زائر باشی یا مجاور خیلی تفاوتی ندارد، آدمها اینجا درد و دلها و آرزوهایشان را روی هم تلنبار میکنند تا خودشان را به امام رضا(ع) برسانند؛ یک گوشه دنج در حرم پیدا میکنند، همان جا مینشینند، امام رضا را به خود نزدیکتر از هر زمانی تصور میکنند و با او حرف میزنند تا آرام شوند.
با برخی از زائران که هم کلام میشویم میگویند کلی گله و شکایت داشتیم، اینقدر فشار روحی و روانی بر ما غلبه کرده بود که فکر میکردیم اگر حرم هم بیاییم حالمان تغییری نمیکند، آخر مگر میشود این حجم از سنگینی و اندوه به یک باره آرام گیرد.
همین که وارد حرم میشویم انگار خیلی چیزها یادمان میرود، نه اینکه مشکلات را فراموش کنیم اما انگار نوشدارویی قویتر از آنچه میخواستیم، نوشیدیم. بودن در این آستان مقدس انگار که برایمان کافی است و پس از زیارت حضرت احساس سبکی میکنیم که هیچ جوره قابل توصیف نیست.
اینجا مامن امنی برای خستهدلان است، افرادی که مدتها با حس شنیده نشدن سرگردان هستند و راه چارهای پیش رویشان نمیبینند؛ اما حضرت تمام این قاعدهها را بر هم میزند، برای برخی پدر است و پدری میکند، برای برخی دیگر برادر و برای بسیاری از افراد درست مثل یک رفیق است.
اگر هوای حرم را کردهاید و کیلومترها با مشهد برای زیارت از این آستان مقدس فاصله دارید، چشمهایتان را ببندید و یک گوشه دنج در حرم را تصور کنید و با امام رضا(ع) صحبت کنید...
انتهای پیام
نظرات