نزديك شدن به پايان دوران مسووليت حجتالاسلام و المسلمين سيدمحمد خاتمي را بهانهاي ديديم تا از آن به عنوان فرصتي براي مرور خلاصهاي از ديدگاههاي ايشان در زمينههاي مختلف علمي، فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي بهره بريم و نكتههايي از آنچه در هشت سال خدمت پر ثمر از مكتب « آموزگار ادب و شكيبايي» آموختهايم را يادآور شويم.در دومين بخش اين رهگذر، به ديدگاههاي خاتمي در مورد دانشگاه، دانشگاهيان و انديشمندان ميپردازيم.
دانشمندان ، دانشگاهيان و نقش آنها در توسعه ملتها
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، حجتالاسلام و المسلمين سيد محمد خاتمي طي سخناني در دانشگاه مختوم قلي تركمنستان( 7/1/1376) اظهار داشته است: « ... قلم نويسندگان و انديشه والاي انديشمندان متعهد و مسلمان همواره در خدمت رشد انسان، اعتلاي جامعه، گسترش روابط فرهنگي و مناسبات ملتها بوده است و رسالت اهل قلم و انديشه بعد از اين نيز بايد در خدمت تحكيم مناسبات دوستانه و برادرانه دولتها و ملتها باشد. كليد توسعه و پيشرفت جوامع و مناسبات دوستانهي ملتها در دست دانشمندان متعهد است. دولتهاي مقتدر و پويا، مصرف كنندهي خاضع يافتههاي علمي و پژوهشي هستند. هر دولتي براي دست يابي به راهكارهاي بهتر و تدبيرهاي جامعتر نيازمند اهل نظر و انديشه است. به ديگر سخن، نيروي محركهي قطار تمدن و جامعه، دانشمندان و دانشگاهيان هستند. دانشگاه بايد در مرحلهي عمل براي پاسخگويي به نيازهاي همه جانبهي جامعه، اين توانايي را در خود ايجاد كند كه در عرصههاي بين المللي، علمي، فرهنگي، فلسفي، صنعتي و اجتماعي حضور فعال و مثبت پيدا كند...»
همكاري حوزه و دانشگاه
خاتمي همچنين طي سخناني در همايش روساي دانشگاهها و مراكز پژوهشي كشور 5/12/1376 خاطرنشان كرده است: « ... در سايهي اين تحولي كه ايجاد شده است و ميتواند و بايد مرحلهي جديدي از حيات تاريخي ما باشد، يك موقعيت پيش آمده است براي آن چيزي كه ميگويند، همكاري حوزه و دانشگاه؛ كه هر دو با تجديدنظر در گذشتهي خويش براي آيندهاي كه بهتر هست و آيندهاي كه مال خود ماست - ما آينده خودمان را مي آفرينيم - با همديگر همكاري كنند و به نظر من مهمترين كاري كه اين دو پايگاه در زمينه آن ميتوانند انجام بدهند، شناخت زمان است كه در اين زمينهها كم كار كردهايم . پيوند حوزه و دانشگاه به معني اين نيست كه يكي مصرف كننده و يكي توليد كننده است؛ بلكه يك تاثير و تاثر متقابل است. اولا در دانشگاههاي ما بايد سوالها و پرسشهاي اساسي زمان مطرح شود و با كمك متفكران اسلامي اين سوالها مورد بحث قرار گيرد و ديدگاههاي خوب و نو براي پيشبرد جامعه مطرح شود و بكار گرفته شود ...»
وظيفه اصلي دانشگاه
وي در اين ديدار افزوده است: « ... اگر بخواهم در يك جمله شاعرانه كار دانشگاه را خلاصه كنم، بايد بگويم كه دانشگاه، كانون پرورش نيروي مديريت و نيز جايگاه تمرين روحيهي مدنيت در جامعه است . از يك سو مديريت جامعه را دانشگاه بايد تربيت بكند و از سوي ديگر بهترين جا و اولين جايي كه بايد مدنيت در آن تمرين بشود، در خود دانشگاههاي ماست و هر دوي اين نيازمند سعهي صدر است، نيازمند رواج روحيهي نقد و انتقاد است، نيازمند تمرين اين عرصه است كه در عرصهي انديشه بايد آزاد بود و آزادانه افكار را تعاطي كرد و نيازمند اين است كه تمرين بكنيم كه در صورتي جامعه سعادتمند ميشود كه ميان انسانها و دو انسانش، منطق حكم فرما باشد و تمرين همهي اينها در دانشگاه است. شايد جامعه در بعضي از جاها ظرفيت بسياري از بحثها را نداشته باشد و ممكن است كه بسياري از اين بحثها، فضاي امن، عاطفي و ذهني جامعه را برهم بزند. اما در دانشگاههاست كه اولا پرسشها جديتر مطرح ميشود و ثانيا ظرفيت تحمل بحثها زيادتر هست ...»
دانشگاه و رابطه آن با جامعه و نظام مديريتي
رييسجمهور تاكيد كرده است: « ... دانشگاههاي ما بيشتر بايد خودشان را در متن واقعيتهاي جاري جامعه قرار بدهند تا تحقيقات آنها واقعگرايانه و در مسير حل مشكلات جامعه باشد و دولت و نظام مديريتي ما هم بايد بيايد با دانشگاهها ارتباط برقرار بكند، سفارش بدهد و بخشي از مشكلات، حل ميشود. يعني واقعا جامعه براي اينكه پيشرو باشد، نيازمند تحقيقات است و دانشگاهها و مراكز پژوهشي ما، مهمترين جايگاه تحقيقات هستند و بايد اين ارتباط برقرار بشود، بدون اينكه خيلي هم تاثير يا بروز و ظهوري در بودجه هاي رسمي كشور داشته باشد. يك نوع رونق هم در دانشگاه و هم در جامعه ما پيش ميآيد؛ به علاوه اينكه در بخش هاي مهمي هم بالاخره به غيراز تحقيقات، دانشگاههاي ما بسيار نقش اساسي دارند، مثلا در زمينهي تامين مجموعه نيروي فناوري در جامعه ما، از هر چهار بخش ، چه تجهيزات و افزارها و ابزارهاي تكنولوژيك، چه اطلاعات، چه نيروي انساني و چه مديريت، در همه اين زمينهها دانشگاهها نقش ممتازي دارند كه باز واقعنگري و واقعبيني دانشگاههاي ما در پيشبرد كار جامعه ما بسيار مهم است و بخصوص من در زمينه تكنولوژي عرض بكنم كه يكي از نقصهاي بزرگ ما، خلاء عظيمي است كه در آن حلقه مياني كار فناوري وجود دارد و آن همان چيزي است كه شما تكنيسين ميگوييد، يعني نيروهاي كاردان فني. ما از نظر نيروي كار و كارگر با مهارت، غني هستيم. از نظر نيروي تحصيل كرده بالا، نسبتا وضع مان قابل قبول است، ولي از لحاظ مهندسان و اين طور تخصصها آن كسي كه آن دانش را با آن عمل به هم پيوند ميدهد و اين حلقه را كامل ميكند به شدت ما دچار ضعف و نقص هستيم. هم تحقيقات كاربردي در جامعه ما بسيار ضعيف است و هم نيروهاي كاردان به اين معنا كه عرض كردم و بخشي از اين هم يك مشكل فرهنگي دارد كه در جامعه ما يك تكنيسين از يك مهندس كم ارزش تر تلقي ميشود، در حالي كه هيچ اين طور نيست ...»
مديريت در دانشگاهها
وي در آن مقطع زماني در سخنان خود خاطرنشان شده است: « ... الان مديريت در دانشگاههاي ما مطلوب نيست ؛ يعني مدير ما از آن جايگاه و حرمتي كه بايد برخوردار باشد، برخوردار نيست . اگر ما مديري را انتخاب ميكنيم و از كانالهاي مختلف هم مي گذرد، بايد ديگر به او اعتماد بكنيم، بايد اجازه بدهيم كه او اعمال مديريت بكند و اختياراتش را به كار ببرد و نپنداريم كه ما مديري ميخواهيم كه هيچ اشتباه نكند، تازه اين اشتباه را با چه ملاكي و چه كسي ميخواهد تشخيص بدهد. صرف نظر از اينكه بپذيريم در همه عرصههاي زندگي بشري اشتباه هست و جبران اشتباه سبب كاهش تكامل ميشود و چرا در دانشگاههاي ما به مديريتهايمان اين امكان را ندهيم كه با دست باز و با پذيرش مسووليت كار خود را انجام بدهند و يك دانشگاه، يك مدير داشته باشد و هر دستگاهي در جايگاه خود او قرار بگيرد و وقتي هم كه اختيارات داديم، ميتوانيم مسووليت بخواهيم . الان در بعضي موارد واقعا با مشكلات و تنگناهايي كه پيش مي آيد، انسان نمي داند كه به هر حال منشاء و علت عامل چيست . از هر كسي هم كه سوال بكنيد ، مي تواند به نحوي از انحاء عذري بياورد. مديريت دانشگاه بايد مقتدر، متعهد و داراي اختيارات كافي باشد ...»
دانشگاه ، تفكر، پرسشگري و رشد جامعه
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) حجتالاسلام و المسلمين سيد محمد خاتمي طي سخناني در دانشگاه شهركرد( 8/12/1377) گفت: « ... دانشگاه ميتواند و بايد خود محور و نمونه يك جامعه زنده و پويا باشد. امتياز انسان نسبت به ساير موجودات به تفكر اوست و بايد بكوشيم كه در كل جامعه و سرچشمه جامعه دانشگاههاي ما، انديشه وجود داشته باشد و گسترش پيدا بكند و انديشه چيزي نيست جز پيدايش پرسش و تلاش براي پاسخگويي به آن پرسش ...» «... پرسش آغاز تفكر است و امتياز انسان به ساير موجودات اين است كه جستجو گر است و پرسشگر . اگر در جامعهاي پرسش نباشد تفكر نيست. براي دامن زدن به تفكر و رشد تفكر بايد سعي بكنيم كه جان پرسش گر انسان به حركت در بيايد و پرسش كند و براي اين كار بايد فضاي پرسش را آماده كرد. امنيت پرسش را فراهم آورد و ملاك ارزيابي درباره محيطهاي علمي و دانشگاهي اين است كه به درستي پرسشها مطرح شود. يعني هيچكس هيچ ملاحظهاي و هيچ احتياطي براي طرح پرسش نداشته باشد؛ و نيز تلاش پيوسته و فكري و علمي براي پاسخگويي پرسشها. بايد محيط بحثها محيط آرام و علمي باشد، منطق بر او حاكم باشد، دانشجويان ما بتوانند بينديشند و پرسش كنند، استادان ما بتوانند تلاش بكنند، به پرسشها پاسخ بگويند. البته اين را هم نبايد توقع داشته باشيم كه هر پرسش در اولين گام، آخرين پاسخ خود را ميگيرد. سرنوشت و سرگذشت علم و دانش چيزي نيست جز طرح پرسشها و دادن پاسخها و تكامل پاسخها، احيانا برافتادن پاسخهاي قبلي و جايگزين شدن آنها با پاسخهاي بعدي. اين هست رمز و راز پيشرفت و ارتقاي جامعه و توسعه علمي و توسعه فرهنگي، يعني اينكه روح پرسشگري در جامعه مورد احترام قرار بگيرد. از جوان نبايد پرسيد و از غير جوان هم كه چرا مي پرسي؟ پرسش در ذات آدمي است. انسان بي پرسش، انساني است كه از جان آدمي تهي است. مهم اين است كه ما محيط هايي را فراهم بياوريم كه پرسيدن ارزش باشد نه ضد ارزش و تلاش براي پاسخگويي به آن، تلاشي مقدس. ميتوان جلوي طرح پرسشها را گرفت اما جلوي ايجاد پرسش را نميتوان گرفت. اگر ما در فضاي آرام و سالم بتوانيم اين مسايل را مطرح بكنيم و مباحثه و گفتگو بكنيم، انديشه مسير صحيح خودش را پيدا مي كند، والا با جلوگيري از پرسش آن را به درون ذهن و جان انسانها ميرانيم و احيانا به صورت تنشها و مشكلات بسيار سخت اجتماعي در موقعيتهاي خاص بروز ميكند. يعني از ماهيت فكري خودش خارج مي شود و به صورت معضلات بزرگ سياسي و اجتماعي در جامعه بروز و ظهور پيدا ميكند. طبيعي است كه در دانشگاه، محل طرح پرسشهاي علمي و پاسخهاي علمي است؛ حتي در عرصهي مسايل سياسي و اجتماعي . بايد كاملا از محيط دانشگاهي حفاظت كرد كه محيطهاي علمي و فكري و انديشهاي باشد؛ حتي در عرصههاي سياسي و اجتماعي و طبيعي است كه به صورت مطلوب و به صورت خيلي خيلي طبيعي در اصحاب دانشگاه ما، دانشجويان ما در زمينه همه مسايل ، پرسشها مطرح ميشود و دانشگاهها بايد فضاي پر رونق طرح پرسشها نيز تلاش براي يافتن پاسخهاي آنها باشد ...»
دانشگاه مكان دانش ، گفتگو و توسعه
به گزارش ايسنا، رييسجمهور همچنين در سخنراني خود در مراسم آغاز سال تحصيلي دانشگاهها و موسسات آموزش عالي (7/7/1377) آورد: « ... انديشه، تدبير و مهارت، پايههاي اساسي يك جامعه مستحكم و پويا و كمال جو است و پايگاه مهم همهي اينها دانشگاه است؛ يعني توجه به دانشگاه، توجه به خواستن يك جامعه رشيد و پيشرو است. هم در بينش اسلامي و هم در منش انساني دانش و دانش پژوهي يك فضيلت بزرگ است؛ اما در دنياي امروز، علاوه براين يك ضرورت است؛ به خاطر ابتناء زندگي پيچيده امروز بر دانش و فن. به طوري كه بدون دستيابي به دانش و فن، امكان حتي اصل زندگي نيست؛ چه برسد به يك زندگي سعادتمندانه و خوب و در خور انسان . بنابراين نگاه به دانشگاه نه تنها نگاه به كانون فضيلت انساني است بلكه نگاه به يك پايگاهي است كه وجود او ضروري است و نبود او به معني نابودي جامعه است دانشگاه نه تنها تامين كننده فن و دانش و كارآمدي در جامعه است ، بلكه جهت دهنده فرهنگ و استواري جامعه بر مبناي احترام به انسان و مشاركت و بخصوص محل گفتگوست ؛ گفتگوي سالمي كه در متن آن بايدنظريه ها تدوين وگفته شود و راهكارهاي تحقق نظريه ها و آزمايش نظريه در عمل نيز عرضه شودو به همين دليل دانشگاه موقعيت بسيار ممتازي دارد و به جهت اينكه در يك توسعه پايدار ومعتدل ، انسان محور و مدار توسعه و حركت است ، توسعه انساني بايد به عنوان زيربناي هرگونه توسعه اي تلقي شود و طبيعي است كه دانشگاه تامين كننده نيروي انساني است ، بنابراين پايه ومايه توسعه در جامعه ما، كه ان شاالله بنا دارد گام به گام راه توسعه را بپيمايد، هست ...»
نقش دانشگاه در جريان انقلاب و بعد از انقلاب
وي افزوده است: « ... دانشگاه ما در جريان انقلاب و بعد از آن نقش تعيين كننده اي داشته است . شور و نشاطاسلامي و انقلابي در دانشگاههاي ما باعث تقويت انقلاب و يكي از عوامل فراگيري اصل انقلاب و پيروزي انقلاب بوده است . بعد از پيروزي انقلاب دانشگاه درهمه عرصه ها نقش فعال و حضور فوق العاده و درخور توجهي داشته است . امروز بسياري از نهادهاي عزيز و اصيل مامثل جهاد سازندگي حالا صرفنظر از اينكه جهاد دانشگاهي خود مستقيما زاده دانشگاه است و الان هم از كانون دانشگاه تغذيه مي كند وبرآمده از انقلاب است سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ما و حتي مديريتهاي جامعه ما از دل دانشگاهها برآمده اند، نه تنها استاد كه بسياري ازدانشجويان حتي كارهاي خود را نيمه تمام گذاشتند و براي پيشبرد امور انقلاب و جامعه درهمه عرصه ها از جمله در عرصه دفاع از انقلاب ودفاع از تماميت ارضي حضور به هم رساندند.حضور انبوه شهيدان دانشگاهي ، جانبازان دانشگاهي و آزادگان دانشگاهي ، حكايتگر حضورفعال اين پايگاه مهم اجتماعي در عرصه سرنوشت جامعه است . و هم امروز شاهد بوديم كه عزيزان شاهد ما و بازماندگان عزيزان آنها حتي در احراز رتبه هاي خوب دانشگاهي هم جايگاه ويژه اي دارند كه به همه آنها تبريك عرض مي كنيم . اگر دانشگاه در اصل انقلاب ، در دفاع مقدس و در دوران سازندگي نقش اساسي داشته است ، انتظار اين خدمتگزار كوچك اين است كه در دوران تثبيت نظام و جامعه نيز بخصوص نقش ممتاز و ويژه خود را ايفا بكند....»
نقش دانشگاهها در ايجاد آرامش و اطمينان در جامعه
وي در اين سخنراني خاطرنشان كرده است: «... امروز ما درمرحله حساسي هستيم كه به دانشگاه و دانشگاهيان نياز فوق العاده اي داريم . حضور آنان عرصه زندگي را شاداب مي كند و خداي ناخواسته دلسردي و خمودگي آنان سبب مي شود كه جامعه ما ، پويايي خود و سلامت خودرا از دست بدهد. بنده از همه محافل دانشگاهي در سطح استادان و مربيان و مديران و دانشجويان عزيز تقاضا دارم كه در جهت دهي جامعه در اين دوران ، در تثبيت نظام در اين مرحله در آرامش بخشيدن به جامعه كه شرط پيشرفت و موفقيت است ، دولت ، مردم و ملت را ياري بكنند. كساني نمي خواهند كه ما در آرامش به سر ببريم و بتوانيم با حوصله و باتدبير مشكلاتي كه بخشي از آنهاتاريخي است و به سادگي هم قابل حل نيست وبخشي از آنها ناشي از تحميل هايي است كه ازبيرون برما شده است و بخشي از آنها ميراث بجامانده از رژيم گذشته است و بخشي از آن ناشي ازكم تجربگي ما در راه بردن جامعه است ، بتوانيم باحوصله ، با تفاهم و با تدبير اين مشكلات را ازپيش روي جامعه اي كه در طول تاريخ سرفرازي حضور را حفظ كرده است و در خور مكانتي بسياربالاتر از آنچه كه امروز در عرصه جهان دارد است ، برداريم و بتوانيم اين مسير را طي بكنيم . جامعه ما در عين حالي كه بايد جهت خود را گم نكند، بايد همواره در جهت آرامش و طمانينه گام بردارد و دانشگاهها مي توانند اين نقش را داشته باشند...»
دانشگاه مظهر نوخواهي و تحول خواهي و نقش آن در انقلاب
به گزارش ايسنا، خاتمي همچنين طي سخناني به مناسبت روز دانشجو در دانشگاه صنعتي شريف(16/9/1377)
گفت: « ... دانشگاه مظهر نوجويي و تحول خواهي است ونيز مظهر آزاديخواهي است. نميتوان دانشگاه و دانشجويي خواست يا داشت كه خواستار تحول نباشد. اين در روح جوان است؛ بخصوص جواني كه اهل تحقيق و تعليم و تعلم وعلم هم هست. نوخواهي، تحول جويي و آزادي، از خصوصيات دانشگاه و دانشگاهيان ماست وبالاتر از همه و پايهي همهي اينها پرسشگري است؛ يعني دانشگاه جاي پرسش است، جاي سوال است و از آنجا كه آغاز تفكر پرسش است، دانشگاه كه جاي تفكراست، بيش از هرجا جاي پرسش است. دانشگاه بدون پرسش مثل روزبدون خورشيد است؛ يعني روز نيست. آزاديخواهي، نوجويي، تحولخواهي، پرسشگري ازخصوصيات دانشگاه ماست و به لطف خداوندحركت دانشجويي ما از آغاز شكلگيري تاكنون حركتي رو به جلو، تعيين كننده و واقعا درخشان بوده است . مبارزات دانشجويي را از قديم تاكنون در نظر بگيريد، در كنار مبارزات بخشهاي مختلف ديگر جامعه و عمدتا به عنوان پيشتاز وپيشرو و اولين چاووش و سروشي كه دردهاي جامعه در آن بيان مي شود و بخشهاي ديگرجامعه هم در صحنه مي آيند. دانشگاه ما در برابر رژيم گذشته مقاومت بسيار درخشاني داشته است ؛ درحالي كه با توجه به وضعيت تاريخي واجتماعي شايد نظربرنامه ريزان در تاسيس دانشگاه حالا چيز ديگري بوده است ...» «... يك دانشگاه ، يك نهادي كه مردم حرف او را نفهمند، او حرف مردم را نفهمد، او درد مردم را نفهمد، در عين حال تخصصي باشد، فن آورباشد و يك دستگاه تخصصي بي پايگاه درميان مردم ، بالضروره وابسته به دستگاه خواهد شد؛يعني دانشگاه و نيروي متخصص به عنوان يك نيروي بسيار مهم درخدمت ماشين رژيمي باشدكه بامردم رابطه صميمي و دوستانه ندارد؛ امادرست عكس قضيه را نتيجه داد؛ يعني دانشگاههاي ما يكي از كانونهاي مهم مبارزه بارژيم شدند و طرفداري از آزادي و استقلال خواهي ؛ يعني بسياري از حركت هاي خوب وپيشرو ديني ما، ملي ما، آزاديخواهانه ما وعدالتخواهانه ما در درون دانشگاهها شكل گرفت و در درون جامعه ما بسط پيدا كرد؛ به طوري كه دانشگاهها دانشگاه ما در دانشگاه تهران بود يكي از كانونهاي پايدار طرفداري از حقوق مردم ومبارزه با خود رژيم شد و شايد دانشگاه صنعتي درمقابل دانشگاه تهران كه به صورت سنتي پايگاه مقابله با استبداد و استعمار شده بود ايجاد شد.همين دانشگاه هم علي رغم خواست آنها تبديل شد به يكي از مهم ترين و پوياترين پايگاههاي ديني و ملي و آزاديخواهانه و استقلال طلبانه ...»
وحدت حوزه و دانشگاه و شناخت مشكلات و دردهاي مردم
وي ادامه داده است: « ... منظور از وحدت منحل شدن دانشگاه درحوزه يا منحل شدن حوزه دردانشگاه نيست . هر كدام كاركرد وظيفه خاص خودشان را دارند؛ اما به عنوان دو مركز فكري و علمي كه موثر درجامعه اند اگر در كنار همديگر قراربگيرند و مكمل همديگر باشند، جامعه و آن بخش از جامعه كه به هرحال نگاهش به آن مظاهر و پيشروها هست به سوي سعادت و ثبات و پيشرفت وحدت حوزه ودانشگاه يعني اينكه ما دانشگاهي داشته باشيم كه با درد اين مردم آشنا باشد، هويت تاريخي وفرهنگي اين مردم را درك بكند، با مردمي كه ازدل آنها برخاسته و بعد مي خواهد به آنها خدمت بكند هم احساس باشد؛ البته چون دانشگاه است ، اين درد را عميق تر، منطقي تر و همه جانبه تردرك مي كند. احساس او احساس منطقي تر، علمي تر و عميق تري است ؛ اما جنس و جوهراين احساس و درك ، با احساس مردم بايد يكي باشد تا در ميان مردم پايگاه داشته باشد و درختي باشد ريشه دار در متن هويت و فرهنگ و تاريخ اين جامعه و حوزه اي داشته باشيم كه پوسته ذهنيت هاي خود را به روي زمان و مكان بدرد.زمان را و مكان را درست درك بكند، اسلام را نه به عنوان يك چيزي كه زمان آن گذشته است و به زور بايد بر امروز و فردا تحميل كرد، بلكه به عنوان يك مايه يك چشمه اي كه بايد هم جوابگوي نيازهاي امروز و هم فرداي جامعه بشري باشد وطبيعتا نمي تواند نسبت به مسايل امروز و فرداي جامعه بي تفاوت باشد، بشناسد و يك حوزه اين چناني در كنار يك دانشگاه اين چنيني است كه مي تواند واقعا افق هاي بزرگي را به سوي سعادت و خوشبختي جامعه ما بگشايد...»
دانشگاه بايد سياسي باشد
خاتمي در اين سخنراني تاكيد كرد: «... دانشگاه بايد سياسي باشد. ببينيد اين راانقلاب از شما مي خواهد و كساني كه به نام انقلاب مي گويند دانشگاه بايد خفه شود و سياسي نباشد ضد انقلابند...» «... يك وقتي بود آمدند و گفتند كه درباره انتخابات و سياست فقط مجتهدان بايد نظربدهند . حمله اي كه امام به اين طرز تفكر كرده ،عين حمله اي است كه به شاه كرده . ببينيد!مي گويد كه در گذشته مي گفتند كه مجتهدان وعلما در سياست دخالت نكنند؛ يعني بخشي ازجامعه زنده ما و حوزه هاي ما و علماي ما را ازسياست محروم مي كردند و امروز مي گويند جزچند مجتهد و روحاني ، ديگر كسي در انتخابات شركت نكند اينها سر و ته يك كرباسند...» «... اينهايي كه مي گويم تعبيرهاي قريب به مضمون است و در صحيفه نور هست . مي گويداين بدتر از آن است . آن وقت بخشي از جامعه رامحروم مي كردند، امروز مي خواهند همه مردم را ازدخالت در سرنوشت خود محروم بكنند. بگذارنددانشگاهها سياسي باشند، فكر بكنند، پيش بتازند. يا خود مقام معظم رهبري تعبيرشان اين بود كه لعنت كند خدا كساني را كه نمي خواهنددانشگاهها سياسي باشند. ما اگر به منطق اسلام رجوع كنيم و اسلام بود كه انقلاب كرد و عقيده داشته باشيم كه مردم بر سرنوشتشان حاكمند و بايد دخالت بكنند، چه كسي بهتر از دانشجويان و دانشگاهيان و اهل فكر. اگر بناست مبنا اين باشد كه ما واقعا پيروامام و رهبري باشيم ، اين سخن امام و سخن رهبري ! ديگر كساني كه از دانشگاهها به عنوان يك نقطه خطرناك مي ترسند، براي اين است كه از دانشگاهها فكر و پرسش در مي آيد و كساني كه توان پاسخگويي به پرسشها را ندارند از دانشگاه مي ترسند. كساني كه دانشگاه را نمي خواهند،پرسش را نمي خواهند و آنها ضد تفكرند ...»
تلاش بعضي ها براي غير ديني كردن جامعه ازطريق دانشگاه
به گزارش ايسنا سيد محمد خاتمي همچنين طي سخناني در در جمع نمايندگان ولي فقيه در دانشگاهها(15/2/1378)
خاطرنشان كرد: « ... يك عده اي با نظرهاي خاص و اراده سياسي به خاطر انگيزههاي نادرستي كه داشتند با اين سياست آمده بودند كه به هرحال ميزان نفوذ دين بايد در جامعه كم بشود و به اصطلاح جامعه غيرديني بشود و اين تصور را داشتندكه دانشگاه، جايگاه خوبي براي غيرديني كردن جامعه است. البته منظور از غيرديني بالضروره به معناي ضد ديني نيست. همچنان كه سكولاريزم به معني ضديت با دين نيست، يا لائيك بودن جامعه به معني ضديت با دين نيست. اين دو مساله است كه كاملا بايد آنها را از هم تفكيك بكنيم؛ اين جداكردن دين است از حوزه روابط اجتماعي و زندگي روزمره و حتي هستند سكولارها و لائيكهايي كه از نظر فردي حسابي آدمهاي دينداري هستند. بزرگترين به اصلاح پيشوا و يا بنيانگذار ليبراليسم يا كسي كه در انديشه ليبراليسم پيغام اساسي خودش را گرفت و ليبراليسم به اين طريق مطرح شد و البته در طول تاريخ متحول شد، خود جان لاك هست كه بسيار آدم مذهبي ومحترمي هست . يعني واقعا آدم از بعضي جهات علاقه پيدامي كند به شخصيت جان لاك و خب او منادي جامعه آزاد واز جمله آزاد از دين يعني دخالت نكردن دين در عرصه زندگي بود. چنين تصور مي شد كه دانشگاه اين كاركرد و نقش رادارد. اما آن جور كه خيال مي شد تحقق پيدا نكرد. دانشگاههاي ما يك كانون جنبش و تحرك اجتماعي بودند، كساني كه مدعي مدرن كردن جامعه بودند كه حكومت ها و بخصوص حكومت بعد از قاجار كه منادي اين مساله بودند احساس مي كردند كه دانشگاهها ابزار خوبي است براي آنها، اما همواره دانشگاههاي ما در برابر حركات استبدادي قرار گرفتند؛ با شدت و ضعفهايي كه داشتيم. بركاتي را هم براي حوزه دين داشتند يعني پرسش هايي رامطرح مي كردند و تعامل ميان، حوزه و دانشگاه به صورت طبيعي سبب شد كه يك نوع پويايي ، نوآوري و نوبيني در حوزه هاي علميه ما پيدا بشود، در اثر رابطهاي كه با تفكر دانشگاهي وجود داشته است. الان هم اين مساله مطرح است كه آيا دانشگاه مركز علم و نوآوري است و حوزه مركزدفاع از دين و دين داري است؟ و آيا اينها در مقابل همديگر قرار دارند يا بايد به نوعي با همديگر تعامل داشته باشند؟ اين پاسخ را بايد نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاهها بدهد و كار را پيش ببرد. به هرحال ما بايد مشخص كنيم كه نسبت دين و پيشرفت و آزادي و دين چيست و در فضاي هيجان زده و تعصب آلود هيچ گاه ما نميتوانيم به پاسخ درستي از اين قضايا برسيم ...»
ضرورت پذيرش گرايش ها و سليقه ها دردانشگاهها و فراجناحي عمل كردن نمايندگي دانشگاهها
وي ادامه داده است: « ... اين كه بياييم بگوييم كه در دانشگاه گرايش ها و جناحها نباشند معنا ندارد. يعني شادابترين ، فعالترين وجستجوگرترين بخش جامعه، بخش دانشگاهي است آن وقت ما به اينها بگوييم شما نميتوانيد سليقه داشته باشيد و اظهار نظر كنيد! اين جور مسايل در دانشگاه طبيعي است و بايد هم باشد. اينجا بايد و نبايد بردار نيست؛ توصيفي است؛ بايد بگوييم اين جور هست و نيست. اين گرايش ها وجوددارد و شديدترش هم در دانشگاهها هست . هم گرايش هاي فكري ، هم برداشت هاي ديني و هم جريانات سياسي واجتماعي وجود دارد و بايد هم باشد؛ همچنان كه در جامعه نيز بايد باشد. يعني اين كه نمي تواند نباشد. ما اگر راهكاردرست و مسالمت آميزي براي اين پيدا نكنيم ، منجر به مشكلاتي مي شود كه بعدا نمي توان جلوي آن را گرفت . مهم اين است كه دفتر نمايندگي رهبري همان نقشي را كه بايد رهبري داشته باشد در دانشگاه داشته باشد، يعني وراي جناحها باشد. يعني اين طور تلقي نشود كه يك جناح و يك گرايش و يك سليقه به اين نهاد نزديك تر است تاجناح ديگر. بالاخره هويت و قوام دانشگاه به پويايي ، نوجويي وپرسش گري بسته است. حال به تفاوت سطح ها و رشتهها و دانشگاهها بستگي دارد...»
منظور از اسلامي كردن دانشگاهها
وي خاطرنشان كرده است: « ... اين كه مي گوييم اسلامي كردن دانشگاه، به اين معنا نيست كه هويت دانشگاه، را از آن بگيريم، مثلا دانشگاه را تبديل كنيم به يك انجمن اسلامي به فرض اين كه درفلان صنف وجود دارد. خير، دانشگاه بايد دانشگاه باشد، پرسش و سوال وجود داشته باشد و هرچه اين پرسشها بيشتر و بهتر و در فضاي آزادتر مطرح شود، منطقي مطرح شود و بخصوص روحانيون آنجا با آشنايي كه با دنيا دارند، پرسشها را در ذهن داشته باشند و مسايل را مطرح كنند. يك گام از كساني كه پرسش را مطرح مي كنند جلوتر باشند و در اين گفت وگوها و مبادلهها به بسياري از مسايل ميتوان پاسخ گفت و اقناع كرد...»
تضعيف دانشگاه يعني تضعيف نظام و كشور
به گزارش ايسنا رييسجمهور همچنين طي سخناني در جمع منتخبين استان زنجان(16/6/1378) گفت: « ... سرمايههاي ديگر ما، دانشگاههاي ما هستند. امروز با توجه به پيشرفتي كه علوم و فنآوري در دنيا كرده است، هيچ ملتي نميتواند ادامهي حيات بدهد، مگر اين كه متكي بر علم و تكنيك باشد و بتواند از علم و فنآوري استفاده بكند. طبيعي است كه پيشرفت، سربلندي، قوت و اقتدار منوط به اين است كه ما، عالمتر و تواناتر در بهرهگيري از تكنولوژي و فن و دانش در روزگار خود باشيم و مگر جايي جز دانشگاه هاي ما، براي اين پشتوانه عظمت و پيشرفت وجود دارد؟ تضعيف دانشگاه به هر صورتي، يعني تضعيف اين نظام، يعني تضعيف اين ملت، يعني تضعيف اين كشور، يعني جلوگيري از پيشرفت و سربلندي اين ملت. مگر دردنياي امروز بدون دانشگاههاي شاداب ، بدون دانشجويان بانشاط و بدون استادان با انگيزه مي توان مشكلات را حل كرد؟ دانشگاههاي ما هم بايد هوشيار باشند. از يك طرف ممكن است، بعضيها دانشگاه رابخواهند، ولي دانشگاه خمود، دانشگاه راكد و مگر ممكن است كه دانشگاه با وجود اهل علم ، با وجود دانشجويان، باوجود جوانان، خمود باشد؟ بايد شاداب باشد. بايد بتواند در مهمترين و حياتيترين مسايل زندگي اين مملكت اظهارنظر و بحث بكند و حتي مشكلات را حل بكند،تحقيقات را انجام بدهد؛ يعني سياسي ترين بخش جامعه ما، بايد دانشگاه هاي ما باشد، اگر بخواهيم پيشرفت بكنيم و اگر بخواهيم مردم ما، در عرصه حضور داشته باشند. دانشگاه جاي پرسش، بحث، گفت وگو و جاي عرضه طرح هاست. از آن سو به سبب عقب ماندگيهاي سياسي كه ماداريم ،... به سبب عدم توسعه سياسي و به رسميت نشناختن حركت ها و تحرك هاي طبيعي سياسي درجامعه و به رسميت نشناختن اختلافات طبيعي در جامعه وحق دادن به اين كه نظرهاي مختلف، سليقه هاي مختلف حضور داشته باشند و نبودن تشكل هاي شناسنامه داري كه به نام خودشان و در حد خودشان صحبت بكنند؛ متاسفانه همه باندها و گروهها و سليقهها خود را پشت عناوين مقدس ، عناوين فراجناحي وعناوين فراتاريخي پنهان مي كنند و در جامعه ايجاد تنش و ابهام و آشفتگي فكري مي كنند. از جمله ممكن است كه دانشگاه هاي ما، به علت اين نقص سياسي و عدم توسعه سياسي آسيبپذير باشند و چه بسا جناحها، باندها و دستهها بكوشند كه از دانشگاه و احساسات دانشجويان، خواستههاي دانشجويان، نوطلبي دانشجويان، سواستفاده ابزاري بكنند. اين هم براي دانشگاه ما، مي تواند خطرناك باشد. دانشگاه بايد مركز علم و دانش، مركز توجه به مسايل اجتماعي و سياسي، بحث گفت وگو، اظهارنظر و موضع گيري نسبت به همه مسايل اساسي و حياتي جامعه باشد. اين ها پشتوانه هاي نظام ماست و بسترهاي اساسياي ست كه رشد اجتماعي ، فكري و سياسي و اقتصادي در اين بسترها بايد جريان پيدا بكند. همه ما، بايد هوشيار باشيم و با درك مصالح ملي وارزش هاي اساسي مورد اتفاق بپذيريم كه در چارچوب هاي شناخته شده و معتبر و عمدتا در چارچوب قانون با هم ديگرسخن بگوييم و حرف بزنيم ...»
روز 16 آذر، روز دانشجو و روز تجلي روحيه جنبش دانشجويي
به گزارش ايسنا، خاتمي طي سخناني در در جمع دانشجويان دانشگاه علم و صنعت(21/9/1378) گفت: «... روز 16 آذر را به حق روز دانشجو و دانشگاه نام نهاده اند. چرا؟ البته همه روزها، روز دانشجوست . جامعه پيشرو، عادل، آزاده و مستقل در صورتي تحقق خواهد يافت كه دانشگاه پيشرو، مستقل و آزاد داشته باشيم. بنابراين، جامعه مورد نظر و خواست ما، در صورتي تحقق مييابد كه دانشگاه پيشرو و مترقي داشته باشيم. بنابراين، همه روزها، روز دانشگاه است. اهتمام به دانشگاه به معني اهتمام به جامعه است و تقويت دانشگاه به معني تقويت جامعه است. هر روز، هر لحظه و هر ساعت جامعه روبه جلو، روز و ساعت و سال دانشگاه است. پس چرا يك روز به نام روز دانشجو تخصيص و اختصاص يافته است ؟ راز و رمزي در اين نكته نهفته است كه مردم ما و دانشگاهيان ما، به علت يك حادثه اي كه در روز 16 آذر سال 32 اتفاق افتاد، به صرافت طبع و با تيز هوشي اين روز را روز دانشجو نام نهادند؛ چرا كه يكي از روزهايي بود كه در آن ، حادثه اي رخ داد كه روحيه دانشجو و دانشگاه آن طور كه بايد باشد، در اين روز تجلي كرد؛ يعني در واقع نماد يا به قول شماها سمبل حركت دانشجويي، بيداري دانشجويي و به تعبير درست و ارزنده مقام معظم رهبري جنبش دانشجويي، روحيه جنبش دانشجويي در روز 16 آذر يك تجلي خاص دارد و اگردانشجو بخواهد اصالت جنبش خود را حفظ بكند و اگر بخواهد جايگاه و پايگاه خودش را نه در جامعهاش ، بلكه درتاريخ حفظ بكند و نقش پيشتازي خود را در متن جامعه و تاريخ داشته باشد، بايد متوجه اين نكته و اين ظرافت كه در روز 16 آذر تحقق پيدا كرد، باشد و همواره با اين امر به عنوان پايه و مايهي هويت جنبش دانشجويي تجديد عهدبكند ...»
انتهاي پيام
نظرات