دیدار مس سونگون و پالایش نفت اصفهان، بیش از آنکه نبردی برای سه امتیاز باشد، صحنهای شد برای ادای دینِ آشفته؛ ادای دینی که در آن، ارکان یک ساختار به محک پرسش کشیده شدند. اینجا فوتسال بود، اما شور آن، در مرزهای مرسوم نمیگنجید.
بر روی سکوها، جایی که باید صدای تشویق محض برای حفظ ریتم بازی باشد، ترانهای از جنس نقد بلند شد. شعارها برخاستند؛ نه فقط علیه نتیجه، که علیه نظم نادیده گرفتهشده. آنجا، فرهاد فخیم، همچنان در یادها زنده بود، حضوری غایب اما محسوس که کاپیتانِ سکوها بود.
اما سوالی که در پسِ این همه شور باید پرسید، همچون تیری در سکوت، آویزان باقی میماند، آیا میانه یک جدال حیاتی برای قهرمانی، صحنه مناسبی برای برهم زدن تمرکز تیم است؟ اعتراض، حق است؛ اما در فوتسال، زمانی که هر پاس میتواند بهای سنگینی داشته باشد، زمانبندیِ اعتراض خود تبدیل به تاکتیک میشود. برخی از آن فریادها، از مرز احترام به فرهنگ آذربایجان عبور کردند؛ انگار که فراموش شد، هر اعتراضی برای پابرجا ماندن، نیازمند چارچوب است.
ریشه این تنش، جایی در دل تصمیمات کادرفنی میدواند. پذیرش بازیکنان تحمیلی و هزینه تراشیهای غیرضروری، اولین لغزش حرفهای بود. در این میان، مرزها محو شد و پدیده بازیکنسالاری سربرآورد؛ سایهای که بر سر هر تیم حرفهای که اصول را رها کند، سنگینی میکند.
در این میان، مدیران باشگاه نیز در تلهی سکوت گرفتار شدند. آنها که باید مرزبان نظم باشند، در مدیریت این آشفتگی تدبیر کافی نداشتند و به جای مهار آتش، ناخواسته به شعلهور شدن آن یاری رساندند.
پس از پایان جنجال، سکوت مدیریتی با وعدهای شنیده شد؛ محسن آقاپور، مدیرعامل باشگاه، در اظهاراتی پس از بازی نوید داد و گفت: این هفته یک تصمیم خوب میگیریم که هواداران خوشحال شوند. از هواداران انتظار داشتم که بیشتر از اینها حمایت کنند.
اما آنچه تا به امروز باقی مانده، همان انتظار هوادارانی است که منتظر عملی شدن این وعده هستند.
اصل کهن فوتبال و فوتسال اینجا نیز حاکم است، هیچ نامی بزرگتر از باشگاه نیست. فخیم، سرمایه و اسطوره است، احترام به او واجب است، اما جایگاه اسطوره باید در دل ساختار باشگاه تعریف شود، نه در برابر آن. او باید راه باشد، نه مانع.
امروز، مس سونگون با کولهباری از امتیازات درخشان (۴۰ امتیاز) و گلهای فراوان (۶۴)، اما با روحی مضطرب به راهش ادامه میدهد. این تیم، نیازمند بازگشتی است به سرچشمه؛ جایی که اصول فنی و اخلاقی، بر تلاطمهای لحظهای غلبه میکنند. رها کردن اصول، همان راهحلی است که هیچکس در نهایت پیروز آن نخواهد بود.
به گزارش ایسنا، مدیریت در ورزش، در نهایت، هنرِ ایجاد هماهنگی در میان تضادهاست و این روزها، مس سونگون نیاز دارد تا دوباره هماهنگی را بیابد؛ هماهنگی میان سکو و نیمکت، میان گذشته و اکنون. و این، با قدمی کوچک آغاز میشود: احترام به نظمهای بنیادین.
انتهای پیام


نظرات