• سه‌شنبه / ۴ مهر ۱۳۹۱ / ۱۴:۴۹
  • دسته‌بندی: سینما و تئاتر
  • کد خبر: 91070402926
  • خبرنگار : 71133

برخی فیلم‌ها بر اساس واقعیت‌هایی ساخته می‌شود

حرف‌های تکان‌دهنده حاج‌ناصر در حضور حاج‌کاظم «آژانس شیشه‌ای»

حرف‌های تکان‌دهنده حاج‌ناصر در حضور حاج‌کاظم «آژانس شیشه‌ای»

بعد از گذشت نزدیک به 15 سال، «آژانس شیشه‌ای» تکرار می‌شود این بار نه در پرده نقره‌ای، بلکه در دنیای واقعی امروز و حاج کاظم دوباره عباس خود را پیدا کرده و به دنبال اعزام‌اش به خارج از کشور جهت درمان عوارض ناشی از جنگ تحمیلی است.

بعد از گذشت نزدیک به 15 سال، «آژانس شیشه‌ای» تکرار می‌شود این بار نه در پرده نقره‌ای، بلکه در دنیای واقعی امروز و حاج کاظم دوباره عباس خود را پیدا کرده و به دنبال اعزام‌اش به خارج از کشور جهت درمان عوارض ناشی از جنگ تحمیلی است.

به گزارش خبرنگار سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، ناصر افشار جانباز بالای 70 درصد جنگ تحمیلی باید شهریورماه سال گذشته برای ادامه درمانش به آلمان اعزام می‌شد که با وجود دستور رییس جمهور برای حل مشکل اعزام، ‌هنوز این اتفاق نیافتاده است.

پرویز پرستویی، حاج کاظم «آژانس شیشه‌ای» که در آن فیلم به دنبال اعزام «عباس» - با بازی حبیب رضایی - به انگلیس برای معالجه او بود این بار تلاش می‌کند تا شرایط اعزام «حاج ناصر» را به آلمان هموار کند.

او همزمان با هفته دفاع مقدس به اصرار ما، با خبرنگار سینمایی ایسنا همراه می‌شود و به دیدن ناصر افشار می‌رویم.

خانه‌ای در شهرک اکباتان که صاحب آن نیست. در بدو ورود اکسیژنی که مدام باید به او وصل باشد، کیسه‌های قرص، اسپری‌ها و وسایل درمانی که جای زیادی از خانه را اشغال کرد،‌ جلب توجه می‌کند.

افشار درباره خود و حضورش در جنگ به ایسنا گفت: متولد 1344هستم و جنگ که شروع شد چون سن‌ام برای اعزام کم بود، شناسنامه‌ام را در آب گذاشتم و بعد که خشک شد به پایگاه بردم و گفتم در جیبم بوده و مادرم شسته است اما قبول نکردند. به پایگاه دیگری رفتم و باشناسنامه برادرم 4 مهر 1359 به جبهه اعزام شدم.

وی ادامه داد: در طول جنگ چند بار مجروح شدم اما چون با شناسنامه برادرم رفته بودم از ترس اینکه متوجه شوند و نگذارند برگردم، به عقب خط برنمی‌گشتم که در نهایت سال 60 با شناسنامه خودم دوباره به جنگ رفتم.

افشار اظهار کرد: شهید محمد بروجردی در آن زمان مرا با سن کم فرمانده گردان گذاشت و در مقابل اعتراض بقیه می‌گفت من او را در جنگ بزرگ کرده‌ام.

این جانباز با اشاره به مجروحیت‌هایش در جنگ گفت: در منطقه حاج عمران و غرب دچار موج گرفتگی شدم، در عملیاتی دست چپم به طور کامل قطع شد که پیوند زدند و در کربلای 5 هم که خط‌شکن بودم شیمیایی شدم. یک بار هم ضربه‌ مغزی شدم و 29 روز در کما بودم و طی این مدت 74 بار به اتاق عمل رفتم و بیش از 200 ماه در بیمارستان‌های مختلف بستری شده‌ام به طوری که تا سال 84 دایم‌البستری بودم.

دیدار پرویز پرستویی با جانباز ناصر افشار

افشار درباره علت شیمیایی شدن‌اش در عملیات کربلای 5 اظهار کرد: در آن عملیات صدام جهنمی به راه انداخت و دست به هر کاری زد و در بمب‌ها چنان ترکیبی می‌زد که نتوانیم کاری کنیم. بیسیم‌چی گردان که کم سن و سال بود، وقتی ماسکش پاره شد دیدم که قطره اشک از کنار چشم‌اش سرازیر شد و نگران کور شدن بود. آن زمان یاد حضور خودم در جنگ و سن و سال کمی که داشتم افتادم و ماسکم را به او دادم.

وی ادامه داد: در آن عملیات خط‌شکن بودم و قرار بود جای ما را بگیرند اما آتش سنگین بود و نشد جابجا کنیم و مجبور شدم با چفیه‌ای که خیس کرده بودم ادامه رزم دهم. وقتی برگشتم از همه جای بدنم خون می‌آمد. از آن موقع به بعد هم مدام در حال درد کشیدن هستم.

پرویز پرستویی سابقه آشنایی‌اش را با ناصر افشار مربوط به 12 سال پیش دانست و گفت: به اداره ثبت اسناد رفته بودم دیدم آدمی با چنین تشکیلاتی که اینجا می‌بینید با پدرش آمده بود و زل زده بود در چشمان من، نگاه می‌کرد و فکر می کردم می خواهد به من اعتراض کند.

دیدار پرویز پرستویی با جانباز ناصر افشار

وی ادامه داد: آمادگی پیدا کردم حتما قرار است با هم دیالوگ برقرار کنیم، کم کم دیدم طرفم آمد و درباره خودش گفت و با هم آشنا شدیم. از همان موقع در مناسبت‌ها با هم در ارتباط بودیم و هر موقع دردی داشت، پیامکی به من می‌زد و من هم دردم می‌گرفت. چندین بار هم گفتم «سیزده 59» را بازی و احساسش را از ناصر افشار گرفتم. بارها یادم است ایشان در اتاق ایزوله بود و نمی‌توانست حرف بزند و پیامک می‌داد و با هم ارتباط داشتیم.

افشار در بخش دیگری از این دیدار به مشکلات این روزهایش اشاره کرد و گفت: سال 84 برای درمان به آلمان رفتیم. مدتی آنجا بودیم و روند خیلی مثبت بود. پروفسور مهاجر که پیگیر وضعیت من بود عهد کرد درمان من تحت نظر ایشان انجام شود و مورد قبول هم واقع شد ومشکلی نبود.

وی ادامه داد: باید 6 ماه بعد دوباره به آلمان می‌رفتم که به تغییر و تحولات مدیریت بنیاد شهید خورد و گفتند باید همین جا درمان شویم، در حالی که هزینه این کار در آلمان یک‌سوم ایران است و تنها هزینه تخت گرفته می‌شود. یک سال و نیم است از زمانی که باید به آلمان اعزام شوم گذشته و هر چه دیرتر شود وضعیت بدتر می‌شود.

این جانباز خاطرنشان کرد: حتی 11 آذر سال گذشته از دفتر رییس‌جمهور دستور آنی داده شد که گردش کار شود و من اعزام شوم اما متاسفانه تبعیض‌های زیادی صورت می‌گیرد و سیاه و سفید از هم جدا می‌شود. هفته گذشته هم آقای زریبافان به معاونت درمانشان آقای ملک‌زاده دستور مساعد داده بود و خودش تلفنی با پروفسور مهاجر هم صحبت کرده بود اما با وجود اختصاص بودجه باز اتفاقی نیافتاد.

پرستویی در ادامه صحبت‌های افشار گفت: چندی پیش به اتفاق حبیب احمدزاده به منزل ایشان آمدیم و افتخار دادند در خانه‌شان را به روی ما باز کردند. دیدیم نامه‌ای دارند که آقای احمدی‌نژاد زیر آن را امضا کرده‌ و اعزام ایشان را بلامانع دانسته‌ است. نامه را به آقای توکلی، نماینده مجلس دادیم که به کمیسیون رسیده و در نهایت به کمیسیون پزشکی بنیاد شهید رفتیم و نامه به آقای زریبافان رسید.

وی هزینه این اعزام را در نهایت 15 میلیون تومان دانست و خاطرنشان کرد: این همه بریز و بپاش می‌شود که حق است، آن قدر این هشت سال ارزشمند بوده که اگر هزاران تومان هم خرج کنند تا این ارزش‌ها را یادآوری کنند، باز کم است اما در کنار این، از کسانی که قهرمان‌های اصلی این حماسه بودند نیز حالی پرسیده شود. چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. هزینه می‌کنیم ارزش‌ها را یادآوری کنیم برای جنگی که بازیگران اصلی‌اش ناصر افشارها بودند.

دیدار پرویز پرستویی با جانباز ناصر افشار

پرستویی با بیان اینکه در فیلم‌ها مدام شعار می‌دهیم، گفت: چرا باید برای اعزام چنین فردی این‌قدر سنگ‌اندازی شود. خود پرفسور مهاجر گفته برای مداوای ایشان لازم است تیم پزشکی‌اش که در آلمان مستقر هستند حضور داشته باشند و اگر ایشان بروند یک‌سوم هزینه ایران است. آیا این آدم 15 میلیون ارزش ندارد؟ این رقم در مقابل هزینه‌ای که برای گرامی‌داشت هفته دفاع مقدس می‌کنیم، بسیار ناچیز است.

این بازیگر ادامه داد: این روزها تلویزیون مدام برای هفته دفاع مقدس من را دعوت می‌کند اما بروم چه بگویم؟ با تلویزیون قهر نیستم اما چگونه بنشینم بگویم اینها آدم‌های ارزشی بودند ولی می‌بینم در کنارم ناصر افشارها بال بال می‌زنند. زمانی برایم آن صحبت کردن ارزشمند است که ببینم به حضور این آدم‌ها که هنوز نفس می‌کشند افتخار می‌کنیم.

وی افزود: به بنیاد شهید این همه بودجه اختصاص داده شده تا بنشینند تصمیم بگیرند صلاح است یا نیست؟ اگر بنیاد شهیدی تاسیس شده از قبل ناصر افشارهاست. حرف ما نه سیاسی است نه چیز دیگر می‌خواهیم بگوییم. وقتی رییس‌جمهور زیر یک نامه را امضا می‌کند و می‌گوید اعزامش بلامانع است چرا مسئولی که باید این کار را انجام دهد آن امضا را نادیده می‌گیرد؟ اصلا شما فکر کنید ناصر افشار می‌خواهد 15 روز برود آلمان و تفریح کند. آیا این حقش نیست؟

بازیگر فیلم «لیلی با من است» ادامه داد: عمری است از قبل این آدم‌ها در حال زندگی کردن هستیم. این افراد اگر دین‌فروش بودند می‌توانستند با هزار شبکه ماهواره‌یی مزخرف که الان هست صحبت کنند و جار و جنجال راه بیاندازند و از همان طرف نیز کمک‌ها سرازیر شود. چرا باید خانه بفروشد و خرج بدنش کند که برای بقای این مملکت و نفس کشیدن من رفته آن وقت من نباید وجدان درد بگیرم؟ الان هم لنگ 15 میلیون تومان برای مداوا باشد. او نمی‌خواهد در دیسکوهای آنجا برود و کنار ساحل لذت ببرد و رفتن آلمان به چه دردش می‌خورد؟ فقط می‌خواهد برای مداوا برود و این خواسته بسیار کوچکی است.

پرستویی با بیان اینکه این آدم‌ها ارزش و جایگاه ویژه‌ای در ذهن من دارند گفت: الان متاسفانه از دفاع مقدس فقط یک سالگرد مانده است و بعد هم تمام می‌شود می‌رود تا سال بعد. خوب است این ارزش‌ها را به رخ مردم بکشیم تا یادشان نرود چه اتفاقی در این مملکت افتاده و این ارزش‌ها چقدر می‌تواند در زندگی امروزیی ما تاثیرگذار باشند. اما از ناصر افشارها نباید غافل شویم.

ناصر افشار صحبت‌های پرستویی را ادامه داد و اظهار کرد: چندی پیش در تلویزیون می‌دیدم که یک هوادار فوتبالی در ورزشگاه به دلیل شوق زیاد دچار مشکل شده و دقایق زیادی را به او اختصاص داده بودند و می‌خواستند مورد توجه قرار گیرد. هنوز برنامه تمام نشده بود روابط عمومی یک باشگاه تماس گرفت و اعلام آمادگی کرد. اما برای جانبازی که با سرطان دست و پنجه نرم می‌کند و هزار درد دارد کاری نمی‌شود. می‌توانند ما را دریک هواپیمای C130 بریزند و ببرند در دریاچه نمک خالی کنند و ما هم راحت می‌شویم.

دیدار پرویز پرستویی با جانباز ناصر افشار

وی ادامه داد: بعضی وقت‌ها تنها آرزوی مرگ می‌کنم. ماهانه بالای میلیون هزینه می‌کنم اما کسی گوشش بدهکار نیست. در حالی که صحبت از عدالت و مهرورزی می‌شود، از یک شیپورچی تیم فوتبال کمترم که برای رفتنش نه مشکل ویزا دارد و نه هزینه. من یک فرمانده گردان بودم و خجالت می‌کشم الان درباره این چیزها صحبت کنم. کسی بودم که در جنگ تا حدی تاثیرگذار بودم. چه راحت می‌توانیم چون نیاز نداریم چیزهایی را کنار بگذاریم. این رفتاری است که بچه‌هایمان می‌بینند.

افشار خاطرنشان کرد: زمانی که به جبهه جنگ رفتم همه زندگی‌ام را خرج کردم. از سال 83 سه ملک پدر‌م را فروخته‌ام و خرج درمانم کرده‌ام. الان هم چیزی نمی‌خواهم فقط می‌گویم درمانم کنید آیا این چیز بدی است؟ فقط می‌خواهم درد نکشم واقعا دیگر تحمل درد ندارم. الان در هفته دفاع مقدس از حماسه‌ها می‌گویند، خوب اینها ما بودیم و کس دیگری نبوده است.

وی با بیان اینکه وضعیت‌ام به‌گونه‌ای شده که هر روز یک سیستم بدنی‌ام به مشکل می‌خورد، ادامه داد: اثرات شیمیایی به همه جای بدنم رفته است. ما که چیزی نخواستیم، چرا در درمانمان کوتاهی می‌کنید؟ من چقدر جان دارم که در خیابان‌های تهران و در این دود و سروصدا بخواهم دنبال کارها باشم و متاسفانه صدای ما به گوش کسی هم نمی‌رسد. بارها به شبکه‌های تلویزیون زنگ زدم اما پخش نشد. می‌خواستم بگویم کسانی که از عدالت صحبت می‌کنند، نیم ساعت بیایند و وضعیت من را ببینند. البته جریان کربلا به ما ثابت کرده که خدا نمی‌گذارد صدای حق نابود شود.

افشار گفت: من در جنگ بیش از 10 بار مجروح شدم؛ مشکل اعصاب، ریه، گوارش و چشم دارم و سیستم تمام بدنم به هم ریخته است و در حال حاضر مرگ برایم از همه چیز شیرین‌تر است. اطرافیانم نیز با دیدن من اذیت می‌شوند. کار به جایی رسیده که بچه‌هایم از واژه‌ی جنگ گریزان شده‌اند.

وی افزود: از خدا خواسته‌ام همیشه غیرتی که در جنگ داشته‌ام همراهم باشد اما امروز همه نسبت به هم بی‌تفاوت شده‌اند. اگر آن موقع‌ هم چنین تفکری بود، کار به جایی نمی‌رسید، آن هم در جنگی که جنگ جهانی سوم بود و همه دنیا در کنار عراق بودند. این بی‌تفاوتی بزرگ‌ترین معضل جامعه شده است.

دیدار پرویز پرستویی با جانباز ناصر افشار

پرستویی در ادامه در پاسخ به پرسش خبرنگار ایسنا درباره شباهت قصه ناصر افشار به عباس «آژانس شیشه‌ای» گفت: از همان زمان که ناصر افشار را دیدم، عباس برایم تداعی شد. چنین وضعیتی سال‌ها پیش در همدان هم اتفاق افتاد. «آژانس شیشه‌ای» در سینما اکران بود و من به آنجا رفتم و در سالن انتظار کسی را مانند ناصر افشار دیدم که با سختی به سمت من آمد و همدیگر را بغل کردیم و گفت من خود عباس هستم.

وی ادامه داد: او به من گفت کمیسیون پزشکی تشکیل شده که برای معالجه به اروپا بروم، اما من را نفرستادند و الان هم که از خانه بیرون می‌آیم خانواده‌ام امیدی به بازگشتم ندارند. طی این مدتی که آژانس اکران است صبح می‌آیم در سینما و تا آخر شب فیلم را می‌بینم و این داروی مسکن من شده است.

افشار هم ادامه داد: عباس ترکشی در گردنش بود و جای حساسی که امکان داشت جانش را بگیرد. احساس می‌کردم آن هم مانند من دچار مشکل شده است و شخصی به نام حاج کاظم آمده تا اعاده حق کند و به اینجا برساند؛ تنها کسی که طی این مدت پیگیر کارم بود، همان حاج کاظم آن فیلم است و خانواده‌ام می‌گویند آقای پرستویی همان شخصیت است. آنجا از حق عباس دفاع می‌کرد و بیرون از حق من و چندین جانباز دیگر. آیا ایشان خودش کار و زندگی ندارد؟

وی افزود: در شرایطی که امروز همه به دنبال خودشان هستند، او چندین سال است که برای من حاج کاظم است و در پی حل مشکلات من بوده است. دقیقا مانند جمله‌ای که در فیلم می گوید عمل می‌کند: «من وظیفه‌ای دارم بین خودم و خدا که دارم انجام می‌دهم». برخی فیلم‌ها بر اساس واقعیت‌هایی ساخته می‌شود.

پرستویی ادامه داد: شرایط الان به گونه‌ای است که همه قضاوت‌های خاص خودشان را می‌کنند و می‌گویند پرستویی هم برای تبلیغ خودش این کار را می‌کند. ما برای حل مشکل مسیری را طی کردیم که جواب نگرفتیم که امیدوارم انعکاس این مطلب باعث شود اتفاقی بیافتد.

وی با بیان اینکه همه ما از گذشته‌ی این آدم‌ها استفاده می‌کنیم، افزود: اگر چهار موفقیتم در کارهایم داشتم، دفاع مقدس بوده است و ماحصل تلاش و زحمت این عزیزان که سودش را ما بردیم و برایمان دست زدند. اما ما راوی قصه بودیم و اصل آن قصه‌ها وجود دارد و اینها تخیلی نبودند. هفته دفاع مقدس است و زیر سقف خانه جانبازی هستیم که در طول همین زمانی که اینجا بودیم بارها خون بالا آورد و سوالم این است که تکلیف این آدم چه می‌شود؟

دیدار پرویز پرستویی با جانباز ناصر افشار

بازیگر «پاداش سکوت» ادامه داد: حداقل به جانباز احترام نمی‌گذارید به دستور مقامات احترام بگذارید. ناصرافشارهای زیادی داریم. فردی که ماسک خودش را به دیگری داده و از خود گذشته تا دیگری سالم بماند و الان فقط می‌خواهد دردش کم شود. منِ بازیگر، نقش یک جانباز را بازی می‌کنم به من سفر حج هدیه می‌دهید و تاکنون چندین بار این اتفاق افتاده که تاکنون نرفته‌ام و معتقدم آن حق من نیست و اگر جایزه و پولی گرفته‌ام از قبل این آدم‌ها بوده است و اگر اینها نبودند باید چه نقشی را بازی می‌کردم؟

پرستویی اظهار کرد: در پاریس میدان و بنایی بنام «سرباز گمنام» وجود دارد که احترام خاصی به آن می‌گذارند. اما سرباز ما را که حی و حاضر است، نمی‌بینیم.

وی افزود: تا قبل از این می‌گفتند بودجه نداریم، بعد که پیگیری کردیم گفتند ظاهرا یک میلیون و 500 هزار یورو برای اعزام چنین افرادی به خارج از کشور اختصاص پیدا کرده بوده اما متاسفانه صرف این آدم نشده است.

ناصر افشار ادامه داد: پیگیری‌های انجام‌شده جواب داد و مبلغی به این موضوع اختصاص پیدا کرد تا مشکل کسانی را که می‌خواهند اعزام شود حل کند اما متاسفانه کاری که نخواهند بشود آن قدر سنگ می‌اندازند که نشود.

دیدار پرویز پرستویی با جانباز ناصر افشار

وی تاکید کرد: ما رهاشده‌ترین افراد در جامعه هستیم و هر که خواست، این موضوع را ثابت می‌کنم. مگر چند نفر مانند من در میان جانبازان هستند که باید همیشه درگیر درمان باشند؟ حداقل بگذارید در این عمر باقی‌مانده درد کمتری بکشم. در حال حاضر هم تنها دلخوشی‌ام خداوند متعال است و شاهد بوده که در هیچ چیزی کم نگذاشته‌ام. آن موقع مدام به فکر شهادت بودم و الان هم تنها به یاد دوستانم که رفته‌اند زنده هستم.

دیدار پرویز پرستویی با جانباز ناصر افشار

تهیه و تنظیم گزارش: مسعود نجفی خبرنگار ایسنا

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۳۹۱-۰۷-۰۴ ۱۶:۰۹

آقای "افشار"، خدا قوت. برای اعزامتون هیج کاری جز دعاکردن از دستمون برنمی‌آد. ولی زبونم قاصره... هم افتخار می‌کنم به شما و هم شرمندتونم... واسه‌ی ما هم دعا کنید.

avatar
۱۳۹۱-۰۷-۰۴ ۱۶:۵۳

زنده باشيد پرويز خان!... آقاي "افشار"! خدا بزرگه.... به اميد خبر بهبودي كامل.

avatar
۱۳۹۱-۰۷-۰۴ ۱۸:۰۷

لطفا شماره تماس آقاي "افشار" را ايميل كنيد من مي‌خواهم به ايشان كمك كنم.

avatar
۱۳۹۱-۰۷-۰۴ ۲۰:۲۸

سلام، اگه می‌شه بگید ما چطور می‌تونیم به این مرد بزرگ از نظر مالی در حد توان خودمون کمک کنیم؟ با چند آدم خیر آشنا هستم منتظر جوابتون هستم.

avatar
۱۳۹۱-۰۷-۰۴ ۲۱:۴۰

مرسی، این آدمها به تنهایی يك دنیا هستن و نباید تو دنیای پرحاشیه و پوشالی گم بشن...

avatar
۱۳۹۱-۰۷-۰۵ ۰۱:۱۲

مگه بچه شیعه‌ها مردن که داش ناصرهامون غريب بمونن؟ یعنی من اگه شده کاسه گدایی دست می‌گیرم تا تو محتاج امضاء، دستور و کاغذ‌بازيها نشی داداش. سرتو بالا بگیر مرد. چشم امید ما به شماهاست. ما محتاج شماییم. شماره آقای "افشار" رو برام بفرستید. هنوز یه نمه غیرت مونده تو وجودمون.دست مریزاد حاج کاظم. زنده باشی 09155093964

avatar
۱۳۹۱-۰۷-۰۵ ۰۶:۴۲

مثل اینکه خود مردم باز هم باید دست به‌کار بشوند. اگه امکان هست باید همه به این جانباز کمک کنیم. مرسی "پرویز پرستویی" نشون دادید که با بقیه هنرپیشه‌ها فرق دارید.

avatar
۱۳۹۱-۰۷-۰۵ ۰۸:۳۲

خدا خیر بده به پرویز پرستويی.

avatar
۱۳۹۱-۰۷-۰۵ ۱۰:۳۴

سلام، آقای افشار براتون دعا می‌کنیم! ایشالا{انشاءالله} هر چه زودتر اعزام بشین! ما مدیون شما هستیم! آقای پرستویی زنده باشید!

avatar
۱۳۹۱-۰۷-۰۵ ۱۲:۲۲

آدم خیری را می‌شناسم که می‌تواند کمک کند. لطفاً آدرس ایشان را ایمیل کنید.

avatar
۱۳۹۱-۰۷-۰۵ ۱۵:۱۸

درود به "ناصر افشار"، درود به "پرويز پرستويي" و درود به "مسعود نجفي".

avatar
۱۳۹۱-۰۷-۰۵ ۱۸:۲۷

سلام. کاش کاری از دست ما هم بر می اومد. اگر فکر می کنید می آد حتماً بگید. خوشحال میشیم قطره ای از دریای بیکرانِ لطف این عزیزان رو جبران کنیم.

avatar
۱۳۹۱-۰۷-۰۵ ۲۱:۳۳

گزارش خیلی تکان دهنده ای فرستادید.قابل توجه کسانی که تو این ایام هزینه های زیادی می کنند تا یاد امثال حاج ناصر هارو زنده نگاه دارند بعد از اصل جنس غافل شدند.

avatar
۱۳۹۱-۰۷-۰۶ ۲۱:۴۰

مي‌توانند ما را دريك هواپيماي C130 بريزند و ببرند در درياچه نمك خالي كنند و ما هم راحت مي‌شويم....

avatar
۱۳۹۱-۰۷-۰۹ ۰۳:۲۹

تاسف برانگیز است و متن گزارش گويای همه چیز. اما نکته‌ای در این میان هست که مغفول مانده و آن‌هم این است که فیلم آژانس شیشه‌ای مطابقت کامل با واقعیت اصلی و ماجرای واقعی نداشت. چرا که در ماجرای اصلی که در بوشهر اتفاق افتاد، آن افراد گروگانگیر - جانباز و دوستش- را به همراه دو سه نفری دیگر که ظاهرا عازم فرودگاه بودند و توافق کرده بودند اعزام بشوند، در مسیر به گلوله بستند ... میتوانید از شاهدان عینی ماجرا بروید بپرسید و اقای حاتمی کیا متاسفانه به اصل ماجرا وفادار نبود.

avatar
۱۳۹۱-۰۷-۰۹ ۱۳:۱۶

خدایا...

avatar
۱۳۹۱-۰۸-۲۸ ۱۳:۴۲

سلام، دو ماه بعد از گزارش شما، صداوسيما يادش افتاد سراغ اين جانباز برود. اجر شما با امام حسين(ع)

avatar
۱۳۹۱-۰۸-۳۰ ۱۳:۳۸

با خواندن مطلب آن‌قدر ناراحتم که اشکهایم سرازیر می‌شود. آخه تقریبا هم‌سن و سالیم، منتها من خانم هستم. بماند که يک‌روزی اتفاقی به آسایشگاه جانبازان شهید بهشتی در نارمک رفتم تا از جانبازان عیادت کنم و با دیدن این عزیزان هیچ وقت نمی‌توانم فداکاریها و رشادتهای این عزیزان را درک کنم. اینان خود عشقند و خدا؛ و متفاوت از این برخي مذهبی‌های تازه به دوران رسیده. سلامتی، سرافرازی و بهترین‌ها را برایتان آرزو دارم. فقط خدا می‌داند که شما چه کار کردید، بقیه شعار است و شعار و ....

avatar

با سلام خدمت اين جانباز عزيز و آقايان پرستويي و احمدزاده! بنده خود يك جانباز جنگ تحميلي هستم. آقاي احمدزاده من را مي‌شناسد. من پول نقدي ندارم كه تقديم اين عزيز كنم اما يك اتومبيل دارم كه 15000000 ميليون تومان مي‌ارزد. از آقاي احمدزاده خواهش مي‌كنم با من تماس بگيرد تا با فروش اتومبيلم هزينه اعزام اين امانت خداوند به آلمان را فراهم كنيم. تلفن تماس 09177711465. از خداوند به‌جاي برخي مسئولين، طلب عفو و آمرزش مي‌نمايم! محمدباقر عباسي سملي از بوشهر