آزادگان سرافراز در دوران اسارت و در برخورد با وقايع محتلف،اصطلاحاتي به كار ميبردند كه نشاندهنده وضعيت اردوگاهها بود. سرويس فرهنگ و حماسه خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) به نمونههايي از اين اصطلاحات اشاره ميكند.
توليد انبوه
در يکي از اردوگاهها، اسرا تصميم به درست کردن مُهر گرفتند و با ساختن طرحهاي جالبي از قبيل حرم حضرت امام حسين (ع) و ...هشتصد مُهر درست کردند. اصطلاح «توليد انبوه» به آن روز اختصاص داده شد.
تونل مرگ (تونل وحشت، تونل گوشتي، كوچة مرگ)
موقعي که اسراي جديد را به اردوگاهها ميآوردند، عراقيها در دو ستون طولاني ميايستادند و در نتيجه تونلي به وجود ميآوردند که اسرا ميبايد از آن عبور ميکردند در حالي که در دست هر کدام از بعثيها يک باتوم، ميله آهني، نبشي و چيزهايي از اين قبيل بود و با آن اسرا را ميزدند. البته کمتر کسي بود که از اين تونل عبور کند و دچار آسيبديدگي جدّي نشود.
تيپ الاسير
اکثر اسراي اردوگاه 3 رمادي را افراد تيپ الغدير يزد تشکيل داده بودند، بطوريکه از يگانهاي ديگر جز چند نفر در ميان آنها به چشم نميخوردند. به همين سبب بچّهها به شوخي آنها را «تيپ الاسير» ميناميدند.
تيم تعاوني چهار
در مسابقات ورزشي که در موصل برگزار ميشد اغلب تيم تعاوني چهار شرکت داشت. يکي از برادران اسير که در ايران در تعاوني چهار ترمينال اصفهان راننده اتوبوس بود، نام اين تيم را «تعاوني چهار» گذاشته بود.
ثِلِج
ثلج به قالبهاي يخي گفته ميشد که در برخي از اردوگاهها با اخذ مبلغ بيست فلس، براي هر آسايشگاه صد و بيست نفري يکي از آنها داده ميشد. وجود يخ براي جلوگيري از شيوع و يا درمان بيماريهايي از قبيل يرقان، گرمازدگي و اسهال کمک مؤثري به نظر ميرسيد.
ثواب جمع كن ها (شهردار، خادم ، خادم الحسين)
در اردوگاهها هميشه کارها تقسيم ميشد ولي عدهاي از آزادگان بودند که با ايثار و فداکاري، به کمک سايرين بر ميخاستند و اين عمل را داراي ثواب و اجر اخوري ميدانستند. شهردار، خادمان اردوگاه و زحمتکشان از اين قبيل بودند و به آنها «ثواب جمع کنها» ميگفتند.
جاسم چركي
يکي از سربازان عراقي به دليل وضع بسيار کثيفي که داشت، به «جاسم چرکي» معروف بود.
جاسم چوپان
لقب يکي ديگر از سربازان عراقي بود که هميشه مثل چوپانها باتوم خود را روي دوش قرار ميداد.
جرب خانه (جربستان)
جرب يا گال نوعي بيماري پوستي است. در دوران اسارت، عراقيها اسرايي را که مبتلا به اين بيماري ميشدند، در محلي به نام «جرب خانه» نگهداري ميکردند. جربخانهها گاه به شکنجهگاه و گاه نيز به محل تبادل اخبار اردوگاهها مبدّل ميشد. به جرب خانه«جربستان» نيز گفته ميشد.
جرّاحي به سبك عراقي
در برخي از درمانگاههاي اسارت، عراقيها بدون رعايت نکات بهداشتي و يا استريل بهداشتي و يا استريل وسايل و محل عمل و حتي بدون اقدام به بيحسّي موضعي و يا بيهوشي، به بخيه يا جرّاحي ميپرداختند و در صورتي که بيمار داد و فرياد راه ميانداخت، با ضربهاي او را بيهوش و ساکت ميکردند.
جشن تموز
در 17 ژوئيه هر سال به مناسبت سالروز حاکميت حزب بعث در عراق توسط نظاميان، جشني در اردوگاهها برگزار ميشد که به آن «جشن تموز» ميگفتند.
جشن گال
يکي از برنامههاي سرگرم کننده در اردوگاه جشني بود که براي تقويت روحيه اسراي بيمار و به ويژه بيماران مبتلا به گال برگزار ميگرديد و به آن «جشن گال» ميگفتند.
جعبة جادو يا جعبة شيطان
اصطلاحي بود که به دستگاه تلويزيون اطلاق ميشد.
جمعة سياه
جمعه سياه اصطلاح رايجي بود كه در برخي از اردوگاهها يادآور روز خاصي بود كه اكثر اسرا در آن روز مورد ضرب و شتم و شكنجه واقع شده بودند و يا اعتراض همگاني به شورش انجاميده و باعث شهادت چند تن شده بود. به عنوان مثال جمعة سياه در اردوگاههاي تكريت و بعقوبه مشهور بوده است.
جندي چوپان
يكي از سربازان عراقي به نام عبده چون هميشه لباسهاي مندرس و كهنه ميپوشيد و سر و وضعي مناسب داشت و در ضمن باتوم را به پشت كمر ميگذاشت و دستهايش را مثل چوپانها به دو طرف آن آويزان ميكرد و با اين شكل و شمايل، بيشتر شبيه به يك چوپان بود تا سرباز، به اين لقب مشهور شده بود.
جندي مجهول
اين اصطلاح به يکي از سربازهاي عراقي گفته ميشد که يک ليسانسيه روانشناسي بود ولي به خاطر اهداف شومي که داشت،با لباس نظامي وارد اردوگاه ميشد و سعي ميکرد همواره عنوانش ناشناخته باقي بماند و کسي از کارهاي او سر در نياورد، لذا اسرا به او «جندي مجهول» ميگفتند.
جواريب
در بعضي از اردوگاهها عراقيها هر شش ماه يك جفت جوراب، كه به آن «جواريب» ميگفتند، به اسرا به عنوان سهميه ميدادند. البته بعد از ماه اول و دوم ديگر اين جورابها وصلهدار و پاره ميشد.
جيش الوحشي
"«جيش الشعبي» اصطلاحي بود كه در مورد ارتش مردمي عراق بكار برده ميشد، ولي به جهت خوي وحشيگري كه بر اين ارتش حكمفرما بود و به عنوان تمسخر، در بين اسرا به «جيش الوحشي» معروف بود.
چاه در چاه
هنگامي که برادران آزاده با عراقيها به مخالفت بر ميخواستند، عراقيها تهديد ميکردند که آنها را به زنداني به مراتب بدتر از زندان فعلي منتقل خواهند کرد. در اين گونه موارد بچّهها به يکديگر ميگفتند به «چاه در چاه» منتقل ميشويم.
انتهاي پيام


نظرات