لشکر10 سیدالشهدا(ع)

برای دسترسی به اخبار قدیمی‌تر، در منوی مربوطه سال و ماه را محدود کنید.
  • شهید حسین اسکندرلو را بیشتر بشناسیم

    شهید حسین اسکندرلو را بیشتر بشناسیم

    گردان‌های حضرت علی‌اصغر و المهدی زودتر از دیگر گردهان‌های عمل‌کننده درگیر نبرد با دشمن شدند. در همان ساعت‌های نخست درگیری تعدادی از تانک‌های دشمن منهدم شدند و تلفات زیادی دادند. تا اینکه صبح ۱۲ اردیبهشت سال ۶۵ تقریبا درگیری تن به تن میان رزمندگان ایرانی و عراقی در رمل‌های فکه آغاز شد.

  • دانشجویی که فرمانده جنگ بود

    دانشجویی که فرمانده جنگ بود

    محسن وزوایی از نخستین دانشجویان پیرو خط امام بود که در جریان راهپیمایی ضد سیاست‌های مداخله‌گرایانه آمریکا در ایران، در سالروز کشتار دانش‌آموزان به دست رژیم پهلوی و سالگرد تبعید امام خمینی (ره) عهده‌دار حرکتی شد که رهبر انقلاب، از آن با تعبیر بدیع «انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب اول» یاد فرمودند.

  • رابطه یک شهید مفقودالاثر با ماه رمضان

    رابطه یک شهید مفقودالاثر با ماه رمضان

    رمضان در اوایل دوران نوجوانی، با مبارزین ضدرژیم پهلوی همراه شد و با شناخت آگاهانه‌ای امام (ره) را به عنوان مرجع تقلید خود برگزید و به پیروی حضرت در صحنه‌های مبارزات علیه حاضر شد. او پس از پیروزی انقلاب برای حفظ دستاوردهای انقلاب به جمع پاسداران پیوست.

  • اعتراض به سبک شهید حاج کاظم نجفی رستگار

    اعتراض به سبک شهید حاج کاظم نجفی رستگار

    در بین برخی فرماندهان همچون شهید رستگار و شهید «حمید بهمنی» (مسئول عملیات تیپ۱۰ سیدالشهدا) ابهاماتی به وجود آمده بود که باید به همین سبک به جنگ ادامه دهیم یا سبک دیگری را برگزینیم؛ بنابراین، نظراتی در سپاه تهران شکل گرفت که این نظرات مدت‌ها درباره نحوه ادامه عملیات‌ها مطرح بود.

  • «علمدار لشکر ۱۰» کدام فرمانده بود؟

    «علمدار لشکر ۱۰» کدام فرمانده بود؟

    کلهر در جنگ، چند بار مجروح شد و آخرین جراحتش به اندازه‌ای شدید بود که درمان آن یک سال طول کشید. صلابت، شهامت، صبر و توکل او بر خدا و حضور در میادین مختلف از همان دوران جوانی از او فرماندهی لایق ساخته بود.

  • این کشتی‌گیر شهید را بیشتر بشناسیم

    این کشتی‌گیر شهید را بیشتر بشناسیم

    مرتضی به دلیل موفقیت‌های پی در پی در کشتی به ونزوئلا دعوت شده بود، اما نرفت. گفت: «اولویت با جبهه است. اگر رفتم و شهادت قسمتم نشد، به ونزوئلا هم خواهم رفت.»

  • این دو فرمانده از نفس و نَفَس چگونه عبور کردند؟

    این دو فرمانده از نفس و نَفَس چگونه عبور کردند؟

    شهیدان حاج سید محمد زینال حسینی و حاج قاسم اصغری از فرماندهان تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهدا بودند که هر کدام به شیوه خاصی در جبهه به شهادت رسیدند.

  • این فرمانده در روز تولدش شهید شد

    این فرمانده در روز تولدش شهید شد

    اگر جلوی عراقی‌ها گرفته نمی‌شد می‌توانستند تا جاده اندیمشک ـ اهواز بیایند. به همین خاطر، حاج علی فضلی که آن زمان فرماندهی گردان‌های لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) را بر عهده داشت، تمامی فرمانده گردان‌ها را در ساختمان نجف اشرف فرا خواند و به آنها یادآور شد که نیروی زمینی سپاه به ما تکلیف کرده است تا عملیاتی برای مقابله با پیروی دشمن انجام بدهیم.

  • این فرمانده شهید ۱۳ سال گمنام بود

    این فرمانده شهید ۱۳ سال گمنام بود

    پس از مدتی حاج کاظم را به‌ عنوان فرمانده یکی از گردان‌های تیپ رسول الله(ص)، که فرمانده آن احمد متوسلیان بود، انتخاب کردند و بعد از ۶ ماه فعالیت، «مسئولیت واحد عملیات» را در پادگان توحید پذیرفت و تا شروع جنگ در این سمت باقی ماند.حاج کاظم در این زمان طی مأموریتی جهت توانمندسازی نیروهای «حزب‌الله»، به‌عنوان فرمانده گردان به جنوب لبنان اعزام شد و مسئولیت تعدادی از عملیات‌ها را برعهده گرفت.

  • زخم‌های «علمدار رشید لشکر»

    سالروز شهادت یدالله کلهر؛

    زخم‌های «علمدار رشید لشکر»

    یدالله کلهر در عملیات «طریق‌القدس» با سمت فرمانده گردان وارد عمل شد و به دلیل نبوغ و رشادت‌ها و خلاقیت‌هایی که از خود نشان داد، به عنوان «جانشین تیپ ‌المهدی» منصوب شد. وی در عملیات‌های فتح‌المبین، الی بیت‌المقدس و رمضان، به عنوان یکی از فرماندهان لشکر ۲۷، مسئول محور و در عملیات والفجرمقدماتی، «جانشین تیپ نبی‌اکرم(ص)» بود.

  • او دست واقعی خدا بود

    او دست واقعی خدا بود

    حاج یدالله قد نسبتاً بلند و هیکلی توپر و عضلانی داشت. در کشتی و مچ‌اندازی و اینطور کارها حرف زیادی برای گفتن داشت. فوتبال هم بازی می‌کرد و به خاطر قد بلندش بیشتر دروازه می‌ایستاد. او که چندین مرتبه از خدمت سربازی فرار کرده بود در دوران جنگ تحمیلی به سمت فرماندهی یک تیپ معرفی شد.

  • تعجب یک فرمانده از سفره صبحانه رزمندگان

    تعجب یک فرمانده از سفره صبحانه رزمندگان

    حاج معز خادم الحسینی کمی با تعجب به سفره نگاه کرد و بعد پرسید: «صبحانه بقیه گردان چیست؟«بچه ها گفتند: نان و پنیر.» فرمانده پرسید: «پس این سرشیر چیست؟!» بچه ها جواب دادند: «خودمان از شهر تهیه کرده ایم.»

  • داستانی از اخلاق ورزشی «علمدار لشکر۱۰»

    داستانی از اخلاق ورزشی «علمدار لشکر۱۰»

    کلهر رجز خواند و حریف طلبید. نادعلی گفت: «من با تو کشتی می‌گیرم.» کلهر گفت: «من حریف قوی می‌خواهم». کشتی شروع شد.

  • یک عکس،یک خاطره

    یک عکس،یک خاطره

    بخشی از بچه‌های تخریب در منطقه عملیات «کربلای۲» در پیرانشهر و یک تعداد هم مشغول مین گذاری در جزیره مجنون مقابل خط پدافندی لشگرسیدالشهداء(ع) بودند و چون مقدمات عملیات بعدی در حال انجام بود بخشی از بچه‌های تخریب هم کنار رودخانه دز در حال تمرین غواصی و آموزش‌های آبی و خاکی بودند.

  • دیدار متفاوت دو برادر در معراج‌الشهدا

    دیدار متفاوت دو برادر در معراج‌الشهدا

    درب تابوت را باز کردم، به این امید که اشتباه شده باشد، اما حقیقت داشت. برادر نازنینم در تابوت خوابیده بود. گونه‌هایش را بوسیدم. سرد بود، اما پر از احساس.

  • چند روایت از رزمندگان گردان حضرت علی اکبر (ع)

    چند روایت از رزمندگان گردان حضرت علی اکبر (ع)

    برنامه شب خاطره دفاع مقدس همراه با رونمایی از کتاب «بچه بازارچه» و روایت رزم گردان حضرت علی اکبر(ع) برگزار شد.

  • این شهید از دانشگاه جبهه فارغ التحصیل شد

    این شهید از دانشگاه جبهه فارغ التحصیل شد

    «ای همه کسانی که این نامه را می‌شنوید یا می‌خوانید بدانید که من؛ آگاهانه و از روی عقیده و مرام به این راه قدم گذاشته‌ام و خوشحالم که جان ناقابلم را در راه حفظ اسلام و اعتلای مذهب فدا کرده‌ام و اگر در طول زندگی کوتاه خود خدمتی به اسلام نکردم، شاید که با ریختن خونم بتوانم خدمتی به اسلام کنم، چون خود را شیعه علی و حسن و حسین (ع) می‌دانم.»

  • یک خاطره،یک رزمنده

    یک خاطره،یک رزمنده

    بنا به دستور فرماندهان، به صورت دشتبان از ارتفاعات پایین آمدیم تا نیروهای عراقی را که شب قبل از سنگرهای خودشان به سمت عراق، فرار کرده بودند و در بین سنگ‌ها و یا شیارها پنهان شده بودند را دستگیر و اسیر کنیم.

  • شهید زنده‌ای که ۴۸ ساعت در سردخانه بود

    شهید زنده‌ای که ۴۸ ساعت در سردخانه بود

    مهدی هر بار که از جبهه بر می‌گشت بدون اینکه استراحت بکند شب‌ها به پایگاه بسیج می‌رفت و مشغول پاسداری می شد. سرانجام در دی ماه ۱۳۶۵ حین عملیات «کربلای ۵» درحالی که رزمنده گروهان «هجرت» از گردان «حضرت قاسم» بود،به شهادت رسید.

  • روایت پای جا مانده یک نیروی اطلاعاتی

    روایت پای جا مانده یک نیروی اطلاعاتی

    جعفر هوش و ذکاوت فراوانی در زمینه تهیه نقشه و کالک داشت. به همین دلیل از سوی فرماندهان، برای کار در اتاق نقشه و کالک اطلاعات در نظر گرفته شد، ولی خودش علاقه مند بود در کارهای شناسایی حضور داشته باشد.

  • این «حاجی» یک فرمانده بود

    این «حاجی» یک فرمانده بود

    از خانه خدا که آمده بود، هنوز تحت تاثیر آنجا بود. می‌گفت: «دیگر آنجا را رها نمی‌کنم. آنجا غیرقابل توصیف است. سال های بعد هم می‌روم، حتی اگر شده به عنوان خدمه.» چیزی نگذشت که به دیدار خود خدا رفت، این بار به جای مکه، در فکه.