به گزارش ایسنا، آنچه نگارنده را بر آن داشت که به معرّفی آن بپردازد، سویهها و جنبههایی بود که عالمانه و عامدانه در برگردان این اثر رعایت شده و آن را در حد ترجمهای اعلا و درجه اول در آورده است.
امروزه بازار کتابسازی و کتابپردازی به دلیل رشد بی رویۀ چاپ و انتشاراتیهایی که مانند قارچ در هر گوشه و کناری روییدهاند، به حدّی زیاد شده است که هر کسی نوشتههای خود را با بهانههای مختلف میتواند به دست چاپ بسپارد و کم هستند کسانی که دل در گرو علم و دانش دارند و نوشته های آنها نیز دردی از جامعه دوا کند و یا پژوهشی جدّی باشد که نتایج آن بتواند فرا راه خوانندگان سودمند واقع شود و در این بین اگر اثری درخور هم روانۀ بازار شود به دلایل زیادی شاید نتواند مخاطبان زیادی داشته باشد.
کتاب «ویسی و رامین» یکی از این کتابهای درخور توجّه است که مترجم آن، ریزبینیهای خاصی که شایستۀ یک پژوهشگر راستین است در کار خود داشته است.
ترجمۀ یک اثر از زبانی به زبان دیگر (زبان مبدأ به زبان مقصد) دشواریهای خاص خود را دارد که علاوه بر توانایی و اشراف مترجم به هر دو زبان، دقّتهایی خاص میطلبد که کوچکترین کوتاهی در این زمینه میتواند آسیبی جدّی به اثر وارد کند. کم نیستند کتابهایی که دو مترجم و به صورت جداگانه آن را ترجمه کردهاند اما در نهایت یکی از ترجمهها موفق بوده و دایرۀ مخاطبان زیادی را در بر گرفته است.
این دلواپسی و دغدغه در ترجمۀ آثار ادبی به مراتب بسیار بیشتر است چرا که متون ادبی، حس و حال خود را دارد و بدون انتقال دقیق این حس و حال ها و عدم دقّت در پردازش ریزبینانۀ اثر ادبی، نمیتوان انتظار ترجمهای موفق را داشت. زبان ادبی، زبانی هنری و چند سویه است و نادیده گرفتن این سویهها و جنبهها، اثر را در حدّ نازلی پایین میآورد.
هر ترجمهای سازوکارهای خود را میطلبد. ترجمۀ شعر، راهکارها و شیوههای خاصی میطلبد؛ ترجمۀ داستان و رمان نیز به همین شیوه، ترجمۀ کتابهای علمی نیز باید هدف و غایتی دنبال کند که بدون توجّه به این هدفها و عدم شناخت دایرۀ مخاطبان و انتظاراتی که از کتاب ترجمه شده دارند، ترجمه را به تباهی میکشاند.
ویس و رامین داستانی است منظوم از فخرالدّین اسعد گرگانی. این اثر داستانی یکی از کوششهای نخستین داستانپردازی ادب فارسی است که اگر با ملاکهای امروزی و نقدهای روایت شناسانه و داستان پردازانه به آن بنگریم، کاستیهایی دارد اما چون جزو اولین تلاشهای این حوزه است، این کاستیها طبیعی مینماید. نکتهای که در مورد این اثر حائز اهمیّت است زبان اصیل آن و ضربالمثلها و عبارات عامیانهای است که اثر را در بر گرفته است.
ناگفته پیداست که برای مترجم، برگردان این موارد تا چه حد دشوار و طاقت فرساست بخصوص آنکه اگر نتوان برابر نهادِ مناسبی مثلاً برای یک ضرب المثل پیدا کرد چه بسا نتوان تصویر، کنش، گفتار و ... اثر اصلی را به خوبی نشان داد.
به همین اندازه به تصویر کشیدن صحنه پردازیها، حالات روانی، کنشهای نشانهدار، زمان داستانی، پیرنگ و روابط علی و معلولی، شخصیت پردازیها و ... برای یک مترجم اثر هنری بسیار دشوار و سخت است که بدون درنگ و تأمّل بر آنها، حاصل کار نیز بی نتیجه و بی فایده است.
دقّتی که مترجم این اثر داشته است در این زمینه نیز بسیار ستودنی است. حتّی دقّت در قیدها، صفتها و ... از چشم او پنهان نمانده و جدا از آنکه برابر نهادِ بسیار مناسبی برای آنها انتخاب کرده است، نظام ارزشی اثر اصلی را به نحو کامل و دقیقی بازتاب داده است.
برای نمونه وقتی کنشی در اثر مبدأ تا حدّی توسط شاعر آن ارزشگذارانه بیان شده است مترجم نیز با تکیه بر آن ارزش (نه بیشتر و نه کمتر) آن را پرداخته است.
این اثر به نثر ترجمه شده است اما به فراخور حال و هوای داستانی، بخشهایی از اثر نیز منظوم است که حکایت از ذوق سلیم مترجم دارد. این بخشها در تأثیرگذاری بیشتر داستان بسیار مفید واقع شدهاند.
در پایان و با امعان نظر بر تمام مواردی که ذکر شد، زبان سلیس و روان، زیبا و هنرمندانۀ مترجم که گویای اشراف کامل بر زبان مقصد است، اثر را زیبایی و طراوتی خاص بخشیده است که خوانندگان این اثر در کنار لذّتی که از داستان میبرند، میتوانند بر غنای زبان مادری خود نیز بیفزایند و بیشترین بهره را از آن ببرند.
در حقیقت، کوشش مترجم این کتاب، مانند تلاش بندبازی است که اگر کوچکترین کم توجّهی در گذاشتن پا روی بند داشته باشد، عواقب وخیمی برای او به دنبال خواهد داشت و میتوان گفت بندبازی او با واژگان به حدّی هنرمندانه و ریزبینانه است که نتیجۀ کار، ترجمهای است بسیار شیوا، زیبا و هنرمندانه که اثر را در حد یک اثر فاخر ادبی بالا برده است.
انتهای پیام
نظرات