آزادگان سرافراز در دوران اسارت و در برخورد با وقايع مختلف،اصطلاحاتي به كار ميبردند كه نشاندهنده وضعيت اردوگاهها بود.سرويس«فرهنگ و حماسه» خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) به نمونههايي از اين اصطلاحات اشاره ميكند.
داروي خارش
زماني كه اسرا در اردوگاه تكريت جهت مداواي بيماري پوستي كه با خارش همراه بود. به بهداري مراجعه ميكردند، دكتر عراقي اردوگاه شلاّق تجويز مينمود، بدين جهت «داروي خارش» كنايه از كتك بود.
دايرة صحّه
دايره صحّه يا مركز بهداري غير از مسائل درماني اردوگاه به جهت اينكه محل مناسبي براي تبادل اخبار بين اسرا بود، شهرت خاصي داشت.
دايي اكبر
در بسياري از نامههاي اسرا كه از ايران به عراق و بالعكس ارسال ميشد، لفظ«دايي اكبر» به عنوان اشاره به حجّة الاسلام علي اكبر هاشمي رفسنجاني به چشم ميخورد.
دزدهاي سرنماز
وقتي که سربازهاي عراقي وارد آسايشگاه ميشدند و ميديدند نماز جماعت برپاست و همه مشغول نماز هستند، با حالتي وحشيانه داخل صفوف نمازخوانها ميريختند و هر چه را که به دستشان ميرسيد، بر ميداشتند. يکي مُهرها را برميداشت، ديگري کلاههاي برادران را و سومي عباها را که از پتو درست شده بود. به همين جهت، بچّهها به آنها «دزدهاي سرنماز» ميگفتند.
دسته دزد خودي
در اردوگاه موصل در مواقع حسّاس كه نياز به دارو براي بيماران و يا وسايل ديگر بود، گروهي از برادران كه تبحّر خاصي در اين امر داشتند، اقدام به زد وخورد ساختگي و پاتك زدن به وسايل عراقيها ميكردند.
دسر
كنايه از شكنجه و كتك احتمالي.
دشداشه
دشداشه به نوعي لباس عربي گفته ميشود كه يكسره است و لباس راحتي عربها محسوب ميشود. در اوايل اسارت اين نوع لباس بين اسرا توزيع شد.
دكتر كابلي
چون يكي از پزشكان عراقي هميشه به جاي فشار سنج و يا گوشي معاينه، در يك دست كابل داشت و با آن بيماران را ميزد، بچّهها به او«دكتر كابلي» ميگفتند.
دلّهاي
«دلّه» در اصل به سطل آشغال گفته ميشد، اما اسرا اين اصطلاح را در مورد اشخاصي که هيچ ضابطه و قانوني را مراعات نميکردند و توسّعاً در مواردي که حساب و کتابي وجود نداشت، بکار ميبردند. يکي از موارد کاربرد اين اصطلاح وقتي بود که عراقيها قاف را گاف و کاف را ميم تلفظ ميکردند. در چنين صورتي گفته ميشد که «دلّهاي صحبت ميکنند».
ديوار مرگ
رجوع شود به«تونل مرگ».
دکتر
اسرا به يک سرهنگ عراقي که هر روز براي ما نسخه شکنجه و کتک تجويز ميکرد، به کنايه «دکتر» ميگفتند.
دکتر پنجرهاي
چون شبها باز کردن درِ آسايشگاهها ممنوع بود. اگر اسيري بيمار ميشد، دکتر را خبر ميکردند و سپس بيمار را کنار پنجره ميآوردند و او از دور بيمار را ميديد و چند قرص حواله ميکرد و ميرفت. بچّهها به اين دکتر «دکتر پنجرهاي» ميگفتند.
ذکر شمار
نام وسيلهاي مثل تسبيح بود که از تكّههاي سيم برق و نخهاي قطور درست ميشد و پس از ذکر هر صد صلوات و يا اذکار ديگر، يک عدد از مهرههاي آن را جابجا ميکردند.
رئيس جمهور
در برخي از اردوگاهها انتخاب مسئول ايراني اردوگاه به عهدة خود اسرا بود كه با رايگيري و يا رهبري سنّي يا رتبهاي انتخاب ميشد. بعضيها به جهت انتخابي بودن مسئول اردوگاه به وي«رئيس جمهور» ميگفتند.
رانندة اسكاج
در تقسيم كار به مزاح كسي را كه عهده دار شستن ظرفها بود«رانندة اسكاج» صدا ميزدند.
رحمهالله
زماني كه عراقيها اسراي ايراني را مجبور به شعار دادن عليه مسئولان ميكردند و راه ديگري باقي نميماند، آزادگان در مقابل شعار لعن الله فلان، شعار رحمهالله را ميگفتند كه عراقيها به دليل مشابه بودن آهنگ آن متوجه نميشدند.
ردهه
به محل استراحت و بستري شدن اسراي بيمار گفته ميشد.
رضا شاه ملعون (ضدّ شورش)
لقبي بود كه براي سرهنگ مفيد، افسر بعثي، در اردوگاه رمادي به سبب خلق و خوي ديكتاتورمآبي وي انتخاب شده بود. وي پس از انتقال به كمپ عنبر 8 در سال 1369 لقبش از«رضا شاه» به «ضدّ شورش» تغيير كرد.
روز جهاني اسهال
در يکي از اردوگاه که هزار و دويست اسير داشت، در يکي از روزها بر اثر مسموميّيت غذايي، اکثر اسرا به بيماري اسهال مبتلا شدند. به همين جهت، از آن پس آن روز به «روز جهاني اسهال» معروف شد.
انتهاي پيام


نظرات