امیر محمدیان خراسانی، جامعهشناس در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده است، نوشت: «قانون جذب به طور خلاصه بیان میکند که به هر آن چه که بیندیشید برای شما رخ خواهد داد، پس بزرگ و مثبت بیندیشید و دائما به رویاها و آرزوهایتان فکر کنید تا برایتان رخ دهد، البته نمیتوان شرحها، فیلمها و کتابهایی را که در این باره نوشته شده با یک جمله توضیح داد اما چکیده و حرف اساسی قانون جذب و راز بزرگ انسانهای موفق بدین صورت در این متون تبیین شده است. این نوشتار، به صورت جامعهشناختی نگاهی انتقادی به این موضوع و ریشههای باور آن در برخی افراد دارد.
میشل فوکو در نظریهاش بر رابطه دوسویه دانش و قدرت تاکید میکند و معتقد است که دانش را اربابان قدرت تولید میکنند و سپس مردم را متقاعد میکنند که درست است. حتی مفهوم «انسان موفق» نیز ساخته و پرداخته رسانهها و تبلیغات است. از سویی میتوان طبق این انگاره مفهومی افراد قدرتمند را موفق دانست و بالعکس. بنابراین، آنها دانشی را گسترش میدهند که شما نمیتوانید گسترش دهید زیرا قدرت ندارید.
این دانش دو جنبه اساسی دارد؛ یک اینکه اساس موفقیت و قدرت آنها را میپوشاند و سرپوشی است بر نابرابریها و فاصله طبقاتی و مجاری غیرقابل دسترس عموم و جنبه دوم انحراف افکار به سمت توجیهی ذهنی و رمز آلود در مورد اصول موفقیت آنهاست. انحراف افکار عمومی به سمت، افکار و ذهن جذبکننده و خارقالعاده آنها و نتیجهگیری در باب این امر که دیگران چون قدرت ذهن و جذب ندارند موفق و یا قدرتمند نشدهاند و باید بر روی آن متمرکز شوند که البته آنها را هر چه بیشتر از قدرت و موفقیت یعنی دسترسی به منابع لازم و پیشرفت دور و دورتر میکند.
پس اصل موفقیت و دانشِ وابسته به آن تحت قانون جذب برساختی فرهنگی-اجتماعی، اشاعه داده شده توسط اربابان قدرت از طریق دانش تولید شده و تبلیغ شده از طریق رسانهها با نوعی خودارجاعی است؛ یعنی نمونههای تجربی را که مشابه خودشان موفق و یا قدرتمند هستند به جامعه معرفی میکنند و نه هزاران انسان موفق و یا ناموفق دیگری را که این فرمول به کار آنها نیامده است.
نکته مهمی که قانون جذب به شدت آن را مورد بیتوجهی قرار داده است منابع و یا سرمایههاست. همچنین ادبیات عامیانه مردم تحت عنوان «پول، پول میآورد» و یا «فقر، فقر میزاید» گویای حقایق درستی است. وقتی از منابع و یا سرمایهها سخن میگوییم مقصود ما سرمایه مادی، اجتماعی، فرهنگی (مانند مدارک تحصیلی) و نمادین (احترام نزد مردم) و نیز شبکههای اجتماعی پیرامون افراد است و یا گروههایی که فرد به صورت رسمی و یا غیر رسمی عضو یا منتسب به آنها است؛ مثلا شخص هنرمند باشد و عضو انجمنهای هنری و یا فردی جزو طبقه محروم قرار بگیرد و در محلهای فقیرنشین زندگی کند. عدم دسترسی و محرومیت از سرمایهها و یا شبکههای اجتماعی با نفوذ و قدرتمند و دارای تصویر ذهنی مثبت درنظر افراد جامعه که خود زاییده تبلیغات و طبقه بندیهای تصنعی است، باعث میشود افراد برچسب بخورند و داغ ننگ را تجربه کنند و بیشتر به حاشیه رانده شوند، زیرا عدم توانایی در برخورداری از حداقلهای یک زندگی مطلوب آنها را هرچه بیشتر به سمت سقوط میکشاند. آنها دچار یک نوع فقر فرهنگی میشوند که از محرومیت دسترسی به منابع و حداقلهای بهزیستی و رفاه سرچشمه میگیرد که مانع تحقق استعدادها و ظرفیتهای رشد آنها میشود. اگر چه اشخاصی هستند که با تلاشهای زیاد و خلاقیتهای خود سعی در فرار از این چرخهها و حرکت به سوی رشد و بالندگی داشتهاند و موفق هم بودهاند اما شواهد تجربی تایید میکند که این امر استثناست و برای همه با ظرفیتها و شبکههای گوناگونی که دارند، رخ نمیدهد. شمار زیاد آسیبهای اجتماعی در حوزههای گوناگون نیز موید این امر است.
این بحث مفصل است اما به علت محدودیت نوشتار تنها به یک نکته دیگر اشاره می کنم. در مبحث جامعهشناسی بیماریهای روانی یکی از موضوعات این است که بسیاری از افرادی که دچار مشکلات روحی و ذهنی میشوند به خاطر نداشتن ثبات شغلی و درآمد کافی و یا شبکه روابط خوب و سازنده با دیگر افراد است و نه متغیرهای شخصیتی و درونی و یا مثبت و بزرگ در راستای قانون جذب فکر نکردن. این امر با شواهد و مطالعات متعدد تجربی تایید شده است و بنابراین پیداکردن شغل مناسب، ارتقای درآمد و مهارتآموزی و اصلاح روابط و کنشها با دیگران و خروج از انواع محرومیتها و نابرابریهایی که به خاطر جنسیت، سن، نژاد و سایر موارد به آن مبتلا هستند آنها را درمان کرده و سکوی پرتاب و رشد آنها میشود و به هیچ مشاوره و دارو و درمانی نیاز نیست.
انتهای پیام
نظرات