• شنبه / ۱۱ آذر ۱۳۸۵ / ۰۸:۳۱
  • دسته‌بندی: فرهنگ2
  • کد خبر: 8509-04029
  • خبرنگار : 71219

كارشناس بنياد پارسه ـ پاسارگاد: نقش رستم از فرداي راه‌اندازي راه‌آهن تا ابد لرزه‌هاي دايمي خواهد داشت

كارشناس بنياد پارسه ـ پاسارگاد:
نقش رستم از فرداي راه‌اندازي راه‌آهن تا ابد لرزه‌هاي دايمي خواهد داشت

«ارگ بم را زلزله‌اي طبيعي و پرقدرت در چندثانيه نابود کرد و اکنون دولت ايران متحمل هزينه‌هاي سنگيني است، تا بلکه بتواند حداقل بخش‌هايي از آن‌را به حالت اول بازگرداند؛ در نقش رستم، اما موضوع وارونه است...».

به گزارش بخش ميراث فرهنگي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين مطلب بخشي از مقاله‌اي است كه محمدتقي عطائي ـ كارشناس گروه باستان‌شناسي بنياد پژوهشي پارسه پاسارگاد ـ درباره‌ي موقعيت تاريخي و جغرافيايي منطقه‌ي فارس، تخت جمشيد و پاسارگاد و خطراتي كه آينده‌ي آثار اين محوطه‌ها را تهديد مي‌كنند، نوشته است.

متن كامل مقاله‌ي اين باستان‌شناس به اين شرح است: «سرزمين ما ايران، کشوري بسيار پهناور است. اداره‌ي امور چنين کشوري، وابسته به فعاليت‌هاي عمراني بوده است. از همين روي توسعه‌هاي عمراني هميشه در صدر اهداف دولت‌مردان ايراني قرار داشته‌اند. ساختن سدها، آب‌بندها، پل‌ها، راه‌ها، کاروانسراها، آتشکده‌ها، مساجد، مدارس، نظاميه‌ها و حوزه‌هاي علميه، بازارها، مراکز ديواني و دولتي و ده‌ها مورد ديگر نمونه‌هايي از توسعه‌هاي عمراني در اين کشورند که از قديمي‌ترين دوران تاکنون به اجرا درآمده‌اند.

يکي از مهم‌ترين عوامل توسعه در هر کشوري و بويژه کشورهاي بزرگي چون ايران، وجود راه‌هاي ارتباطي ميان نقاط دور از هم است. راه‌ها موجب تسهيل رفت و آمد، سرعت بخشيدن به انجام امور و اتصال مراکز بزرگ و کوچک، روستاها، شهرک‌ها و شهرها با هم است. اي بسا، ايجاد يک راه، باعث رونق حيات روستاهاي پرت و دورافتاده و نيمه‌جان شود. راه‌ها در اقسام مختلف آن از مزيت‌ها و قابليت‌هاي متفاوتي برخوردارند.

در اين بين راه‌آهن شايد مطمئن‌ترين و قطار امن‌ترين وسيله‌ي سفر در ايران باشد. مسافري که عصر هنگام، در تهران سوار قطار تهران ـ اهواز مي‌شود، مي‌تواند با هزينه و زمان تقريبا برابر هزينه و زمان سفر با اتوبوس، خود را به اهواز برساند؛ اما کيفيت سفر با اين دو وسيله به هيچ‌وجه برابر نيست؛ مسافر قطار هر زمان که بخواهد مي‌تواند از کوپه‌ي خود خارج شود، در واگن خود و يا ساير واگن‌ها چرخي بزند. هر زمان که بخواهد مي‌تواند به رستوران برود، غذايي بخورد و يا چايي بنوشد. در يک سفر طولاني و 14 ساعته، او هر زمان که نياز داشته باشد مي‌تواند از سرويس‌هاي بهداشتي استفاده کند و سرانجام در هر زماني که مناسب ديد در تخت خودش دراز بكشد و استراحت كند.

در مقابل، مسافر اتوبوسي که همزمان با حرکت همان قطار به راه افتاده، از تمام اين مزيت‌ها محروم است؛ گذشته از تاخير حرکت اتوبوس‌ها که در همان بدو سفر اعصاب مسافران را به‌هم مي‌ريزد، او مجبور است در يك صندلي، خود را جا دهد. امکان راه رفتن برايش فراهم نيست. اتوبوس تنها دوبار و با فاصله‌ي زماني بسيار زياد از هم توقف مي‌کند. يک‌بار در قم براي صرف شام كه معمولا مسافران قرباني ملاحظاتي که همه مي‌دانند مي‌شوند و در نهايت، در بدترين و کثيف‌ترين مهمانخانه‌ي سرراه توقف مي‌کند. پس از اين‌که مسافر بخت‌برگشته با اکراه و به اجبار سري به سرويس‌هاي غيربهداشتي آنجا مي‌زند و هنگام خروج مبلغي را براي حق بهداشتي که هرگز وجود نداشته مي‌پردازد، به رستوران مي‌رود و بعد تصميم مي‌گيرد، گرسنگي را بر خوردن آن غذاها ترجيح دهد. سپس اتوبوس به راه مي‌افتد و تا نزديکي‌هاي انديمشک توقفي نخواهد داشت. هنگام اذان صبح در نزديکي مسجدي و يا حسينيه‌اي مي‌ايستد و اين لحظه‌اي است که تمام مسافران سراسيمه و دوان‌دوان به‌سوي سرويس‌هاي غيربهداشتي روان مي‌شوند. خلاصه بعد از 14 ساعت قطار و اتوبوس تقريبا همزمان به اهواز مي‌رسند. مسافر قطار پس از يک خواب مناسب، سرحال راهي مقصد خود مي‌شود و در همان حال، مسافر اتوبوس درحالي‌که شب را نخوابيده و يا در حالت خواب و بيداري گذرانده، با گردن درد و پشت درد، خود را به مقصد رسانده است.

غرض از اين مقدمه آن است که متذکر شويم، هنوز بسياري از شهرهاي ايران از نعمت راه‌آهن و قطار محرومند كه در اين بين، شيراز نيز يکي از شهرهاي محروم است.

اين درحالي است که شيراز يکي از شهرهاي کليدي و بسيار با اهميت ايران است. اين شهر قطب صنعت، گردشگري، تجارت و علم و ادب در جنوب ايران بوده و هست. اين شهر به‌واسطه‌ي قرارگيري بين بنادر ايراني خليج فارس و شهر بزرگ اصفهان حکم واسطه‌اي را دارد که يکي از شلوغ‌ترين و اصلي‌ترين راه‌ها از آن عبور مي‌کند. در اينجاست که لزوم ساخت راه‌هاي جديد احساس مي‌شود. شيراز حتا تا امروز تنها از يک راه آسفالته يک باندي و دو طرفه برخوردار بوده است. در چند سال اخير، يک راه آسفالته ديگر، به موازات آن درحال ساخت است. اين راه آسفالته جديد، حالتي دو بانده به آزادراه اصفهان ـ شيراز مي‌دهد و از خطر تصادفات تا حد بسيار زيادي خواهد کاست. هم‌زمان طرح ديگري به مورد اجرا گذاشته شده که عبارت است از راه‌آهن اصفهان ـ شيراز؛ اين راه‌آهن شهرهاي تهران، اصفهان، شيراز و بنادر جنوبي ايران چون بوشهر و عسلويه را به هم مرتبط خواهد ساخت. اگرچه فعلا هدف طرح، ارتباط شيراز با مرکز است؛ اما به روشني پيداست که اين راه‌آهن تا سواحل خليج فارس و بخصوص بوشهر و عسلويه امتداد خواهد يافت. هر دو اين طرح‌ها (يعني جاده‌ي آسفالته اصفهان ـ شيراز و راه‌آهن اصفهان ـ شيراز) جزو طرح‌هاي ملي بوده‌اند و طرح و فکر ساخت آن‌ها به سال‌هاي دور بازمي‌گردد.

آزادراه آسفالته اصفهان ـ شيراز اکنون مراحل نهايي ساخت خود را سپري مي‌کند و از آنجايي که قسمت‌هايي از آن تا نزديکي‌هاي پاسارگاد قبلا دو باند شده بود، بنابراين مي‌توان پيش‌بيني كرد که اين راه تا يکي دو سال آينده به بهره‌برداري کامل برسد. ساخت راه‌آهن اصفهان ـ شيراز نيز از چند سال پيش با جديت شروع شده و امروز بخش بزرگي از آن ساخته شده است.

ساخت راه‌ها بسيار سودمند است، اما مشکل، زماني پيش مي‌آيد که اين طرح‌ها صرفا از ديدگاه فني و مهندسي بررسي مي‌شوند. يکي از معضلات هميشگي اجراي چنين طرح‌هايي در سراسر جهان تقابل آن با مواريث فرهنگي است. اين مشکل بويژه زماني بغرنج مي‌شود که تشکيلات دو وزارتخانه، سازمان و يا اداره با هم، هماهنگ عمل نکنند. به بيان روشن دست‌اندکاران ساخت طرح‌هاي عمراني بزرگ بدون توجه به محيط زيست و ميراث فرهنگي نقشه‌اي را طراحي و به مورد اجرا درآورند.

اين دو عامل يعني محيط زيست و ميراث فرهنگي در مورد تمام نقاط ايران صادق‌اند و در مورد استان فارس از حساسيت‌هاي بسياري برخوردارند. هم محيط زيست و هم ميراث فرهنگي در استان فارس و بخصوص در شهرستان مرودشت چشمگيرند. در اينجا لازم است، تا قدري درباره‌ي اين دو عامل و فرهنگ‌هاي باستاني اين منطقه بحث شود.

استان فارس زير پوشش کوه‌هاي زاگرس است. همين عامل، امکانات بالقوه‌ي زيست محيطي را براي گياهان، جانوران و انسان‌ها به ارمغان آورده است. کوه‌هاي زاگرس حالت ويژه‌اي دارند. مهم‌ترين خصيصه‌ي اين کوه‌ها در شمال استان فارس و شهرستان مرودشت مجزا بودن اين کوه‌ها از هم‌ديگر است. همين عامل سبب شده است، تا دشت‌هاي بازي در ميان اين کوه‌ها به‌وجود آيند. اين دشت‌ها که از رسوبات حاصل از فرسايش کوه‌ها پر شده، بسيار حاصلخيزند. از ديگر مزيت‌هاي اين جغرافيا، وجود رودهاي دائمي و پرآبي است که از بخش‌هاي مختلف زاگرس سرچشمه مي‌گيرند و از ميان دشت‌هاي حاصلخيز عبور مي‌کنند. دو رود کر و سيوند از جمله‌ي اين رودها هستند. وجود امکانات طبيعي چون بارش مناسب ساليانه که در اين منطقه به حدود 400 ميلي‌متر در سال بالغ مي‌شود، دشت‌هاي باز با زمين‌هاي بسيار حاصلخيز، رودهاي دائمي و پوشش گياهي و جانوري متنوع سبب جذب گروه‌هاي انساني به اين مناطق شده است. در باستان‌شناسي چنين مناطقي را که همه‌ي عوامل بالقوه را براي جذب و اسکان گروه‌هاي انساني داشته باشند، «مناطق هسته‌يي» مي‌خوانند. به همين سبب برخي از باستان‌شناسان منشا اهلي‌گري در خاورميانه‌ي باستاني را در غرب ايران و مناطق هسته‌يي کوه‌هاي زاگرس مي‌دانند.

چنان‌چه گفتيم مرودشت يکي از اين مناطق هسته‌يي است. بررسي‌هاي باستان‌شناختي که توسط ويليام سامنر آمريکايي به انجام رسيده‌اند، اثبات مي‌كنند که نخستين روستاهاي دوره‌ي نوسنگي در حدود هزاره‌ي هفتم و ششم قبل از ميلاد (حدود نه تا هشت هزار سال پيش) در اين منطقه به‌وجود آمده بودند. ازسوي ديگر، پژوهش‌هاي انجام‌گرفته توسط روزنبرگ و شيدرنگ در همين منطقه نشان داده‌اند که حضور گروه‌هاي انساني در اينجا به دوره‌ي پارينه‌سنگي در حدود 70 هزار سال پيش بازمي‌گردد.

کاوش‌هاي انجام‌گرفته نتايج بررسي‌هاي باستان‌شناختي را تاييد کرده‌اند. کاوش‌هاي يک هيات ژاپني از دانشگاه توکيو به سرپرستي اگامي، ماسودا و فوکايي در روستاهاي نوسنگي تل جري، تل موشکي و تل گپ و نيز کاوش‌هاي يک هيات آمريکايي از دانشگاه ميشيگان به سرپرستي عبدي در تل بشي و سرانجام کاوش‌هاي يک هيات آمريکايي از دانشگاه شيکاگو به سرپرستي عليزاده در تل جري، تل موشکي و تل باکون وجود استقرارگاه‌هاي دوره‌ي نوسنگي را تا آغاز دوران شهرنشيني در هزاره‌ي چهارم قبل از ميلاد مسيح (ع) به اثبات رسانده‌اند. وجود اين امکانات بالقوه باعث توجه همه‌جانبه‌ي گروه‌هاي انساني فلات ايران به اين منطقه شده است.

امروزه مسلم است که فارس در توسعه‌ي شهرنشيني در بخشي از فلات ايران سهم انکارناپذيري را دارا بوده است. در مرحله‌ي باکون (فرهنگي پيش از تاريخي در هزاره‌ي چهارم قبل از ميلاد که در سراسر فارس منتشر شده بود و براساس کشف آثار اين دوره از تل باکون در نزديکي تخت جمشيد به نام فرهنگ باکون ناميده شده است) فارس و خوزستان جهشي عظيم را در راه شهرنشيني در پيش گرفت. در اين بين، فارس به‌دليل موقعيت کوهستاني خود نقش پشتيبان را دارا بود و در نهايت منجر به تشکيل اولين شهرها به معناي واقعي آن در جلگه‌ي پست خوزستان و نيز فارس شد. با وجود اين، فارس مقام و مرتبه‌ي برتر خود را همچنان حفظ كرد. در دوره‌ي عيلامي، فارس بخش مهمي از کنفدراسيون عيلام بود. حکومت عيلام داراي دو بخش اصلي بود؛ يکي در خوزستان به مرکزيت شوش و ديگري در فارس به مرکزيت انشان. اشاره‌هاي بي‌وقفه به داد و ستد، جنگ و صلح و ارتباط از طريق ازدواج‌هاي سياسي تمدن‌هاي بين‌النهريني در طول دوره‌ي سلسله‌هاي قديم، دوره‌ي اکد و سلسله‌ي سوم اور با انشان، نشان از اهميت اين بخش از کنفدراسيون عيلام داشت. نقشي که هيچ‌گاه براي شوش درنظر گرفته نشد. حضور عيلاميان در فارس به‌واسطه‌ي بررسي‌ها و کاوش‌هاي باستان‌شناختي به اثبات رسيده است. طي بررسي‌هاي سامنر، تعدادي آجرنوشته به خط ميخي عيلامي از سطح محوطه‌اي بزرگ به نام تل مليان جمع‌آوري شده‌اند. با خواندن اين متون مشخص شد که جايگاه انشان باستاني (مرکز کنفدراسيون بلندي‌هاي عيلام) همين تل مليان بوده است. اين کشف مرحله‌ي بسيار مهمي در مطالعات عيلام‌شناسي بود و باعث شد تا يک هيات آمريکايي از دانشگاه ميشيگان در اين محوطه‌ي بزرگ اقدام به کاوش‌هاي باستان‌شناختي كند. در نتيجه‌ي اين کاوش‌ها چندين بناي بزرگ به همراه آجرنوشته‌ها و ساير مدارک از دوره‌ي عيلامي به‌دست آمدند.

گذشته از کشف انشان باستاني از ديرباز حضور عيلاميان در فارس مسجل بود. براساس يک نقش‌برجسته در نقش رستم فارس وجود حکومتي مقتدر در انشان اثبات شده بود. اين نقش‌برجسته که طبق جديدترين پژوهش‌ها به دوره‌ي سوکل مخ يا دوره‌ي انتقالي از عيلام قديم به عيلام ميانه تاريخ‌گذاري شده است (حدود دوهزار قبل از ميلاد) صحنه‌اي را از پادشاه عيلامي در حضور خدايي نشسته بر تختي از مار چنبره‌زده نشان مي‌دهد. متاسفانه بخش بزرگي از اين نقش‌برجسته در دوره‌ي ساساني پاک شده و بر سطح آن نقش ديگري کنده شده است. فارس به‌واسطه‌ي جغرافيايي متنوع‌اش در راه جهشي بزرگ به‌سوي جهاني شدن گام برمي‌داشت. اين کار را البته تازه‌واردان ايراني‌تبار به انجام رسانند. زماني که پارسيان (شاخه‌اي از ايرانيان) به فارس رسيدند، در يک فرآيند مسالمت‌آميز با اقوام عيلامي منطقه درآميختند و رفته‌رفته زمام امور را در دست گرفتند.

زماني که کوروش بزرگ به پادشاهي پارسيان رسيد، جهان از بسياري جنگ‌ها فرسوده شده بود. ملت‌هاي آسياي غربي خسته از جنگ‌هايي که بيش از 200 سال بين دولت‌هاي آشور، اورارتو، ماننا، ماد، عيلام، سوريه، فلسطين و مصر برقرار بودند، خواهان دوراني از صلح و آرامش بودند. کوروش بزرگ در سال 550 قبل از ميلاد اين روياي ديرين را تحقق بخشيد. او با پکپارچه کردن تمام سرزمين‌هاي آسياي غربي و شمال شرق آفريقا و بخشي از غرب اروپا دوراني از رفاه و ترقي را براي مردمان به ارمغان آورد. از اين روي، او در متون بابلي ازسوي مردوک و در تورات ازسوي يهوه تقديس شد. حتي برخي بر اين باورند که نام او تحت عنوان ذوالقرنين در قرآن مجيد نيز آمده است.

دوره‌ي هخامنشي دوران سرعت ترقي بشر در راه مدنيت بود. از اين روي است که محققي چون توين‌بي از اين دوره تحت عنوان «عصر محور» ياد مي‌کند. خواستگاه هخامنشيان در شمال استان فارس و در مرودشت بود. اولين پايتخت آنها که به‌دستور کوروش بزرگ بنا شد، در پاسارگاد قرار داشت. به‌زودي مشخص شد که پاسارگاد قابليت يک مرکز جهاني را ندارد. به همين دليل، داريوش بزرگ دستور داد تا پايتختي مناسب شان يک حکومت جهاني در پاي کوه رحمت ساخته شود.

آنچنان که در بالا اشاره شد، اين منطقه از ديرباز مورد توجه بوده است و کوهستان‌هاي اين منطقه کاملا مقدس شمرده مي‌شدند. يکي از دلايل انتخاب اين محل براي بناي تخت جمشيد، همين تقدس کوه رحمت بود. بنا به پژوهش‌هاي شاپور شهبازي در قديم، کوه رحمت به کوه مهر موسوم بود. از ديگر دلايل مي‌توان به قرارگيري اين محل بر سر شاهراهي باستاني و بسيار مهم در اينجا اشاره كرد. اشاره‌ي متعدد جغرافي‌نويسان مسلمان از سده‌هاي آغازين اسلامي تا به امروز نشان مي‌دهد که شاهراه باستاني و کاروان‌رويي که از اصفهان به‌سوي شيراز برقرار بود، از اين منطقه مي‌گذشت. اين شاهراه پس از گذر از اصفهان، از شهرهاي شهرضا، ايزدخواست، آباده و خرم‌بيد مي‌گذشت. در اينجا مسير به سمت پاسارگاد تغيير موضع مي‌داد و از تنگ بلاغي عبور مي‌كرد. پس از خروج از تنگ بلاغي، راه در دشت سعادت‌شهر و به موازات رود سيوند کشيده شده بود. اين راه پس دور زدن پوزه کوه سيوند همچنان به موازات رود سيوند وجود داشت؛ تا اين‌که پس از گذر از پوزه حسين‌کوه به شهر استخر مي‌رسيد. براساس بررسي‌هاي باستان‌شناختي، شهر استخر از دوره‌ي هخامنشي شهري آباد بوده است. اين شهر در دوره‌هاي بعدي از اهميت بسياري برخوردار شد که در ادامه به آن خواهيم پرداخت. در هر حال، راه از اينجا به بعد در دشت‌هاي ميان کوهي تا شيراز ادامه مي‌يافت. در اين منطقه کاروانسراهاي بسياري وجود دارند که دلالت بر راهي باستاني است. کارونسراي مظفري در نزديکي آرامگاه کوروش و کاروانسراي سعادت‌شهر در دشت سعادت شهر و درست پس از تنگ بلاغي از جمله اين کاروانسراها هستند. توپوگرافي زمين در اين قسمت يعني بين پاسارگاد و تخت جمشيد به‌گونه‌اي است که امکان توسعه‌ي شتاب‌زده و بي‌برنامه را از همان دوراني باستاني بازمي‌داشت (نقشه‌ي شماره 1). در اين قسمت کوه‌ها به هم نزديک‌اند و در ميان آن‌ها رود سيوند جاري است. نياکان ما از اين جغرافياي ناهمگون کمال بهره‌برداري را كردند، به اين معني که آنها اين منطقه را به مثابه‌ي گلوگاهي درنظر گرفتند که هرگونه رفت و آمدي را از جنوب فلات به شمال آن و برعکس زير نظر داشت. وجود شهر استخر در باريک‌ترين جاي اين جغرافيا، در عين اين‌که شهري پر رونق و تجاري به‌حساب مي‌آمد، در حکمي دژي بود که پارس را مي‌پاييد. هرگونه لشگرکشي از شمال به جنوب و برعکس مستلزم کسب اجازه از شهر استخر بود.

به همين دليل، استخر هميشه ازسوي دولت‌ها حمايت مي‌شد. تخت جمشيد درست در همين نقطه و با کمي فاصله از استخر بنا شده بود. به‌دليل تقدس کوهستان‌هاي اينجا، هخامنشيان تصميم گرفتند تا مقبره‌هاي خود را بر ديواره‌هاي عمودي حسين‌کوه که مقابل کوه رحمت قرار داشت، ايجاد كنند. به همين دليل، پوزه حسين‌کوه براي اين کار انتخاب شد. در اينجا چهار آرامگاه بزرگ ايجاد شدند که امروزه باعث حيرت ناظران است. مقبره‌ها طرحي چليپايي دارند و در آن‌ها شاه هخامنشي به همراه نزديک‌ترين بستگان به خاک سپرده شده‌اند. همان‌گونه که گفتيم، در نقش رستم آرامگاه چهار شاه درگذشته وجود دارد. اين آرمگاه‌ها از راست به چپ از آن خشيارشا، داريوش بزرگ، اردشير اول و داريوش دوم است؛ اما بدون شک اولين مقبره از آن داريوش بزرگ بوده و به‌واسطه‌ي وجود دو کتيبه بر ديواره‌ي آن قابل شناسايي است. از اين دوره همچنين بايد به بناي کعبه زردشت اشاره كرد. اين بنا که کاملا سالم باقي مانده، به احتمال بسيار قوي در دوره‌ي داريوش بزرگ ساخته شده است. اين بناي مکعبي‌شکل به احتمال بسيار قوي محل نگهداري متون مقدس و از جمله اوستا بوده است.

پس از تهاجم اسکندر مقدوني، اوضاع کشور آشفته بود و هرکسي براي خود قلمروي داشت و دعوي پادشاهي مي‌کرد. اگرچه اشکانيان براي 500 سال در ايران حکومت كردند، اما هيچ‌گاه کشور ايران يکپارچگي سابق خود را نداشت. همين عوامل سبب شد، تا فارس بار ديگر خاستگاه حکومتي مقتدر شود. اردشير فرزند پاپک موبد معبد آناهيتاي استخر، علم طغيان برافراشت و برضد اشکانيان شوريد. او توانست اشکانيان را سرنگون کند و سلسله‌ي ساسانيان را تشکيل دهد. اين اقدام اردشير بي‌درنگ به‌صورت نقش‌برجسته‌اي بر ديواره‌ي نقش رستم جاودانه شد. در اين نقش‌برجسته اردشير و اهورامزدا درحالي‌که هر دو سوار بر اسبي هستند، تصوير شده‌اند. در اين صحنه، اهورامزدا حلقه‌ي قدرت را که نمودي از مشروعيت است، به اردشير موسس سلسله‌ي ساساني تقديم مي‌کند. با اين کار پادشاهي اردشير از مشروعيت الهي برخوردار مي‌شد. بنا بر کتيبه‌اي سه‌زبانه به پهلوي اشکاني، پهلوي ساساني و يوناني شخصيت‌هاي اين صحنه مشخص شده‌اند.

اردشير سلسله‌ي ساساني را تاسيس كرد. کشور ايران را يکپارچگي بخشيد، ايرانيان را زير شرعيت واحدي گرد آورد و ديانت زردشتي را دين ملي ايرانيان گرداند، ثبات و آرامش را درون مملکت برقرار كرد، با امپراطور روم پنجه در پنجه افکند و زماني که از همه‌ي اين کارها آسوده شد، از تخت سلطنت به ميل و اراده‌ي خود کناره گرفت، تا جايش را پسرش، شاپور اول پر کند. در زمان سلطنت طولاني مدت شاپور، سه تن از امپراطوران روم را هوس دست‌اندازي بر خاک ايران زمين افتاد. شاپور در سه جنگ، گورديانوس، قيصر روم را به خاک هلاکت افکند. فليپ عرب، قيصر روم را وادار به صلح و پرداخت غرامت به کشور ايران كرد و والريانوس، قيصر روم را به‌دست خويش اسير و به بيشاپور تبعيد كرد. اين پيروزي‌هاي درخشان بلافاصله در چند نقطه‌ي فارس به‌صورت نقش‌برجسته به‌نمايش درآمدند. يکي از باشکوه‌ترين اين نقش‌برجسته‌ها، نقش شاپور يکم است که سوار بر اسبي نشان داده شده است. اين درحالي است که فليپ عرب به نشانه‌ي صلح در مقابل او ايستاده و شاپور مچ والريانوس قيصر را به نشانه‌ي تسليم در دست خود گرفته است. همچنين شرح اين پيروزي‌ها درخشان بر ديواره‌ي کعبه زردشت که در دوره‌ي هخامنشي ساخته شده بود، به سه زبان يوناني، پهلوي اشکاني و پهلوي ساساني نگاشته شده است.

