محمد قاسمی از بچههای گردان که معلمی با تجربه بود از جایش بلند شد. بیسیماش را در گوشهای از چادر گذاشت و گفت: حالا که قرار است بایستیم و مقاومت کنیم حتماً در عملیات بعدی جبران میکنیم.
محمد 25 سالش بود. متولد 1340 بود. دوران ابتدایی تحصيلي را در روستای خودشان «آشناخور» از توابع خمین گذرانده بود و دوره راهنمایی را در روستاهای همجوارشان سپري كرد. با پای پیاده مسافت زیادی را طی میکرد. سه سال متوسطه را در شهر خمین با گرفتن دیپلم به پایان رسانیده بود. خرداد 1359 وقتی که دیپلم علوم انسانی را گرفت به خدمت سربازی اعزام و در کردستان و در لشکر 27 محمد رسول لله مشغول به خدمت شد.
محمد در زمان خدمت در چندین عملیات شرکت کرد که در یک عملیات ترکش به چشمش خورد و حدود 20 روز در «بیمارستان مهر» تهران بستری شد تا اینکه خدمت سربازیش تمام شد و به خانه برگشت. در سال 1362 با استخدام در آموزش و پرورش به شغل مقدس معلمی مشغول شد. در سال 1365 از طرف سپاه داوطلبانه عازم جبهه شد. در عملیات بیسیمچی گردان بود. بعد از ناكامي «عملیات کربلای 4» برای «عملیات کربلای 5 » به خرمشهر عازم شد. بعد از پنج شب عملیات کربلای 5 در شب بیستم دی ماه 1365 ساعت و یک و نیم شب شروع شد. دشمن این طور استدلال کرده بود که فعلا رزمندگان بعد از عملیات ناموفق کربلای 4 قادر به انجام عملیات جدید نیستند و عدهای از نیروهای عراقی به مرخصی رفته بودند. در روز 24 دیماه سال 1365 در حال جابجایی در خط بودیم. ساعت 11 شب یکی از موشکهای دوربرد دشمن به مقابل گردان اصابت کرد و عدهای از بچهها به شهادت رسیدند. در بین آنها محمد، بسیجی مخلصی که در پیشانی گردان همیشه همراه فرماندهی خط دشمن را میشکافت سینهاش فرودگاه گلوله داغ دشمن شد و لحظهای در هیاهوی فریادها و دودهای سیاه در خون رنگینش غلطید و آرام در آغوش خاک شهادت را لبیک گفت. بعد از چند روز پيكرش پاكش در بهشت شهدای روستای آشناخور برای ایرانی جاوید آرمید. خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)- منطقه مركزي.
انتهاي پیام


نظرات