آنچه در پی میآید گزارشی است از مواضع مرحوم دکتر علیمحمد سعیدی دانشمند؛ سیاستگذار و دیپلمات برجسته نفتی ایران و دغدغههای او در بخش بالادستی نفت که بر پایه اظهاراتش در میزگردهای «سیاستهای بخش عمومی بالادستی نفت» در سرویس مسائل راهبردی ایران ایسنا و با همکاری گروه اقتصادی ایسنا برگزار شد.
اظهارات او در این زمینه تا حدودی مکمل پژوهشهای قبلی او در مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی و توضیحدهنده آخرین یافتههای علمی او متناسب با تغییرات مخازن ایران است.
سه میزگردی که در ایسنا برگزار شد؛ آخرین و جدیترین حضور رسانهای علیمحمد سعیدی در جمع تعداد دیگری از مهندسان نفت و متخصصان برجسته اقتصاد انرژی بود که اکنون میتواند به عنوان یکی از مهمترین منابع و آثار به جای مانده از او مورد بررسی پژوهشگران قرار گیرد.
نگارنده که مجری برگزاری میزگردهای پیشگفته است؛ در این نامه، در سوگ این دانشمند برجسته نفتی ضمن توضیح نقش بنیادین او به عنوان یک دیدهبان و حافظ برجسته منافع ملی مردم ایران، در قبل و بعد از انقلاب اسلامی، مسوولیتهای وزارت نفت را در برابر آرزوهای تحقق نایافته این دانشمند معتقد و متعهد یادآور میشود.
جناب آقای مهندس زنگنه؛ وزیر محترم نفت
با سلام و تقدیم ادب و احترام
کاش مردم ایران هم، همچون شما میدانستند؛ دکتر روحانی در شرایطی سکان دولت را در دست گرفته است که سالهاست اغلب مخازن بزرگ نفت در نیمه دوم عمر خود با افت فشار روزافزونی مواجه شدهاند؛ افت فشار مخازن اما، افت تولید نفت را بر دولت او تحمیل میکند و همواره جای این نگرانی وجود دارد که گناه افت تولید به حساب ناکارآمدی سیاستهای او گذاشته شود؛ آنگاه منقدان افراطی چماقی برای کوبیدن بر سر اعتدال به دست گیرند و نهال اعتدال را در کویر افراطگرایانه بر جای مانده؛ با شمشیر قضاوتهای ناجوانمردانه اقتصادی در دل افکار عمومی ایران سرببرند و این تنها فرصت استراتژیک پدیده آمده از سالهای تلخ صبر و تدبیر دلسوختگان ایران، از دست برود و خنده کامیابی ملت بر لبان آنها بخشکد. افسوس که سرنوشت تلخ ایران عزیز ما با سیاهیها نفت و نه شور و حرارت آتش مشعلهای توسعهگر آن گره خورده است.
صدای کاهش تولید مخازن نفت در گوش متخصصان و مدیران صنعت نفت میپیچید؛ اما این صدا هنوز در عمق جامعه ناشنیده باقی مانده است. روشن است که افت تولید، افت درآمد ارزی و در آینده تلاقی منحنیهای افت تولید و افزایش مصرف؛ از دست دادن درآمد ارزی حاصل از نفت را در شرایطی برای ما به بار میآورد که اقتصاد وابسته به نفت ما امکان خودکفایی و تأمین درآمد ارزی خود را ندارد.
افسوس که درآمد ارزی هنگفت ناشی از افزایش نفت در طول هشت سال گذشته در حالی به دست آمد که شما خانهنشین بودید و بهترین فرصت برای اجرای توصیههای سیاستی و استراتژیهای فنی اقتصادی آن دانشمند بزرگ از دست رفت؛ هرچند به نظر میرسد در شرایط سخت امروز هم، چارهای جز زندهکردن و بهرهگرفتن حداکثری از میراث دانشمند بزرگی که او را به خاک میسپاریم وجود ندارد.
واقعیت این است که ایران بار دیگر نمونه مطالعاتی بینظیری برای تحقیقات تخصصی جامعهشناسی نخبهکشی را نظاره میکند. این نمونه مطالعاتی اما، نمونهای منحصر به فرد برای این مطالعات به شمار میآید و روشنفکران و متخصصان علوم اجتماعی و سیاسی با تدبر در زندگی حرفهای آن مرد بزرگ، تنها به این پرسش پاسخ نمیدهند که چگونه کارکرد مردی که بازیگر نقشی سازنده در صنعت نفت ایران بود را از دست دادیم؛ بلکه میتوانند به ابعاد پیچیدهی دیگری از سازوکارهای ضدتوسعه و نخبهکشی در ایران دستیابند. همه میدانیم که سعیدی چگونه دردمندانه زیست؛ بیدلیل نبود که تنها سکته قلبی توانست، تن استوار او را به سینه خاک بسپارد.
امروز برای همه نفتیهایی که شرافت و تدبیر دکتر سعیدی برای آنها ارزشمند بود؛ روز عزای عمومی است و اگر روح آن مرحوم راضی بود؛ حق آن بود که برای دقایقی همزمان با خاکسپاریاش تمامی چاههای نفت را ایران شات داون کرد. یادش به خیر که او همیشه آرزو داشت بخشی از تولید که صیانتی نیست و باعث تخریب مخازن نفت میشود و کاهش ضریب بازیابی نفت را به دنبال دارد؛ متوقف شود. شاید اگر سالهای سخت دفاع مقدس فرصت اجرای دستور شات داون او را بر تولید غیرصیانتی و مخرب چاههای مخزن کرنج، از ما نگرفته بود؛ امروز کرنج این اندازه با رنجوری و بیرمقی به افت تولید دچار نمیشد و ما میتوانستیم توقف تولید غیرصیانتی را به یک رویهی قانونی و غیرقابل تخطی در مدیریت مخازن نفت تبدیل کنیم.
واقعیت این است که تاکنون در برابر دکتر سعیدی همگان به نوعی بدهکارند؛ در این زمینه تفاوتی میان دانشگاه و صنعت و رسانه وجود ندارد؛ پیچیدگی این نمونه مطالعاتی جامعهشناسی نخبهکشی در ایران اما، اینجاست که غفلت رسانهها از او بهترین زمینه را برای نادیدهگرفتن و به فراموشی سپردن او به دست داد و البته رسانههایی که تنها از علم او برای تخریب سیاسی مهندس زنگنه و رقبای خود و اهداف سیاسیشان استفاده میکردند و در سالهای گذشته که بهترین سالهای اجرای ایدههای او بود؛ او را به کلی فراموش کردند؛ بازندهترینند. حال آنکه او در هیچ مقطعی به اندازهی سالهای گذشته محتوای قابل استفاده برای رسانهها ارائه نداد. حضور در سه میزگرد طولانی در دفتر مطالعات ایسنا که از انتشار محتوای 70 صفحهای آن سالها میگذرد و سکوت دائمی رسانههایی که پیش از این برای تخریب رقیب از او سوء استفاده میکردند؛ بهترین گواه این مدعاست.
واقعیت این است که سعیدی گر چه یک دیپلمات زبردست نفتی بود؛ اما مرد سیاست داخلی نبود و شاید بهترین گزینه برای تداوم رسالت حرفهای او سیاسی نشدن او بود. در واقع علاقهمندی برخی از رسانهها به سیاسی کردن او بزرگترین ضربه را به آرمانهای او میزد.
مسئله تنها این نیست که علی محمد سعیدی فارغالتحصیل استنفورد؛ دانشمند بزرگ بینالمللی، مؤلف مرجع امروز دانشگاههای جهان در مهندسی مخازن نفت شکافدار، پدر مهندسی نفت ایران، رییس بخش نظارت بر اکتشاف و تولید نفت و گاز شرکت ملی نفت قبل از انقلاب، کفیل مدیر اکتشاف و تولید نفت در نخستین سال پس انقلاب، بنیانگذار شرکت ملی حفاری و... بود.
اساسا سادهلوحانه است که او را تنها یک دانشمند نفتی یا یک مدیر یا ناظر عملیاتی نفتی بشناسیم؛ چرا که تاریخ او را فراتر از یک مدیر یا دانشمند موفق؛ به عنوان یک برنامهریز، یک سیاستگذار و استراتژیست بزرگ نفتی (در بخش بالادستی) و در نهایت یک دیپلمات موفق نفتی در نظارت بر عملکرد کنسرسیوم شناخته است. شأن سیاستگذارانه او به مراتب از شأن مدیریتیاش بالاتر است و از این منظر مدیریت و دانش او در صنعت، در رده دوم اهمیت قرار میگیرد؛ هرچند در رده دوم، او سرآمد و اولین در دنیا بود.
او در سالهای قبل از انقلاب به عنوان رییس بخش نظارت بر اکتشاف و تولید نفت و گاز شرکت ملی نفت و ناظر بر کنسرسیوم، برجستهترین ادامهدهنده راه بزرگانی همچون آیتالله کاشانی، مصدق و بازرگان در بیان کلی، ملیکردن صنعت نفت به نظر میآید. برای کسانی که داستان جنگهای او را با کنسرسیوم، در جهت تأمین منافع ملی ایران میدانند؛ این سخن مسلما اغراقآمیز به نظر نمیآید. او که پس از بازگشت به ایران، نخست مدیریت اداره مهندسی مخازن شرکت نفت را به عهده میگیرد؛ به عنوان نماینده شرکت نفت در پروژههای تحقیقاتی مشترک با شرکتهای عضو کنسرسیوم، چنان دیپلماسی هوشمندانه و موفقی داشت که امروز میتواند به عنوان نمونهای برجسته، مورد توجه دیپلماتهای نفتی قرار گیرد.
توصیههای سیاستی و استراتژیهایی که او قبل و بعد از انقلاب اسلامی به مجلس و دولت داد؛ چیزی نیست که تاریخ آنها را به فراموشی و سکوت برگزار کند؛ بلکه تحلیلهای او همواره یکی از مهمترین منابع درک پیچیدگیهای حاکم بر فرآیند سیاستگذاری عمومی در صنعت نفت ایران است.
سعیدی وطندوستی مسلمان و به شدت معتقد و مذهبی بود که با سلول به سلول بدنش به سرنوشت ایران عشق میورزید. او همواره به عنوان کنشگری فعال به دنبال انجام اصلاحات اساسی در سیاستگذاری بخش بالادستی بود. پدرانه برای منافع ملی ایران دل میسوازند؛ تندی او علاوه بر آزادگی و وارستگیاش؛ برآمده از عشقی بود که به وطنش داشت. در هر جلسهای که با او داشتی؛ آدمی با تمامی وجود چنین عشقی را در شور و سوز منتقدانهاش مییافت. او تنها پدر دانش مهندسی نبود؛ بلکه در حق تمامی صنعت نفت پدری میکرد.
شما باید برای نسل جوان و روشنفکرانی که با او آشنایی ندارند؛ جنگ دکتر سعیدی با کنسرسیوم را روایت کنید. جنگ او با کنسرسیوم تنها به پژوهشها و آزمایشهای ارزشمندش دربارهی تزریق گاز به مخازن نفت برای جبران افت فشار و افزایش ضریب بازیافت مخازن محدود نمیشود؛ بلکه به دلیل تقابل یافتههای علمی او در تزریق گاز با منافع اقتصادی کنسرسیوم؛ او علاوه بر تلاشهای علمی باید به عنوان یک دیپلمات نفتی بر قدرت و نفوذ گستردهی کنسرسوم غلبه مییافت. او در واقع درگیر دعوایی فنی حقوقی با غول پرنفوذ کنسرسیوم شد که بیش از 10 سال به طول انجامید. سرانجام اما او موفق شد و این قضیه مهم و اساسی را به اثبات رساند که تزریق گاز در مخازن سنگ آهکی ایران در مقایسه با تزریق آب در این مخازن ترجیح دارد.
اثبات این قضیه، نیازمند مطالعات گسترده آزمایشگاهی بود. این مطالعات را شرکتهای نفتی شل در هلند واگزان در اروپا و امریکا و انستیتوی نفت فرانسه و غیره در سالهای 1340 تا 1352 با نظارت او انجام دادند. نتیجه این مطالعات چند 10 میلیون دلاری تأیید نظریه دکتر سعیدی بود.
دکتر سعیدی تصریح میکند که شرکتهای شل و بی پی و مهندسان مشاور کورلبCORELAB (شرکت آمریکایی مطالعات مهندسی مخازن نفت و گاز) و سایرین در فاصله سالهای 1341 تا 48 بسیارکوشیدند؛ نشان دهند که تزریق آب در این میدان و میدانهای آغاجاری و گچساران دارای آثار بهتری در مقایسه با تزریق گاز است. زیرا هر نوع سرمایهگذاری در این زمینه در سالهای بعد از اتمام قرارداد کنسرسیوم با ایران، یعنی پس از 1373 (1994) به نتیجه میرسید که در واقع نتیجه آن هیچ بهرهای برای آنها نداشت و سود آن تنها نصیب ایران میشد.
شرکتهای عامل برای مخالفت با مواضع دکتر سعیدی تصمیمگیری درباره مواضع عملی او را به انجام کارهای آزمایشگاهی موکول میکنند و همزمان مرکزی را در لندن تأسیس و مدل ریاضی خاصی (MARK-1-6) را طراحی میکنند که بر اساس آن مطالعه مخازن هفتکل و آغاجاری را انجام میدهند. اما آنها اجازهی وارد شدن به جزئیات مدل ریاضی فوق را به متخصصان شرکت ملی نفت ایران نمیدادند و تنها موافقت میکنند؛ صرفا جواب هر مطالعهای که توسط دکتر سعیدی پیشنهاد شود؛ در اختیارش قرار داده شود. دکتر سعیدی نزدیک به 100 مورد مطالعه میدانی در ظرف 9 سال از 41 تا 50 پیشنهاد میدهد؛ اما همواره جوابی که آنها به همهی آزمایشها او میدادند؛ این بود که تزریق آب در مخازن نفتی مذکور بهتر از تزریق گاز است.
با دستیابی دکتر سعیدی به مدل ریاضی آنها، او ثابت میکند که این مدل نادرست است و توضیح میدهد که آنها چگونه با طراحی این مدل، محاسبات را به گونهای انجام میدادند که نتیجهی آن به ضرر تزریق گاز و به نفع تزریق آب باشد. او برای مقابله با مدل ریاضی تهیه شده توسط شرکتهای عامل نفت و همچنین مطالعاتی که اعضای کنسرسیوم با استفاده از مدل(MARK-1-6) انجام میدادند، ظرف یک سال مدل ریاضی کاملا جدیدی طراحی میکند که برای اولین بار در جهان، کلیه فرآیندهایی را که تا آن زمان به نحو صحیح منظور نشده بود مانند ریزش ثقلی، دیفیوژن، کانوکشن و فرآیندهای دیگر را همزمان درنظر میگرفت .
اولین مطالعهی او بر اساس این مدل درسال 1350 به اتمام رسید و مشخص کرد که نه تنها گاز از هر لحاظ بهتر از آب، نفت را جابهجا مینماید؛ بلکه حتی تخلیه طبیعی مخزن، بهتر از تزریق آب است. این مطالعه برای اولین بار در سال 1351 در مسجد سلیمان، طی نشستی به اطلاع اعضای کنسرسیوم نفت رسید و سپس درخواست شد تا در هلند و هیوستون نیز نتایج این نشست به اطلاع سایر مهندسان شرکتهای نفتی عضو کنسرسیوم برسد.
گذشته از این دعوای فنی، دعوای حقوقی دکتر سعیدی و نحوهی تحلیل و بهرهگرفتن او از مفاد قرارداد کنسرسیوم با ایران جالب است. او میگوید: قرارداد کنسرسیوم، اجازه هیچگونه دخالتی برای پیاده کردن چنین پروژههایی را به شرکت ملی نفت ایران نمیداد. تنها وسیله ما اتکا به دو نکته مندرج در قرار داد بود که عبارت بودند از:
1. Good Petroleum Practice
2. Mindful of Iran's Interest
بر مبنای این دو بند؛ کنسرسیوم ملزم به رعایت ضوابط علمی و منطقی در بهرهبرداری بهینه از مخازن نفت و حفظ منافع ایران میشد.
سرانجام برنامه تزریق 250 میلیون مترمکعب گاز به میادین در سال 1355 به تصویب هیات مدیره شرکت ملی نفت رسید و تمامی تجهیزات آن خریداری شد؛ برنامهای که سالهای دفاع مقدس هرگز اجازه انجام آن را نداد و تاکنون نیز به انجام نرسیده است. پس از تجربهی دکتر سعیدی اما، تزریق گاز و استراتژیهای فنی اقتصادی او برای افزایش ضریب بازیافت نفت در تعداد قابل توجهی از مخازن کشورهای مختلف، از جمله آمریکا به اجرا درآمد.
او جنگ دائمی و چندجانبهای با کنسرسیوم برای تولید صیانتی داشت؛ کنسرسیوم از سوی دیگر قصد تحمیل تولید غیرصیانتی هشت میلیون بشکهای را به ایران داشت که از منظر او به شدت برای مخازن نفتی ما مخرب بود. اما، هنگامی که قرارداد شرکت خدمات نفتی ایران OSCO به او ابلاغ میشود؛ او گزارشی را برای شاه میفرستد. شاه پس از ملاحظه گزارش و دلایل مندرج در آن، با کاهش سقف تولید از هشت میلیون به شش میلیون بشکه در روز موافقت میکند؛ مسالهای که برای اعضای کنسرسیوم غیرقابل پیشبینی بود و این حاصل دیپلماسی دکتر سعیدی نمونهای برجسته در دیدهبانی و دفاع از منافع ملی در سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به شمار میآید.
اولین مخزنی که بر مبنای طرحهای دکتر سعیدی تزریق گاز به آن انجام گرفت مخزن هفتکل بود. او همچنین میگوید از سال 1976 روزانه قریب یک میلیارد پای مکعب گاز به گچساران تزریق میشود، درست به همین دلیل است که فشار این مخزن تنها کمی تغییر کرده و فشار مخزن هفتکل به کلی تغییر نکرده و همچون فشار روز اولش است، این در حالی است که فشار آغاجاری کمتر از نصف شده است.
او درباره تزریق گاز به مخزن هفتکل همچنین توضیح میدهد که به دنبال تزریق گاز در مخزن "هفتکل" تنها با 70 چاه، به ضریب بازیافت بیش از 27 درصد دست یافتیم؛ در حالی که این مخزن از نظر ذخیره نفت در جا و سنگ مخزن به مخزن "اسپرابری" در آمریکا شبیه است. آمریکاییها در "اسپرابری" با 13 هزار حلقه چاه، 13 درصد بازیافت داشتند. اکنون در حالی که ضریب بازیافت هفتکل بیش از 27 درصد است؛ اما امریکائیها روی همان 13 درصد توقف کردهاند.
نه بزرگی و مجاهدتهای علمی سعیدی، که بزرگواری و آزادگی او، عرق شرم را بر پیشانی هر ایرانی با غیرتی مینشاند. شرمآور این که در حالی که جنگ او با کنسرسیوم اندکی قبل از انقلاب به پیروزی انجامیده بود و در حالی که بهتازگی او شرکت ملی حفاری ایران را بنیانگذاری کرده بود؛ زودتراز موعد در سال 59 بازنشسته میشود. اما وقتی که در نیمه دههی شصت، وزارت نفت متوجه خطای بزرگ خود میشود و از او که در فرانسه به سر میبرد برای تأسیس رشتهی مهندسی نفت در دانشگاه صنعت نفت دعوت میکند؛ او این دعوت را با صمیمیت میپذیرد. در این مقطع البته او و راهاندازی رشتهی مهندسی نفت به اندازهای برای وزاتخانه پراهمیت میشود که حسنتاش مدیرکل دفتر وزارتی دوران وزارت نفت آقازاده، شخصا برنامهریزی پروازهای او را به اهواز عهدهدار میشود. یادم هست وقتی که با دکتر وطنی رییس وقت دانشگاه صنعت نفت درباره دکتر سعیدی صحبت میکردم؛ توضیح دادند؛ پروازهایی که برای استادان برقرار میشد؛ پروازهای خاصی بود که خلبانان از شگردهایی برای تأمین ایمنی پرواز در طول جنگ استفاده میکردند. بنابراین دکتر سعیدی مشارکت در تأسیس رشته مهندسی نفت را در نیمه نخست دههی شصت و در شرایطی بر اقامت در پاریس ترجیح میدهد که پروازها و اساسا محل تدریس او در اهواز یکی از گزینههای پرخطر و در معرض تهاجم نیروی هوایی رژیم متجاوز عراق محسوب میشد.
خود دکتر البته در حاشیهی یکی از میزگردهای ایسنا میگفت دور بودن چند سالهی او از وزارت نفت سبب خیر شد؛ تا او به پیشنهاد توتال، کتاب Fundamentals of fractured reservoirs engineering را به نگارش در آورد؛ کتابی که به گفته دکتر حقیقی، استاد مهندسی نفت دانشگاه تهران، پس از انتشار به یک مرجع بینالمللی درباره مبانی مهندسی مخازن شکافدار برای دانشگاههای جهان تبدیل شد و با توجه به اینکه اکثر مخازن ایران، از چنین جنسی برخوردارند؛ در واقع دکتر سعیدی در سالهای محدودی که دور از ایران به سر میبرد نیز در حال تدوین بهترین منبع برای تأسیس رشتهی مهندسی نفت در دانشگاه صنعت نفت بود که برای نخستین بار به کمک و در دوران مدیریت دکتر وطنی بر این دانشگاه پایهگذاری شد. شگفتآنکه این نخستین دورهی مهندسی نفت از آغاز بهرهبرداری از نفت در ایران بود و علاوه بر دانشگاههای دیگر، دانشگاه صنعت نفت نیز از داشتن این رشتهای تا نیمهی نخست دههی 60 محروم بود.
در اوایل دهه 60 آزمایشگاهی در خیابان طالقانی به نام «ازدیاد برداشت» احداث کرد. در این مرکز برای شرکت نفت فلات قاره، پژوهشی دربارهی تزریق گاز به میدان نفتی دورود انجام داد. او در اظهارات خود در ایسنا آزمایشهای انجام گرفته در این پژوهش را از جهاتی، یکی از بهترین مطالعات جهان معرفی میکرد؛ چنانکه نفوذپذیری سنگ مخزنی که در این پژوهش مورد آزمایش قرار گرفت؛ تنها یک میلی دارسی بود. از سوی دیگر، نمونه سنگ مخزن آزمایش شده، 160 سانتیمتر بود. در این آزمایش کمنظیر، مشخص شد که در فشار PSI 4200 (پوند بر هر اینچ مربع) ضریب بازیابی مخزن به 65 درصد افزایش مییابد و در فشار بالاتر که قابلیت امتزاجپذیری (Miscibility) نفت و گاز بالا میرود و نفت در گاز حل میشود، ضریب بازیابی مخزن به 70 تا 80 درصد افزایش مییابد. این مقاله به شمارهی"53221" در فوریهی "1999" در مجلهی معتبر SPE به نام "سروش، حسین" و "سعیدی، علی محمد" منتشر شد . این دستاورد او اما، هنگامی قابل درک است که بدانیم بسیاری از مخازن ما ضریب بازیافتی زیر 20 درصد دارند.
علاوه بر پژوهشهایی که او پس از انقلاب در مرکز ازدیاد برداشت انجام داد؛ پژوهشهایی که دربارهی سیاستهای بخش بالادستی نفت در مرکز پژوهشهای مجلس در دورهی مدیریت دکتر محمدرضا خاتمی و دکتر رنانی داشت؛ نامهها و توصیههای سیاستیای که او به روسای جمهور ایران دراین باره داشت. سناریوهایی که در دفتر همکاریهای فناوری ریاست جمهوری برای تزریق گاز و افزایش ذخیره نفت ایران تدوین کرد؛ مواضعی که در میزگردهای سیاستگذاری بخش بالادستی نفت در ایسنا دنبال میکرد؛ همه و همه، نشاندهندهی جایگاه او به عنوان یک سیاستپژوه و استراتژیست بزرگ در بخش بالادستی نفت و این واقعیت است که دکتر سعیدی در تلاش برای تحقق منافع ملی ایران در صنعت نفت، فرسنگها از همکاران دانشگاهی خود در رشتهی مهندسی نفت جلوتر است.
واقعیت این است؛ او در حالی که در مرزهای دانش مهندسی نفت حرکت میکرد؛ همزمان در نقشهای مدیریتی، برنامهریزی، سیاستگذاری و دیپلماتیک، موفق و نوآورانه عمل میکرد و از این جهت نمونهای منحصر به فرد در مسیر توسعهی ایران است.
امروز تقریبا بخش عمدهای از آنچه دکتر سعیدی پیشبینی میکرد؛ ثابت شده است. اکنون بیش از 30 سال است که تأثیر مثبت تزریق گاز در میدان هفتکل تجربه میشود.
او بر اساس شناختی که از ذخایر نفت جهان داشت؛ در شرایطی افزایش قیمت نفت را پیشبینی کرد که تقریبا تمامی گزارشهای بینالمللی آن را نفی میکرد. در مقالات خود آمارهای دپارتمان انرژی آمریکا مبنی بر امکان تولید 24 میلیون بشکهای توسط عربستان، شش میلیون بشکهای توسط ایران و بازهم شش میلیون بشکهای توسط ونزوئلا را مضحک میدانست. امروزه درستی نقدهای او بر آمارهای بینالمللی و غیرقابل اتکا و مغرضانه بودن این آمار بر همگان ثابت شده است. او بارها تأکید میکرد؛ گفتههایی مبتنی بر این که ما بیش از 100 میلیارد ذخیره نفتی داریم و این که تا 80 و 100 سال آینده نفت داریم؛ خیالی باطل و فرضی گمراه کننده است و به زودی افت فشار مخازن، کمر تولید را میشکند. امروز افت سالانه 10 درصدی تولید در سالهای گذشته به گونهای تجربی و نه تئوریک، این سخن او را ثابت میکند، ضمن آنکه او مبتنی بر آمارهای کاملا رسمی کشور در دورهای که میزگردهای سیاستگذاری بخشبالادستی نفت در سرویس مسائل راهبردی ایسنا برگزار میشد؛(حدود پنج تا شش سال پیش) ثابت کرد که ذخیره نفت کشور بیش از 45 میلیارد بشکه نمیتواند باشد؛ رقمی که با احتساب میزان برداشت در سالهای گذشته قطعا امروز به 40 میلیارد بشکه کاهش یافته است.
توصیههای سیاستی که استرن در مقالهی مشهور خود در دانشگاه جان هاپکینز آمریکا به کاخ سفید ارائه داد؛ نشان میدهد که کاخ سفید درست بر همان نقاط ضعفی در صنعت نفت ایران دست گذاشته است که دکتر سعیدی سالهای سال در پی پیشگیری و رهایی صنعت نفت از آنها بود.
استرن به گونهای تلاقی منحنیهای افت تولید و افزایش مصرف و در نتیجه به صفر رسیدن صادرات نفت پیشبینی و برآورد میکند و در توصیههای سیاستیای که به کاخ سفید ارائه میدهد؛ تحریم را به عنوان راهکاری برای جلو انداختن این تلاقی و به صفر رسیدن درآمد ارزی ناشی از صادرات نفت و در نتیجه فروپاشی اقتصاد ایران پیشنهاد میکند.
اما همچنانکه روزگاری پیشبینی دکتر سعیدی را درباره قیمت صد دلاری نفت کسی باور نمیکرد؛ بسیاری افت جدی تولید نفت را نیز باور نمیکردند و شاید هنوز هم به آن باور نداشته باشند.
واقیعت این است که دکتر سعیدی دین بزرگی بر گردن ایران و ایرانیان دارد. در واقع ایران و وزارت نفت ایران بدهی بسیار بزرگی به او دارند. او که تا آخرین لحظه برای در دستور کار قرار دادن تزریق در سیاستهای بخش بالادستی نفت از هیچ تلاش علمی و سیاسیای دریغ نکرد و اگر تنها تأثیر میزان افزایش ذخیرهی نفت ناشی اجرای محدود تئوری تزریق گاز او را در سالهای گذشته بررسی کنیم؛ روشن میشود که او صدها میلیارد دلار بر ثروت ذخیرهی نفتی کشور تا کنون افزوده است؛ اگر چه در صورت اجرای کامل برنامهی او، این عدد بارها و بارها از رقم کنونی بیشتر بود.
در اینجا مسئله مهم آخرین پژوهش کاربردی است که توسط دکتر سعیدی، دکتر درخشان و جمعی از مهندسان نفت جنوب در ایران در دفتر همکاریهای فناوری ریاست جمهوری انجام گرفت و گزارش آن در میزگردهای سرویس مسائل راهبردی ایران در ایسنا اعلام شد. این مطالعه با فاصلهی قابل توجهی از مطالعات قبلی او در مرکز پژوهشهای مجلس انجام میگیرد و دربردارنده نکات جدیدی است. او در آخرین پژوهش خود، نتیجه پنج سناریوی مختلف را برای تزریق گاز به مخازن ایران برآورد میکند.
1- ادامه وضع فعلی
2- ادامه وضع فعلی با تزریق به میدان آقاجاری
3- تزریق برای تثبیت فشار فعلی
4- تزریق برای فشار افزایی ناقص(میانگین تثبیت فشار فعلی و فشارافزایی کامل)
5- تزریق برای تثبیت فشارافزایی کامل
دکتر سعیدی هر یک از سناریوهای پیشگفته را در کلیهی مخازن خشکی و دریاییای که قابلیت تزریق دارند و در مخازنی که از اولویت تزریق برخوردارند بررسی میکند و در نهایت نتیجه میگیرد با تزریق بیش از شش تریلیون متر مکعب گاز طی 30 سال آینده، در حالت فشار افزایی کامل، پتانسیل 72 میلیارد بشکه ازدیاد برداشت پیشبینی میشود.
در اینجا روشن است که بهترین راه جبران خدمات دکتر سعیدی، دنبال کردن توصیههای سیاستی او در آخرین پژوهشهایش و اجرای برنامهای است که علیرغم تمامی موفقیتهایش در غلبه بر کنسرسیوم؛ اما تا آخرین روز حیات وی نیز تنها به گونهای ناقص و بسیار محدود اجرا شد.
از سوی دیگر مجموعهای پژوهشهای دکتر سعیدی به روشنی نشان میدهد که اقتصاد نفتی ایران در معرض یک خطر تاریخی قرار گرفته است؛ عبور از این خطر تنها و تنها با تکیه بر تزریق گاز به مخازن امکانپذیر است و اگر وزارت نفت امروز بتواند؛ به گونهای بهینه کشور را از این دوره عبور دهد؛ نه تنها اقتصاد کشور با چالشهایی جدی در این زمینه مواجه نمیشود؛ بلکه ایران، فرصت و ثروت تاریخی غیرقابل تصوری را به چنگ میآورد. در اینجا به همان اندازه که افت تولید و در آینده تلاقی منحنی آن با منحنی افزایش مصرف و در نتیجه به صفر رسیدن صادرات، تهدید و چالشی بزرگ برای یک اقتصاد وابسته به نفت شمار میآید؛ عدد 72 میلیارد بشکه نفت و تضمین تولید تا 30 سال آینده نیز، فرصتی بزرگ است.
در واقع هر یک از این دو موضوع به اندازهای پراهمیت به شمار میآیند که نیازمند بسیج کل دولت باشند. سابقهی دکتر سعیدی و تجربهای که از همه پیشبینیهای او وجود دارد؛ به روشنی نشان میدهد که نادیده گرفتن او سختترین اشتباهی است که میتوان در این زمینه مرتکب شد. اکنون صدای گامهای این خطر را میتوان در میان آهنگ کند تولید مخازن و افت تولید شنید. از این رو وزارت نفت باید با تشکیل کمیتهای میان وزارتی و با همکاری شورای عالی امنیت ملی، کارگروهی ویژه در دولت تشکیل دهد و امکان اجرای حتیالمقدور، بهترین سناریوی تزریق گاز دکتر سعیدی را پدید آورد.
جناب آقای زنگنه
بیآنکه خواسته باشیم به مقایسه شخصیتها بپردازیم؛ دربارهی وضعیت کنونی پیش روی کشور باید گفت، روزگاری مرحوم آیتالله کاشانی، دکتر مصدق و مهندس بازرگان برای خارج کردن صنعت نفت از دست استعمار تلاش میکردند؛ اما تلاشهای دکتر سعیدی و رسالت امروز شما خارج کردن مخازن نفت و نه صنعت نفت از افت تولید مستمر و دامنهداری است که میتواند در آینده در برخورد با افزایش مصرف، صادرات را به سمت صفر ببرد. شما میدانید که تأخیر در تزریق گاز به مخازن نفتی میتواند فرصت را برای همیشه از ما بگیرد و میلیاردها بشکه نفت را در زیر زمین برای همیشه غیرقابل بهرهبرداری کند.
امروز وقت آن رسیده است که وزارت نفت دغدغهها و نگرانیهای درست و واقعی دکتر سعیدی را به گونهای شفاف با مردم ایران درمیان بگذارد و تلاشهای خود را برای اجرای توصیههای سیاستی و راهحلهای پیشنهادی او به عموم گزارش دهد. همگان میدانند که موفقیت این دولت از اهمیت استراتژیک سیاسی در سرنوشت سیاسی ایران برخوردار است. حداقل برای آگاهی مردم از مصائب دولت و پیشگیری از افتادن گناه افت تولید بر گردن آقای رییس جمهور، شما واقعیات را صریح به مردم بگویید و برای حفظ شأن دولتی که پیدایی آن بر مدار و با شعار تدبیر بوده است؛ تمامی تدبیر خود را در رفع این نگرانیها بکار بگیرید.
شما باید این واقعیت را به مردم ایران بگویید که حتی در صورت برداشته شدن تحریمها، به دنبال افت تولید ناشی از افت فشار مخازن، امکان کاهش صادرات و درآمد ارزی حاصل از آن و در آینده امکان به صفر رسیدن این درآمد وجود دارد؛ از این رو تمرکز کاملا بهجا بر مسئلهی تحریمها، نباید موجب غفلت از تهدیدی به مراتب بزرگتر از تحریم شود. در واقع غفلت از تزریق گاز به چاهها و بیتوجهی به افت تولید و کاهش ضریب بازیافت نفت، به معنای آن است که ما خودمان در تحریم نفتی خود پیشقدم شدهایم.
جناب آقای مهندس زنگنه
اکنون شما باید به مثابه پرتجربهترین وزیر کابینه، اقتصاد و صنعت و سیاستگذاران کشور را قانع کنید که امروز مخازنِ نیازمند به تزریق گاز؛ صندوقهای اصلی توسعهی ملی هستند؛ بهترین راه برای ذخیره و تولید همزمان ثروت ملی تزریق گاز به مخازن نفت است که از سویی موجب افزایش تولید و ذخیره نفت کشور میشود و از سوی دیگر گاز تزریق شده که برای آیندگان قابل استخرج است؛ از مخزن مشترک پارس جنوبی خارج و در مخازن نفت ذخیره میشود. شما باید این واقعیت را در کنفرانس مطبوعاتی اعلام کنید که اگر اندکی در این زمینه تأخیر شود؛ ممکن است زمان مناسب و اثرگذار برای تزریق گاز بگذرد، فرصت برای همیشه از دست برود و منابع نفتی قابل بازیافت برای همیشه در زیر زمین غیرقابل تولید شوند. چنانکه به گفته دکتر سعیدی درحالی که میدان آقاجاری و هفتکل در آغاز در اولویت تزریق قرار داشتند؛ به دلیل تأخیر بسیار زیاد در تزریق گاز به آقاجاری، این مخزن، اولویت خودش را نسبت به دیگر مخازن از دست داده است و نسبت به دیگر مخازن دراولویت چندم تزریق قرار میگیرد. این به معنای آن است که امروز هرگز نمیتوانیم به نتیجهای دستیابیم که در تزریق به مخزن آقاجاری در گذشته میتوانستیم دست یابیم آوریم. در واقع هر لحظه که در تزریق گاز به مخازن تأخیر میشود؛ دستیابی به بخشی از سرمایه ملی 72 میلیارد بشکهای امکانناپذیر میشود. عدد 72 میلیارد بشکه نفت، به اندازهای بزرگ است و زمان به اندازهای محدود است که وزارت نفت باید عدمالنفع ناشی از هر هزارم ثانیه تأخیر در انجام سناریوهای تزریق گاز را محاسبه و به دولت، مجلس و مردم گزارش دهد؛ تا عزمی ملی برای جلوگیری از نابودی این سرمایهی ملی پدید آید.
از سوی دیگر در حالی که برنامهی تزریق گاز به آقاجاری در گذشته در دستور کار جنابعالی قرار داشت؛ اکنون با گذشت هشت سال از آن مقطع به گفته دکتر سعیدی در اولویت قرار دادن آقاجاری نسبت به برخی دیگر از مخازن، اشتباهی بزرگ است و از این منظر، شرکت نفت باید در این برنامه تجدیدنظر و اولویتهای تعیین شده توسط دکتر سعیدی را در دستور کار قرار دهد.
شما باید به کابینه فراخوان دهید تا وزارت علوم، وزارت صنایع، وزارت اقتصاد و ... نیز به مثابه بخشها و بازوهایی از صنعت نفت به یاری آن بیایند و در نهایت حد ممکن سرمایهگذاریهای خود را در این صنعت و در جهت افزایش ضریب بازیافت انجام دهند. شما بهتر از همهی مدیران کشور میدانید که صرفا توسعهی مخازن، بدون توجه به ضریب بازیافت آنها، ممکن است تنها برای چند سالی نیاز ما را تأمین کند و این استراتژی درست ما را به سمت تندترین و ناگهانیترین شیب افت تولید پیش میبرد.
قطعا اگر شما بتوانید ابعاد خطرناک این مسئله را برای مردم توضیح دهید؛ هوشمندی ملت میتواند از این تهدید بزرگ، یک فرصت بزرگ برای ایران بسازد. شاید یک کنفرانس مطبوعاتی جدی و بدون سانسور شما بتواند آغاز خوبی برای رساندن صدای مخازن نفتی از رمق افتاده و نیازمند به تزریق گاز، به گوش مردم ایران باشد و تا حدودی آنها را قانع کند که باید تمامی عزم و اراده خود را برای کاهش مصرف گاز و انرژی، در جهت کمک به افزایش تزریق گاز به مخازن بکارگیرند. در غیر این صورت رخدادهایی به مراتب ناخوشایندتر از افزایش سه برابری قیمت دلار و تورمهای بیش از 50 درصدی رخ میدهد که تازه آن روز متوجه خواهیم شد؛ روزهای گذشته، چه روزهای خوشی برایمان بوده است. از این منظر باید تقویت و توسعهی روابط عمومی را به مثابه یکی از راهبردیترین استراتژیهای بهینهسازی و توسعهی همکاریهای دولت مردم دید.
یقینا اگر مردم اطمینان یابند که هدف وزارت نفت از صرفهجویی انرژی، نه درآمدزایی که تأمین منافع ملی و ذخیره آن در چاههای نفت برای تأمین حداقل نیاز ارزی فرزندان آنهاست؛ دامنه همکاریهای دولت ملت گستردهتر خواهدشد؛ تا آنجا که شاید بتوان علاوه بر صرفهجویی بر نقدینگی و سرمایهگذاری کوتاه مدت یا حتی بلند مدت آنها نیز در این زمینه تکیه کرد. باید به این نکته اندیشید که چرا ملتهای مالزی و ترکیه با اهدای طلاهای خود به دولت یا خودداری از مصرف یک کالا به دولت خود کمک میکنند و در ایران اما، دولت هنوز موفق به جلب چنین همکاریهایی میان دولت ملت برای خودداری از اسراف در سرمایههای ملی نشده است. سادهلوحانه است که فکر کنیم؛ بدون انجام پروژههای تخصصی علوم انسانی در حوزههای مختلف جامعهشناختی، روانشناختی، سیاسی و ..... پاسخ به این پرسش امکانپذیر است.
شما در گفتوگو با مردم، کمپین همکاریهای نفتی و گازی دولت و مردم و یک باشگاه مردمی راه بیاندازید. علاوه بر حضور در رسانههای ملی و مستندسازی، باید برمبنای اطلاعات حاصل از طرحهای نگرشسنجی منطقهای و با استفاده از تکنیکهای روانشناسی اجتماعی، از سویی به آموزش مردم و از سوی دیگر به تأسیس سازمانهای مردمنهاد و توسعهی آموزشها و ارتباطات چهره به چهره برای پیدایی یک جریان اجتماعی کمک کنید. روشن است که در این شرایط، بدون کمک مردم ایران و عزم ملی در مصرف بهینه، موفقیت امکانپذیر نیست؛ چرا که ممکن است همواره افزایش مصرف پا به پای افزایش تولید پیش آید.
از این منظر برخلاف تلقی عموم، مسئلهی امروز وزارت نفت، تنها به تولید رساندن فازهای باقیماندهی میدان گازی مشترک پارس جنوبی نیست. مسئله این است که افزایش مصرف؛ ممکن است دامن همهی فازهای پارس جنوبی را بگیرد و آنچه تولید میشود؛ به شبکه مصرف داخلی یا صادرات تزریق شود و در نهایت چاههای عزیز نفت در نبود گاز از رمق بیافتند. روا نیست با چاهها و مخازنی که عمری سرمایهی زندگی ما را تأمین کردهاند؛ چنین نامهربانی کرد. به ویژه با درنظر گرفتن اینکه گازی که به چاههای نفت تزریق میشود؛ خود در آینده به عنوان ثروتبیننسلی قابل استخراج و بهرهبرداری است.
نمونهای از نگرانیها، دربارهی روند افزایش مصرف را میتوان در مورد بخشی از گاز پارس جنوبی که برای تزریق به میدان آغاجاری پیشبینی شده مطرح کرد. تزریق این بخش از گاز پارس جنوبی، به دلیل اینکه سولفور گاز موجب خورده شدن خط لوله میشود؛ موکول به شیرینسازی گاز شد. گرچه برخی از مهندسان نفت معتقدند راهکارهای فنی دیگری برای استفاده از گاز فعلی نیز میتواند در دستور کار قرار گیرد؛ همچون استفاده از لولههای عایق شده یا استفاده موقت از همین لولهها چنانکه در برخی دیگر از خطوط نیز برای انتقال گاز مشابه استفاده میشود. روشن است که در اینباره باید استدلالهای طرفین را به گونهای دقیقتر و فنیتر مورد بررسی قرار داد؛ اما به هر حال همواره این نگرانی وجود داشته است که انگیزه شیرین سازی گاز، تزریق آن به شبکهی مصرف و به فراموشی سپردن نیاز میدان آغاجاری باشد.
در این جا ما با سه تهدید بزرگ مواجه هستیم؛ نخست غفلت کردن و تأخیر در برآورد و تأمین و نصب کامل تجهیزات تزریق گاز؛ همچون وضعیتی که در مورد پروژه تزریق گاز پارس جنوبی به میدان آغاجاری رخ داد. گر چه گفته میشود تجهیزات اصلی لازم برای تزریق 250 میلیون متر مکعب قبل از انقلاب خریداری شده است؛ اما شما خود به خوبی میدانید هدف وزارت نفت باید به سمت فشارافزایی کامل باشد و این هدف قطعا با تزریق بیش از 500 میلیون متر مکعب گاز محقق خواهد شد.
دوم خطر بلعیده شدن تولید توسط غول مصرف و سومین مسئلهای که مرحوم دکتر سعیدی در میزگردهای سیاستگذاری بخش بالادستی نفت در ایسنا، آن را یک اشتباه استراتژیک و غیرقابل جبران برای وزارت نفت توصیف میکرد؛ صادرات گاز، در شرایطی است که مخازن نفت در محرومیت از تزریق گاز، با مشکل روزافزون افت تولید مواجه هستند. ضمن آنکه هماکنون نیز کمبود گاز باعث میشود؛ میلیاردها دلار فرآوردههای نفتی به ویژه در نیروگاهها به جای گاز سوزانده شود و این وضعیت در شرایطی که میدانیم با افت تولید نفت مواجه هستیم به معنای از دست رفتن آخرین ظرفیتها و فرصتهای صادرات نفت در آینده است. به ویژه آنکه در آخرین ارزیابیهایی که در دوران وزارت قبلی حضرتعالی در شورای عالی اقتصاد صورت گرفت؛ هم نظر مرحوم نوربخش و هم دستور جدی آقای خاتمی معطوف بر موکول کردن تصمیمگیری دربارهی صادرات گاز به بعد از تدوین تراز گاز و اطمینان از مثبت بودن تراز کشور بود و البته میدانیم که تدوین تراز گاز در دستور کار وزارت نفت قرار گرفت؛ اما پس از دورهی وزارت جنابعالی متنهایی با این عنوان ارائه شد که از نظر کارشناسان دچار نقصهای بنیادینی بود؛ ضمن آنکه پس از شما منطقی که صادرات گاز را موکول به مثبت بودن تراز گاز کشور میکرد؛ هرگز مورد توجه قرار نگرفت. از این رو اکنون بازگشت دوبارهی شما به وزارتخانه در کنار مخالفتهای آمریکا و کوتاهیهای هند و پاکستان، فرصت استراتژیکی برای لغو قرارداد اشتباهی است که با علم به منفی بودن تراز گاز منعقد شده است.
در اینجا آنچه از اهمیتی بنیادین برخوردار است و نباید فراموش شود؛ تمرکز بر امکان افزودن 72 میلیارد بشکه به ذخایر نفت از یک سو و خطر به صفر رسیدن ظرفیت صادرات نفت ایران در آینده از سوی دیگر است. قطعا در نبود شما این رویهی وزارت نفت دور از تدبیر بود که در برابر تهدید و فرصتی چنین عظیم؛ وزارتخانه نگران لولهها باشد؛ گاهی به دلیل نگرانی از خورده شدن لولههای گاز، تزریق به مخازن نفت آغاجای را به تأخیر بیاندازد و گاهی دیگر به دلیل نگرانی از هزینه انجام گرفته دربارهی بخشی از خط لولهی صلح که در ایران اجرا شده است؛ صادرات را بر تزریق ترجیح دهد و فراموش شود که بهای نه 72 میلیارد بلکه بهای هر یک میلیارد بشکه نفت خام چقدر است؟ عدمالنفع ما از حذف صادرات بیشتر است یا عدمالنفع ما از افت فشار مخازن و کاهش ضریب بازیابی نفت. از سوی دیگر تهدیدات اقتصادی امنیتی تلاقی منحنیهای افت تولید و افزایش مصرف مهمتر است یا دستاوردهای امنیتی صادرات گاز به پاکستان و هند و چین؟ کدام یک؟ دکتر سعیدی در تحلیلهایی که در سرویس مسائل راهبردی ایران در ایسنا داشت؛ با درنظر گرفتن ذخیرهی نفتی که هر لحظه با تأخیر در تزریق گاز بخشی از آن از بین میرود و تهدیدات امنیتی افت تولید نفت؛ همواره تأکید بر غیراقتصادی و ضد امنیتی بودن صادرات گاز داشت.
جناب آقای زنگنه
اما وزارت نفت، خود گذشته از پروژهی تزریق گاز در پروژههای مانیتور و مطالعات دائمی و مدل سازی مخزن. پروژههای تکمیل چاه، وضع استانداردها در کل فرآیند توسعهی مخزن از اکتشاف تا بهرهبردای، جذب دوباره نیروهای متخصص از دست رفته وزارتخانه و دهها سرفصل دیگر برای افزایش ضریب بازیافت مسوول است. مدیریت تن بحرانزدهی این وزارتخانه تنها با سیاستگذاری بنیادین و علمی در وزارتخانه امکانپذیر است؛ حال آنکه شما میدانید هنوز وزارت نفت بیش از آنکه یک وزارتخانه و مرجع سیاستگذاری بخش بالادستی و پاییندستی باشد، به سازمان یا شرکت ادارهی امور بخش بالادستی و پایین دستی شبیه است و دغدغههای تصدیگری، سیاستگذاری را تا حدود زیادی به حاشیه رانده است.
ما داستان تلاشهای شما را برای توسعهی تحصیلات تکمیلی از زبان دکتر حقیقی و دکتر وطنی شنیدهایم؛ اما حتما میدانید بسیاری از دانشجویانی که شما برای ادامه تحصیل به خارج اعزام کردید؛ در سالهای بعداز شما به دلیل کملطفی ها و بیتوجهیهای وزارت خانه، پس از بازگشت، دوباره راهی خارج از کشور شدند. شاید بد نباشد دوباره سری به انستیتوی نفت دانشگاه تهران همان مجموعهای که در دورهی شما سرمایهگذاری شد؛ بزنید و همانطور که با پیمانکاران نشستهایی دارید با پژوهشگران صنعت هم گپی بزنید؛ چایی بخورید؛ از نزدیک ببیند بسیاری از تجهیزات آزمایشگاهی انستیتو نفت و مراکز مشابه به دلیل نبود استراتژی و بودجه پژوهشی در وزارت نفت خاک میخورد و بسیاری دیگر تأمین نشده است و دهها درد و مسئله دیگر که بخشهایی از آنها در سخنان آقای دکتر وطنی آمده است. دانشگاه صنعت نفت که بخشی از خانواده صنعت است و به گونهای در اولویت توسعه قرار دارد؛ هنوز از نبود امکانات زیادی رنج میبرد.
شگفتآور است؛ تا زمانی که دکتر سعیدی به ایران بازنگشت، ایران و حتی دانشگاه صنعت نفت نیز محروم از رشتهی مهندسی نفت بود. زمانی که گروه سیاستگذاری بخش بالادستی نفت را در ایسنا را تأسیس کردیم؛ خوشبختانه برنامههای شما برای توسعهی تحصیلات تکمیلی، مشکل تأمین نیروهای عملیاتی متخصص را تا حدودی رفع میکرد و این گروه در ایسنا نیز با همکاری حدود 15 تن از دانشجویان مقطع تحصیلات تکمیلیای راهاندازی شد که به پشتوانه وزارت نفت در دانشگاههای تهران، شریف، امیرکبیر و صنعت نفت تأسیس شده بود. علی رغم این موفقیت شاهد بیکارماندن برخی از نیروهای کارشناسی ارشد بودیم و مهمتر از آن در زمان باورمان نمیشد که تعداد دارندگان مدرک دکترا در مهندسی نفت کمتر از تعداد انگشتان یک دست باشد؛ در حالی که تعداد دارندگان مدرک دکترای الکترونیک هزاران نفر است و سالانه دهها نفر فارغالتحصیل آموزش یافته ایران در رشته الکترونیک به خارج کشور مهاجرت میکنند. روشن است که در همهی شرکتهای نفتی جهان نیروهای عملیاتی حداکثر از مدرک کارشناسی ارشد برخوردارند و بخش عملیاتی نیازی به نیروی دکترا ندارد؛ اما اگر پژوهش جایگاهی راهبردی در سیاستهای وزارتخانه داشته باشد و فرآیند افزایش بازیافت نفت وابسته به آن دیده شود؛ اگر نیاز هیأت عملی دانشگاهها و پژوهشکدههای موجود بررسی شود؛ آنگاه روشن میشود که با چه نقصانی مواجه هستیم.
با این حال امیدوار بودیم با برنامهای که شما با کمک دکتر حقیقی پیاده کردید دانشجویانی که برای مقطع دکترا در خارج از کشور بورس شدهاند بتوانند؛ اندکی این نیاز را برطرف کنند؛ غافل از اینکه بعداز شما، به گونهای با فارغالتحصیلان برخورد شد که اغلب آنها نیز فرار را بر قرار ترجیح دادند.
یادش به خیر دکتر سعیدی همیشه نگران این بود که علیرغم اینکه شرکتهای نفتی خارجی اطلاعات مخازن ما را در اختیار دارند؛ این اطلاعات در اختیار پژوهشگران و دانشجویان تحصیلات تکمیلی و دانشگاهها قرار نمیگیرد و محرمانه تلقی کردن نفت را برای دانشگاه مضحک تلقی میکرد. او همواره نگران زیانهای توسعه و بهرهبرداری از مخازن نفت در نبود یا ضعف مطالعات مخزن یا ضعف دیتاهای برآمده از چاهآزماییها و لاگهای لازم بود. این مسئله برای او بسیار بغرنج بود که وزارت نفت با دهها هزار نفر پرسنل، از تعداد کافی مهندسان نفت که مسوولیت مطالعه و نظارت فنی بر توسعهی مخازن را داشته باشند؛ محروم است و بهترین مهندسان نفت و پژوهشگران ما جذب شرکتها و دانشگاههای خارجی میشوند.
هنوز وزارتخانه در زمینهی سیاستگذاری توسعه تکنولوژی اقدام قابل توجهی انجام نداده است و درست به همین دلیل است که رابطهی صنعت و دانشگاه و بومیسازی تکنولوژیهای نفتی بسیار محدود است.
دکتر سعیدی همواره آرزو داشت؛ با تقویت بخش بینالملل وزارت نفت، دیپلماسی نفتی کشور برای ایجاد توافق و جلب همکاری همسایگان در برداشت صیانتی از مخازن مشترک موفق شود؛ چرا که معتقد بود در مسابقهی دو کشور برای برداشت از مخزن؛ برداشت صیانتی به کلی فراموش میشود و خسارتهای فراوانی به مخزن نفت وارد میشود که دو کشور از آن زیان میبینند. جای او که البته یکی از موفقترین الگوهای دیپلماتیک را در مذاکره با کنسرسیوم ارائه داد؛ برای حضور در چنین مذاکراتی خالی است.
به جرأت میتوان گفت؛ شما با مطالعهی دوبارهی مقالات دکتر سعیدی و متن آخرین میزگردهای او در ایسنا میتوانید به یک منشور توسعه، یک منظومه به هم پیوسته در بخش بالادستی نفت دستیابید. خواندن این صد و اندی صفحه از توصیههای سیاستی بزرگترین و موثرترین دانشمند نفتی ایران، قطعا از بهینهترین رویههای صرف اوقات یک وزیر است. شما خود در انتشار کتاب مقالات و میزگردهای دکتر سعیدی پیشقدم شوید و دغدغههای علمی او را در نامههایی که او به روسای جمهور گذشته نوشته است؛ دوباره برای همکاران بازخوانی کنید.
این خبرخوشحالکنندهای است که میشنویم شما با برخی از منتقدترین نیروهای فنی/عملیاتی جنوب نشستهای هماندیشی برگزار میکنید؛ آنچنان که حاصل آن، تفاهم و همدلی نیروها با وزیر و تعالی علمی، فنی و اقتصادی وزارتخانه باشد. این نکته میتواند به الگویی برای دیگر وزرا و نشانگر افق جدیدی در توسعهیافتگی مدیریت وزارتخانهها باشد و کاش که این رویه در دیگر وزارتخانه نیز دنبال شود و وزرا همچنان که برنامههای ملاقات مردمی میپذیرند؛ گاهی نیز به ملاقات نیروهای فنی/ عملیاتی خود بروند و به هماندیشی با آنها در سیاستگذاری و مدیریت وزاتخانه خود بنشینند.
با وجود این آغاز مثبت و دمکراتیک، تنها به عنوان یک فرض و احتمال، ممکن است تحمل زبان منتقدانه دکتر سعیدی برای برخی از همکاران شما سخت باشد؛ اما تجربههای تلخ گذشته به اندازهی کافی در همه ما تغییراتی به وجود آورده است که شما از همهی همکاران خود در وزارتخانه بخواهید که شیرینی بهرههای نهفته در نقدهای علمی او را بر تلخی صراحت آنها ترجیح دهند و تأثیر مخرب پاسخگو نبودن و بیاعتنایی به نقد علمی و فنی در اقتصاد و صنعت و تجارت و ... را در سالهای گذشته در ذهن خود مرور کنند.
در مقالاتی که دکتر سعیدی در ویژهنامه نفت و منافع ملی نشریهی مجلس و پژوهش ارائه داد؛ نحوهی مدیریت تعداد زیادی از مخازن نفت؛ همچنین نحوهی فازبندیهای پارس جنوبی مورد بررسی قرار میگیرد؛ چنانکه او معتقد بود شرایط کنونی فازهای پارس جنوبی منجر به مهاجرت گاز به سمت قطر و بهرهمندی کمتر ایران می شود. در هر مورد او راهکارهای اصلاح رویههای موجود را ارائه میدهد. به مدیران شرکتها و مخازن نفتی بیاموزید و تکلیف کنید؛ اکنون زمانهی حذف منتقدان علمی گذشته است؛ هوشمندانهترین اقدام، بازخوانی تمامی نقدهای دکتر سعیدی و انجام حداکثری استراتژیهای اصلاحگرایانه او در زمینههایی است که هنوز زمان انجام اصلاحات در آنها منقضی نشده است. آنچه بیشاز هرچیز برای مردم ایران تنفربرانگیز است؛ نه اشتباهات، که اصرار بر آنها و حذف منتقدان علمی است. حال آنکه همواره افرادی که به اصلاح اشتباهات و رویههای گذشته خود میپردازند؛ در دل مردم جای دارند.
بنیادیترین نقطه ضعف وزارت نفت در یکی از بزرگترین نقاط قوت آن نهفته است. در واقع رویکرد عملیاتی قدرتمند؛ سیاستگذاری را با نقصان و گاه فراموشی مواجه کرده است. این شاید بنیادیترین دلیل تمامی اشتباهاتی است که دکتر سعیدی به آنها میپردازد و این نقطه ضعف همواره باعث میشود که نیروهای وزارت نفت تنها به عنوان نیروهای عملیاتی دیده شود و به ویژه در نقدهای مغرضانه به گونهای برخورد شود که گویی در وزارت نفت تنها وزیر سیاستگذار است و دیگر کارکنان فقط مسوولیت عملیاتی و اجرایی دارند.
شما با رویکردی پدرانه میتوانید در میانهی نقدهای دانشگاهیان و نیروهای فکری - عملیاتی بر عملکرد مدیران به مثابه قاضیای بیطرف و پرتجربه، فضای نقد آزادانه و شفاف را دایر کنید و از رهگذر این فضای دمکراتیک و علمی، خود نیز حفرهها و خلاهای فرآیند سیاستگذاری عمومی در وزارت نفت را که هر یک به نوعی موجب ضعفها و نقصانهای مورد نظر منتقدان شدهاند؛ شناسایی کنید و به جای درمان یک اشتباه به درمان فرآیندهای اشتباهساز و وضع استانداردها مغفول واقعشده در صنعت نفت ایران بپردازید.
جناب آقای زنگنه
این بار افکار عمومی مسوولیتی متفاوت با گذشته برای شما تعریف میکند. گویی که شما تنها در برابر دورهی وزارت خود مسوول نیستید بلکه بر مبنای تجربههای گذشته مسوولیتی بزرگ برای عملکرد دورههای پس از خود دارید. مروری بر تجربههای گذشته نشان میدهد که خلاهای سیاستگذاری در نفت، زمینهساز رونق مدیریتهای ناکارآمد میشود. پس شما مسوولیت دارید که زمینه انجام رفتارهای ناکارآمد و اشتباهات فاحش آیندگان را با قانونمندکردن و وضع فرآیندهای سیاستگذاری درست؛ از میان ببرید.
از سوی دیگر وزارت نفت به همان اندازه که به بازسازی اداری و فنی خود نیازمند است؛ به یک تحول سیاستی سیاسی نیازمند است. واقعیت این است که سیاستگذاری عمومی در نفت به شدت از الگوهای عقبمانده، غیردمکراتیک و غیرشفاف رنج میبرد و بخش عمدهای از ضربههایی که در سالهای گذشته ایران عزیز متحمل شد؛ ناشی از نبود شفافیت، عدم پاسخگویی و فاصله داشتن با شاخصهای سیاستگذاری در یک نظام دمکراتیک است. شما میتوانید با تحولی که در این وزارتخانه انجام میدهید؛ فرصت سوء استفاده و سوء مدیریتهای آینده را تا حدود زیادی بگیرید؛ کشور را چندین گام در مسیر دمکراتیزاسیون پیش ببرید و در جایگاه پرمسوولیتترین و پرتجربهترین وزیر کابینه، یک الگوی نقدپذیر، اصلاحگر و دمکراتیک از فرآیند سیاستگذاری عمومی در اقتصاد و صنعت و پژوهش را به دیگر سازمانها و وزاتخانههای زیربنایی و اقتصادی نیز ارائه دهید؛ چرا که اجرای این تحول در بدنهی گستردهی وزارت نفت؛ به مراتب از وزارتخانههای دیگر در بخشهای اقتصادی و زیربنایی سختتر، دشوارتر و قطعا آموزندهتر و تأثیرگذارتر است. هرچند در ظاهر به نظر نمیآید وزارت نفت رسالتی در فرآیند دمکراتیزاسیون داشته باشد؛ اما تنها شفافیت اطلاعات قراردادها و درآمدها، پاسخگوبودن و سیاستگذاری دمکراتیک اطلاعرسانی در صنعت نفت و برقراری فضای نقد آزادانهی علمی میتواند دستاوردهای بزرگی در این زمینه برای کل جامعه در بر داشته باشد. این همه، بخشی از صفات وزارتخانهی ایدهآلی است که دکتر سعیدی آرزوی تحقق آن را داشت. او به گونهای جدی بر ضرورت شفافیت قراردادها و درآمدها، پاسخگو بودن و حاکمیت فضای نقد علمی تأکید داشت.
این میتوانست آرزوی ما باشد که کاش زنگنه یک بار دیگر به صنعت نفت بازگردد و این بار سعیدی را در کنار دست خود به عنوان مشاور داشته باشد. به هر حال امسال در کمال ناباوری تدبیر ملت به حاکمیت دولت تدبیر و امید انجامید؛ زنگنه آمد و ساده لوحانه و غیرمنصفانه است که بپنداریم سعیدی مرده است. ایدهها و توصیههای سیاستی او زنده و ثبت شده است؛ میتوان به مرکز ازدیاد برداشت یا موسسهی مطالعات بین المللی انرژی وزارت نفت رفت، به دفتر همکاریهای فناوری ریاست جمهوری یا مرکز پژوهشهای مجلس. سخنان دردمندانه او را در ویژهنامه نفت و منافع ملی و میزگردها سیاستگذاری بخش بالادستی نفت سرویس مسائل راهبردی ایران در ایسنا خواند. در این صورت استراتژیهای او را در کنار دست خود خواهید یافت. گرچه دکترسعیدی سرآمد نیروهای فکری/عملیاتی بود؛ اما وزارت نفت برخودار از نیروهای فکری/ عملیاتی فراوانی بوده و هست که میتوان با فراخوان همهی آنها که هستند یا رفتهاند و در هماندیشی با آنها به بهترین نحو ممکن منافع ملی کشور را در صنعت نفت دنبال کرد و به غایت آرمانهای دکتر سعیدی جامهی عمل پوشانید.
در پایان گرچه تردید دارم اگر او در قید حیات بود؛ راضی به ذکر ویژگیها و خصلتهای مذهبیاش میشد؛ اما اکنون در نبود او معرفی شخصیت معتقد، مذهبی و اخلاقگرایانهاش به صنعت نفت، وظیفهی ماست. کارهای پژوهشیای که با سرمایهگذاری او روی قرآن انجام میگرفت، کمکهای خیریهای که به مدرسهسازی داشت، کمک 200 میلیون تومانیای که پس از بمبگذاری در حرم سامرا برای بازسازی حرم انجام داد، فروش خانه الهیهاش و ساخت مدرسه و در نهایت آرزوی دفن در ایران پس از طواف در عتبات عالیات و.... گوشهای از شخصیت مذهبی است اوست که ما از آن آگاهی داریم. بیدلیل نبود که او همواره و در تمامی عمر حرفهای خود قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به مثابه متعهدترین، اخلاقگراترین و علمیترین دیدهبان منافع ملی در بخش بالادستی صنعت نفت عمل کرد و هرگز منافع ملت را نادیده نگرفت.
آرامش و تعالی جایگاه اخروی برای او، عاقبت به خیری برای شما؛ صنعت نفت و ایران و ایرانیان عزیز آرزو میکنیم.
امین کریمالدینی سردبیر سابق سرویس مسائل راهبردی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)
انتهای پیام


نظرات