• دوشنبه / ۱۳ فروردین ۱۴۰۳ / ۱۳:۰۴
  • دسته‌بندی: مازندران
  • کد خبر: 1403011305539
  • خبرنگار : 50593

/کهن دیار طبرستان/

عید بود و ما روزه دار؛ عید بود و ما .....

عید بود و ما روزه دار؛ عید بود و ما .....

ایسنا/مازندران ۱۳فروردین روز طبیعت امسال با بیست و یکم ماه مبارک رمضان سالروز شهادت امیرالمومنین(ع)، مصادف شده و روز طبیعت حال و هوای متفاوتی نسبت به سال‌های گذشته پیدا کرده است.

اعتقاد و پایبندی به اصول دین یکی از خصائص مومنان است که در هر کاری دینداری و دین مداری موجب بازدارندگی فرد از آنچه غیر دین است، خواهد شد. همین اصل موجب شد تا بعد از ۱۴۴۰ سال دین اسلام طراوت خود را داشته باشد.

توفیق این را داشتیم که در قرن جدید(۱۴۰۳) همزمانی دو بهار را شاهد باشیم «بهار قرآن و طبیعت» تقارن این شکوفایی ممکن است برای ما نسل جدید تازگی داشته باشد اما هستند پیشینیان و کهنسالان ما که در قید حیات بوده و «بهار در بهار» را تجربه کرده‌اند.

مادربزرگ ۸۰ ساله‌ای که در گذر عمر بارها همچنین فضایی را تجربه کرده است از خاطراتش می‌گوید: در هشت دهه‌ی عمری که از خدا گرفته‌ام شاهد وقایع مختلف تاریخی بوده‌ام، چه جنگ‌ها و دوستی‌هایی که دیده و چه خاطراتی که از رسم و رسومات در ذهن کهن من باقی مانده است.

خانم زبیده غلامی می‌افزاید: در عزای حسین نشستیم و روضه گوش دادیم و در روزه‌داری عیدی را گذراندیم که برای گوش دادن دعای سحر شب زنده‌داری می‌کردیم. هر کدام حال و هوای خودش را داشت.

این مادر که دارای ۹ فرزند است در روستای دل مرز به «کبل خانم»(کربلای خانم) شهرت دارد ساکن شهرستان میاندورود است و از دوران کودکی و جوانی‌اش برایم می‌گوید: ما شیعیان معتقدیم، اعتقاد به دین داریم، اعتقاد به اینکه باید مسلمان واقعی باشیم، به خدا ایمان داریم؛ امام و ائمه برایمان جایگاه دارند. وقتی اسم امام حسین (ع) و مادرش حضرت فاطمه(س) می‌اید به یاد مصائبی که برای ترویج دین کشیده‌اند؛ اشکمان در می‌آید.

روضه ابوالفضل را خیلی دوست دارم تمام نذر و نیازهایم را به حضرت ابوالفضل متصل می‌کنم و حاجت روا می‌شوم.

خانم غلامی با یادآوری از دوران کودکی خود می‌افزاید: در گذشته رسم بر این بود هر سال که عید می‌آید در زمان تحویل سال به زیارت اهل قبور بروند و یا در کنار امامزاده و اماکن متبرکه باشند تا سالی پر از معنویت با یاد درگذشتگان خود شروع کنند.

او با یادآوری از خاطرات گذشته خود یادآور می‌شود: ما هم تابع این رسم بودیم. هر جا خانواده می‌رفتند من و خواهران و برادرانم با مادر همراه می‌شدیم. همین رسم و رسوم برایمان ماندنی شد به طوری که حتی ازدواج هم کردم با فرزندانم اول به مزار و بعد زیارت امامزاده نزدیک محلمان می‌رفتیم.

کربلایی زبیده می‌گوید: فرزندانم قد و نیم قد بودند و همسرم کشاورز، در کنار هم کار کشاورزی می‌کردیم و فرزندان درس می‌خواندند؛ در دخل و خرج نمی‌ماندیم! «خدا سر می‌دهد روزی هم می‌دهد».

این مادر که تلخ و شیرین روزگار را چشیده است می‌افزاید: با دهان روزه باردار هم بودم خدا به من ۵ دختر و ۴ پسر داده است و همه عاقل و خداروشکر دستشان به دهانشان می‌رسد و در دورو بر خودمان زندگی می‌کنند. عزیزانم همه معتقد و با ایمان هستند امسال هم که ماه مبارک با سال نو همراه شده، روزه خود را ادا کرده و به یاد امام علی(ع) دلدادگی خود را به امیرالمومنین ثابت کردند.

حاجیه خانم زیبده یا همون کبل خانم محله ما با زبان شیوای مازندرانی به یاد گذشته خود می‌گوید: در آن سال‌ها که عید می‌آمد اگر با ماه محرم و رمضان مقارن می‌شد به طور کلی سال نو متبرک می‌شد با قرآن و فعالیت‌های مذهبی آن سال‌ها عید نداشتیم اما روز عید فطر، غدیر و مناسبت‌های مختلف بسیار با شکوه برگزار می‌شد.

او با تداعی یاد و خاطرات خود می‌افزاید: ۳۰ سال پیش ماه رمضان هم با سال نو همراه شده بود و برایمان بسیار لذت بخش بود برای شروع ماه مبارک گردگیری خوبی کرده بودیم چون به مهمانی خدا دعوت شده بودیم. حتی شب‌های قدر را در امامزادگان سپری می‌کردیم و برای فرزندان و حتی نوه‌های من بسیار لذت بخش بودکه بار دیگر در دورهمی‌ها با همسالان خود هستند و ساعت‌های گرمی را سپری می‌کنند.

کربلایی زبیده می‌گوید: ماه رمضان رسم و رسوم خاص خودش را دارد در یک محله چند خانه اختصاص می‌یافت به قرائت قرآن گاهی دو ساعت در صبح و گاهی هم عصرها. در مسجد محل هم بعد از نماز ظهر و عصر قرائت قران بود و جزء خوانی‌ها کاری بود که در سال حداقل دو تا سه بار کل قرآن را تلاوت می‌کردیم. ما هم که سواد نداشتیم قران را مقابل خود می‌گذاشتیم و با فردی که روان خوانی می‌کرد زمزمه می‌کردیم. حتی ذکر می‌گفتیم تا در فضائل این ماه مبارک شریک باشیم.

حاجیه زبیده با کمی فکر کردن و زبان تر کردن می‌گوید: پدرم سوره‌های کوچک را یادم داده بود و از حفظ می‌خواندم و هرجا یادم می رفت صلوات می‌فرستادم. چون بزرگان ما توصیه می‌کردند ذکر صلوات مثل پاک بر گناهان است.

این مادر بزرگ که در حال حاضر دارای ۵۰ نوه و ۸ نتیجه است دلش بای لحظات روزه داری تنگ است و با حسرتی که بر دل دارد می‌افزاید: اگر الان به لحاظ داروهایی که می‌خورم موجب می‌شود روزه نگیرم اما حرمت‌داری می‌کنم؛ پیش فرزندانم شرمنده می‌شوم. با یک چای سر می‌کنم تا حالت روزه دار را به خودم بگیرم. «رویم سیاه که توان ندارم.»

او با یاداوری از خاطرات گذشته خود از حال و هوای اینکه در اوج صمیمیت با خانواده و همسایه‌های خود به امامزاده می‌رفتند و سفره افطاری را در در زیر درختی که داشت پهن می‌کردند، اظهار می‌کند: در شب‌های قدر بیشتر غذا درست می‌کردیم هر کسی روزه دار بود بدون اینکه تعارف کنیم در کنار ما می‌نشستند و روزه خود را باز می‌کردند. دلم می‌خواهد این صمیمت‌ها دوباره احیا شود.

عید بود و ما روزه دار؛ عید بود و ما .....

این مادر با تجربه و رنج دنیا کشیده می‌گوید: برای افطار با سبزی، نخود و لوبیایی که محصول باغچه‌های حیاط و باغ خودمان بود؛ شیر، دوغ، ماست گاو و گوسفند هایمان، آش می‌پختیم، لقمه‌های نان، پنیر و سبزی آماده می‌کردیم و سفره می‌انداختیم خرید از بیرون نداشتیم. همه تولیدات خودمان بود. همان ضد سم و یا ارگانیک امروزی شماها را می‌گویم.

با شنیدن صدای اذان باهم به نماز جماعت می‌ایستادیم.

سپس با ذکر بسم الله روزه مان را باز کرده و افطار می کردیم. بعضی‌ها ابتدا نمک برخی با آب جوش و خرما پیش از لقمه اول میل می‌کردند.

حاجیه زبیده هم با این همه صحبت برای ما کمی خسته شده است می‌گوید پیری هست و هزار درد کمی صبر کن تا برایت بگویم؛ شب‌های قدر حال و هوایمان عوض می‌شد احساس می‌کردم همین امروز پدرم را از دست داده‌ام از قدیم به ما می‌گفتند این سه شب قدر اگر هر حاجتی داری برآورده می‌شود. حتی شب‌های قدر خدا بر سرنوشت ما نظر دارد من از همان جوانی هر سال چند آرزو می‌کردم هر سال برای کسانی که مد نظر داشتم دعای می‌کردم برای برادر جوانم که بیمار بود نیت کردم تا سال بعد با شفای «علی اکبر» شب بیست و سوم آش نذری بپزم و اینکار را هم کردم شفای برادرم معجزه بود و این چیزهایی که می‌دیدم ایمانم قوی‌تر می‌شد. الان هم فرزندانم بیمه ائمه اطهار هستند.

خانم غلامی می‌افزاید: خدا را شاکرم که در روزهایی که نمی‌دانم ساعتی بعد زنده هستم یا نه شب ۲۱ ماه رمضان هم قرآن بر سر گرفته و مراسم احیا را با مداحانی که در تلوزیون می‌خوانند انجام داد.

ذکر «بک یا الله» می‌گویم و ۱۲ امام را قسم می‌دهند؛ از خدا می‌خواهم جوانان را در پناه خود نگه داشته باشد و کشور از هرچه ظلم و جور است پاک کند، هیچ مظلومی ظلم و بدی زمانه را نبیند.

با هر «الهی العفو »  برای بخشش گناهایم طلب مغفرت می‌کنم. هر سال که ماه مبارک به پایان می‌رسد دلم می‌گیرد. حس این ماه عجیب روحانی است.

این مادر بزرگ یادآور می‌شود: نوه‌هایم خیلی علاقمند هستند از گذشته و خاطرات جوانیم برایشان تعریف کنم. گاهی هواسم یاری نمی‌کند. پیر شده‌ام اما فقط از احترام و صمیمیت‌ها می‌گویم که درس زندگیشان شود.

بیان این خاطرات برای خودم لذت بخش است روحم تازه می‌شود.

امید دارم روح معنوی و انس همیشگی با قرآن و اهل بیت دوباره به باطن خاموش ما برگردد و نشاط و برکت در زندگی‌ها لبریز شود.

به گزارش ایسنا، پشت پرده‌ی آداب و رسوم و معنویت حاکم بر زندگی نیاکان ما فلسفه عمیق بسیاری نهفته است که لازم است با بیان خاطرات چند نسل گذشته دوباره خوبی‌ها احیا شود

نسل جدید با مطالعه‌ی بیشتر در تاریخ کشور، دین و زندگی مردم در گذشته و همچنین با جست و جو در خاطرات پدر بزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایی مانند کربلایی زبیده غلامی گامی بر پایداری آیین‌ها و رسوم کهن بردارد.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha