بیژن غنچهپور - مجسمه ساز - درباره نحوه پرداختن به مجسمههای شهری و انتقاد از ساخت آنها، به مقایسه فضای آشفته امروز با جامعه قرن ۱۹ فرانسه پرداخت که رودن مجسمه بالزاک را با چهرهای خشن، بافتی نامنظم و زشت ساخته بود.
این هنرمند در گفتوگویی با ایسنا با تاکید بر اینکه لزوما یک مجسمه شهری نباید زیبا باشد، در ادامه با این پرسش مواجه شد که آیا این آزمون و خطاها، درباره شهر تهران که با انواع آلودگی از جمله آلودگی های بصری شهری همراه است نیز صدق میکند؟
غنچهپور در این زمینه توضیح داد: هدف از نصب اثر هنری در شهر، تنها زیباسازی نیست. اثر هنری غیر از زیباسازی، حاوی پیام است. اثر هنری در شهر افراد را به تفکر وا میدارد و شاید مواردی را خاطرنشان میکند که لزوما زیبا نباشد. ممکن است اثر هنری درباره خشونت، نژادپرستی، نابودی محیط زیست یا معضلات دیگری باشد که در این موارد ممکن است هنرمند از مواردی غیر از زیبایی شناسی برای انتقال پیام خود استفاده کند؛ حال این شهر میتواند تهران باشد یا لندن.
او ادامه داد: هنرمند باید پیام خود را در یک قالب مناسب ارائه کند؛ این قالب شامل همه ملاحظات جامعه شناسی و مقتضیات شهر است ولی به این معنا نیست که لزوما زیبایی فاکتور قطعی برای اثر هنری شهری باشد.
این مجسمه ساز همچنین نظر خود را درباره سردیس های مفاخر فرهنگی که به تازگی در خانه هنرمندان نصب شدهاند، اینگونه بیان کرد: آثار این مجموعه یک دست نبودند؛ درواقع هم آثار خوب در بین آنها وجود داشت و هم ضعیف. اما رسانهها عمدتا تصاویر آثار بد را بازتاب دادند و این امر باعث شده بود که تفکر عمومی به این سمت برود که کلیه آثار ضعیف بودند. این واکنشها پیش از هر چیز برای من به عنوان مجسمهساز، از حساسیت و نقش بالای یک مجسمه شهری نشان دارد که این امر یک قابلیت ویژه از مجسمهسازی است و کمتر هنری از این نظر با مجسمه سازی قابل مقایسه است. با وجود اینکه جامعه مجسمهسازها، جامعه کوچکی است، ولی عواطف بیشتری را میتواند درگیر کند و اثرگذاری داشته باشد.
او در ادامه درباره هدف از برگزاری سمپوزیومها بیان کرد: مهمترین هدف سمپوزیوم مجسمهسازی، رفتاری است که در طول مدت برگزاری آن انجام میشود. درواقع قرار است مردم در طول برگزاری سمپوزیوم با روند ساخت یک مجسمه آشنا شوند. ولی اشتباهی که صورت میگیرد این است که آثار ساخته شده باید در شهر نیز نصب شوند؛ در صورتی که شاید از آثار ساخته شده در یک سمپوزیوم، تعداد محدودی قابلیت نصب در شهر را داشته باشند.
غنچهپور همچنین در صحبتهایش بیان کرد که چند سالی است فعالیتهای مجسمهسازی تنها در مواردی در رسانهها بازتاب مییابد که مجسمهای از شخصیتی معروف ساخته شود و البته همیشه هم منتقد و رسانه تخصصی درباره آن نظر نمی دهد.
او در پاسخ به اینکه به نظرش رویکرد رسانهها در پرداختن به مجسمهها باید به چه صورت باشد؟ توضیح داد: هدف رسانهها به جز اطلاع رسانی، باید آگاهی بخشی نیز باشد که این آگاهی را افراد کارشناس و متخصص دارند. پس رویکرد رسانه نیز باید انعکاس نظر کارشناسی متخصصان باشد. نظر مردم و افراد غیرکارشناس هم باید تنها در این حد باشد که آیا مجسمههای شهری را دوست دارند یا نه و آیا با آنها ارتباط برقرار میکنند؟ درواقع نظر مردم از منظر یک تحقیق جامعه شناسانه مهم است که یک جامعه شناس بررسی کند که چرا مردم با اثر هنری ارتباط برقرار میکنند یا نمیکنند.
او ادامه داد: اما بررسی یک اثر هنری از لحاظ کیفیت، ارزش هنری و تکنیک، سوالاتی است که باید از یک مجسمهساز و منتقد هنر پرسیده شود؛ درواقع برای بررسی هر امری در حوزه شهری باید از کارشناسان سوال شود. مثلا برای بررسی یک پل از لحاظ فنی و مهندسی از مردم یا سلبریتیها سوال نمیشود.
این هنرمند، تصریح کرد: شاهدیم که برای نصب یک بنر یا تابلو بر سر در یک مغازه در بازار، حداقل باید ۱۰ مجوز از امکان و شهرداری بگیرند ولی نصب یک مجسمه چند متری در مرکز شهر بدون هیچ مجوزی از کارشناسان، صورت میگیرد.
غنچهپور درباره اینکه رسانهها در بهبود ساخت آثار هنری تا چه اندازه تأثیرگذارند؟ بیان کرد: واکنش رسانهها به آثار بدساخت، لزوم استفاده از کارشناسان را برجستهتر کرده است. به شخصه شاهد هستم هر روز شهرداریهای بیشتری برای مشاوره، داوری و کارشناسی به سراغ انجمن مجسمهسازان و اساتید پیشکسوت میروند. این امر به تدریج با خواست جامعه مجسمه ساز و کمک رسانهها میتواند، به یک قانون یا یک آیین نامه داخلی برای شهرداریها بدل شود که بنابر آن هیچ مجسمه شهری بدون تأییدیه کارشناسهای هنری مجوز نصب نگیرد.
انتهای پیام
نظرات