فريدون حسنپور: ميخواستيم «از ياد رفته» درس عبرتي براي مخاطب باشد
كارگردان و نويسنده سريال «از ياد رفته» كه پخش آن به تازگي از شبكهي اول سيما به پايان رسيده است، گفت: در اين سريال به اوج و فرودهاي زندگي و تلخيها و شيرينيهاي آن اشاره ميكنيم تا به تماشاگر بگوييم اينها ميتواند درس عبرتي براي تو باشد.
به گزارش خبرنگار سرويس تلويزيون ايسنا، فريدون حسنپور ادامه داد: جامعهي ما دربارهي كلمهاي به نام
«سواد» به گرفتاريهايي برخورده است. دانشگاههاي ما در مقطعي زياد شد و تعداد افراد تحصيل كرده، افزايش پيدا كرد اما تعريف از سواد، غلط شد؛ اين تعريف، بيشتر به سمت مدركگرايي رفت، در حالي كه شعور اجتماعي مردم بايد بالا برود.
وي تاكيد كرد: ما افراد با سواد زياد داريم اما تيراژ كتابها پايين است و بيش از چند هزار نسخه نيست. من فكر كردم مردم از طريق تلويزيون، يكي از اين كتابها را بخوانند و اگر ببينند اين سريال بر اساس يك رمان نوشته شده، ممكن است علاقهمند شوند كه آن كتاب را بخوانند.
حسنپور همچنين خاطرنشان كرد: تلويزيون، چنين قدرتي را دارد اما چرا از آن استفاده نميشود؟ وقتي گفته ميشود پايهي اين سريال، رمان است، مخاطب با اين شخصيتها همذاتپنداري ميكند. ما با شخصيتها زندگي ميكنيم و عمرمان طولانيتر از اين 50 ـ 60 سالي است كه زندگي ميكنيم. من علاقهمندم كه اين مساله ادامه پيدا كند و ادبيات را به سينما و تلويزيون بياوريم و روي آن بيشتر كار كنيم.
به گزارش ايسنا، عزيزالله حاجي مشهدي ـ منتقد سينما و تلويزيون ـ نيز كه در برنامه «نقد اول» شبكه يك حاضر شده بود، «از ياد رفته» را تحليلي آسيب شناختي از آسيبهاي مدرنيته دانست كه بارزترين آن تغيير و كنشهاي شخصيت اصلي سريال يعني مرتضي است و افزود: ريشه فراموشي در سنت است و اين استطاعت در پيشينهي فرهنگي ما وجود دارد كه بين فرهنگ و مدرنيته يك توازن برقرار كند.
در ادامهي اين بحث، فريدون حسنپور گفت: توجه به سنت و مدرنيته برايم خيلي مهم بود؛ چون به اعتقاد من، جامعه ما تا سينه در سنت فرو رفته و سرش وارد مدرنيته شده است؛ اين مسالهاي است كه بايد حل شود. متفكران جامعه ما بايد اين مطلب را تحليل كنند تا بين سنت و مدرنيته آشتي برقرار شود. نميتوان سنت را ببينيم و مدرنيته را نبينم. از سوي ديگر نميتوان فقط مدرن بود و سنتها را ناديده گرفت. متفكران ما بايد بين سنت و مدرنيته آشتي برقرار كنند.
در بخش ديگري از نشست نقد و بررسي سريال «از ياد رفته» حاجي مشهدي دربارهي انتخاب بازيگران، عنوان كرد: انتخابها از لحاظ آن چه به فيزيك چهره مربوط ميشود، دقيق بوده است و همه در ادامهي يكديگر شكل گرفتهاند. چهرههايي كه براي جواني و ميانسالي مرتضي انتخاب شده، ادامهي هم بودهاند.
وي ادامه داد: اما به لحاظ گريم فروتن از نظر سن و سالي كه از او گذشته و موهاي تماما سفيد او، كاربرد گريم در بعضي بخشها توي ذوق ميزند و گاهي پلاستيكي و شمع آجين شده به نظر ميرسد. در حالي كه موهاي سفيد شده رضا ناجي باورپذير شده است. حيف است چنين جزيياتي در مجموعهاي كه همه چيز يكدست است، در نظر گرفته نشود.
اين منتقد همچنين خاطرنشان كرد: در چهرهي گلرخ متناسب با آسيبهايي كه ديده، كمتر چين و چروك وجود دارد و خيلي شاداب و سرحال است. گريم او ميتوانست كمي به واقعيت نزديك باشد. هر چند كه شايد مقصود نشان دادن اميد گلرخ است اما چون زنها شكنندهتر هستند ميتوانست به واقعيت نزديكتر باشد. با اين وجود، بقيهي چهرهها، كاركرد درست خود را دارند.
حاجي مشهدي همچنين در پاسخ به سوالي دربارهي بازي عمار آقايي در نقش علي ـ فرزند مرتضي ـ گفت: به دليل اين كه به لحاظ ژني، شباهتهايي بين مرتضي و علي وجود دارد، اين انتخاب، تمهيد آگاهانهاي است و در مجموع، كار قابل قبولي از اين باب ارائه شده است.
شهرام خرازيها، منتقد سيما و تلويزيون نيز كه در اين برنامه حضور داشت، در ادامهي اين بحث خاطرنشان كرد: كلاه گيس و سبيل علي در گريم او مصنوعي است و گلرخ كه در جواني لهجه داشت، در ميانسالي لهجه ندارد؛ در حالي كه لهجه، خصوصيتي ماندگار است كه از بين نميرود.
در بخش ديگري از اين نشست، عزيزالله حاجي مشهدي با بيان اين كه «از ياد رفته» صحنههاي تاثيرگذار زيادي دارد و متشكل از درامهاي اجتماعي است كه به ملودرام نزديك ميشود، دربارهي طراحي صحنه اين سريال، عنوان كرد: «از ياد رفته» محدود به صحنههاي داخلي نيست، اما به دليل محدوديتهايي نتوانستهاند، به خوبي از فضا استفاده كنند؛ مثلا در كنار كلبهاي كه شماليها آن را به اصطلاح، كلبه «شب پايي» مينامند، چندين و چند نماي شبيه به هم ميبينيم كه تيلر در حال شخم زدن است؛ در حالي كه صحنههاي موجود در شاليزار خيلي پرتنوع است.
وي ادامه داد: به نظر ميرسد اين ميزانس ميتوانست با تغيير زاويه دوربين فضاهاي ديگري را هم نشان دهد. به قدري تنوع كار در فضاي شاليزار وجود داشت كه ميشد از آنها هم استفاده كرد. هر چند كه محدوديتهايي هم وجود دارد؛ يعني فيلمبردار بايد چكمه بپوشد و ساعتها كار كند. ثبت اين تصاوير، سخت بود ولي ميتوانست به ارزش تصويري و فضاسازي كار اضافه كند.
در بخش پاياني اين نشست، شهرام خرازيها، با اشاره به سكانس پاياني «از ياد رفته» كه شال قرمز گلرخ روي عصاهاي مرتضي در كنار دريا قرار گرفته، گفت: اين نما به نوعي نشان ميدهد كه هر دو فرد، تنها هستند و گلرخ را جزئي از طبيعت اطراف نشان مي دهد. انتخاب رنگ قرمز نيز تعمدي بوده است و اين مساله را برجسته ميكند.
حاجي مشهدي نيز در ادامه اين صحبت، خاطرشان كرد: اين نما، سينماييترين و تصويريترين نمايي است كه با يك دنيا حرف، اتحاد عاشق و معشوق را نشان ميدهد و فيزيك، شي و جنيست در آن مطرح نيست.
اتحاد و يكي شدن گلرخ و مرتضي را در اين نما ميبينم از سويي هم يك ابهام ساختاري در اين نما وجود دارد و اين احتمال براي مخاطب به وجود ميآيد كه اين دو به دريا پيوستهاند و با آن، يكي شدهاند.
به گزارش ايسنا، فريدون حسنپور در پايان اين نشست گفت: اميدوارم كه مردم از اين سريال لذت برده باشند. اگر هم ضعف و قصوري هم داشتهايم، از مردم عذرخواهي ميكنم.
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.


نظرات