این داستاننویس در گفتوگو با ایسنا درباره استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه گفت: ما در کشورمان قانون کپیرایت نداریم. ماجرای کپیرایت مهمترین ماجرای ادبی ماست که باید اتفاق بیفتد و شکل بگیرد. وقتی کپیرایت نداریم ناشران بدون آنکه صلاحیت داشته باشند کتابهای ادبی مهم جهان را ترجمه میکنند و از یک کتاب ۱۰ عنوان ترجمه در بازار میتوان پیدا کرد.
او افزود: این کتابها معمولا از چند فیلتر گذشتهاند. در کشور خودشان به شهرت رسیده و بعد در جهان مشهور شده و جوایز مهمی گرفتهاند. یک مترجم از بین ۱۰ کتاب مشهور یکی را انتخاب و ترجمه میکند. علاوه بر آن، چند مترجم دیگر همان کتاب را ترجمه میکنند.
حسینی خاطرنشان کرد: تعداد کتابفروشیهای ما نسبت به میزان نشر و جمعیتمان کم است و این کتابفروشیها ویترینهای محدودی دارند. کتابهای ترجمه که شهرت جهانی دارند و از فیلترهای زیادی گذشتهاند، این ویترین محدود را اشغال میکنند و برای کتابهای فارسی جا نمیماند.
او در ادامه بیان کرد: طبیعی است که استقبال مخاطبان از آثار ترجمه بیشتر باشد، برای اینکه آنها فیلترهای متعددی را رد کردهاند و ویترینهای زیادی برایشان وجود دارد. مثلا از کتاب «شازده احتجاب» گلشیری یک نسخه وجود دارد در حالیکه از «صد سال تنهایی» مارکز ۱۰ ترجمه وجود دارد. زمانی که کسی کتاب «صد سال تنهایی» را بخواهد، حتما در همه کتابفروشیها نسخهای از آن وجود دارد. این موضوع مسئله روشنی است و بارها و بارها مطرح شده و کسی به آن اهمیتی نمیدهد. مهمترین مسئله ما کپیرایت است و این موضوع باید حل شود.
این داستاننویس اظهار کرد: این حرفها که کتابهای ایرانی تنوع و ارزش خواندن ندارند حرفهای قهوهخانهای است. حرف قهوهخانهای یعنی اینکه در قهوهخانهها آدمهایی نشستهاند و راجعبه همهچیز اطلاعات دارند؛ اگر از نادرشاه حرف بزنید راجعبه نادرشاه حرف میزنند و اگر از انرژی اتمی سخن بگویید صفر تا صدش را میگویند. تنها کسی میتواند راجعبه ادبیات ایرانی نظر دهد که همه کتابهای منتشرشده را خوانده باشد. هر سال در کشور ما ۴۰۰- ۵۰۰ عنوان کتاب ادبیات داستانی منتشر میشود. چه کسی میتواند ادعا کند که همه اینها را خوانده است؟ اگر فردی روزی ۱۰ ساعت کتاب و در هر ساعت ۲۰ صفحه بخواند، میتواند یک کتاب را در دو روز بخواند و حدود ۱۵۰ کتاب را نمیتواند بخواند. بنابراین اینکه ادعا کند کتابهای ایرانی تنوع ندارند، حرف قهوهخانهای است و مستند نیست.
او در ادامه تاکید کرد: چیزی که به معنای آسیب وجود دارد این است که میزان تولید کتابمان بالاست و ویترین برای عرضه کتاب کم است و کتابهای خوب در این میان دیده نمیشوند. اینکه کتابهای ایرانی خواندنی نیستند حرف اشتباهی است و به کسی که ادبیات کشور خودش را نخواند نمیتوان گفت آدم باسواد.
محمد حسینی درباره نقش رسانهها در استقبال مخاطبان نیز گفت: رسانهها دچار بحرانی هستند که نویسندگان و ناشران با آن سروکار دارند. بیشتر از این کاری که کردهاند بعید میدانم کاری از دستشان بربیاید. جریانهای خیلی استوار و محکمی وجود داشتند برای اینکه مخاطبان رسانهها را از رسانهها دور کنند و یا مخاطبان کتابها را از کتاب دور کنند، که در عملکردشان موفق بودهاند. من از سوی رسانهها کوتاهیای نمیبینیم. ما به لحاظ فرهنگی و خواندن وضعیت بیماری داریم و این وضعیت را باید کارشناسان بررسی و اصلاح کنند. نمیتوان تقصیر را گردن یک نفر انداخت.
انتهای پیام
نظرات