اين نقش‌برجسته به حدي بزرگ بود که در دوران متاخر اسلامي مردم تصور مي‌کردند که اين نقش از آن رستم، پهلوان افسانه‌يي ايرانيان و اسب‌اش رخش است. به همين دليل، اين محل به‌نام نقش رستم معروف شده است. در نقش رستم آثار و نقش‌برجسته‌هاي ديگري نيز از ساير شاهان ساساني باقي هستند که از جمله مي‌توان به دو آتشدان سنگي، نقش‌برجسته‌ي بهرام دوم و يارانش، نقش‌برجسته‌ي بهرام دوم در نبردگاه، نقش‌برجسته‌ي بهرام سوم در نبردگاه، نقش‌برجسته‌ي کرتير، موبد موبدان و نوشته‌ي او در کنار نقش، نقش تاج‌ستاني نرسي از آناهيتا، نقش نبرد هرمز دوم، نقش نبرد شاپور دوم، نقش ناتمام منسوب به آذر نرسه، صفحه‌ي پاک‌تراش بدون نقش منسوب به خسرو دوم و نوشته‌هاي کرتير بر ديواره‌ي کعبه زردشت اشاره كرد. همچنين با کاوش‌هاي انجام‌گرفته در نقش رستم توسط اشميت ـ باستان‌شناس آمريکايي ـ مشخص شده است که علاوه بر آرامگاه‌ها و نقش‌برجسته‌ها، استقرارهاي متعددي از دوره‌ي هخامنشي تا دوره‌ي عباسي بدون وقفه يکي پس از ديگري در اينجا وجود داشته‌اند و ازسوي ديگر، در نزديکي شمال شرق محوطه‌ي نقش رستم و در شمال روستاي حاجي‌آباد غاري وجود دارد که پنج قاب سنگي بر ديواره‌ي آن حکاکي شده‌اند. اين قاب‌ها به‌منظور نوشتن شرح شکار شاپور اول ساساني ايجاد شده بودند. به‌دليلي که روشن نيست، تنها دو قاب از آن‌ها داراي نوشته بودند و سه قاب ديگر خالي‌اند؛ اما نوشته‌هاي اين دو قاب بسيار مهم هستند و در آن شاپور ساساني شرحي از شکار را در حضور درباريان، کشوريان و لشگريان باز گفته است. اين نوشته به دو خط پهلوي اشکاني و پهلوي ساساني بوده است و از اين کتيبه‌ها سلسله مراتب اجتماعي در اوايل دوره‌ي ساساني روشن مي‌شود. گذشته از اين آثار شاخص، تمام ديواره‌هاي کوه حسين و کوه رحمت پوشيده از آثار جزيي‌تري‌اند که استودان‌ها (استخوان‌دان‌هاي) دوره‌ي ساساني از جمله آن‌ها هستند. در برخي موارد اين استودان‌ها داراي کتيبه‌اي به خط پهلوي ساساني بوده و نام و نسب متوفي را بيان کرده‌اند. در همين منطقه آثار ديگري نيز وجود دارند که اهم آن‌ها عبارتند از نقش رجب با سه نقش‌برجسته‌ي مجزا از هم يکي مربوط به اردشير اول و دو تاي ديگر مربوط به شاپور اول ساساني، بناي تخت گوهر و کاخ همجوارش و در نهايت تخت جمشيد (نقشه‌ي شماره 2).

ملاحظه مي‌شود که اجراي طرح‌هاي عمراني در اين بخش، ظرافت‌هاي خاص خود را طلب مي‌کند. اينجا قطب گردشگري ايران است. تمام آثار موجود در اين بخش از پرجاذبه‌ترين آثار فرهنگي و باستاني ايران بوده‌اند و همه‌ساله ميليون‌ها ايراني براي بازديد از اين آثار راهي استان فارس مي‌شوند. در نقشه‌ي شماره 2 موقعيت کوه‌ها، رود سيوند، آثار باستاني، راه آسفالته و مسير فعلي راه‌آهن به تصوير کشيده شده‌اند. چنان‌چه ملاحظه مي‌شود، به‌دليل وجود سه اثر بسيار مهم شهر باستاني استخر، نقش رجب و بنا و کاخ تخت گوهر در سمت جنوب رود سيوند، بيشتر طرح‌هاي عمراني در ساحل شمالي رود سيوند اجرا شده‌اند؛ زيرا در آن‌سو زمين‌ها قدري وسعت دارند. چنان‌چه ملاحظه مي‌شود، آزادراه اصفهان ـ شيراز در اين قسمت به موازات رود سيوند طراحي و اجرا شده است. حتي باند دوم اين آزادراه نيز به موازات جاده‌ي قبلي و بنابراين آن نيز به موازات رود سيوند درحال اجراست.

در مورد راه‌آهن، اما اين‌گونه نيست. مسافري که از تهران و يا اصفهان به سمت شيراز در حرکت است، مي‌تواند زيرسازي راه‌آهن را پس از خرم‌بيد ببيند. اين زيرسازي در نزديکي‌هاي پاسارگاد به‌خوبي قابل مشاهده است. از اين نقطه به بعد و در تمام مسير راه‌آهن به موازات جاده‌ي آسفالته درحال اجراست. تنها در دو نقطه‌ي مورد بحث يعني بين کوه رحمت و کوه حسين است که به يک‌بار تغيير مسير داده و از کنار جاده‌ي آسفالته دور شده است و از 350 متري نقش رستم مي‌گذرد. يعني دقيقا در جايي که با بيشترين تراکم آثار روبه‌رو هستيم، بيشترين بي‌دقتي در ترسيم مسير راه‌آهن به‌چشم مي‌خورد. گذر راه‌آهن از فاصله‌اي اين چنين نزديک به نقش رستم دو مشکل اساسي را به‌وجود خواهد آورد؛

1ـ منظر و چشم‌انداز باستاني نقش رستم را مخدوش خواهد ساخت. اگرچه مسؤولان راه‌آهن در اظهار نظرهاي غيررسمي و شفاهي اعلام کرده‌اند که ارتفاع خاکريز راه‌آهن به انضمام ريل آن بيش از يك متر نخواهد بود، اما بايد توجه كرد که ارتفاع خود قطار نيز بايد محاسبه شود. ازسوي ديگر، راه‌آهن اصفهان ـ شيراز مسير پر رفت و آمدي است و عبور مکرر قطار و نيز صدايي که از حرکت آن ناشي مي‌شود (گذشته از صداي بوق) در منظر نقش رستم تاثير مستقم خواهد نهاد.

بنياد پژوهشي پارسه ـ پاسارگاد اکنون سرگرم آماده‌سازي پرونده‌ي الحاق نقش رستم به مجموعه‌ي ميراث جهاني تخت جمشيد است. اين بنياد درنظر دارد، تا نقش رستم را به‌عنوان بخشي از تخت جمشيد به ثبت جهاني برساند؛ اما با گذر راه‌آهن از 350 متري نقش رستم تمام اين تلاش‌ها بيهوده خواهند بود. گذشته از اين يونسکو بر منظرهاي پيراموني محوطه‌هاي ثبت جهاني‌شده بسيار حساس است. نمونه‌ي عيني و اخير آن تنگ بلاغي بود؛ اهميت تنگ بلاغي براي مسؤولان يونسکو از آن جهت بود که تنگ بلاغي جزو منظر غيرقابل تفکيک پاسارگاد تلقي مي‌شد و از آنجايي که پاسارگاد در همين چند سال اخير به فهرست آثار جهاني پيوست، تنگ بلاغي نيز از اهميت فوق‌العاده‌اي برخوردار شد. در اين مورد نيز وضع بر همين منوال خواهد بود. احتمال اين‌که تخت جمشيد در فهرست آثار در خطر جهاني قرار گيرد، بسيار زياد است. ايجاد چنين وضعي براي وجهه‌ي ايران در سطح منطقه و جهان خوشايند نخواهد بود.

در هر حال بايد توجه داشت که حريم درجه يك تخت جمشيد تا خود نقش رستم تعريف شده و چند دهه پيش به تصويب رسيده است. طبق قانون هرگونه خاک‌برداري و يا اجراي طرح‌هاي عمراني در حريم‌هاي درجه يك آثار باستاني منوط به کسب اجازه و موافقت سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري است. سازمان ميراث فرهنگي نيز تنها از طريق انجام کارشناسي‌هاي دقيق چنين مجوزهايي را صادر خواهد كرد. در اين مورد هنوز کار کارشناسي عمده‌اي به انجام نرسيده است و در صورت اجراي آن نيز بنياد پژوهشي پارسه ـ پاسارگاد مجري آن خواهد بود.

2ـ از فرداي راه‌اندازي راه‌آهن اصفهان ـ شيراز تا ابد، پيکره‌ي کوه حسين و بدنه‌ي نقش رستم دچار لرزه‌هايي خفيف و دائمي خواهد شد. براي کساني که در نزديکي راه‌آهن زندگي نمي‌کنند، اين حرف شايد بي‌معنا به‌نظر آيد. احتمالا آنها خواهند گفت که قطار از فاصله 350 متري مي‌گذرد و اين هيچ لرزه‌اي را متوجه نقش رستم نخواهد کرد؛ اما اين سخن در گوش آنهايي که با راه‌آهن آشنايند و يا منازل‌شان در نزديکي و يا حومه‌ي راه‌آهن قرار دارد، توجيه‌پذير است. نگارنده‌ي اين سطور جزو دسته‌ي دوم است و به‌خوبي با لرزش‌هاي خفيف زمين آن‌گاه که قطار عبور مي‌کند، آشناست. اين لزره‌ها حتي از فاصله‌ي يك کيلومتري کاملا محسوس‌اند. البته همان‌گونه که گفتيم، اين لرزش‌ها خسارت آني و ناگهاني بر پيکره‌ي نقش رستم وارد نخواهد ساخت؛ اما بي‌شک در درازمدت آسيب‌هاي خود را نشان خواهند داد.

البته از اين مقاله نبايد استنباط كرد که ميراث فرهنگي و گردشگري نيز دست روي دست گذاشته و نظاره‌گر خاموش امور بوده است. مهندس افشين يزداني از همکاران گروه باستان‌شناسي بنياد پژوهشي پارسه ـ پاسارگاد، مسؤول انجام يک بررسي بسيار دقيق در اين‌باره شده است. او پس از بررسي‌هاي مقدماتي طرحي را تسليم رييس بنياد پژوهشي پارسه ـ پاسارگاد و مقامات سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري كرده که چکيده آن به شرح زير است:

1ـ مسؤولان محترم مجري راه‌آهن اصفهان ـ شيراز مي‌بايست يک کپي از تمام نقشه‌ها و طرح‌هاي خود را به سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري تحويل دهند؛ زيرا هنوز به‌طور دقيق از چند و چون نقشه‌ي راه‌آهن در اين بخش اطلاعي در دست نيست. لازم به ذکر است که نقشه‌ي مسير فعلي راه‌آهن که در اين مقاله منتشر شده، توسط مهندس افشين يزداني و با توجه به زيرسازي‌ها و خاک‌برداري‌هاي انجام‌گرفته توسط مسؤولان راه‌آهن ترسيم شده است.

2ـ تا اجرايي شدن بند الف و تصميم‌گيري در مورد آن، گذر راه‌آهن از مسير فعلي يعني از 350 متري نقش رستم به هيچ عنوان عملي نبوده است و بايد راه حل ديگري انديشه شود.

3ـ پيشنهاد تمام کارشناسان گروه باستان‌شناسي بنياد پژوهشي پارسه ـ پاسارگاد به اين شرح بوده و اين پيشنهاد تسليم مقامات بالاتر نيز شده است: مسير فعلي راه‌آهن مي‌بايست تغيير يابد. درحال حاضر و با توجه به شرايط موجود بهترين مسير، گذر راه‌آهن از کنار بزرگراه آسفالته اصفهان ـ شيراز و به موازات آن، اما در زير سطح زمين است (نگاه کنيد به نقشه‌ي شماره 2 كه مسير پيشنهادي با نقطه‌چين مشخص شده است). موکدا پيشنهاد مي‌شود، تا براي مخدوش نشدن منظر و چشم‌انداز باستاني منطقه، قبل از رسيدن به روستاي حاجي‌آباد و در مسير پيشنهادي بالا خاک‌برداري انجام شود. به بيان روشن سقف قطار نبايد که از سطح زمين‌هاي اطراف بالاتر باشد. در اين صورت، قطار نرسيده به روستاي حاجي‌آباد وارد مسيري زير سطحي مي‌شود و در تمام حريم درجه يك تخت جمشيد رويت نخواهد شد. سپس قطار پس از گذر از حريم درجه يك تخت جمشيد و در ايستگاهي که در حوالي پل خان در دست احداث است، دوباره به سطح زمين بازخواهد گشت.

در پايان اشاره به چند نکته ضروري است؛ توسعه براي کشوري چون ايران ضروري است، اما بايد توجه داشت که توسعه نيز چندبعدي است. برخلاف تصور عامه، توسعه تنها در ايجاد راه‌ها، ساخت سدها، تاسيس کارخانه‌ها و کشف ميادين جديد نفت و گاز نيست، بسط آموزش پايه و عالي، ايجاد ساختارهاي شهري استاندارد، مهار ترافيک، رفع آلودگي هوا نيز از مصاديق ديگر توسعه‌اند. بي‌شک توجه به ميراث فرهنگي نيز در همين راستا قرار دارد. توجه به اين نکته ضروري است که اقتصاد ايران هم‌اکنون بر پايه‌ي نفت و گاز بوده است و اين ذخاير تجديد ناپذيرند. براساس برنامه‌ريزي‌هاي بلندمدت اين صنعت گردشگري است که جاي صنعت نفت و گاز را خواهد گرفت. تحت اين شرايط، راه‌آهني درحال احداث است.

هنوز اتفاق جبران‌ناپذيري نيفتاده و زمان آن باقي است که دست به کار اصلاح امور شد. در اين بخش تنها اقدامي که ازسوي راه‌آهن صورت گرفته خريد زمين‌هاي محدوده‌ي راه‌آهن ازسوي کشاورزان است. اين مشکلي نيست، به سادگي مي‌شود، اين زمين‌ها را پس داد و پول آن‌را هزينه‌ي خريد زمين‌هاي کنار راه آسفالته كرد. خوشبختانه سطح آب‌هاي زيرزميني نيز در مسير پيشنهادي پايين است و مشکلي را در حفر مسير راه‌آهن به‌وجود نخواهد آورد.

اين درست است که مسير پيشنهادي ما مستلزم ايجاد پيچي در نزديکي روستاي حاجي‌آباد است، اما اين امر نمي‌تواند دست‌آويزي براي به اجرا در نيامدن مسير پيشنهادي شود زيرا که 1) بيشتر مسير فعلي راه‌آهن از پاسارگاد تا تخت جمشيد داراي پيچ‌هايي است و اضافه شدن يک پيچ به‌چشم نخواهد آمد. 2) از آنجايي که ايستگاه مرودشت در نزديکي پل خان درحال ساخت است، بنابراين قطار براي توقف مجبور است، تا سرعت خود را کم کند. تحت چنين شرايطي وجود يک پيچ مشکلي را به‌وجود نخواهد آورد و 3) در نهايت وجود پيچ و پايين آمدن سرعت اجباري قطار در ايجاد لرزش‌هاي کمتر و سلامت آثار ضروري است.

ارگ بم را زلزله‌اي طبيعي و پرقدرت در چندثانيه نابود کرد و اکنون دولت ايران متحمل هزينه‌هاي سنگيني است تا بلکه بتواند حداقل بخش‌هايي از آن‌را به حالت اول بازگرداند؛ در نقش رستم، اما موضوع وارونه است...

ما در مقالات آينده به معرفي تک‌تک آثار ذکرشده در اين مقاله خواهيم پرداخت. سعي ما بر اين است تا ابتدا خود مسؤولان راه‌آهن به خطرات اين کار واقف شوند».

انتهاي پيام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha