• چهارشنبه / ۵ اردیبهشت ۱۳۹۷ / ۱۱:۱۴
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 97020503061
  • خبرنگار : 71573

انتشار یک مجموعه داستان و یک شعر بلند

انتشار یک مجموعه داستان و یک شعر بلند

مجموعه داستان «زندگی چنین است» از فرهاد دهقان و شعر بلند «گزارش روزانه خورشید» از صدیقه سالاری به تازگی منتشر شده‌اند.

به گزارش ایسنا، مجموعه داستان «زندگی چنین است» از فرهاد دهقان با قیمت ۸۰۰۰ تومان در انتشارات دوات معاصر منتشر شده است.

در معرفی این کتاب عنوان شده است: دهقان از جمله نویسندگان جنوبی ساکن بندرعباس است. داستان «زندگی چنین است» بلندترین داستان این مجموعه به شمار می‌رود که نویسنده در آن از لحن و ساختار زبان تاجیکی بهره برده است.  

بخشی از داستان: نازنین اما دختری بود که یک روز از راه اینترنت به من پیام داده بود که می‌خواهم با شما شناس شوم. من نخست باور نکرده با خود اندیشیده بودم که شاید کلکی در کار است. ولی هنگامی که جلوتر رفتم و پیام‌های او را پاسخ دادم، دریافتم که دختر بسیار راستگو و خوبی است. از من تلفن خواست که زنگ بزند و همان دم، زنگ زد. این بود که من نیز از او شماره گرفتم و چند بار خودم از ایران با او تماس گرفتم. همچنین چون روی‌هم‌رفته امسال برنامه رهنورد (سفر) به تاجیکستان را داشتم، اینک کار به اینجا رسیده است که اکنون من در خانه آنها هستم. نازنین آن زمان در کولاب بود، و روزهای آخر دانشجویی خود را می‌گذراند در رشته‌ پرستاری. ولی پس از آن به چکالوسک پیش خانواده‌اش بازگشت. به هر روی دیشب که در آشپزخانه نزد او بودم، نازنین چگونگی آشنایی خودش با من را این گونه برایم بازگو کرد...

 همچنین  شعر بلند «گزارش روزانه خورشید» از صدیقه سالاری با بهای  ۱۰ هزار توما ن در نشر یادشده عرضه شده است.

در معرفی ناشر از این شاعر و کتاب جدیدش عنوان شده است: سالاری از جمله شاعران جیرفتی است که پیشتر یک مجموعه شعر به نام «جهان به گرده ماهی» منتشر کرده بود.  این کتاب از یک شعر بلند ۱۲۸ صفحه‌ای تشکیل شده است که در آن شاعر با استفاده از تخیل، تصویرسازی‌های بکر و فرم‌گرایی مسیری پرفراز و نشیب را در مقابل مخاطب قرار می‌دهد.

بخشی از شعر  سالاری:

من دریاچه­ نمک را در ردپایت می­‌دیدم

دریاچه­ نمکِ روی زخمت؛ خرگوشی رهاشده از قلب من بود

وقتی ابر در ابر، پاره سنگ برمی­‌داشت آسمان

احتمالِ رنجی عظیم بود

وقتی درختان برهنه می­‌شدند

احتمالِ رنجی عظیم بود

وقتی زخم را نمک‌سود می­‌کردند      احتمالِ رنجی عظیم بود

وقتی بندر را نمک‌سود کردند          احتمالِ رنجی عظیم بود

وقتی خون را نمک‌سود کردند         احتمالِ رنجی عظیم بود

در سپیدیِ بالِ کبوتر همه چیز نمک‌سود شد

-من زخم را در قلبم تکرار کردم

-من در رهایی پرندگان، دستانم را سپید از سبز خواستم

سپید از تو خواستم

کسی در چهره­ فرش، هزار نهضتِ جنگل می­‌بیند

کسی در آیینه‌کاری، حروفِ غم به کار می­‌برد

استیلایِ چشمانِ عقاب را به کار می­‌برد

کسی دهانش را دوخته به پاییز

کسی چشمانش را دوخته به پاییز (بینِ رمه‌ها، پاییز افتاده بود)

کسی در بطن، الهه­‌های آب و آتش دیده است

کسی از تمام انقلاب­‌ها باید گذر کند برای به دنیا آمدن

کسی بهار را با دستانِ تو اشتباه گرفته

و به دوستی فشرده

و به شادی فشرده

 انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha