• یکشنبه / ۷ آذر ۱۳۹۵ / ۰۳:۲۸
  • دسته‌بندی: گردشگری و میراث
  • کد خبر: 95090604021
  • خبرنگار : 71451

سفر به کُلکچال در هوای 12- درجه + عکس و فیلم

سفر به کُلکچال در هوای 12- درجه + عکس و فیلم

«برف» پاییزی شهروندان و کوهنوردان تهرانی را به ضیافتی هیجان‌انگیز دعوت کرد؛ ضیافتی از جنس جدال با «یخ» با لباس‌هایی گرم و البته رنگ‌های تند. کِشمکشی میان ادامه‌ی راه یا انصراف از مبارزه برای صعود.

به گزارش ایسنا، با آغاز بارش‌های هفته گذشته، پدیده وارونگی هوا که آسمان تهران را سربی کرده بود از میان رفت و جای خود را پس از بارش‌ برف که موجب شد دامنه و قله‌های اطراف تهران نقره‌فام شوند، به آسمان آبی داد.

این بارش در فصل پاییز موجب شد تا کمینه و بیشنه هوای استان تهران نیز مانند سایر نقاط کشور به زیر صفر درجه برسد. این کاهش دما و بارش حدود 30 سانتی متری برف در مناطق شمالی شهر تهران به عینه مشهود بود. اما در مناطق جنوبی تهران شهروندان تنها با پوست خود سوزِ سرما را تجربه کردند.

روز جمع (پنجم آذرماه) نیز پس از آنکه هوا به نسبت خوب بود و خیابان‌های منتهی به کوهستان شن و نمک پاشی شده بود، خانواده و کوهنوردان بسیاری از فرصت پیش آمده برای برف بازی یا انجام صعود زمستانی استفاده کردند و به مناطقی همچون درکه، دربند، توچال، کلکچال یا دارآباد رفتند.

خبرنگار ایسنا نیز برای نمایش آنچه تهران روز جمعه به خود دید، تا اردوگاه کلکچال در شمال شهر دوربین به دست گرفت تا تفاوت میان آب‌وهوای «سرد و خشک» و «سرد و برفی» را به تصویر بکشد.

این سفر هیجان‌انگیز ساعت 6 صبح آغاز شد. هوا آنقدر سرد بود که بخاری‌های اتوبوس نیز از کار افتاد و بخارِ نفس‌ها از سرما به پیچ و تاب افتاده بودند و به بالا می‌رفتند. در راه قله دماوند در مقابل تیزی خورشید سینه سپر کرده بود و از اتوبان قم اینگونه دیده می‌شد که سر به سینه آسمان لاجوردی گذاشته است.

در مترو شور هیجانی برپا بود. بیشتر مسافران خط تجریش از چیزی صحبت می‌کردند که فصل مشترک رضایت و شادی دختر و پسرهای جوان، پیشکسوتان کوهنوردی و برخی خانواده‌ها بود. آنها با همراه داشتن کوله کوهنوردی با کاورهای نارنجی، عصای کوهنوردی، پوتین و کاپشن‌های سبز فسفری، صورتی،قرمز، آبی یا رنگ‌های تند گویا به ضیافت کوه دعوت بودند تا کمی از وقت‌شان را با برف صرف کنند.

برای صعود به اردوگاه و قله کلکچال چندین مسیر وجود دارد که یکی از آنها پارک سنگی جمشیدیه است. هوا در این پارک بسیار سرد بود، تا آنجا که کاشی‌های کف و روشویی سرویس بهداشتی پارک نیز یخ و قندیل بسته بودند! در مسیر گروهای بسیاری از جوانان حضور داشتند که از دیدن این حجم از برف بسیار ذوق زده بودند و نمی‌دانستند که چگونه آن را توصیف کنند. شاخه درختان و بوته‌ها مملو از برف بود.

کافه‌ها و پناه‌گاه‌های مسیر بسیار شلوغ و بازار خرید یخ‌شکن نیز داغ بود. چرا که پاکوب شدن برف‌ موجب شده بود تا سطح آن بسیار لغزنده شود. البته هیجان زیاد و سوخت و ساز بدنی هم موجب شده بود که برخی با یک تیشرت یا حتی با درآوردن لباسِ خود، در حالی که یخ‌شکن به پا دارند مسیر را بدوند.

با رسیدن به اردوگاه کلکچال ناخواسته گمان می‌کردی که به درون خشکشویی وارد شده‌ای، فضا بسیار نمناک اما گرم بود. در وسط سالن بخاری قرار داشت که بیشتر کوهنوردان و آن‌هایی که همت کرده‌اند و تا این ارتفاع بالا آمده‌اند لباس‌های خیس خود را به توری‌هایی که مجاورش قرار داشت آویخته بودند تا خشک شود.

افرادی تصمیم به صعود به قله کلکچال داشتند، اما سایر کوهنوردان به آنها یادآور می‌شدند درصورتی که تجهیزات دارند به قله بروند، چرا که در برگشت برودت دما افزایش خواهد یافت و برف‌ها یخ می‌زنند.

در مسیر بازگشت نیز همین موضوع بسیاری از افراد کم‌تجربه را زمین‌گیر کرد بوده، چراکه سطح بسیار لغزنده کوه و به همراه سراشیبی آن موجب می‌شد هر چند قدم، زمین بخورند. اما با این وجود این زمین خوردن‌ها در اکثر موارد بیشتر از آنکه دردناک باشد، با لبخند اعضای گروه همراه بود، لبخندی که تحفه برف به تهرانی‌ها بود.

*‌ محمدرضا بختیاری، خبرنگار ایسنا

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۳۹۵-۰۹-۰۷ ۲۱:۳۳

آخه این چه کاریه؟! یعنی ارزششو داشت که این همه از خواب جمعه، گرمی رخت خواب، اسودگی روز خودتو محروم کنی و بری کوه؟ یعنی ان قدر ضروری بود؟