• جمعه / ۲ اسفند ۱۳۸۷ / ۱۳:۳۳
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8712-00494
  • منبع : نمایندگی فارس

مصطفي مستور در نشست نقد آثارش: نوشتن داستاني كه مخاطب نتواند بفهمد، غيراخلاقي است

مصطفي مستور در نشست نقد آثارش:
نوشتن داستاني كه مخاطب نتواند بفهمد، غيراخلاقي است

چهارمين جلسه از سلسله نشست‌هاي نقد كتاب در شيراز به بررسي آثار مصطفي مستور اختصاص يافت.

به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در فارس، ‌محمد كشاورز در اين نشست درباره ويژگي‌هاي داستان‌هاي مستور گفت: با خوانش اوليه داستان‌هاي مستور اين احساس پيش مي‌آيد كه مستور سعي داشته در داستان‌هايش صدايي متفاوت ايجاد كند.

به اعتقاد اين داستان‌نويس، مستور براي رسيدن به اين منظور با يك ايده از پيش تعيين‌شده و چند شخصيت طراحي‌شده به سمت ايده نهايي پيش رفته؛ در حالي‌كه داستان معاصر نمي‌تواند اين‌چنين باشد؛ بلكه يك داستان معاصر بايد خودجوش نوشته شود و قائم به ذات باشد و در لايه‌هاي ديگر، بحث‌هاي ديگر را هم شكل دهد.

كشاورز از ديگر ايرادهاي وارد به چنين نگاهي را باج دادن به خواننده دانست و توضيح داد:در واقع وقتي بخواهيم با ايده پيشين شروع به كار كنيم، ‌در ادامه سعي در ساده‌تر كردن اجزا و روابط داستاني مي‌كنيم، كه نهايت امر، حركت داستان به سمت عامه‌پسندي است.

نويسنده «مجموعه داستان پايكوبي» شخصيت‌هاي داستاني مستور را اندوه‌زده خواند و بيان كرد: گويي اين آدم‌ها از بهشت اوليه رانده شده و مدام در پي مبدأ خود هستند، كه در واقع اين‌ها بن‌مايه‌هاي انديشه‌هاي ديني هستند. اين‌ها مي‌توانند بن‌مايه‌هاي خوبي براي نوشتن باشند و نويسندگان مطرحي هم مثل گراهام گرين از آن سود جسته‌اند؛ اما در عين حال، تكنيك‌ها و شگردهاي داستان‌نويسي پالايش‌شده و مقبول عام در كارشان رعايت شده است.

كشاورز خوش‌خوان بودن داستان‌هاي مستور را از دلايل اقبال مخاطبان به آثار او دانست و افزود: هم‌سويي موضوع داستان‌ها در نوع نگاه به جهان با طيفي از خوانندگان، باعث مي‌شود خوانندگان با شخصيت‌هاي داستان همذات‌پنداري كنند؛ اما سؤال من اين است كه چرا اكثر اين داستان‌هاي خوش‌خوان فاقد ساختار معمول داستان كوتاه هستند؟

اين نويسنده افزود: داستان‌هاي مستور را به پازل تشبيه مي‌كنند؛ اما بايد گفت اين ساختار نوي نيست و نويسندگان دهه 40 ما آن را امتحان كرده‌اند و در واقع ما از آن گذشته‌ايم.

به اعتقاد او، اگر قرار است يك داستان شكل كاملي به خود بگيرد، بايستي شخصيت‌ها با هم برخورد داشته باشند؛ اما مثلاً در داستان «استخوان‌هاي خوك و دست‌هاي جذامي»، ما چند داستان موازي داريم كه شخصيت‌هايش هيچ ارتباطي با هم ندارند و نويسنده آن‌ها را به هم چسبانده است. تنها چيزي كه نقطه قوت اين داستان شده، در واقع، دو صفحه پاياني كتاب است، كه همه شخصيت‌ها با هم مخلوط مي شوند؛ گويي هر شخصيت پاره‌اي از وجود شخصيت ديگر است و اين يكي از نقاط قوتي بود كه بايد از آن به عنوان ويژگي‌هاي خوب مستور ياد كرد؛ ويژگي‌اي كه از يك نويسنده قدرتمند خبر مي‌دهد.

كشاورز درباره موضوع عشق در داستان‌هاي مستور، آن‌ها را تكراري و سانتي‌مانتال خواند و ادامه داد: گفته مي‌شود داستان بايد نگاه تازه، حرف تازه يا موضوع تازه‌اي را به مخاطب عرضه كند و در ميان اين داستان‌هاي مستور، تنها يكي از آن‌ها بود كه به نظر مي‌رسد حرف تازه‌اي براي گفتن داشت. داستان «سوفيا» از «چند روايت معتبر» به خوبي نشان مي‌داد كه مستور نويسنده‌اي است كه قدرت بيان مسأله عشق از زباني تازه را دارد و با داستان‌هاي معيار در زبان فارسي پهلو مي‌زند.

محمد كشاورز با اشاره به اين مطلب كه حضور نويسنده‌اي مثل مصطفي مستور كمك مي‌كند خوانندگان بيش‌تري به وادي ادبيات داستاني وارد شوند، خاطرنشان كرد: اين كار بزرگي است كه كم‌تر نويسنده‌اي از معاصران موفق به انجام آن شده است.

به گزارش ايسنا، همچنين مصطفي مستور درباره باج دادن به خواننده در آثارش توضيح داد: نمي‌دانم باج دادن كلمه خوبي است يا خير؛ ولي من بارها گفته‌ام در يك مورد به خواننده باج يا حق مي‌دهم؛ آن هم جايي است كه خواننده بتواند با قصه ارتباط برقرار كند. و در يك مورد هم اصلاً چنين باجي به خواننده نمي‌دهم و آن هم جايي است كه بايد حرف خودم را بزنم. در مجموع، من دريافت خودم را از زندگي و هستي مي‌گويم؛ اما به طريقي كه داستان قابل خواندن باشد يا به تعبير ديگر، صداي نويسنده قابل شنيدن باشد.

او بر لزوم برقراري ارتباط بين نويسنده و خواننده تأکيد کرد و گفت: به عقيده من، نوشتن داستاني كه مخاطب نتواند بفهمد و ديالوگ دوطرفه بين مخاطب و نويسنده ابتر بماند، اصولاً كار غيراخلاقي است. چون كتاب نوشته و چاپ مي‌شود تا مخاطب آن را بفهمد و درك كند. اگر مخاطب داستاني را يك بار بخواند و نفهمد، دوباره و سه‌باره آن را بخواند و حتا نقدها نيز چيزي از داستان به او نفهمانند، آن داستان فقط به درد نويسنده‌اش مي خورد. در عين حال، همان‌طور كه اشاره كردم، من هرگز باب دل خواننده نمي‌نويسم؛ از چيزهايي مي‌نويسم كه بفهمم و با آن‌ها زندگي كنم و در اين مورد هيچ‌گاه به او دروغ نمي‌گويم.

مستور با اشاره به روايت‌هاي موازي داستان «استخوان خوك و دست‌هاي جذامي» و نبود تأثيرگذاري شخصيت‌ها بر يكديگر، تصريح كرد: طرح اين كتاب شبيه طرح فيلم «ده فرمان» اثر كيشلوفسكي است و تنها تفاوتش در اين است كه در آن فيلم شخصيت‌ها بر هم تأثير مي‌گذارند؛ اما در ماجراهاي كتاب من، اين‌چنين نيست و فكر مي كنم اين واقعيت زندگي است.

اين نويسنده ادامه داد: من در كتاب به صراحتاً گفته‌ام كه برج خاوران 17طبقه است. اگر در هر طبقه هم 5 واحد باشد، آن وقت مي‌شود تعداد بي‌شماري خانواده كه در كنار هم زندگي مي‌كنند. چطور امكان دارد ما همسايه 5 طبقه بالاتر خود را بشناسيم يا با او درباره اتفاقات زندگي‌اش صحبت كنيم؛ در حالي كه من فقط درباره 7 واحد از اين ساختمان حرف زده‌ام؟ من به عنوان يك داناي كل مي‌توانم همه ساكنان برج را ببينم؛ ولي در زندگي واقعي و طبيعي، از همديگر چيزي نمي‌دانيم و از نظر من واقعيت هولناك زندگي هم همين ندانستن‌هاست. اصولاً ما نمي‌دانيم فلاني چه مشكلي دارد تا بتوانيم به او كمك كنيم يا بر زندگي او تأثير بگذاريم. اگر داستان متعارف معني‌اش، تأثيرگذاري آدم‌ها روي يكديگر است، من از قصد نخواسته‌ام چنين چيزي در داستان‌هايم بگويم. از نظر من، كسي نمي‌تواند روي ديگري تأثير بگذارد؛ چون نمي‌داند.

مستور درباره ايده و طرح از پيش انديشيده‌شده در رمان «روي ماه خداوند را ببوس» با اشاره به اين موضوع كه اصولاً هر نويسنده‌اي داستان‌هايش را با يك طرح اوليه شروع مي‌كند، ادامه داد: طرح از پيش انديشيده‌شده به خودي خود نه امتياز است و نه نقطه ضعف. بايد ديد طرح باعث تكلف و تصنع متن شده است يا خير. آيا طرح سعي كرده به شكل غيرطبيعي حرف نويسنده را بيان كند يا برعكس به شكل طبيعي و در خدمت داستان قرار گرفته است. اتفاقاً كيشلوفسكي براي فيلم «ده فرمان» ايده اوليه داشت؛ اما ساختار و فرم فيلم آن‌قدر طبيعي است كه هيچ‌گاه احساس نمي شود تحميلي بر آن صورت گرفته است.

به گزارش ايسنا، در بخش ديگري از اين نشست، فرشيد سادات شريفي - منتقد و دانشجوي دكتري زبان و ادبيات فارسي دانشگاه شيراز - به بررسي سبك‌شناختي آثار مستور پرداخت.

او در ابتدا گفت: با توجه به بررسي ساختار کلي داستان‌هاي مستور، شايد بتوان آثار او را از «عشق روي پياده‌رو» تا «حکايت عشقي بي قاف، بي شين، بي نقطه» و «دويدن در ميدان تاريک مين» به سه دوره تقسيم کرد. دوره‌ نخست شامل مجموعه‌ داستان‌هاي «عشق روي پياده‌رو»، «روي ماه خداوند را ببوس» و حتا شايد «چند روايت معتبر» است.

به اعتقاد وي، در اين دوره، ويژگي‌هاي بارز و اصلي سبک آثار در حال شکل‌گيري است؛ اما پختگي نوشته‌هاي دوره‌ي دوم در آن کم‌تر ملاحظه مي‌شود.

اين منتقد ادامه داد: دوره‌ دوم شامل مجموعه‌ داستان «من داناي کل هستم» و داستان بلند «استخوان خوک و دست‌هاي جذامي» ‌است. اين داستان‌ها شايد بهترين آثار داستاني مستور باشند؛ چرا که از طرفي ايده‌هاي او در آن‌ها به پختگي نسبي رسيده‌اند و از سوي ديگر، هنوز فضاها و ايده‌ها محدود و تکراري نشده‌اند.

به باور سادات شريفي، در دوره‌ سوم اما به نظر مي‌رسد ايده‌هاي پيشين در آن به تکرار افتاده‌اند و به همين جهت، نويسنده در بعضي داستان‌هاي «حکايت عشقي...» به فکر راه چاره‌اي براي گريز از تکرار و گذر از تنگنا افتاده است. اين دوره شامل مجموعه‌ي داستان « حکايت عشقي...» و نمايشنامه‌ي «دويدن در ميدان تاريک مين» است.

او سپس به بررسي آثار مستور در سه سطح زباني، ادبي و انديشگي پرداخت و در ادامه، وجود نوعي نگاه خداباورانه، برجستگي ترديد و نارضايتي از جهان، اميدواري به سرنوشت انسان علي‌رغم نگاه بدبينانه به دنيا، تشخص سه «بن‌مايه»‌ي «عشق» (عشق ناتمام)، «مرگ» و «شک» و نگاه آميخته با تقدس و تحسين نسبت به زن را از بن‌مايه‌هاي اصلي داستان‌هاي مستور برشمرد.

سادات شريفي افزود: نگاه خداباورانه مستور به جهان، حال و هواي داستان‌هاي او را ديگرگون کرده و از اين حيث در ادبيات معاصر و در ميان آثار داستان‌پردازان معاصر، جايگاهي متمايز دارد. اين نگاه خداباورانه در بعضي از مواقع منجر به نگاهي ايمان‌گرايانه مي‌شود؛ نظير نگاه عليرضا در «روي ماه خداوند را ببوس»؛ چون اين نگاه خداباور و ايمان‌گرا دو پيامد عمده را دربردارد؛ اول آن كه به دنبال حضور خدا و ايمان به او شاهد طرح «تجربه‌هاي ديني» در آثار هستيم. بعضي از اين تجارب مستقيماً در داستان رخ مي‌دهد؛ نظير پايان داستان «دوزيستان»‌ که اين تجربه از مصاديق «ديدن دست خداوند در طبيعت» است و بعضي از تجربه‌ها منقول از کتب مقدس و منابع ديني است؛ نظير گفت‌وگوي خداوند با موسي (ع) که در قرآن در سوره‌ي طه مطرح شده است. دومين نتيجه‌ اين دريچه و باور، اعتقاد به نجات دنيا و مردم آن در سايه‌ي پناه بردن به خداوند است. اما نگاه خداباورانه مستور در برخي آثارش به شكل مستقيم است؛ نظير داستان «روي ماه خداوند را ببوس» و در برخي ديگر مثل «من داناي كل هستم» در لفافه بيان شده كه در مورد دوم بسيار جذاب‌تر به نظر مي‌رسد.

اين مدرس ادبيات درباره بدبيني مستور و قهرمان‌هاي او به جهان توضيح داد: گاهي بدبيني در سطحي جزيي نسبت به رسانه‌ها نمود مي‌يابد؛ اما در موارد حادتر، نگاهي ترديدآلود و تاريک را به تمامي ‌جهان شاهديم.

اين منتقد اميدواري به سرنوشت انسان را نتيجه جمع نگاه خداباور و ترديد در آثار مستور دانست و توضيح داد: اين اميدواري از رهگذر حضور خداوند در زندگي افراد به ثمر مي‌رسد. جمله‌اي که «ياقوت» در نمايشنامه‌ي «دويدن در ميدان تاريک مين» به زبان مي‌آورد، نشان‌دهنده‌ جمع خداباوري با اين زندگي رقت‌بار به عنوان راه خلاص است.

سادات شريفي در ادامه پررنگ‌ترين بن‌مايه‌ي داستان‌هاي مستور را عشق دانست و گفت: تقريباً در اکثر داستان‌ها، نشانه‌اي از‌ يک رابطه‌ عاشقانه ديده مي‌شود؛ اما وجه بارز اين بن‌مايه در آثار مستور اين است که عشاق داستان‌هاي او به وصال جسماني نمي‌رسند. از ديد اين قهرمانان، مطابق‌ با ايدها‌ي کهن، «عشق با وصال جسماني فروکش مي‌کند»؛ از اين‌رو قهرمان، پيش از وصال جسماني به رابطه خاتمه مي‌دهد، كه از منظر بيروني مي‌توانيم اين بن‌مايه را «عشق ناتمام» ‌يا «عشق بي‌سرانجام» بناميم.

او مرگ را از ديگر موتيف‌هاي داستاني مستور برشمرد و افزود: شبح مرگ در بسياري از داستان‌ها خودنمايي مي‌کند. از روايت‌هاي مجزايي که «در چند روايت معتبر» به مرگ مي‌پردازد، تا دست و پنجه نرم کردن خانواده‌اي با بيماري سرطان فرزندشان، مرگ در همه جا حضور دارد. به دنبال اين حضور است که نمودهاي متفاوت مرگ را در آثار داستاني مستور مي‌بينيم؛ آدم‌کش‌هايي که بي‌رحمانه و حساب‌شده دست به قتل مي‌زنند، ديوانه‌ي فرزانه‌اي که درباره‌ي مرگ نطق‌هايي آتشين مي‌کند و حتا مسأله‌ سقط جنين، نمودهاي رنگانگ مرگ در داستان‌هاي مستور هستند.

اين منتقد نگاه آميخته با تقدس و تحسين نسبت به زن را از ديگر ويژگي‌هاي آثار مستور دانست و با اشاره به تقديم‌نامه‌ ابتدايي كتاب «حکايت عشقي...» مستور گفت: از نظر اين نويسنده، همچنان كه در بسياري از آثارش مي‌بينيم، زنان سمت روشن، معصوم و معنادار زندگي هستند.

سادات شريفي در پايان خاطرنشان كرد: بايد منتظر باشيم و ببينيم راه حل‌هاي نويسنده براي ايجاد فضاهاي گسترده و ايده‌هاي بديع به کجا مي‌رسد.

اين جلسه با همكاري فرهنگسراي كتاب شيراز و با حمايت شركت پليمر پارس برگزار شد.

انتهاي پيام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha