• چهارشنبه / ۱۵ شهریور ۱۳۹۱ / ۱۲:۰۵
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 91061509085
  • خبرنگار : 71473

«چشم‌هايش» بزرگ علوي نقد شد

چشم‌هايي كه همچنان پررمز و راز است

چشم‌هايي كه همچنان پررمز و راز است

در نشست نقد و بررسي رمان «چشم‌هايش» گفته شد، نگاه نويسندگان مرد ايراني نسبت به زنان منفي است.

در نشست نقد و بررسي رمان «چشم‌هايش» گفته شد، نگاه نويسندگان مرد ايراني نسبت به زنان منفي است.

به گزارش خبرنگار كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، جلسه نقد و بررسي رمان «چشم‌هايش» اثر بزرگ علوي 14 شهريورماه در سلسله جلسات بازخواني رمان‌هاي شاخص ادبيات معاصر ايراني با حضور حسين پاينده در فرهنگسراي ارسباران برگزار شد.

در ابتدا، بر طبق روال اين جلسات، بخش‌هايي از رمان «چشم‌هايش» خوانده شد.

در ادامه، حسين پاينده با اشاره به جايگاه اين رمان در تاريخ ادبيات معاصر ايران اظهار كرد: براي فهم اهميت و بزرگي نويسنده‌اي مثل علوي در دوران معاصر لازم است تا جايگاه اين رمان در تاريخ ادبيات معاصر و همچنين مقايسه آن با ساير آثار را دريافت. من براي نقد ادبي هيچ‌گاه تنها به سراغ معني متن نمي‌روم؛ چرا كه اساسا اين روش نقد ادبي نيست. نقد من براي كساني مفيد است كه به دنبال پيدا كردن جايگاه اين رمان در تاريخ ادبيات هستند.

او در ادامه درباره بزرگ علوي گفت: بزرگ علوي در آن دوران همراه با صادق هدايت و محمدعلي جمالزاده از نويسندگاني بودند كه در غرب تحصيل كردند. علوي در رشته علوم تربيتي و روانشناسي تحصيل كرد، در دوراني كه نظريات فرويد در غرب طرفداران زيادي داشت.

او همچنين از نويسندگاني مثل چخوف و برنارد شاو ترجمه‌هايي دارد و همين آشنايي با ادبيات غرب باعث شد تا با رمان هم آشنا شود؛ رماني كه در ايران سابقه‌ي زيادي ندارد و بعد از انقلاب مشروطه وارد شد.

پاينده درباره علاقه‌مندي بزرگ علوي به شعر گفت: علوي از نويسندگاني بود كه به شعر علاقه‌مند بود و اتفاقا همين علاقه‌مندي به شعر باعث شد تا به سراغ داستان كوتاه برود و برخلاف برخي تصورات داستان كوتاه با رمان ارتباطي ندارد؛ بلكه با شعر نزديك است.

اين منتقد ادبي درباره آشنايي و رابطه علوي با صادق هدايت گفت: علوي در سال 1309 با صادق هدايت، ‌مجتبي مينوي و مسعود فرزاد آشنا شد و در آن دوران تحت تأثير نظريه روانكاوي و خود صادق هدايت قرار داشت. در مجموعه داستان «چمدان» علاقه‌مندي او به هدايت كاملا مشخص است. بيش‌تر داستان‌هاي اين مجموعه درباره جوان افسرده‌اي است كه با رسوم سازش ندارد و در راه آرزوهايش ناكام است. البته خود علوي مي‌گويد من براي هدايت احترام زيادي قائل‌ام و سبك كار او را دوست داشتم؛ اما تصورات و آمال او را نمي‌پذيرم و از او تقليد نمي‌كنم.

در ادامه، پاينده درباره ورود علوي به سياست و پايه‌گذاري حزب توده ايران گفت: زماني كه علوي با دكتر اراني آشنا مي‌شود و به همراه گروه 53 نفر به زندان مي‌افتد، مقدمه‌اي براي ورود او به سياست است و در سال 1320 بعد از آزادي از زندان حزب توده را با ديگر اعضاي اين گروه پايه‌گذاري مي‌كند كه البته همين مسأله به خلاقيت ادبي او لطمه زد. اگر علوي در حزب توده نمي‌رفت، شايد مي‌توانست هدايت دوم شود و خود او در جايي مي‌گويد كه من به بي‌راهه رفتم و عمرم در اين مسير هدر شد و حتا در زماني كه به آلمان شرقي مي‌رود، از دوستان هم‌حزبي سابقش لطمات زيادي مي‌بيند.

او درباره ژانر و سبك بزرگ علوي كه در ادبيات ايران پايه‌گذاري كرد، اظهار كرد: علوي را مي‌توان پايه‌گذار ژانر يا سبكي در ادبيات داستاني به نام داستان‌هاي زندان دانست. «ورق‌پاره‌هاي زندان» كه در سال 20 بعد از آزادي او چاپ شد، درباره اتفاقاتي است كه در زندان بر او و هم‌بندانش افتاده است.

پاينده گفت: علوي بعد از اين‌كه از زندان آزاد شد، كتابي به نام «پنجاه و سه نفر» را كه يك نسخه غيرداستاني از همين خاطرات زندان است، مي‌نويسد كه در ذيل همان ژانر زندان مي‌گنجد.

او در ادامه اظهار گفت: علوي در سال‌هاي بعد، ‌رمان‌هاي ديگري نيز نوشت كه از جمله آن‌ها، رمان «سالاري‌ها»ست كه درباره افت و خيز يك خانواده اشرافي در حدود سال 1300 است. رمان بعدي او در سال 72 به نام «موريانه‌ها» است كه راوي آن يك ساواكي است و رمان ديگر او به نام «روايت» كه در سال 77 چاپ شد، زندگي يك مبارز سياسي قبل و بعد از كودتاي 28 مرداد است كه اين سه رمان به لحاظ تكنيك و ديگر اصول نويسندگي به هيچ عنوان به پاي «چشم‌هايش» نمي‌رسد؛ چرا كه اگر رمان به دنبال ترويج ايدئولوژي باشد، ديگر رمان نمي‌شود.

حسين پاينده همچنين درباره شيوه مناسب نقد اين رمان گفت: اين رمان را مي‌توان از منظر زاويه ديد نقد كرد؛ چرا كه هيچ تصميمي گران‌سنگ‌تر از انتخاب زاويه ديد براي يك نويسنده نيست. در اين رمان راوي ناظم يك دبيرستان است كه به آثار استاد ماكان علاقه‌مند است و به دنبال كشف رمز و راز تابلوي زني از استاد است. نكته مهم در روايت اين رمان اين است كه راوي خود يك شخصيت فرعي است و ما دو سه لايه از او دور هستيم. ما با يك راوي روبه‌رو هستيم كه با شخصيتي به نام فرنگيس صحبت مي‌كند و او داستان را روايت مي‌كند. علوي با اين كار يك عنوان چندصدايي را ايجاد كرده است.

او همچنين با اشاره به اين‌كه زاويه ديد در فيلم و سينما هم از اهميت زيادي برخوردار است، گفت: زاويه ديد در ادبيات مثل زاويه دوربين يك كارگردان است؛ مثلا در فيلم «درباره الي» در لحظه‌اي كه نامزد الي براي شناسايي او مي‌آيد، زاويه دوربين به گونه‌اي است كه ما چهره الي را به درستي نمي‌بينيم؛ اما واكنش مرد را مي‌بينيم و مي‌توانيم حقيقت را از اين طريق دريابيم. در اين‌جا كارگردان بخشي از اطلاعات را به ما نمي‌دهد، اين‌كه آن دختر الي است يا نه. در ادبيات هم كاملا به اين شكل است.

اين منتقد ادبي با اشاره به موضوع مهم ديگري كه در نقد رمان وجود دارد، گفت: موضوع مهم ديگر در رمان، نوع پرداخت شخصيت‌هاست كه آيا دچار تغيير و تحول مي‌شوند يا خير؟ اين‌كه آيا نظرات و گفتمان آن‌ها متحول مي‌شود؟ رمان اصولا آدم‌ها را با تحول نشان مي‌دهد. در اين رمان هم تقريبا اين اتفاق مي‌افتد. راوي رمان ابتدا كه به تابلو نگاه مي‌كند، يك حس عجيب و خاصي دارد و زن تصويرشده را با صفات ناپسند وصف مي‌كند و جوري درباره او صحبت مي‌كند كه اخلاقش را محل ترديد قرار مي‌دهد. زني كه استاد ماكان او را با خشم به تصوير كشيده است، اما راوي (ناظم) در آخر رمان نظرش عوض شده است و اعتراف مي‌كند كه درباره زن اشتباه كرده است.

پاينده درباره درون‌مايه اين رمان گفت: براي كشف درون‌مايه اين رمان ما بايد به دنبال اين باشيم كه رمز و راز اين چشم‌ها چيست و اساسا چرا نام اين كتاب «چشم‌هايش» است. در اين‌جا دو مرد به فرنگيس نگاه مي‌كنند؛ يكي نگاه ماكان به فرنگيس و يكي نگاه راوي به فرنگيس و در اين بازي نگاه‌ها يك جور تفحص رواني درباره تلقي مردان ايراني از زن هم صورت مي‌گيرد. يك موضوع بسيار مهم كه مكرر در ادبيات داستاني ما مطرح شده است و به عبارتي يكي از بن‌مايه‌هاي ادبيات ايراني به حساب مي‌آيد، اين است كه قلم مردان نويسنده درباره زنان نگاه منفي‌اي است و اساسا زنان را در استمرار عواطف‌شان منفي مي‌دانند و انگار يك نوع بي‌اعتمادي به آن‌ها دارند؛ مثلا در رمان «بوف كور» هم اين قضيه كاملا وجود دارد. وقتي كه زن اثيري نيمه اول رمان به زن لكاته در نيمه دوم تبديل مي‌شود. در سراسر رمان «چشم‌هايش» هم ماكان داراي شخصيتي با گاردي بسته نسبت به فرنگيس است. ماكان كسي است كه مبارزه با استبداد را بر عشق به فرنگيس اولا مي‌داند. در جاهايي كه فرنگيس به ماكان ابراز عشق مي‌كند، ماكان او را مي‌رهاند و مي‌گويد براي من خوشبختي انفرادي معني ندارد و اين گفتار مبين نگرش ماكان است كه سياست و وضع مملكت برايش اهميت بيش‌تري دارد.

او افزود: اگر ماكان تصوير ناخودآگاهانه‌اي را كه از زن داشت، پاك مي‌كرد، چنين تابلوي خشمگيني از فرنگيس نمي‌كشيد و در حقيقت زندگي هم مردان گاهي تابلوهايي از زن ترسيم مي‌كنند كه با عشق هم‌خواني ندارد. خيلي از مردان ايراني در اين زمينه مشكلات رواني دارند و در دل‌شان نسبت به همسرشان بدبين‌اند و نمي‌توانند عشق او را باور كنند.

پاينده در پايان گفت: من معتقدم كه بزرگ علوي هم مانند بسياري از نويسندگان ديگر ما نامكشوف مانده است و جالب است كه خود او در اين باره مي‌گويد كه اطرافيان من به من بي‌توجه بوده‌اند و نقلي از اوست كه مي‌گويد همكاران من تعريف و تمجيد سرشان را بخورد، اگر هم اسم من را در روزنامه خواندند، به روي‌شان نياوردند و اين مسأله مي‌تواند براي بسياري از نويسندگان امروز ما هم درس بزرگي باشد كه از بي‌توجهي به آثارشان گله‌مندند؛ چرا كه مي‌بينيم به نويسنده‌اي مثل بزرگ علوي هم بي‌توجهي مي‌شده است.

انتهاي پيام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha