به گزارش ایسنا، عمران دسترس، مدرس دانشگاه در یادداشتی با عنوان «مسیر طولانی از گذار تا تضعیف با نگاهی به کتاب «دموکراسی پس از دموکراتیزاسیون» اثر جَنگ جیب چوی» نوشته است: آسیا، وسیعترین و پرجمعیتترین قاره جهان، در طول تاریخ معاصر خود شاهد تجربههای گوناگون دموکراتیزاسیون بوده است؛ از ژاپن که یکی از نظامهای دموکراتیک نسبتاً پایدار را در شرق آسیا دارد، تا هند که با حکومتهای انتخابی عظیم و متنوع روبهرو است و کشورهای جنوبشرقی آسیا که هنوز درگیر گذارند. اما آنچه مکرراً در این تجربهها دیده شده، «ضعف دموکراسی» پس از مرحله گذار است: یعنی زمانی که نهادهای انتخابی فراهم شدهاند، ولی کیفیت، پاسخگویی و نهادینهسازی دموکراسی هنوز ناقصاند. در بسیاری از این کشورها، انتخابات برگزار میشود اما آزادی مدنی، جامعه مدنی توانمند، کنترل بر حکومت و قدرت حزبی مستقل، یا ضعیفاند یا بهصورت فرمی باقی ماندهاند. از این رو، مطالعه دقیق کشورهایی مانند کره جنوبی که پس از دورهای از اقتدارگرایی وارد مسیر دموکراتیزه شدهاند، میتواند برای کشورهای در حال گذار به دموکراسی و سکولاریسم درسآموز باشد.
در کره جنوبی، پس از دههها حکومت نظامی و سلطه دولت بر نیروی اقتصادی، فشار اجتماعی و اعتراضهای دانشجویی و مردمی، نهایتاً در سال ۱۹۸۷ با اصلاحات قانون اساسی و انتخابات مستقیم، گذار جدی به دموکراسی شروع شد. اما از همانجا پرسشهای مهمی مطرح شد: آیا دموکراسی صرفاً با انتخابات آزاد معنا مییابد؟ آیا نهادهای جامعه مدنی، احزاب و رسانهها به صورت مستقل عمل میکنند؟ آیا حکمرانی پاسخگو شده است؟

مرور کتاب «دموکراسی پس از دموکراتیزاسیون» اثر جنگ جیب چوی که با ترجمه سعیدرضا اتحادی از سوی نشر نو منتشر شده، دقیقاً در نقطه «پس از گذار» ایستاده است؛ جایی که ساختار انتخاباتی شکل گرفته اما کیفیت و دوام دموکراسی قابل تردید شده است. چوی در این کتاب میپرسد: چرا پس از گذار به دموکراسی امیدهای مردمی برای حکمرانی مشارکتی برآورده نشدهاند؟ چرا احزاب سیاسی و نهادهای رسمی نتوانستهاند نماینده واقعی جامعه مدنی باشند؟ چرا دموکراسی کرهای بهرغم انتخابات آزاد، هنوز در چارچوبی محافظهکار باقی مانده است؟ او مفهوم «دموکراسی محافظهکار» را بهکار میگیرد تا این وضعیت را توضیح دهد: یعنی سیستمی که گرچه از نظر شکلی دموکراتیک شده، اما از نظر بنیادین، تغییری در توزیع قدرت، استقلال نهادها یا ساختار اقتصادی ایجاد نشده است.
در بخشهای اولیه، کتاب روند تاریخی دموکراتیزاسیون کره را شرح میدهد- از حرکت دانشجویی و مردمی تا اصلاحات سال ۱۹۸۷. سپس ساختارهای سیاسی، نهادها، احزاب، جامعه مدنی و اقتصاد را تحلیل میکند؛ چوی نشان میدهد که چگونه قدرت اقتصادی عظیم (چِبولها)، تمرکز دولت، فرهنگ سیاسی رقابتی و دوگانهسازی احزاب، مانعی برای تحقق دموکراسی عمیق شدهاند. در فصلهای پایانی، بحرانهای فعلی را بازمینماید: شکافهای اجتماعی، قطببندی سیاسی، ضعف نظارت و پاسخگویی.
یکی از نکات تأملبرانگیز کتاب، تأکید بر این است که دموکراتیزاسیون سزاوار پایان راه نیست، بلکه آغاز راه دشواری است برای تحقق «دموکراسی کارآمد». چوی مینویسد: «اگرچه انتخابات رقابتی برقرار شده است، اما بدون نهادهای آزاد، پاسخگو و مستقل، بدون مشارکت گسترده جامعه مدنی و بدون توزیع عادلانه قدرت و منابع، دموکراسی ممکن است به صورت زیبا اما خالی از محتوا بماند.»
در فضای علمی کره و منطقه، این کتاب بهعنوان یکی از نقدهای جدی درباره وضعیت دموکراسی کره شناخته شده است. برخی تحلیلها تاکید کردهاند که دموکراسی کرهای با وجود پیشرفتهای بیرونی، از «پایان عصر اقتدارگرایی» عبور نکرده و هنوز در معرض بازگشت به اقتدارگرایی است. مثلاً در یک پژوهش آمده است که «اگرچه کره جنوبی مدل دموکراتیک قابلتوجهی دارد، اما شکاف هویتی، قطببندی سیاسی و ضعف دستگاه قضایی نشان میدهد که اصل دموکراسی لیبرال هنوز بهدرستی در نهادها نهادینه نشده است.»
کتاب چوی با ساختاری مسئلهمحور و مبتنی بر شواهد آماری و تاریخی، انتقادهای بنیادینِ خود را مطرح میکند: از فقدان واگذاری واقعی قدرت، تا نهادهای ضعیف سیاستمداران و رسانهها. این نوع تحلیل، برای پژوهشگران علوم سیاسی شرق آسیا و علاقهمندان به حوزه دموکراسی بسیار حائز اهمیت است.
برای خواننده ایرانی نیز این کتاب کاربردهایی مهم و تجربهای آزموده دارد: نخست اینکه ما نیز تجربه گذار به دموکراسی (یا تلاش برای آن) را در دهههای اخیر داشتهایم؛ اما همچنان پرسشهای بنیادینی درباره «کیفیت دموکراسی»، «پاسخگویی نهادها»، «نقش جامعه مدنی» و «توزیع قدرت و منابع» مطرحاند. مطالعه تجربه کره جنوبی کمک میکند تا دیده شود که گذار به انتخابات آزاد (اگر فرض بگیریم که انتخابات واقعا آزاد است) کافی نیست؛ و حتی در سامانههای موفق ظاهری نیز ممکن است دموکراسی از درون با مانع مواجه شود.
دوم، کتاب چوی به سیاستمداران، دانشگاهیان و نخبگان ایرانی یادآوری میکند که اگر میخواهیم دموکراسیِ اثربخش داشته باشیم، نمیتوان صرفاً بر انتخابات تمرکز کرد؛ بلکه وجود نهادهای مستقل، خبرگان پاسخگو، رسانههای آزاد، نظام حزبی کارآمد و توزیع عادلانه قدرت اقتصادی و سیاسی ضروری است.
سوم، ترجمه فارسی اثر از سوی نشر نو فرصتی خوب برای جامعه ایرانی فراهم کرده است تا با تحلیل تطبیقی خود در مسیر سیاستورزی دموکراتیک، از تجربهای بهظاهر موفق اما در چالش، درس بگیرد. همانطور که چوی هشدار میدهد: دموکراسی یک ایستگاه نیست بلکه یک مسیر است؛ و مسیر زمانی تکمیل میشود که کیفیتِ آزادی، پاسخگویی و مشارکتِ عمومی تحقق یابد.
انتهای پیام


نظرات