مصلح الدین مهدوی سال ۱۲۹۴ در محلۀ بیدآباد اصفهان دیده به دنیا گشود. او همزمان با تحصیل در مدرسۀ سعدی، آنقدر علوم اسلامی را در مدرسه صدر دنبال کرد که تا مرحلۀ اجتهاد پیش رفت. سال۱۳۱۵ با مهاجرت به تهران برای تحصیل در دانشسرای عالی، از محضر بزرگانی چون بدیعالزمان فروزانفر، احمد آرام، عباس اقبال آشتیانی و... دانش آموخت و پس از استخدام در اداره آموزشوپرورش، در کنار شغل شریف معلمی، شروع به پژوهشی گسترده برای گردآوری و تدوین زندگینامه بزرگان، شاعران، علما و هنرمندان اصفهان کرد.
تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، سیری در تاریخ تخت فولاد، تذکرۀ شعرای اصفهان، مزارات اصفهان (غیر از تخت فولاد)، جغرافیای اصفهان، دانشمندان و بزرگان اصفهان، تاریخ مختصر مدارس دینی اصفهان، فدک و سیر تاریخی اصفهان، سادات بهشتی اصفهان، تاریخچۀ محله خواجوی اصفهان، تاریخ تشیع مردم اصفهان و اصفهان یا دارالعلم شرق، نام تنها بخشی از کتابهای این علامۀ روشنضمیر در زمینۀ اصفهان شناسی است.
همزمان با بیست و پنجمین سال درگذشت علامه مهدوی از دختر او دربارۀ ویژگیهای اخلاقی این شخصیت برجسته پرسیدیم و صدیقه مهدوی، به ایسنا گفت: علم، نماز اول وقت و زهد و تقوا کلیدواژههای زندگی پدر من است. خاطرم هست هر شب پیش از خواب برای ما و فرزندان خالهام که در همسایگی ما بودند حدیثی فراخور سن و سالمان تعریف میکردند و با اینکه روی مسائل دینی تأکید بسیار داشتند، هرگز برای مقید کردن ما ناآگاهانه روی این مسائل پافشاری نمیکردند؛ فقط میگفتند من تا اینجا میدانم که فلان کار درست نیست، دیگر خودتان میدانید و خدا.
او ادامه داد: یکبار کاری میخواستم بکنم و میسر نشد به همین خاطر به پدر گفتم مثل اینکه خدا محلم نگذاشت. ایشان گفتند، بندهای که نماز اول وقتش را به تأخیر میاندازد و با این کار به خدا میگوید نه تا به بقیه بگوید بله، نباید از کممحلی خدا ناراحت شود.
دختر مرحوم مهدوی، با اشاره به اینکه در خانۀ ما همیشه به روی همه باز بود گفت: در آن زمان فقط ما از نعمت تلفن بهرهمند بودیم و تمام اهل محل فراخور نیازشان از این تلفن استفاده میکردند. وقتی ما بابت رفتوآمدهای مکرر اخمی میکردیم، پدرم میگفتند خدا به ما نگاه کرده و اجازه داده کار بندگانش را راه بیندازیم، چرا شما این نعمت را از من و خودتان دریغ میکنید؟
او تصریح کرد: در آستانۀ پیروزی انقلاب، مغازهها چند ماهی کار را تعطیل کرده بودند و یکبار یکی از همسایهها در خانه آمد و تقاضای چند پیمانه برنج کرد. پدرم باوجود ناراحتی قلبی به انبار رفتند و کیسه برنجی که پیشتر برای تأمین مایحتاج یکسالۀ خانه خریده بودند با اصرار به ایشان دادند. آنقدر مهماننواز بودند که اگر دو روز کسی سر سفرۀ ما نمینشست در فکر فرومیرفتند و میگفتند نمیدانم چه گناهی کردهایم که خدا در رحمتش را به روی ما بسته و مهمان برایمان نمیآید.
بانو مهدوی با اشاره به احترامی که علامه مهدوی برای همسر و فرزندانشان قائل بودهاند گفت: جز در ماههای آخر بیماری ایشان، یاد ندارم بدون حضور مادرم سر سفره لب به غذا زده باشند و این کار را حتی زمانی که خانه پر از مهمان بود هم انجام میدادند و بهاینترتیب تمام مهمانها نیز پیش از حضور مامان شروع به غذا خوردن نمیکردند؛ هر کس هم اصرار میکرد میگفتند خانمم زحمت این سفره را کشیده و بدون او نمیشود شروع کرد. عصرها هم از ما میخواست پیش او چای بخوریم و عاطفۀ بسیاری به تکتکمان داشت.
او با ستودن دقت علامه مهدوی در مطالعه یادآور شد: بارها وقتی در طول روز برای ایشان میوه میبردیم متوجه نمیشدند و موقع نماز که از سر مطالعه برمیخاستند میپرسیدند چه کسی این میوهها را آورده. از هر مطلب مفید فایدهای یادداشتبرداری میکردند و حافظۀ بسیار خوبی نیز داشتند. ایشان گاهی حتی کتابهای درسی فرزندان مرا نیز مطالعه میکردند و بعد میگفتند فلان شعر ایراد وزنی دارد یا فلان مطلب درست نیست.
دختر علامه مهدوی با ذکر خاطرهای دیگر دربارۀ حساسیت این مرد پرهیزکار اظهار کرد: در دورۀ پهلوی زمانی رسید که من باید سرکار میرفتم. روزی پدرم دست مرا گرفتند و پیش نمایندۀ آیتالله خویی که مرجع ما بودند بردند تا بپرسند آیا حقوقی که قرار است من از این دستگاه بگیرم مشکلی ندارد؟ ایشان بسیار احتیاط میکردند که ما جز مال حلال نخوریم و کسب نکنیم.
آیتالله هادی نجفی که وصی علمی مرحوم مهدوی است نیز به همین مناسبت در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: مرحوم علامۀ محقق، مصلح الدین مهدوی دانشمند بزرگی بود که در تذکرهنویسی تخصص و بر شرححال رجال اصفهان خصوصاً رجال معاصر تسلط داشت.
وی ادامه داد: بعد از مرحوم جناب و همایی، ما اصفهان شناسی مثل ایشان در این دورههای اخیر نداشتهایم و امیدوارم نسل اصفهان شناسانی مثل او استمرار پیدا کند.
این مدرس دروس خارج فقه و اصول و تفسیر، بزرگترین کتابی که سالهای پایانی عمر علامه مهدوی درگیر تهیه و تدوین آن بوده، با نام «اعلام اصفهان» معرفی کرد و گفت: این کتاب دربارۀ رجال، مشاهیر و شخصیتهای بزرگ اصفهان از صدر اسلام تا زمان حال به ترتیب حروف الفبا بود که سه جلد آن سالهای گذشته به همت شهرداری اصفهان منتشر شد اما با اینکه جلد چهارم نیز آمادۀ نشر است و نحوۀ نگارش آن هیچ فرقی با سه جلد چاپشده ندارد، نمیدانم به چه علت مجوز نشر آن از سوی وزارت ارشاد صادر نمیشود.
آیتالله نجفی تصریح کرد: بنده نسبت به این بیتوجهی اعتراض خودم را اعلام میکنم و امیدوارم که در سال جاری یا تا سال ۱۴۰۰، شاهد چاپ سایر مجلدات باقیمانده از این کتاب سترگ که وظیفۀ تحقیق و تنظیم آن بر عهدۀ غلامرضا نصراللهی بوده باشیم.
وی یادآور شد: جلد آخر کتاب اعلام اصفهان دربارۀ زنان اصفهان و شامل شرححال تمام شخصیتهای بزرگ مؤنثی است که طی قرنهای متمادی در این شهر زیستهاند.
این مدرس و مفسر خاطرنشان کرد: اگر کتاب «اعلام اصفهان» بهطور کامل چاپ شود، نام اصفهان را بهعنوان یکی از شهرهای مهم در تاریخ جهان اسلام طرح خواهد کرد و بار دیگر اعلام میکنم امیدوارم کسانی که مسئولیت فرهنگی دارند، اعطای مجوز نشر را دریغ نکنند.
انتهای پیام
نظرات