«وظيفهي همهي ما شاعران است كه به مبارزان و شهيدان راه آزادي و عدالت بپردازيم» «وقتي شاعر از عدالت اجتماعي حرف ميزند، به طبقهي محروم جامعه نظر دارد»
![«وظيفهي همهي ما شاعران است كه به مبارزان و شهيدان راه آزادي و عدالت بپردازيم»
«وقتي شاعر از عدالت اجتماعي حرف ميزند، به طبقهي محروم جامعه نظر دارد» «وظيفهي همهي ما شاعران است كه به مبارزان و شهيدان راه آزادي و عدالت بپردازيم»
«وقتي شاعر از عدالت اجتماعي حرف ميزند، به طبقهي محروم جامعه نظر دارد»](https://media.isna.ir/oldcontent/3/pics/1382/4/Art/138.jpg)
كريم رجبزاده گفت: وظيفهي همهي ما شاعران است ـ البته نه بهصورت بخشنامهيي و كليشهيي ـ كه به كساني كه در راه برقراري آزادي و عدالت مبارزه كردهاند، بپردازيم.
اين شاعر به خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، گفت: اساسا هر موضوعي نظر شاعر را ميتواند جلب كند و ذهن شاعر مثل دوربيني است كه از تمام واقعهها عكس ميگيرد و آنها را در ذهنش دارد؛ تا امكان ظهور پيدا كنند.
او در ادامه تاكيد كرد: در اين بين شاعر نميتواند به انسانهاي مبارز در راه اعتماد و رهايي ملتشان كه جان خود را كف دست ميگيرند، بيتفاوت باشد؛ چنان كه در ادوار مختلف تاريخ هم اين موضوع را ميبينيم، مثلا حافظ دربارهي تعدادي از مردم كه در كرمان به دستور شاه شجاع كشته ميشوند، ميگويد: با صبا در چمن لاله سحر ميگفتم / كه شهيدان كهاند اين همه گلگون كفنان.
او با اشاره به اين كه شاعران زيادي پيش از انقلاب به انسانهاي مبارز پرداختهاند، گفت: شاخصترين شاعري كه به اين موضوع پرداخته، احمد شاملو است و ستايشي كه او به صورت حماسه و تغزل از انسانهاي مبارز براي ما هديه ميآورد، در «ابراهيم در آتش» به صورت زيبايي نمود دارد. او براي «مهدي رضايي» يكي از زيباترين شعرها را مينويسد يا براي وارطان ـ شهيد ارمني ـ در «دريچههاي اعماق» به بچههاي كوچه، سپس كوچههاي نازيآباد ميپردازد كه با رژيم گذشته ميجنگيدند. شاملو بيشترين مضمونش را به همين انسانهاي مبارز اختصاص ميدهد و بعد از «ابراهيم در آتش»، در «ترانههاي كوچك غربت»، «دشنه در ديس» يا حتا «مدايح بيصله» باز اين موضوع را شاهديم.
رجبزاده با تاكيد بر اين كه پرداختن به مبارزان و شهيدان، در شعر قبل از انقلاب نمود گستردهاي دارد، افزود: محمدرضا شفيعي كدكني، درباره واقعهي سياهكل و مبارزان جنگل، چنين ميسرايد: موج موج خزر از سوگ سيه پوشانند / بيشه دلگير و گياهان همه خاموشانند / بنگر آن جامه كبودان افق، صبحدمان / روح باغند كه زين گويه سيه پوشانند /.../ آن فرو ريخته گلهاي پريشان در باد/ كز مي جام شهادت همه مدهوشانند / نامشان زمزمهي نيمه شب مستان باد / تا نگويند كه ازياد فراموشانند.
او در ادامه خاطرنشان كرد: بعد از انقلاب بيشتر با مسالهي شهادت در راه دفاع از وطن روبهرو بوديم و شعرهاي خوبي در اين زمينه سروده شده است. درواقع نميشود كه اتفاق به اين مهمي در جامعه بيفتد و شاعر به آن بيتفاوت باشد. حتا شاعران ما براي انسانهاي مبارز در سراسر دنيا هم شعر دارند و همواره به كساني كه جان در كف دست، مخلصانه براي رهايي انسان جنگيدهاند، پرداختهاند و براي كساني مثل لوركا، چهگوارا و ويكتور خارا شعر دارند.
رجبزاده، يادآور شد: مثلا بيش از 400 شعر دربارهي ميرزا كوچك خان ـ پيشواي نهضت جنگل ـ سروده شده است كه البته نوع پرداختن هم خيلي مهم است.
او همچنين افزود: طبعا شاعران ما به شهيدان هشت سال جنگ هم پرداختهاند، منتها به صورت همگاني بوده و كمتر شخص خاصي مورد نظر بوده است و حتا كساني هم كه با حكومت همسو نبودند و چندان اعتقادي نداشتند، از اين موضوع غافل نبودند، همچنان كه هنوز هم اين موضوع ادامه دارد.
شاعر «راز غريب ارغوان» همچنين دربارهي توجه شاعران به قشر فرودست و محرومان جامعه گفت: فقر به خاطر نبودن عدالت به وجود ميآيد و وقتي شاعر از عدالت اجتماعي حرف ميزند، بهنوعي به فرو دستان جامعه ميپردازد. فقر هم ميتواند دغدغهي شاعر باشد، چراكه او مثل انسانهاي ديگر رنج ميبرد و شايد نه به صورت مستقيم، اما به اين موضوع نظر دارد. سيدعلي صالحي در شعري با اين مضمنون ميگويد: «هي چاقوي كند كهن سال / به آشپزخانه برگرد / هنوز بسياري چيزها به تساوي تقسيم نشده است» كه اينجا عدالت اجتماعي و فقر مورد توجهش است، ولي شعار نميدهد و سعي ميكند عنصر شعر را به كار گيرد.
او همچنين متذكر شد: زماني شعار «هنر براي هنر» را سر ميدادند، اما چنان كه شاملو ميگويد، هنر هدفش تعالي تبار انسان است.
كريم رجبزاده در پايان شعري از خود را خواند كه در آن به فدريكو گارسيا لوركا ـ شاعر و مبارز اسپانيايي ـ پرداخته است.
در اين شعر البته مرگ احمد شاملو هم ـ كه شعرهاي لوركا را با صداي او به ياد ميآوريم ـ مستتر است:
در صدايي سحرآميز
بارها غرناطه را شست و شو داديم
و بارها با كوليان بيترانه
در عروسي خون به مويه نشستيم
عاقبت در ميدان گاوبازي از پاي در آمديم
در ساعت پنج عصر
و هنوز گاهي با صداي آتش بيدار ميشويم
و با تو در زيتونزاران سوخته
ديدار تازه ميكنيم
در ساعت پنج صبح
هي شاعر!
خيال كن اينجا اسپانياست
يكبار هم شده
اندوه بامدادي ما را در گريهي گيتارت بشوي
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات