اما در خیابان چهارباغ، تدفین تاریخ رخداده است، اکثر عناصر نوستالژیک چهارباغ را معدوم کردهاند، مفهوم «قدمت تاریخی»، «زندگی» و «خاطره شهری» را در آن از بین بردهاند و سنگفرش آن نیز شایسته فضای تاریخی چهارباغ نیست. به نظر میرسد که سنگفرش چهارباغ برخلاف چیزی که ما فکر میکنیم با حسابوکتاب زیادی گذاشتهشده و متأسفانه زمان اجرای این سنگفرش، چه در خیابان سپه، چه در میدان نقشجهان و چه در چهارباغ، این نیت وجود داشته که دوباره سواره راه شود!
واژه «خاطره شهری» موضوعی است که همه متخصصان در همه شهرهای تاریخی دنیا حتی در یک پوسته نما موظف به حفظ آن هستند؛ اما آیا ما پوسته قدیمی چهارباغ را نگهداشتهایم یا آنجا یک اتفاق ناهمخوان در حال وقوع است؟! به نظر میرسد ما در یک دوره نهچندان طولانی به سمت انهدام کامل چهارباغ حرکت میکنیم، هرچند که من فکر میکنم وقتی ما قدمت چیزی را از آن بگیریم مرگ آن اتفاق افتاده است چون در قلب و ذهن افراد میمیرد. در این موضوع «رضایت خاطر مردم» بسیار مهم است و مردم از چهارباغ راضی نیستند همانطورکه از میدان کهنه راضی نیستند.
این بخشی از گفتههای بهنام پدرام، عضو هیئتعلمی دانشکده حفاظت و مرمت دانشگاه هنر اصفهان است که معتقد است:
چرا ذهن و نگاه مسئولانِ ما نسبت به خیابانهای شهرهای مختلف تاریخی در دنیا فقط به عملکرد اقتصادی آنها معطوف است؟! یعنی فقط به این موضوع توجه میکنند که در این فضاها چه تعداد اغذیهفروشی و میز و صندلی وجود دارد؟! چرا به نحوه نماسازیهای آنها نگاه نمیکنند؟! چرا به نحوه سنگفرشهای آنها نگاه نمیکنند؟! چرا به حفظ «قدمت تاریخی»، «زندگی» و «خاطره شهری» در این پیادهراهها توجهی ندارند؟! چرا به لزوم کاربریهای فرهنگی در این خیابانها دقتی ندارند؟! چرا به رعایت «حریم منظری» در این پیادهراهها نگاه نمیکنند؟! چرا به این توجه نمیکنند که دو واژه «توسعه» و «حفاظت» باید به دنبال یکدیگر بکار گرفته شود؟! چرا به این موضوع توجهی ندارند که وقتی «خاطره» را از بین میبرند، وقتی تاریخ منطقه یا مکانی را مخدوش میکنند یعنی آن ملت را از بین میبرند؟!
او ابراز عقیده میکند که متأسفانه برخی از ما دشمن تاریخ خودمان شدهایم! کسی از بیرون تاریخ ما و چهارباغِ ما را از بین نمیبرد، بلکه تحصیلکرده خودمان میدان کهنه را از بین میبرد! چهارباغ را از بین میبرد! و تحمل انتقاد هم ندارند!
با بهنام پدرام، دانشیار دانشکده حفاظت و مرمت دانشگاه هنر اصفهان به گفتوگو نشستیم.
او در پاسخ به اینکه چرا خیابان چهارباغ عباسی در سالهای اخیر دچار چنین تغییر و تحولاتی شده است؟ میگوید: ما معمولاً باید هر بحثی را با نگاه فلسفی به آن شروع کنیم که همان چرایی موضوع است و وقتی جواب چرایی داده شد آنوقت به بحث چگونگی قضیه میرسیم؛ این در حالی است که متأسفانه همیشه قبل از اینکه بخواهیم درباره چراها صحبت کنیم به سراغ چگونگیها رفتهایم و همین مسئله نیز آغازی بود برای ایجاد اشکال و ایراد در چهارباغ... اما چرا چهارباغ باید دچار چنین تحولی شود؟ چرا میدان کهنه باید دچار چنین تحولی شود؟
پدرام ادامه میدهد: ضرورتهایی در دورههای تاریخی ایجاب میکند که تحولاتی صورت بگیرد، اما این ضرورتها چه چیزهایی هستند؟ مثال میزنم؛ یکزمان میگوییم که ما نسبت به شهرمان بهعنوان یک شهر تاریخی، نگاه گردشگری داریم و متخصصان، این ضرورت را احساس میکنند که بخشی از بافت تاریخی شهر بهعنوان یک مکان گردشگری آماده شود و پذیرش گردشگر بیشتری داشته باشد؛ در این صورت چه باید بکنیم؟ کالبد میدان کهنه را تغییر میدهیم و ساختن میدانی به نام سلجوقی را شروع میکنیم و بهاینترتیب مفهوم «قدمت» و «زندگی» و «خاطره» را در آن از بین میبریم! با این نگاه، به نظر من گردشگری بدترین نوعِ ضرورتی است که باعث برخی تغییرات در کالبدهای تاریخی میشود، چراکه وقتی به دنبال جذب گردشگرِ بیشتر هستیم سایر موارد را فراموش میکنیم و این یک آسیب بزرگ است.گردشگری بدترین نوعِ ضرورتی است که باعث برخی تغییرات در کالبدهای تاریخی میشود چراکه وقتی بهدنبال جذب گردشگرِ بیشتر هستیم سایر موارد را فراموش میکنیم و این یک آسیب بزرگ است.
عضو هیئتعلمی دانشگاه هنر اصفهان با بیان اینکه آنچه در میدان کهنه رخ داد در چهارباغ نیز در حال تداوم است، توضیح میدهد: این تغییرات در محور تاریخی فرهنگی شهر اصفهان به دنبال هم اتفاق افتاده است؛ بنابراین یک موردِ نگرشها در خصوص ایجاد تحول در فضای فرهنگی تاریخی به دلیل جذب گردشگر و درآمد بیشتر و تحول اقتصادی در شهر از طریق گردشگری است که همانطور که گفتم مطلوبترین دیدگاه نیست. البته گردشگری میتواند چنین کاری را انجام دهد، اما مسئله اینجاست که وقتی یک مسئول میخواهد تغییری در شهر ایجاد کند باید چند شهر با شرایط شهرهای پیشرو در زمینه استفاده از فضاهای فرهنگی تاریخی مانند پاریس، مسکو، لندن، سنپترزبورگ، موستار و یا سایر شهرهای مشابه را ببیند و متوجه شود که آنها در این موارد چهکاری انجام دادهاند و بعد از تجربه آنها را استفاده کند.
پدرام سپس این موضوع را بیان میکند: باید پرسیده شود آیا من (مثلاً مسئول) که تخصص لازم را دارم و به این شهرها میروم و از شرایط فضاهای تاریخی آنها بازدید میکنم تجربه لازمِ فرهنگی و دید تاریخی نسبت به تفاوت فرهنگها را دارم یا خیر؟!
او اضافه میکند: درهرحال من (مثلاً مسئول) از این شهرها بازدید میکنم و به اصفهان برمیگردم و بر چهارباغ متمرکزشده و فکر میکنم که میتوانم چهارباغ را رو موفتارد پاریس (Rue Mouffetard) یا استروگت کپنهاک (Stroget) کنم! اما به این مسئله توجه نمیکنم که این شهرها دنیاهای متفاوتی دارند! بنابراین من میخواهم گردشگر را به چهارباغ بیاورم، ولی نمیتوانم به همان شیوهای به موضوع نگاه کنم و دقیقاً همان کاری را انجام دهم که در یک منطقه خاص در غرب یا شرق به آن نگاه کرده و انجام دادهاند! این کار در چهارباغ باید متناسب با وضعیت خودش صورت بگیرد. چهارباغی که حداقل دارای لایههای تاریخی خاصی است با بعضی از پیادهراهها در کشورهای جهان قابلمقایسه نیست که ما آنها را باهم قیاس کنیم!
او تأکید میکند: پس «چرایی»، هم توسعه، هم حفاظت و هم گردشگری را دربرمی گیرد، اما مشکل در چگونگیِ انجام کار پس از اتمام رویکردِ چرایی است.
دانشیار دانشگاه هنر اصفهان سپس اضافه میکند: به این مسئله میرسیم که ضرورتها ایجاب میکنند که من مثلاً بهعنوان مسئول فضای شهری، خود را معاصرسازی و بهروزرسانی کنم؛ اما یادم باشد که باید تاریخ را هم حفاظت کنم، یادم باشد که دو واژه «توسعه» و «حفاظت» باید به دنبال یکدیگر بکار گرفته شود. اگر فقط «توسعه» را بهتنهایی به کار بگیرم یعنی من «تاریخ» را از بین بردهام، یعنی «خاطره شهری» را از بین بردهام.دو واژه «توسعه» و «حفاظت» باید به دنبال یکدیگر بکار گرفته شود. اگر فقط «توسعه» را بهتنهایی به کار بگیریم یعنی ما «تاریخ» را از بین بردهایم، یعنی «خاطره شهری» را از بین بردهایم.
پدرام میگوید: درحالحاضر من بهعنوان یک شهروند وقتی به چهارباغ میروم به پسرم میگویم «چهارباغ من کو؟ این چهارباغ من نیست!» اما چرا چهارباغ به این شکل درآمده است؟ این مسئله به دلیل رویکرد چگونگیِ خطا بود. تحولی که در فضای تاریخی شهر اتفاق افتاده به شکل غیرقابلباوری «خاطره شهری» را از بین برده است! و واژه «خاطره شهری» موضوعی است که همه متخصصان در همه شهرهای تاریخی دنیا حتی در یک پوسته نما موظف به حفظ آن هستند. واژه «خاطره شهری» موضوعی است که همه متخصصان در همه شهرهای تاریخی دنیا حتی در یک پوسته نما موظف به حفظ آن هستند تا وقتی قدیمیهای شهر به آن فضا وارد میشوند نسبت به آن فضا احساس غربت نکنند، اگرچه ممکن است درون آن فضا تغییر کرده باشد؛ مثلاً موزه ارسای در پاریس (orsay museum) در گذشته، ایستگاه راهآهن بود و حالا به گالری آثار امپرسیونیستها تبدیلشده، ولی نمای آن و حتی تابلوی زمان حرکت قطارها و ساعت قدیمی ایستگاه را نگهداشتهاند تا احساس غربت به وجود نیاید؛ اما کافی است که به بدنه شرقی چهارباغ نگاه کنیم، آیا ما واقعاً پوسته قدیمی چهارباغ را نگهداشتهایم یا آنجا یک اتفاق ناهمخوان در حال وقوع است؟!
سپس این موضوع را با پدرام مطرح میکنیم که تبدیل خیابان چهارباغ عباسی به پیاده راه یک ضرورت بود و قطعاً دیدگاه شما نیز همین است، اما در این خصوص چه ایرادی بهوجود آمد؟
او در پاسخ میگوید: در خصوص تبدیل خیابان چهارباغ به پیاده راه، تأکید میکنم که نیت کار، درست بوده و همچنان هم هست، یعنی تغییر کاربریِ گذر به پیاده راه درست است و باید این محدوده به پیاده راه تبدیل میشد، چراکه شایستگی و جنبه فرهنگی لازم را داشت و برای جذب توریست نیز یک ایده آل است. معتقد نیستم که وسیله نقلیه بهعنوان یک ابزار مدرن بخواهد برای ما خاطره ایجاد کند؛ اینکه کودکیِ من بهگونهای بوده که من با اتومبیل از چهارباغ عبور کردم دلیل بر این نیست که الآن هم بخواهم با اتومبیل از این خیابان عبور کنم تا خاطره من زنده شود! بعضی وقتها بعضی چیزها ضروری نیست. نبودن وسیله نقلیه بهنفع فضای تاریخی است، به نفع محیطزیست و هوای پاک آن منطقه استو میتواند آن منطقه را به یک فضای خاص جغرافیایی تبدیل کند. نبودن وسیله نقلیه به نفع فضای تاریخی است، به نفع محیطزیست و هوای پاک آن منطقه است و میتواند آن منطقه را به یک فضای خاص جغرافیایی تبدیل کند. ما باید در نقاط دیگر شهر نیز به سمت پیاده راهسازی پیش برویم؛ حتی ما با این هدف در طرحهای دانشجویی بهصورت تمرین به دانشجویان میگوییم که برای بخشی از بافت تاریخی شهر راهکار ترافیکی پیدا کنند و ببینند که آیا میتوانند در یک مسافتی، پیاده راه ایجاد کنند؟
پدرام که دانشآموخته دکتری تخصصی در رشته مرمت و باززندهسازی میراث معماری از آکادمی معماری مسکو است، در ادامه تأکید میکند: ما باید به این فکر کنیم که در دنیای امروز به سمت فضاهای بدون ماشین حرکت کنیم، باید فضاهایی را ایجاد کنیم که وسیله نقلیه در آن کمتر تردد کند. همانطور که بسیاری از شهرهای تاریخی دنیا بهعنوان نمونه، یک خیابان به طول یک کیلومتر را به پیاده راه تبدیل میکنند ولی پوسته بیرونی آن خیابان، همان پوسته قدیمی است بهطوریکه وقتی افراد کهنسال به آنجا میآیند احساس غربت نمیکنند و از طرفی گردشگران یا سایر افرادی هم که در آن فضا قرار میگیرند بههیچوجه احساس ناراحتی ندارند. در خیابانهایی که در شهرهای مختلف تاریخیِ جهان به پیاده راه تبدیلشدهاند، به دلیل حفظ پوسته، اگر از افراد قدیمی آدرس بپرسید حتماً پاسخ میدهند و نشانی موردنظر را میدانند.
او میافزاید: الآن ببینید شرایط چهارباغ چگونه است! شرایط میدان کهنه چطور است! اصلاً میدان کهنه داریم؟! آیا یک فرد قدیمی را در میدان کهنه پیدا میکنیم که از او آدرس بپرسیم؟! و اصلاً آیا او میتواند آدرس بدهد؟! متأسفانه همه قدیمیها از میدان کهنه رفتهاند چون احساس کردند آنجا دیگر متعلق به آنها نیست و فضایی کاملاً متفاوت ایجادشده است. به این موضوع «پاکسازی قدمت تاریخی» میگویند. در میدان کهنه، قدمت را پاکسازی کردند، متأسفانه در چهارباغ هم تا حد بسیار زیادی همین کار را انجام دادهاند. در میدان کهنه برای اینکه به زمان بسیار قدیمی برسند که شواهد کمی هم از آن وجود دارد میدان و محوطهای ساختند که هیچکس نمیفهمد کجاست؟! به عبارتی برای یک دکمه کتوشلوار دوختهاند...
عضو هیئتعلمی دانشکده حفاظت و مرمت دانشگاه هنر اصفهان در نشست با ایسنا یادآوری میکند: بنابراین اولاً من تأکید میکنم که عملکرد یعنی تبدیل چهارباغ به پیاده راه درست بوده است. چهارباغ بهعنوان یک فضای بسیار تاریخی میتوانست یک پیاده راه و یک گردشگاه بسیار عالی و مناسب برای گردشگران بوده و فوقالعاده درآمدزا باشد، مشروط به اینکه درست عمل میشد، اما در حال حاضر چهارباغ، عده بسیار خاصی را به خود جذب کرد و عده بسیار زیادی را از خود دور کرده است! اکنون چهارباغ، عده بسیار خاصی را به خود جذب کرد و عده بسیار زیادی را از خود دور کرده است! امثال ما دیگر تحمل دیدن این فضا را نداریم و نمیتوانیم بپذیریم که نام این محدوده، چهارباغ است!
در این زمینه بخوانید:
وحدت سبک در چهارباغ، آری یا خیر؟
از پدرام میخواهیم که به مواردی اشاره کند که در چهارباغ عباسی اتفاق افتاد و موجب شدند که اکنون نتوانیم آن را بهعنوان چهارباغی بپذیریم که در قدیم وجود داشت.
او با بیان اینکه در خیابان چهارباغ، تدفین تاریخ رخداده است، اظهار میکند: شروع کار درست بود؛ در شروع کار، باستان شناسان را برای مطالعه به میدان آوردند، اما یک بخش کوچکی از چهارباغ، باستانشناسی شد و بعد مسئولین گفتند «عجله داریم و میخواهیم با سرعت بیشتر ادامه دهیم!» و بهاینترتیب سیستم را تغییر دادند. درحالیکه تبدیل چهارباغ به پیادهراه نباید به سیستم بولدوزری عمل میشد، چهارباغ باید به سیستم باستانشناسی کار میشد؛ یعنی باستان شناسان باید هر وجب از این مسافت را لایهبرداری کرده و اسناد تاریخی را آشکار میکردند، اما نحوه عمل تغییر کرد و به سیستم عملکرد پیمانکاریِ غیرمتخصص عمل شد.
پدرام میافزاید: باستانشناسان بر مبنای تخصصشان باید شواهد تاریخی را با صرف وقت و انرژی آشکار میکردند اما فرصت کافی به آنها داده نشد؛ بنابراین نوع عمل در چهارباغ غلط بود و باید اجازه میدادند تا باستان شناسان کار خود را انجام داده و مستندات را ثبت کنند و بعد بر اساس شواهد تاریخی و با نظارت و همکاری متخصصانِ مربوط به حوزه حفاظت از بناهای تاریخی، بهصورت یک تیمِ مشترک کار کرده و ضمن حفظ و نمایان کردن اسناد تاریخی، فضای گردشگری را بهصورت بسیار قویتری ارائه میکردند. نوع عمل در چهارباغ غلط بود و باید اجازه میدادند تا باستان شناسان کار خود را انجام داده و مستندات را ثبت کنند. این مسئله، اشکال عمدهای است که در عملکرد بولدوزری در چهارباغ بهوجود آمد. نتیجه چه شد؟ آنچه الآن میبینیم، یعنی بسیاری از لایههای تاریخی از بین رفت و بخشهای زیادی هم در زیر خروارها بتون مدفون شد، یعنی «تدفین تاریخ چهارباغ».
در این زمینه بخوانید:
خاکی که بر سر چهارباغ میریزند
کشفیات جدید چهارباغ؛ از قاجار تا هزارۀ چهارم پیش از میلاد
در ادامه گفتگو با عضو هیئتعلمی دانشگاه هنر اصفهان، به موضوع سنگفرش پیادهراه چهارباغ عباسی اشاره میکنیم و پدرام دراینباره پرسشی را مطرح میکند: وقتی خیابانهای شهرهای مختلف دنیا را میبینیم که به پیاده راه تبدیلشدهاند این سؤال مطرح است که آیا ذهن و نگاه ما فقط به عملکرد اقتصادی آنها معطوف است؟ یعنی فقط به این موضوع توجه میکنیم که در این فضاها چه تعداد اغذیهفروشی و میز و صندلی وجود دارد و ما هم همان کار انجام دهیم؟! چرا به نحوه نماسازیهای آنها نگاه نمیکنیم؟! چرا به نحوه سنگفرشهای آنها نگاه نمیکنیم؟!چرا در مورد پیادهراههای دنیا فقط به تعداد اغذیهفروشی و میز و صندلی در آنها توجه میکنیم؟! چرا به نحوه نماسازیها و به سنگفرشهای آنها نگاه نمیکنیم؟!
دانشیار دانشگاه هنر اصفهان تأکید میکند: سنگفرشی که در چهارباغ وجود دارد شایسته فضای تاریخی چهارباغ نیست، سنگفرشی که در میدان نقشجهان وجود دارد شایسته این میدان نیست! چهارباغ بهگونهای سنگفرش شده که گویا این فضا قرار است دوباره ماشینرو شود!سنگفرشی که در چهارباغ وجود دارد شایسته فضای تاریخی چهارباغ نیست، سنگفرش میدان نقشجهان شایسته این میدان نیست! چهارباغ بهگونهای سنگفرش شده که گویا این فضا قرار است دوباره ماشینرو شود!
پدرام ادامه میدهد: سنگفرش چهارباغ بهگونهای است که به پیست اسکیت تبدیلشده و بچهها در آنجا اسکیتبازی میکنند و دوچرخهسوارها در آنجا تردد دارند! در چهارباغ شاید با این مسئله مواجه شدهاید که دوچرخهسوار یا اسکیت سوار با شما برخورد کند! چهارباغ بهگونهای سنگفرش شده که گویا این فضا قرار است دوباره ماشینرو شود! این کار، حرفهای و کارشناسی نبوده است!
او میگوید: من روی پیادهرو بودن چهارباغ تأکیددارم، اما میدانم زمانی که این سنگفرش انجام شد چه در خیابان سپه، چه در میدان نقشجهان و چه در چهارباغ، این نیت وجود داشته که متأسفانه ممکن است دوباره سواره راه شوند. این سنگفرش فقط برای پیاده راه نبوده چراکه سنگفرش پیاده راه اینطور نیست، سنگفرش پیاده را نمیتواند این باشد. به نظر میرسد که این سنگفرش برخلاف چیزی که ما فکر میکنیم با حسابوکتاب زیادی گذاشتهشده است.
پدرام خطاب به مسئولان پروژههای اجراشده در محوطههای تاریخی شهر اصفهان، میگوید: اگر میخواهید جایی را سنگفرش کنید قبل از آن با دو نفر متخصص صحبت کنید. اینکه شما میگویید من متخصص دارم و متخصصِ شما فقط یک نفر با حوزه تخصصی غیر مرتبط با حفاظت است، کافی نیست. او متخصص است ولی شما به متخصصان رشتههای دیگر هم نیاز دارید چون کار باید بهصورت گروهی انجام شود. وقتی اینگونه پروژهها در اختیار پیمانکارهای خصوصی قرار بگیرد آنها ناظر هم نخواهند داشت، چراکه اداره کل میراث فرهنگیِ ما هم کاملاً ساکت و آرام و راکد است و وقتی متخصصانِ حفاظت معماری و فضاهای شهری و گذرها در چنین تغییر کاربریهایی حضور ندارند، درنتیجه مجریان به دنبال مصالحی میروند که اصلاً مناسب چنین فضاهایی طراحی نشده است.
در این زمینه بخوانید:
سادهترین تکنیکها و بایدها در طراحی پیاده راه چهارباغ رعایت نشده است
اجرای متفاوت سنگفرش غرب و شرق چهارباغ اصفهان
سپس از پدرام میخواهیم نمونههایی در کشورهایی با شهرهای تاریخی را بهعنوان مثال بیان کند که در آنها بخشی از یک خیابان به پیاده راه تبدیلشده باشد و از طرفی دارای قدمتی مانند چهارباغ عباسی باشند.
او در پاسخ، میگوید: اولین گذر پیاده در جهان استروگت کپنهاک است که در سال ۱۹۶۲ ایجاد شد، همچنین خیابان «رو موفتارد پاریس» (Rue Mouffetard)، «استروگت کپنهاک» (Stroget)، «خیابان کارنابی» (Carnaby) در لندن، خیابان «کیانمن»(Qianmen) در چین و یا خیابان «آربات»(Arbat) در شهر مسکو که البته موارد فوق دارای سابقه تاریخی متفاوتی هستند، اما همگی دارای قدمت قابلتوجهی هستند و البته قدمت برخی از این خیابانها از چهارباغ بیشتر است.
در این زمینه بخوانید:
از عضو هیئتعلمی دانشگاه هنر اصفهان میپرسیم که آیا کاربریهای اطراف چنین خیابانهایی، فرهنگی و تجاری هستند؟
پدرام با تأکید بر اینکه کاربریها کاملاً فرهنگی هستند، توضیح میدهد: مثلاً فروش صنایعدستی و بعضاً نیز غرفههایی وسط پیادهراهها ایجادشده که آنها را برای فروش تولیدات صنایعدستی اجاره میکنند یا کتابفروشیهایی که کتابهای خاص تاریخی و راهنمای تاریخی شهر را ارائه میکنند، در ایام سال نو هم پیاده راهها بهترین مکان برای خرید و گردشگری است. ما هم این قانونها را داریم، ولی متأسفانه اجرا نمیکنیم!در کنار این موارد قطعاً مکانهای اغذیهفروشی نیز در این خیابانها وجود دارد که نمایندگیهایی از اغذیهفروشیهای بسیار معتبر هستند و البته در محدوده قانون عمل میکنند.
مثلاً به این موضوع توجه دارند که چقدر از نمای این مغازهها یا غرفهها میتواند شیشه یا مصالح دیگر باشد، ابعاد تابلوی آنها چقدر باید باشد، برای میز و صندلیها نیز محدوده خاصی تعیین میشود که چقدر میتوانند با دهانه مغازه فاصله داشته باشند، نه اینکه در فاصله چند ۱۰ متری تا وسط خیابان میز و صندلی بچینید و در تردد مشکل ایجاد کرده و صحنه نا زیبایی را ایجاد کنند! ما هم این قانونها را داریم ولی متأسفانه اجرا نمیکنیم، اما آنجا اجرا میکنند و در غیر این صورت جریمه میشوند.
در این زمینه بخوانید:
ادامه گفتگوی ما با بهنام پدرام درباره اهمیت حفظ سازههای بدنههای پیاده راههای شهرهای تاریخیِ در جهان است و پدرام دراینباره به ایسنا میگوید: قطعاً یکی از نکات مهمی که وجود دارد بحث «حریم منظری» است. در خیابانهای پیاده راه در شهرهای تاریخیِ جهان سعی شده حریم منظری آنها حفظ شود، یعنی ساختمانهای جدید در حریم درجهیک این پیادهراهها قرار دارند و ارتفاع نگرفتهاند، منظر به هم نخورده و خط آسمان تغییر نکرده و سعی شده سیما و منظر شهری حفظ شود. البته برای تغییر کاربریدادنِ یک بنا باید تغییراتی در آن داده شده تا بهروز شود و بتوان شرایط امروز را در آن ایجاد کرد که در این قسمت ممکن است خطاهایی صورت بگیرد، اما تمرکز آنها بر این است که در نما و پوسته بیرونی و در حفظ سیما و منظر شهری نهایت تلاش خود را انجام دهند؛ اما الآن حتی در حریم درجهیک چهارباغ یک هتل در حال ساختهشدن است!
عضو هیئتعلمی دانشکده حفاظت و مرمت دانشگاه هنر اصفهان سپس این پرسشها را مطرح میکند: چرا ما دوست داریم تاریخ خود را پاک کنیم؟! چرا ما نسبت به تاریخ خود بیعلاقه هستیم؟!
او با بیان اینکه در همه آییننامههای قدیمی حتی آییننامه آتن تأکید شده که سعی کنید روی تاریخ را نپوشانید، ادامه میدهد: ما باید تاریخ را نشان دهیم نه اینکه آن را از بین ببریم و یا حتی به اسم خودمان تغییر دهیم. در چهارباغ، دیگر پوسته تاریخی باقی نمانده! حتی تلاش نمیکنیم بخشهای دیگر را حفظ کنیم! در چهارباغ، دیگر پوسته تاریخی باقی نمانده است! حتی تلاش نمیکنیم بخشهای دیگر را حفظ کنیم! متأسفانه حتی در برخی موارد دانشجویان را در پایاننامههای تحصیلی به سمت نوسازی یا ساختوساز فرعی هدایت میکنند!
پدرام تأکید میکند: درمجموع باید بگویم که متأسفانه «منظر شهری» در بسیاری از نقاط تاریخی اصفهان از بین رفته است، همانطور که در میدان کهنه کاملاً مفقودشده و در چهارباغ نیز در حال مفقود شدن است؛ البته اندک پوستههایی در بعضی قسمتهای بدنه غربی چهارباغ وجود دارد مثل هتل جهان که نمای آن را جهت بازسازی پوشاندهاند و امیدوارم نمای تاریخی آن حفظشده باشد!
در این زمینه بخوانید:
این هتل میخواهد جا پایِ برج جهان نما بگذارد؟
ماجرای پیچیده یک هتل در اصفهان
میراث اصفهان را با پنبه سر میبرند؟
همه چهارباغ همین یک پیاده راه شدن نیست
به پدرام میگوییم، درحال حاضر کاربریهای بدنه شرقی چهارباغ عباسی فعال نیستند و این بخش راکد است و کاربریهای بدنه غربی نیز عمدتاً به عرضه فست فود اختصاص دارند. سپس از او میپرسیم که آیا آینده چهارباغ عباسی را باید با تداوم چنین کاربریهایی تصور کرد؟ یعنی در آینده ممکن است بدنه غربی چهارباغ عباسی همچنان اغذیهفروشی بماند؟
او در پاسخ، به موضوع آیندهپژوهشی اشارهکرده و بیان میکند: در این مورد باید بحث «آیندهپژوهی» را مطرح کنم. اگر همه این اتفاقها را در کنار هم قرار داده و مسیری را به آینده در جلوی دید خود قرار دهیم و یک پروسه میانمدت ۱۰ ساله یا بلندمدت ۲۰ ساله را در نظر بگیریم به نظر میرسد که این صحبت شما درست است.
دانشیار دانشگاه هنر اصفهان ادامه میدهد: چهارباغ باید مانند همه خیابانهای تاریخیِ دنیا پیاده راه میشد، اما همیشه هنرمندان را در پیاده راههای خیابانهای تاریخی دنیا میبینیم که نشستهاند و کار میکنند ولی چرا هنرمندان در چهارباغ حضور ندارند؟! چون هرکس به چهارباغ میآید هدفش خوردن فست فود است! میآیند بستنی بخورند و بچهها هم اسکیتبازی میکنند!
پدرام میافزاید: به نظر میرسد ما در یک دوره نهچندان طولانی به سمت انهدام کامل چهارباغ حرکت میکنیم، هرچند که من فکر میکنم وقتی ما قدمت چیزی را از آن بگیریم مرگ آن اتفاق افتاده است، چون در قلب و ذهن افراد میمیرد.وقتی ما قدمت چیزی را از آن بگیریم مرگ آن اتفاق افتاده است چون در قلب و ذهن افراد میمیرد. در چنین مواردی نظر مردم در کنار نظر کارشناسان و متخصصان، بسیار مهم است و این را باید قبول کنیم که وقتی مردم چیزی را دوست نداشته باشند و آن را نخواهند، از بین میرود. «رضایت خاطر مردم» در این موضوع بسیار مهم است و مردم از چهارباغ راضی نیستند همانطورکه از میدان کهنه راضی نیستند.
او میگوید: مسئولان میگویند «ببینید چقدر چهارباغ شلوغ است!» اما من میگویم آمار بگیرید و با افرادی که به چهارباغ میآیند مصاحبه کنید و از آنها بپرسید برای چهکاری به چهارباغ آمدهاند؟ آیا رویکرد آنها فرهنگی است؟ آیا حس خاصی به چهارباغ دارند؟ یا آمدهاند برای اینکه از تغذیه فروشیها خرید کنند و کمی راه بروند؟
عضو هیئتعلمی دانشگاه هنر اصفهان اضافه میکند: در بحث آیندهپژوهی، این پرسش مطرح است که شما به آینده چطور نگاه میکنید؟ یک گروه پاسخ میدهد که «بگذارید بیاید تا ببینیم چطور میشود»، گروهی میگویند «بگذارید بیاید خودمان را با آن هماهنگ میکنیم.» دسته اصلی در آیندهپژوهی میگویند «من میخواهم آن را به شکلی که میخواهم بسازم.» در مورد چهارباغ صحبت درباره اینکه میخواهم آن را بسازم فقط در حد حرف بوده و پاسخ به چگونگی ساختن آن مشخص نبوده است. مسئولان گفتهاند که میخواهیم چهارباغ را فرهنگی بسازیم، اما پاسخ صحیحی برای چگونگی ساختن این گذر ندارند! مسئولان گفتهاند که میخواهیم چهارباغ را فرهنگی بسازیم، اما پاسخ صحیحی برای چگونگی ساختن آن ندارند! درحالیکه مالکیت مغازهها اصلاً مشخص نیست چطور میخواهید مغازهها را از دست افراد خارج کنید یا معوض داده و یا تغییر کاربری دهید؟! این مغازهها قطعاً باید به سمت تولیدات صنایعدستی و ارائه کتابهای تاریخ و هنر پیش بروند و حتی بعضی از آنها آنقدر فضای بزرگی دارند که میتوانند به سمت نمایشگاههای هنری پیش بروند. قطعاً فضاهای اغذیهفروشی و کافههای هنری نیز برای چهارباغ بسیار لازم است و از قدیم این حالت بوده است، اما باید قوانین در این خصوص رعایت شود.
در این زمینه بخوانید:
چهارباغ برای که به صدا درمیآید؟
از پدرام میخواهیم به ارگ جهاننما در ابتدای چهارباغ عباسی، پاساژها و عمارت هشتبهشت در بدنه شرقی و درمجموع به اقداماتی اشاره کند که حریم منظر چهارباغ را ازبین میبرد.
او با تأکید بر اینکه بدنهسازیهای چهارباغ اصلاً موفق نبوده است، اشاره میکند: در مورد ارگ جهاننما کاملاً نفوذ کاپیتالیسم و از طرف دیگر نئو لیبرالیسم مطرح است. سرمایهداری بخش خصوصی در بیرون از بافت تاریخی هر چه خواستند را انجام دادند و بعد نوبت به بافت تاریخی رسید و به این محدوده نفوذ کردند و سرمایههای خود را به این محدوده از بافت تاریخی اصفهان آوردند؛ بهاینترتیب خصوصیسازی یا سرمایه خصوصیسازی نئو لیبرالیسم، ارگ جهاننما را برقرار کرد. البته یونسکو به دلیل اینکه این بنا حریم میدان نقشجهان را مخدوش کرد سرمایهداران را وادار کرد تا ارتفاع بنا را کاهش دهند.
پدرام یادآوری میکند: این نکته را باید یادآور شوم که چیزی را که مردم دوست نداشته باشند موفق نخواهد بود چیزی را که مردم دوست نداشته باشند موفق نخواهد بود همانطور که در مورد ارگ جهاننما چنین شد و امروز این سازه و این بودجه هنگفت، گویا کاربری لازم را پیدا نکره است. پاساژهایی هم که در بدنه شرقی چهارباغ ساخته شدند به همین سرنوشت دچار شده و مورد استقبال قرار نگرفتند چراکه مردم، آن فضا را جزو چهارباغ نمیدانند و حتماً باید فضا را با فرمت سنتی چهارباغ میدیدند. همانطور که در مورد میدان کهنه همین اتفاق افتاد و این همان آسیب به منظر و خاطره جمعی است، درحالیکه بدنه سازی چهارباغ میتوانست با الهام از فضای سنتی ادامه پیدا کند.
در این زمینه بخوانید:
با «جهاننما» چهارباغ را هم زیرسوال بردند!
بدنهسازی چهارباغ یک اتفاق ضد تاریخی است
به اهمیت حضور عناصر نوستالژیک در چهارباغ اشاره میکنیم و این سؤال را از پدرام میپرسیم که عنصر نوستالژی چقدر به حفظ چهارباغ عباسی کمک میکند؟
عضو هیئتعلمی دانشکده حفاظت و مرمت دانشگاه هنر اصفهان با ابراز تأسف از اینکه اکثر عناصر نوستالژیک چهارباغ را پاک کردهاند، اظهار میکند: چنین مواردی را باید قبل از شروع کار بپرسند، باید کارِ کارشناسی انجام دهند، پرسشنامه پر شود، با متخصصان مختلف صحبت شود و یک تیم، مخصوص بررسی این آمار باشند و بعد کار را شروع کنند، این درحالیاست که به ناگاه طرحی را میدهند و خودشان شروع کرده و بهسرعت کار میکنند! بدون اینکه هیچ نظارت عالی وجود داشته باشد که بتواند جلوی اشکالات فنی کار را بگیرد! درحالیکه وقتی میخواهند مثلاً محلهای را در شهر پاریس یا لندن و یا سایر شهرهای تاریخی دنیا احیا کنند اینطور نیست که به سراغ یک پیمانکار بروند و بگویند هرکس قیمت پایینتر بدهد کار را به او خواهیم سپرد! در اقصی نقاط دنیا به سراغ بهترینها میروند و حتی نهفقط بهترینهای همان منطقه، که به رانت هم تبدیل نشود.
پدرام ادامه میدهد: بنابراین از افراد متخصص و شناختهشده در کشورهای مختلف میخواهند تا ایدهها و طرحهای خود را ارائه کنند، سپس یک تیم تخصصی از افراد مختلف، تعدادی از طرحها را انتخاب میکنند و بعد این طرحها در فضای نمایشگاهی شهر برای رؤیت همگان از متخصصان تا افراد عادی ارائه میشوند. بعدازآن نظرخواهی میکنند و متخصصان و کارشناسان با افراد مصاحبه و گفتگو میکنند و نظرات آنها را جمعآوری میکنند. بهاینترتیب بحث «خاطره شهری» گم نمیشود چون طرحهای مختلف دیده میشود و درباره آنها صحبت میکنند و در طرح تغییر کاربری یا احیا به این توجه خواهند کرد که چقدر «خاطره شهری» مهم است و باید حفظ شود.در طرح تغییر کاربری یا احیا، «خاطره شهری» اهمیت بسیاری دارد و باید حفظ شود. در شهرهای تاریخی دنیا چنین میکنند و ما در چهارباغ رفتار خودخواهانه و خودسرانه و بدون توجه به نظر دیگران را انجام میدهیم!
در این زمینه بخوانید:
همهپرسی در چهارباغ، آری یا خیر؟
رویکرد در خصوص چهارباغ باید تغییر کند
یک معمار پیشکسوت: چهارباغ سه شورا میخواهد
عروسِ اصفهان پیرایش میخواهد نه آرایش
بایدها و نبایدهای یکسانسازی در چهارباغ
دانشیار دانشگاه هنر اصفهان با تأکید بر حفظ خاطره شهری، میگوید: یک نکته بسیار مهم وجود دارد و این است که وقتی «خاطره» را از بین میبرید یعنی به مردم توهین میکنید. وقتی تاریخ منطقه یا مکانی را مخدوش میکنید یعنی آن ملت را از بین میبرید.وقتی «خاطره» را از بین میبرید یعنی به مردم اهانت میکنید، توهین میکنید. وقتی تاریخ منطقه یا مکانی را مخدوش میکنید یعنی آن ملت را از بین میبرید. همانطور که در جنگهای قدیمی نیز چنین چیزی وجود داشت و گاهی بهجای کشتن افراد، ساختمانهای تاریخی یعنی تاریخ یک ملت را از بین میبردند، درست مانند بافت تاریخی ورشو که توسط هیتلر با خاک یکسان شد، یا زمانی که عراق در جنگ تحمیلی، مسجد جامع عتیق، محله دردشت و بافت تاریخی آن را هدف قرارداد؛ یعنی هدف صدام این بود که به تاریخ صدمه بزند و آن را از بین ببرد.
در این زمینه بخوانید:
چند نکته دربارۀ درختهای چهارباغ
در ادامه گفتگو، این موضوع را مطرح میکنیم که چهارباغ سلسلهمراتب تاریخی را طی کرده و به ما رسید؛ از زمانی که طراحی شهری از غرب الهام گرفته شد و خیابانهای مستقیم طراحی شدند که یکی از اولینهای آنها ایجاد چهارباغ در دوره صفوی بود تا دوره قاجار که در سردرهای باغهای آن تغییراتی ایجاد شد و بعد هم در دوره پهلوی موضوع ماشینرو شدن چهارباغ شکل گرفت و امروز که مجدداً به پیاده راه تبدیلشده است. سپس از پدرام میپرسیم که چقدر در پروسه پیاده راهسازی چهارباغ باید به تحولات این خیابان در دورههای مختلف توجه میشد؟
عضو هیئتعلمی دانشگاه هنر اصفهان دراینباره توضیح میدهد: ما با دو نکته مواجه هستیم؛ یکی «تاریخِ اثر» و دیگری «قدمت اثر». وقتی میگوییم «تاریخ اثر» منظورمان این است که این اثر در چه دورهای ایجادشده است؟ در مورد خیابان چهارباغ باید گفت که پایه آن مربوط به دوره صفوی است. دوم اینکه میگوییم از دوره صفوی تا امروز، تغییراتی در چهارباغ ایجاد شد تا اینکه در دوره پهلویِ اول شکل ثابتی به خود گرفته است. حالا من (مثلاً بهعنوان یک مسئول) برای اینکه فضای تاریخی چهارباغ را نگهدارم باید «توسعه» و «حفاظت» را بهطور همزمان داشته باشم. من نمیتوانم نگاه باستانشناسیِ صِرف داشته باشم و بگویم که باید صد درصد به دوران صفوی برگردیم چراکه شهر تغییر کرده، انسانها و نیازها همتغییر کرده است، اما این موضوع نیز اهمیت بسیاری دارد که شاخصهها و عناصر اصلی مربوط به باستانشناسی حفظ شود.
او با بیان اینکه مهمترین مسئلهای که در مورد چهارباغ رعایت نشده بحث نوستالژی قضیه است که در این پروسه معدوم شد یعنی به حفظ «قدمت تاریخی» توجهی نشددر پیادهراهسازی چهارباغ، نوستالژی معدوم شد یعنی به حفظ «قدمت تاریخی» توجهی نشد.، میگوید: وقتی میگوییم «تاریخ اثر» یعنی یک اثر در یکزمان مشخص خلقشده ولی وقتی میگوییم «قدمت اثر» یعنی از زمانی که خلقشده تا الآن چه اتفاقاتی برای آن رخداده و مشکل چهارباغ در اینجاست.
پدرام با بیان اینکه ما در مورد زمان تاریخ چهارباغ مشکلی نداریم چراکه این موضوع مانند تاریخ تولد یک نفر، مشخص است، ادامه میدهد: یک فرد نیز در تاریخ مشخصی متولدشده است، اما سؤال اینجاست که از زمان تولد به بعد، چه اتفاقاتی برای او یا برای آن اثر یا برای چهارباغ رخداده است؟ ما درباره چهارباغ باید بیشتر به اسناد تاریخی توجه میکردیم؛ نقاشیها، گراورها و عکسهایی از سیر تحول چهارباغ تا پهلوی اول وجود دارد و میتوانستیم در پروسه تبدیل چهارباغ به پیاده راه بر اساس آن مستندات و با نظر باستان شناسانِ بسیار حرفهای شهر و همچنین حفاظتگران، خیلی بهتر عمل کرده و قدمت چهارباغ را معدوم نکنیم. ما بخشی از تاریخ را در چهارباغ حفاری کردیم و نشان دادیم که آثار کشفشده، بخشی از قدمت چهارباغ است و لازم بود که این کار در تمام چهارباغ اتفاق میافتاد که نیفتاد.
سپس از پدرام میپرسیم که شما چه شکل و چه سیمایی از چهارباغ قدیم که در آن قدم میزدید به خاطر دارید؟
دانشیار دانشگاه هنر اصفهان دراینباره توضیح میدهد: تمام فضای کار هنری نوجوانی و جوانیِ من با چهارباغ و محدوده چهارباغ گرهخورده بود. چهارباغ با شور و هیجان عجین بود یعنی وقتی به چهارباغ میرفتیم دیگر به چیزی جز چهارباغ فکر نمیکردیم. آنقدر فضای چهارباغ دعوتکنندگی داشت که آدمی میتوانست برای فرار از بسیاری از اشتغالات خود به چهارباغ وارد شود. چهارباغ برای من همهچیز بود، اینکه آنجا طراحی کنم، ابزار کار و صنایعدستی خریداری کنم؛ همه در همان محوطه بود. چهارباغ زمان من مرکز عالم بود، هم نقطه صفرِ شروع بود و هم نقطه آخر. چهارباغ زمان من سبز بود با درختان کهنسال که مثل خانهها پلاک داشتند، پلاک آبی با شماره سفید. چهارباغ زمان من شلوغ بود، پر بود از پیکان و ژیان و دیگر خودروهای قدیمی که آرامش رهگذران را میگرفتند. چهارباغ مرکز خرید عالم بود، مرکز قرار عالم برای ما بود. در چهارباغِ زمانِ من تنها نبودی. در سایه درختانِ با پلاک آبی، سایه غربت گم میشد. چهارباغ مرکز قرار عالم برای ما بود. در چهارباغِ زمانِ من تنها نبودی!چهارباغ چهارباغِ زمانِ من با تمام کموکاستیهایش، چهارباغ بود. بخش مهمی از خاطره جمعی و شهری ما بود که امروز دیگر نیست.
و درنهایت از پدرام میخواهیم که درباره ویژگیهای چهارباغ ایده آل خود صحبت کند و او میگوید: اول اینکه در چهارباغ باید حریم ارتفاعی بناها رعایت شود، یعنی نباید بناهایی بلندتر از ارتفاع بناهای محدوده چهارباغ ساخته شود و ما وقتی در چهارباغ میایستیم نباید ساختمانهای بلندمرتبه را از اطراف آن ببینیم؛ بنابراین حفظ منظر ضروری است. دومین نکته، حفظ نماهای تاریخی است، یعنی سعی کنیم پوسته تاریخی را حفظ کنیم تا آن شهر، سیمای تاریخی خود را از دست ندهد. سومین مورد، کاربریها است؛ قطعاً کاربریهایی بهمراتب بهتر و قویتر میتواند در فضای چهارباغ جاری باشد. این امکان برای شهرداری وجود دارد که مغازههایی با کاربری غیرمعمول برای فضای فرهنگی چهارباغ را با دادنِ ملک معوض به مالکان تغییر دهد یا از آنها بخواهد که کاربری خود را متناسب با این فضا تغییر دهند. این درست نیست که ما بخشی از کار را انجام دهیم و بخشی دیگر را به گذر زمان موکول کنیم و بگوییم هر طور شد! چهارباغ باید یک پیاده راه فرهنگی و تاریخی بزرگ باشد؛ به وسعت چهارباغ.
پدرام ادامه میدهد: یکی از فضاها در ورودی چهارباغ قطعاً باید بهصورت زیبا و خوانا بهعنوان نمایشگاه سیر تحول تاریخ چهارباغ استفاده شود، یعنی فضای اصلی برای ورود به چهارباغ باید با این نمایشگاه شروع شود؛ اما متأسفانه ما معمولاً وقتی در یک فضای تاریخی دخل و تصرف میکنیم اسناد قبلی آن را از بین میبریم که مبادا بگویند چرا تغییر کرده است؟! فضایی در چهارباغ باید برای سخنرانی افراد هنرمند اختصاص داده شود، در چهارباغ باید فضای گردهمایی هنرمندان را داشته باشیم. بحث منظر و خط آسمان در چهارباغ، موضوع سیمای شهری، بدنهها، کفسازیها و عملکرد کاربریهای دوبدنه شرقی و غربی چهارباغ باید کاملاً فرهنگی باشند. درمجموع، چهارباغ باید یک پیاده راه فرهنگی و تاریخی بزرگ باشد؛ به وسعت چهارباغ.
به گزارش ایسنا، و همچنان این مسئله باقیست که: «چهارباغ من کو؟ این چهارباغ من نیست!» گویا یک شوخی است با شهر و خاطراتش...
انتهای پیام
نظرات