لبخندهايت را هنوز بر ديوارهاي شهر مي‌بينم و اشک‌هايت را که قنديل‌هاي محراب شده است ... در تلاوت «من‌المومنين رجال صدقوا»با خدايت عهدي جاودانه بستي و ترک ديار نيستي نمودي. آيا کدام نفخه الهي درجانت وزيد که اين سان سرمست از دو عالم آستين افشاندي و تا مناي قرب دوست بي سر و پا دويدي. به گزارش سرويس«فرهنگ و حماسه»خبرگزاري دانشجوان ايران(ايسنا)،شهيد ناصر بختياري با شروع توطئه‌هاي دشمن در غرب کشور جهت سرکوبي ضدانقلاب به همراه ديگر رزمندگان عازم جبهه‌هاي غرب کشور شد و در عمليات فتح شياکوه با قبول مسوؤليت فرماندهي نيروهاي اعزامي نقش فعالي ايفا كرد. در عمليات پيروزمند فتح‌المبين،بيت‌المقدس در سمت فرمانده گردان امام حسن مجتبي(ع) حضوري فعال و به يادماندني از خود به جاي گذاشت. در غروب قبل از شروع عمليات رمضان در پشت خاکريز از يکي از دوستان خود کمک خواست تا با ريختن آب بر سر وي غسل كند. به هنگام غسل کردن با خوشحالي مي‌گفت: گويا غسل آخري باشد و از اين بابت خشنود بود. سرانجام پس از گذشت چند روز از عمليات رمضان در روز يکشنبه 23 ماه مبارک رمضان نداي حق را لبيک گفت و عاشقانه به ديار دوست شتافت. شهيد ناصر بختياي در وصيتنامه خود آورده است:برادران و خواهران من، نکند که دست شما را استکبار جهاني و ابرقدرت‌ها از دامن روحانيت مسوول خط امام ببرند که همانا برابر است با نابودي شما و خداي ناکرده اسلام؛ اسلامي که هر آن به خون جواني آبياري مي‌شود. آگاه باشيد که در اين برهه از زمان، مسووليت سنگيني بر دوش داريد و شما پاسدار خون‌هاي ريخته شده براي اسلام هستيد و بايد شما عزيزان پيام خون شهيدان و شعار آنها را با کار و کوشش در راه خدا به جهان صادر کنيد و ثابت نماييد که مي‌توانيم در پناه اسلام غيروابسته به ابرقدرت‌ها باشيم تا اينکه لرزه بر اندام پوسيده مستکبران داخلي و خارجي بيندازد. يکي از همرزمانش مي‌گويد:با کاميون غنيمتي عراق که ساعتي قبل به دست آمده بود، اقدام به حمل مهمات و تعدادي هندوانه به خط کردم.بعد از تخليه مهمات،ماشين هدف دشمن قرار گرفت و به خصوص هندوانه‌ها به شدت متلاشي شدند، ناصر با ديدن اين صحنه گفت: انصاري، دوست دارم در راه خدا مثل اين هندوانه‌ها تکه تکه شوم؛ ساعتي بعد مورد اصابت گلوله مستقيم قرار گرفت و به آرزويش رسيد. انتهاي پيام