حسین اینانلو در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: فرهنگ ما به شکلی مبتذل به سمت فرهنگ غربی متمایل شده است؛ «مصرف» را به یک گزاره مقدس در زندگی تبدیل کردهایم. منزلت اجتماعی فرد با میزان مصرف او سنجیده میشود. این مصرفگرایی فقط در خودرو خلاصه نمیشود بلکه در سرمایش و گرمایش منزل، و سایر مصارف نیز خلاصه میشود.
وی ادامه داد: دمای خانه در تابستان، را ۱۵یا ۱۸ درجه تنظیم میکنیم در حالی که دمای آسایش ۱۹ تا ۲۶ درجه است و در زمستان، دمای خانه را تا ۳۰ درجه میبریم که این دما نیز بسیار گرمتر از سقف آسایش است. شستشوی لباس، پخت غذا و تمام فعالیتهای روزمره هم در حالت افراطی مصرفگرایانه قرار دارند. این شیوه زندگی، تولید آلاینده در بخش حمل و نقل و سکونتگاهها را به شدت افزایش داده است، و صنعت ما نیز بهدلیل استفاده از سوختهای قدیمی، بر این آلودگی میافزاید.
این دکترای اقلیمشناسی تصریح کرد: دولت باید بهجای «فرهنگسازی»، ساختار را بهگونهای فراهم کند که ارزشهای اصیل ایرانی دوباره زنده شوند. برای مثال، در فرهنگ باستان، قطع یک درخت معادل قتل یک انسان تلقی میشد، اما اکنون افراد بدون هیچ واهمهای درختان زیادی را قطع میکنند. وقتی ریشههای فکری و فرهنگی نفی میشوند، در خلاء ایجاد شده، فضای مجازی با تزریق مداوم پیام مصرف خودروی جدید، گوشی جدید و لباس جدید جایگزین میشود و این چرخه مخرب ادامه پیدا میکند.
وی مطرح کرد: اگرچه فرهنگ پیادهروی یا دوچرخهسواری در جامعه ما ارزش اجتماعی نیست و گاهی با نگاه منفی مواجه میشود، من خودم تلاش میکنم با پیادهروی هفت کیلومتری در روز، مصرف خودرو را به حداقل برسانم و در سفرهایم به تهران نیز از مترو استفاده کنم. اگر مردم مسیر خود را تغییر دهند، بخشی از بار آلودگی برداشته میشود. برای مثال، در ایتالیا، با وجود توسعهای که دارند، حجم بالایی از خودروهای برقی استفاده میشود و هوا بسیار پاک است، زیرا مردم به حمل و نقل عمومی، پیادهروی و دوچرخه روی آوردهاند.
اینانلو افزود: همانطور که اشاره شد، اگرچه ملت ما به شدت مصرفگرا شده و این رفتار خود بزرگترین عامل آلودگی در بخشهای سکونتگاهی و حملونقل است؛ جامعه امروز باید رفتار خود را اصلاح کند، اما نگاه به دولت و ساختارها نیز ضروری است.
چالشهای گذار به حملونقل پاک چیست؟
وی خاطرنشان کرد: کلانشهرها شامل ۸ کلانشهر، ۱۰ شهر بزرگ و دهها شهر میانی مانند قزوین هستند، فرض کنیم دولت به این نتیجه برسد که برای کاهش آلودگی در کلانشهرها، باید استراتژی برقیسازی ناوگان حملونقل را ظرف پنج سال آینده اجرایی کند. در حال حاضر بزرگترین چالش این است که برق مورد نیاز این ناوگان را از کجا تأمین کنیم؟ اگر بخواهیم از نیروگاههای حرارتی نظیر شهید رجایی تأمین کنیم باید بگوییم که این نیروگاهها خودشان آلودگیزا هستند و استفاده از این نیروگاهها صرفاً جایگزینی آلودگی از اگزوز خودرو به دودکش نیروگاه است. نیروگاه اتمی نیز با توجه به مسائل موجود در این زمینه، گزینهای قابل اتکا نیست.
این دکترای اقلیمشناسی تصریح کرد: راهکار پیشنهادی این است که از انرژی خورشیدی استفاده کنیم؛ به عنوان یک بومشناس با چهل سال سابقه، بهترین راهکار برای کل ایران به جز شمال کشور، توسعه مزارع خورشیدی و پنلهای انفرادی در پشتبام خانهها، خانهباغها، صنایع و واحدهای دامداری است.
موانع ساختاری و جهانی بر سر راه انرژی پاک
وی با طرح این پرسش که چرا استفاده از انرژی خورشیدی به عنوان راهکاری بهینه اجرایی نمیشود؟ عنوان کرد: در پاسخ باید بگوییم که در این میان دو مشکل اصلی مافیا و تعارض منافع وجود دارد؛ این مافیا منافعش در تولید و فروش خودروهای بنزینی و واردات انبوه خودروهای چینی است پس این تعارض منافع، اجرای استراتژی پاکسازی هوا را مختل میکند.
اینانلو اشاره کرد: اگرچه ممکن است ایران از نظر علمی توانایی تولید سلولهای خورشیدی بومی را داشته باشد، اما در دنیای امروز، تکنولوژی روز و مواد اولیه حیاتی برای ساخت این سلولها به سختی وارد کشور میشود.
وی اظهار کرد: در دنیای امروز، مفهوم «خودکفایی» که متعلق به دوران پیش از جنگ جهانی دوم است، یک شعار فریبنده و بیمعنی است. اقتصاد جهانی به شدت در هم تنیده شده است. حتی قدرتهایی مانند چین، آمریکا و آلمان نیز خودکفا نیستند و نمیتوانند ارتباطات جهانی خود را قطع کنند تا یک صنعت استراتژیک مانند برق را به طور کامل دگرگون سازند و از صنایع آلاینده حرارتی به پاک خورشیدی یا بادی تغییر مسیر دهند. مشکل ما تلاقی یک فرهنگ مصرفگرا با ساختارهای مدیریتی دارای تعارض منافع و محدودیتهای اقتصاد جهانی است که مانع اجرای سریع راهحلهای پاک میشود. در امور جاری و عمومی مانند صنعت برق، نیز هیچ کشوری نمیتواند بهطور کامل مسیر خودکفایی و اتکای مطلق به خویشتن را بپیماید.
این دکترای اقلیمشناسی درباره نیروگاه شهید رجایی تشریح کرد: در رابطه با نیروگاه شهید رجایی، همانطور که اشاره کردم، شهر محمدیه زمانی یکی از اقمار شهر قزوین بود؛ این مجموعه شهری ششگانه که وابسته به مادرشهر قزوین است، حتی با وجود اینکه محمدیه را در برمیگیرد، متأسفانه آلودهتر از خود قزوین است. در ماه گذشته، شاخص کیفیت هوای محمدیه تا ۱۸۶ واحد نیز افزایش یافت؛ سطحی که بالاترین حد بوده و هوا را برای تمام گروههای سنی در وضعیت «ناسالم» قرار میدهد. با این وجود که قزوین از تراکم اتومبیل بیشتر و مناطق صنعتی وسیعتری برخوردار است و جمعیت محمدیه نیز حدود ۱۳ برابر کمتر از قزوین است، نشان از حاد بودن وضعیت محمدیه دارد.
وی اضافه کرد: دلیل آلودگی شهر محمدیه به نحوه استقرار صنایع بازمیگردد؛ کل نوار غربی زیباشهر محمدیه جای گرفته است. اگر پایداری هوا را در نظر بگیرید، حتی با وجود دودکش بلند نیروگاه که دهها متر از زمین فاصله دارد، به محض خروج دود، یک چادر نامرئی در بالا شکل میگیرد. با توجه به پایداری هوا و پدیده وارونگی، این آلایندهها به سمت زمین بازمیگردند. اگر کمترین جریان هوا به سمت شرق بوزد، آلودگی آنجا مینشیند؛ و اگر نسیمی اندک به سمت غرب بوزد، تمام آن فاجعه بر سر محمدیه فرود میآید.
نقش باغستان در دفع آلودگی هوا
اینانلو توضیح داد: یکی از بزرگترین فجایعی که ما ایرانیان بر سر خود آوردیم، تبدیل «پوشش طبیعی زمین» به «کاربری اراضی» بود. در دانش بومشناسی محیط زیست، زمین دارای پوششهای ذاتی نظیر تالاب، مرتع، جنگل، دریاچه، صخره و کوه است. ما انسانها این ساختارهای طبیعی را به کاربریهای انسانی نظیر جاده، مزرعه، شهر، روستا، و صنعت تبدیل کردیم. برخی از این کاربریها مانند باغستان یا مزرعه میتوانستند با طبیعت همسو باشند، اما بسیاری دیگر مانند شهر و صنعت ناهمسو بودند. نکته اینجاست که حتی کاربریهای به ظاهر همسو با طبیعت نیز اگر در مکان نامناسب ایجاد شوند، خود مخرب طبیعت خواهند بود؛ نمونه بارز آن، احداث باغ و مزرعه در محلی نامناسب است.
وی اظهار کرد: برای مثال، رودخانه باراجین در قزوین یکی از پنج رودخانه مهم ورودی شهر و از جمله دو رودی است که ناصرخسرو و مستشرقین بدان اشاره کردهاند. آبهای روان این رودخانه از خط الراس کامان و زرشک سرچشمه میگیرد و در ایستگاه راهآهن در دشت پخش میشود. به این مسیر از سرچشمه تا ایستگاه راهآهن «حوضه آبی» میگویند. بخش بالایی آن را «آبخیز» و محل پخش آب در پایان مسیر را «آبریز» مینامند.
این دکترای اقلیمشناسی گفت: ایجاد باغ و مزرعه در منطقه آبخیز، اقدامی نادرست است چون آبخیز وظیفه تأمین و انتقال آب و خاک را بر عهده دارد و ریزش نهاییاش در آبریز صورت میگیرد. مکان صحیح ایجاد باغستان، همان پایانه یا آبریز است. مردمان ایران باستان، حتی در دوران شاپور اول ساسانی، شهر را در بهترین جایگاه مکانی بنا نهادند؛ نه در منطقه مرتفع آبخیز و نه در منطقه پست آبریز، بلکه در میانه این دو موضع استقرار یافتند. آنان میدانستند که اکثر آبانبارهای قزوین از آب همین رودخانه باراجین تأمین میشده است.
وی ادامه داد: پس از آن که مشخص شد آبی که از شهر خارج میشود به سمت پاییندست جریان دارد، پیشنهاد شد تا باغها در آن محدوده احداث شوند. در واقع، بهترین بستر برای ایجاد باغستان، منطقهای به وسعت تقریبی ۴۰۰۰ هکتار است؛ هرچند برخی رقم ۶۰۰۰ هکتار را مطرح میکنند، اما مساحت مستمر آن همان ۴۰۰۰ هکتار برآورد شده است.
اینانلو خاطرنشان کرد: این باغستان علاوه بر تأمین معیشت و تولید محصولاتی چون پسته، گردو، بادام و انگور، خدمات اکولوژیکی حیاتی به طبیعت مانند تولید و جذب، تعدیل اقلیمی و حفظ منابع آبی و خاک ارائه میداد.
وی تصریح رد: تولید اکسیژن و جذب دیاکسید کربن، که عامل اصلی آلودگی اتمسفر است. جذب ریزگردها و تنظیم دمای هوا، به نحوی که از گرمای شدید تابستان و سرمای بیش از حد زمستان جلوگیری میکرد. همچنین آب ورودی پس از تجزیه، خاک را حاصلخیز و مهمتر از آن، آبخوان زیرزمینی روستاهای پاییندستی قزوین نظیر مشعلدار، الوند و پیریوسفیان را تغذیه میکرد.
این دکترای اقلیمشناسی مطرح کرد: جای تأسف است که ۱۱ سال پس از ثبت ملی باغستان در سال ۱۳۹۳، نزدیک به یک سوم از مساحت آن نابود شده است. تا ۱۰سال پیش، ۱۰۰۰ هکتار از بین رفته بود و در ۱۰ سال اخیر نیز ۱۰۰۰ هکتار دیگر نابود شده است؛ به این ترتیب، مساحت کنونی باغستان نسبت به دوران رونق آن در دهه ۱۳۴۰، به نصف رسیده است.
اینانلو در پایان سخنانش یادآور شد: نتیجه این تخریب آشکار است؛ قزوین از شهری زیبا که مستوفی، ناصرخسرو، شاردن و سیاحان دیگر به نیکی از آن یاد کردهاند، به محیطی تبدیل شده که دیگر توانایی زیستن را ندارد و مولد حیات نیست؛ زیرا ما با دستکاری در این اکوسیستم یکپارچه، اختلال جدی ایجاد کردهایم. در حال حاضر، جنبههای زیباییشناختی باغستان را کنار میگذاریم، زیرا آن حوزه تخصصی معماران منظر است، اما اهمیت حفظ کارکرد محیط زیستی آن محرز است. طبیعت همواره عکسالعمل نشان میدهد؛ وقتی یک پهنه ۴۰۰۰ هکتاری را ابتدا به ۳۰۰۰هکتار و اکنون به ۲۰۰۰ هکتار کاهش دهیم، این واکنش طبیعی خواهد بود و باید آلودگی هوا را تحمل کنیم.
انتهای پیام


نظرات