پاسخ محمد بهارلو به اتهام سرقت ادبي صادق هدايت
محمد بهارلو به ارائهي توضيحاتي دربارهي شباهت بخشهايي از «بوف كور» با يادداشتهاي راينر ماريا ريلكه (شاعر و نويسندهي آلماني) پرداخت و اين موضوع را بررسي كرد كه آيا صادق هدايت به سرقت ادبي دست زده است يا نه.
اين داستاننويس و پژوهشگر در گفتوگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، دربارهي اينكه گاهي برخي از سرقت ادبي صادق هدايت در «بوف کور» دم ميزنند و اينکه اين نويسنده در اين کتاب از يادداشتهاي ريلکه استفاده کرده است، و به نظر او چنين چيزي تا چه حد واقعيت دارد، گفت: ابتدا بگويم که اين به هيچوجه مطلب تازهاي نيست. اولينبار، يعني درست 60 سال پيش، شايد کمي پيش از خودکشي هدايت، فرخ غفاري با نام مستعار آذرگون يک سلسله مقاله زير عنوان «تاريخچهي مختصر سينماي جهان» در ماهنامهي «ستارهي صلح» منتشر کرد که در آن به تأثيرپذيري هدايت از سينماي اکسپرسيونيستي آلمان و شباهتهاي تصويري «بوف کور» با فيلمهاي «مطب دکتر کاليگاري» به کارگرداني روبرت وينه و «نوسفراتو ـ سنفوني وحشت» ساختهي مورنائو و «خون يک شاعر» اثر ژان کوکتو اشاره کرد. از جمله غفاري به شباهت ميان مرد روانپريش فيلم وينه و اشکال عجيب غريب و دکورهاي کج و معوج محيط پيرامونش با راوي «بوف کور» و فضاي توصيفشدهي اطراف او اشاره کرده بود. او مرد ماليخوليايي و خونآشام فيلم مورنائو را هم به پيرمرد قوزي کالسکهران «بوف کور» شبيه دانسته بود. غفاري، با همان امضاي آذرگون، چندي بعد مقالهي ديگري نوشت با عنوان «بوف کور و سينما» و حرفهاي خود را با تفصيل بيشتري تکرار کرد. 30 سال بعد مصطفي فرزانه همين حرفها را در کتاب خاطرات خودش از هدايت عيناً تکرار کرد. اما موضوع شباهتهاي يادداشتهاي ريلکه با «بوف کور» را اولبار منوچهر مهندسي در مقالهاي که به زبان انگليسي نوشته بود، پيش کشيد.
بهارلو دربارهي اين مقاله گفت: مهندسي در سال 1971 ميلادي، يعني نزديک به 40 سال پيش، مقالهي خود را در آمريکا منتشر کرد و چند سال بعد از آن، فرزين يزدانفر مقالهي او را به فارسي ترجمه و منتشر کرد.
اين نويسنده دربارهي اينكه برداشت هدايت از کتاب يادداشتهاي ريلکه در «بوف کور» تا چه حد است و چه کيفيتي دارد، افزود: چنانکه اشاره کردم، موضوع برداشتها فقط محدود به اثر ريلکه نيست. در کتابي که حسن قائميان، در اواسط دههي 30 شمسي، با عنوان «نظريات نويسندگان بزرگ خارجي دربارهي صادق هدايت» ترجمه کرده است، به ادعاي تعدادي از آن نويسندگان ـ که عموماً فرانسوي و سوررئاليست هستند ـ هدايت، بهويژه در «بوف کور»، شديداً متأثر از نويسندگان و شاعراني مانند ژرار دونروال، بودلر و کافکاست. البته اين تأثيرپذيري، چه مستقيم و چه غيرمستقيم، از لحاظ آن نويسندگان امري کاملاً طبيعي است و ابداً هيچيک از آنها به تعريض از آن ياد نميکند. مايلم اشاره کنم که خود ريلکه نيز در همان «دفترهاي مالده لائوريس بريگه» شعري از بودلر را نقل ميکند و بلافاصله ميافزايد که عميقاً تحت تأثير آن قرار دارد، به طوري که گويي آن شعر از سرانگشتان خود او تراوش کرده است. ريلکه هيچ ابايي از اين اعتراف ندارد. در حقيقت شعر بودلر و کتاب ريلکه دربارهي تنهايي و رنج و مرگ است؛ يعني همان عناصر آشناي آثار هدايت، بهويژه «بوف کور». بنابراين شباهت ميان کتاب «دفترهاي مالده لائوريس بريگه» و متن «بوف کور» را ميتوان در کيفيت نگاه دو نويسنده است؛ گيرم شباهت ميان اين دو متن را در مواردي نميتوان صرفاً تصادفي دانست.
اين منتقد ادبي در پاسخ به اينكه موارد اين شباهت تا چه حد و تا چه ميزان است و آيا بيشتر زباني است يا معنايي، گفت: اين شباهتها حدود چهار يا پنج بند (پاراگراف) ميشود که البته در متن پراکندهاند و گمان نميکنم جمعاً از دو صفحه بيشتر بشوند. ظاهراً مهمترين آنها، که اغلب هم به آن استناد ميشود، همان بند مربوط به استفادهي آدمها از کثرت چهره يا انواع صورتکهاست. اين را هم براي علاقهمندان اين بحث اضافه کنم که هدايت بر اساس همين مايه، داستان «صورتکها» را نوشته که در کتاب «سه قطره خون» چاپ شده است، البته چهار پنج سال قبل از آن که «بوف کور» را منتشر کند.
بهارلو در جواب اين سؤال كه آيا ميتوان اين کار هدايت را سرقت ادبي نام نهاد، بيان كرد: لابد ميدانيد آنچه از آن به «سَرَقات ادبي» تعبير ميکنند، بخشي است مربوط به نقد ادبي که در تاريخ ادبيات سابقهي ديريني دارد. بسياري از مشاهير ادبي جهان مانند ويرژيل، سوفکل، شکسپير، مولير و گوته را به سرقت مضامين و آثار ديگران متهم کردهاند. در ادب گذشتهي ما نيز آنچه به آن عنوان «انتحال» دادهاند، يعني سخن ديگري را به خود بستن، يا کلام و شعر ديگري را بدون تغيير لفظ يا معني به خود نسبت دادن، همواره موضوع داغ مباحثات و کشمکشهاي دور و دراز ادبي بوده است. اجازه بدهيد اين پرسش شما را با اين کلام گوته خاتمه بدهم: نويسندگان و شاعران بزرگ توفيق و عظمت خود را همواره مرهون بهرههايي هستند که از پيشينيان خود گرفتهاند، آنها ناگهان از زمين سربرنياوردهاند؛ بلکه در اعصار کهن و بهترينهايي ريشه دارند که پيش از آنها انجام يافته است.
او همچنين در پاسخ به اين پرسش كه آيا استفادهي هدايت از يادداشتهاي ريلکه نقش مهمي در رمانش بازي ميکند و اگر اين پاراگرافها را از «بوف کور» حذف کنيم، چه اتفاقي ميافتد، تصريح كرد: متنهاي ادبي، نظير «بوف کور»، از تخيل ابداعکنندگانشان فراتر ميروند. اين فراروي، بهمقدار فراوان، محصول ساختار يا کليت متن ادبي است؛ محصول درهمآميزي و ترکيب خلاقانهي عناصري است که صورت اثر ادبي را ميسازد. طبعاً صورت ادبي شامل معني و از جنس آن نيز هست، و اغلب تعابيري از آن حاصل ميشود که چه بسا از ذهن خود آفرينندهاش هم نگذشته باشد. بنابراين قطعات پراکندهي يک متن به خودي خود، هويت اثر ادبي را نميسازند. طبيعي است که آنچه هدايت از ريلکه وام گرفته، نميتواند خالي از اهميت باشد؛ اما اهميت خود را نه از استقلال آن بندها، بلکه از کيفيت هدايتشدهي آنها در متن جديد ميگيرند، يعني در ساختاري که «بوف کور» نام دارد.
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.


نظرات