردازند. كارگردان مستند«مسجد جامع اصفهان»در ادامه به نحوه ورودش به سينماي مستند اشاره كرده و مي افزايد: زماني كه سال دوم دانشكده بودم 12سال از جنگ جهاني دوم گذشته بود و از آنجا كه آلمان، اتريش را هم به تصرف خود درآورده بود تمام اسنادي كه در جنگ به دست آورده بود را به برلين يا مونيخ منتقل كرده بودند. وقتي مجددا اتريش مستقل شد تقاضا كرد كه اسنادش را بازگردانند و اسنادي كه بازگشت دريايي از فيلم‌هاي مستند را در دل خود داشت.فيلم‌هايي از زمان بابا آدم تا جنگ جهاني دوم ،بعد همه اين فيلم‌ها را در يك زيرزمين ريختند تا ببينند و آرشيو كنند و آنجا از بخت بد يا بخت خوش، استاد تاريخ سينماي من وقتي كه ديد به اين موضوعات علاقمندم مرا به همراه يك نفر ديگر به آن زيرزمين فرستاد و دو ميزمونتاژ قراضه 16 و 35 ميلي‌متري به ما داد و گفت بايد تمام اين فيلم‌ها را بازبيني و فيش‌برداري كنيد و ببينيد كدام يك از آنها بايد كپي شوند و كدامها ماندني هستند و چه فيلم‌هايي پاره يا خراب شده‌اند. ما دوسال تمام نشستيم و به اين كار مشغول بوديم. درميان اين آثار فيلم‌هايي از سال هاي بسيار دور هم بود و من ديدم كه آنها در زماني كه ما سينمايي نداشتيم اوضاع مملكت وجوامع خود را به وسيله فيلم‌هاي مستند ثبت كرده‌اند و آنجا بود كه متوجه شدم كه اين سينماي مستقل به غير از فيلم‌هاي داستاني كه من ديده بودم كارهاي بسياري انجام داده و تمام فرهنگي كه جوانان آن مملكت نمي‌دانستند را حفظ كرده تا به آنها منتقل كند.با پي بردن به اهميت سينماي مستند بود كه من پس ازرجعت به ايران تمام وقت خود را صرف تهيه فيلم‌هاي مستند كردم. وي ادامه مي‌دهد: البته اين خواست من بود چراكه به مسائل فرهنگي كشورم علاقمند بودم. به هر حال هر كسي خميره‌اي دارد و براي من از همان ابتدا مشخص بود كه سينما مي‌خوانم و برمي‌گردم به كشورم ، ايران سرزمين پهناور و كهني است كه فرهنگ كهني هم دارد و اين فرهنگ تنها در ادبيات ما و در كتابهايي بسيار اندك مورد توجه قرار گرفته است و ساير مطالبي كه در اين زمينه نوشته شده بيشتر توسط‌ خارجي‌هايي بوده كه سفري به ايران داشته‌اند. به همين دليل از زماني كه پايم به ايران رسيد گفتم كه بايد به دنبال اين بخش بروم هر چند زماني كه ما به ايران آمديم سينماي مشعشعي هم نداشتيم و سينماي فارسي لكنته‌اي در آن گوشه بود، نه آنها علاقه‌اي به جذب ما داشتند و نه ما به سراغ آنها مي‌رفتيم. البته بعدها بر حسب تصادف وزارتخانه‌اي به اسم فرهنگ و هنر هم درست شد.البته آنها كارهاي تبليغاتي خود را مي‌كردند اما ما هم از آن موقعيت استفاده كرده و فيلم‌هاي خودمان را مي ساختيم. * هنوز براي مسائل فرهنگي‌مان قدم مثبتي برنمي‌داريم كارگردان مستند«ريتم»در عين حال از بي توجهي اين روزهاي ما به مسائل فرهنگي ياد مي‌كند و مي‌گويد: هنوز هم كه هنوز است ما براي مسائل فرهنگي‌مان قدم مثبتي برنمي‌داريم و به جاي قدم‌هاي بلند و برنامه ريزي‌هاي دراز مدت قدمهاي كوتاه برمي‌داريم. البته اين حرف من تنها خطاب به فيلمسازان نيست بلكه اين تقاضا را به طور غير مستقيم از ارگانهاي سياست‌گذار هم دارم چرا كه در اين ارگانها بايد برنامه‌ريزي به صورتي باشد كه استمرار داشته و خارج از حالت‌هاي سليقه‌اي عمل كند. ستون فقرات ما فرهنگ است و در اين ميان هر كس بايد از هر جهت كه مي‌تواند در انسجام، نگهداري و اشاعه اين فرهنگ تلاش كند. وي در ادامه با تاكيد بر نقش تلويزيون در ارتقاي سينماي مستند عنوان مي‌كند: سينماي مستند در تمام دنيا به واسطه تلويزيون حمايت مي‌شود، اما اكنون آنچه به عنوان فيلم مستند از تلويزيون هاي ما پخش مي‌شود بيشتر برنامه‌هايي است كه احتمالا بخش‌هايي از آنها هم مستند است اما وقتي در تلويزيون‌هاي خارجي مي‌خواهند فيلم‌ مستند نمايش بدهند از مدتها قبل به تحقيق مي پردازند.اگرچه در اين فيلم ها مسائل روز هم مورد توجه واقع مي‌شوند اما به هر حال اين بخش‌ها بيشتر روزمره هستند و پس از مدتي فراموش مي‌شوند اما برخي كارها ماندگار خواهند بود. منوچهر طياب در ادامه اين گفت و گو و در ارتباط با سياست گذاري‌هاي مديران فرهنگي مي‌گويد: ما درمسائل‌مان چون سياسي عمل نمي‌كنيم مشكلات اين بخش را هم خيلي نمي‌شناسيم. به هرحال آنچه مسلم است ما در شرايطي قرار گرفته‌ايم كه امري به نام مستندسازي در مملكت ما شكل گرفته است.خيلي از ممالك هستند كه چنين چيزي را ندارند و مشكلي هم ندارند اما حالا كه اينجا مستند پا گرفته بايد به آن توجه كرد. متاسفانه گاه ارگانهايي كه به هدايت سينما مي‌پردازند مشكلاتي دارند كه به ما برنمي‌گردد و به ما هم نمي‌گويند كه مشكل چيست اما در نهايت اين موارد در كار ما تاثير مي‌گذارد. البته من اين را هم بگويم كه سينماي مستند ما هم همان اندازه مشكل دارد كه صنعت نشر و بقيه بخش‌ها. حرف اصلي من درباره سياست‌گذاري‌ها و برنامه‌ريزي‌هاست، ما بايد مشخص كنيم كه سينماي مستند ما محلي از اعراب دارد يا خير؟ حال كه اين سينما وجود دارد بايد درباره آن فكر كنيم آن هم به گونه‌اي كه مشخص باشد اين سينما بايد چه مسيري را طي كند و فيلم‌هايي كه ساخته مي‌شوند داراي چه خواصي باشند و كجا به نمايش درآيند.به اعتقاد من برنامه‌ريزي براي اين سينما بايد با تعامل دو طرف انجام شود معمولا اين گفت‌وگوها صورت مي‌گيرد اما در مرحله عمل مشكلاتي پيش مي‌آيد. در اين زمينه من اگرچه مسائل مستندسازان را مي‌دانم اما از مشكلات طرف مديريتي بي‌خبرم. به هر حال تاكنون هيچگاه نشده كه دست‌جمعي بنشينيم و راه حلي براي سينماي مستند پيدا كنيم. البته اين موضوع خاص حال نيست و از سالها قبل هم وجود داشته است. طياب در ادامه اين گفت‌وگو درباره وضعيت قشر جديد مستندسازان و كيفيت فيلم‌ها و آموزش‌هاي آنها مي‌گويد: ما دو نوع فيلمساز داريم. عده‌اي علاقمند به سينما هستند و فكر مي‌كنند مي‌توان در اين حيطه بازيگوشي‌هايي كرد. عده‌اي هم هستند كه آگاهانه به سمت سينماي مستند مي‌روند كه همين گروه به دو گروه دانشجويان اين رشته و علاقمندان رشته‌هاي ديگر تقسيم مي‌شوند و البته گاه فيلم همين افرادي كه از رشته‌هاي ديگر مي‌آيند به مراتب بيشتر به دل آدم مي‌نشيند.اكنون متاسفانه جوانان ما در رقابت و چشم و همچشمي با هم كار مي‌كنند، بدون اينكه همه پشتوانه كافي داشته باشند. عده‌اي هم در اين ميان با يك دوربين ديجيتالي مي‌خواهند بازيگوشي كنند كه خوب ،اين به عنوان سرگرمي خوب است. اما عده‌اي هم هستند كه مي‌خواهند مستندساز باشند و با علاقه به مطالعه در اين زمينه مي‌پردازند و مي‌خواهند زندگيشان را در اين راه بگذارند. اكنون بسياري از مستندسازاني كه ما مي‌شناسيم افرادي هستند كه حداقل سي سال از عمرشان را سر سينماي مستند گذاشته‌اند. عده‌ بسياري هم امروز ديگر نيستند. به هر حال هر گاه ما از سر تفنن فيلم بسازيم كه فيلمساز نام نمي‌گيريم. من خودم در زمان جواني ساز مي‌زدم، اما صرف اين تمرينات شخصي كه نمي‌توانم نام موزيسين بر روي خود بگذارم، بعدها هم به اين نتيجه رسيدم كه به جاي بازيگوشي بهتر است از موسيقي‌هاي خوب بهره ببرم و آنها را گوش كنم. اكنون هم شايد حدود دو سوم از آنهايي كه كار مستند مي‌كنند ممكن است در همان وضعيت باشند، اما آنهايي كه مي‌خواهند ادامه بدهند و بمانند حتما در راه ساختن خود و پيدا كردن تجربه و آموختن از سينماي دنيا بهره خواهند برد و هوشيارانه در اين راه گام خواهند گذاشت. طياب ادامه مي‌دهد: تمام آنهايي هم كه در سينماي مستند شناخته شده هستند افرادي هستند كه با اين طرز تفكر جلو رفته‌اند وگرنه طي اين سالها بسياري فيلم مستند ساخته‌اند اما پس از يك يا دو فيلم سينماي مستند را رها كرده اند، البته اين موضوع در ارتباط با سينماي داستاني و ساير هنرها هم وجود داشته است. كارگردان مستندهايي چون«چهلستون»، «ايران، سرزمين اديان»و «معماري دوران صفوي» در ادامه با اشاره به نقش تاثيرگذار سينماي مستند در اشاعه فرهنگ، در ارتباط با مشكلات مستندسازان با ميراث فرهنگي و اينكه چقدر در كارهايش با اين مشكل مواجه بوده، اظهار مي‌كند: راستش را بخواهيد من يك وضعيت استثنايي دارم. در همه جاي ايران با آشنايي‌هايي كه با كار من دارند ،با من به گونه ديگري رفتار مي‌كنند. به عقيده من در همه جاي ايران در دستگاه‌هاي فرهنگي آدمهاي فرهنگي هم وجود دارند كه علي‌رغم مشكلاتي كه وجود دارد پا پيش مي‌گذارند و كمك مي‌كنند. وي ادامه مي‌دهد:من تنها يك بار چند سال پيش با چنين مشكلي در شوشتر مواجه شدم و تجربه ممانعت از فيلمبرداري و كار در اماكن تاريخي را ندارم اما بارها شنيده‌ام كه دوستان با چنين مشكلي مواجه شده‌اند، به همين دليل يك بار هم مقاله‌اي نوشتم و گفتم لازم است كه ما با ميراث فرهنگي ارتباط تنگاتنگ داشته باشيم چرا كه ما اشاعه دهنده آنچه كه آنها در نگهداري و حفاظت آن سعي دارند، هستيم. اما منوچهر طياب در بخش پاياني اين گفت‌وگو درباره‌ي مستند درحال ساخت«البرز»كه آخرين قسمت چهارگانه‌اش محسوب مي‌شود اينگونه توضيح مي‌دهد: اكنون بخش عمده‌اي از فيلمبرداري اين مستند به پايان رسيده اما با توجه به اينكه بايد زمانهاي مختلف را فيلمبرداري كنيم منتظريم تا در فصل زمستان هم صحنه‌هاي باقيمانده را پيش ببريم. البته در كنارساخت اين فيلم مسائل ديگري مانند نگارش همزمان كتاب اين بخش و يا برپايي نمايشگاه عكسي از اين مناطق در دست پيگيري است و ما اكنون ساخت موسيقي اين فيلم و تدوين آن را هم شروع كرده‌ايم و فكر مي‌كنم تا اواخر ارديبهشت ساخت «البرز»به پايان برسد. وي كه حدود 14 سال است مشغول ساخت اين چهارگانه است در روزها و ماههاي پاياني كار مي‌گويد:روزي كه «همراه باد در دل تنهايي كوير» را شروع مي‌كردم به نظرم راه خيلي درازي پيش رويم بود اما اكنون مي‌دانم كه تا چند ماه ديگر اين مجموعه به پايان مي‌رسد در حالي كه آن زمان حتي نمي‌دانستم آيا عمرم كفاف مي‌دهد كه بخواهم اينگونه كار كنم يا نه. آن زمان راه بسيار دراز به نظر مي‌رسيد اما حالا اين راه روبه پايان است و در اين ميان چهارده سال از عمر من هم گذشته است اما خوشبختانه طي اين مدت هر چه از كلاس اول تا 12 وقت من به بطالت تلف شده بود جبران شد و با كمك دوستان كار به شكل پرثمري جلو رفت. انتهاي پيام
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha