سیامک گلشیری میگوید اگر مدرس کارگاههای نویسندگی آدم بیدانشی باشد، مسیرش را به اشتباه انتخاب کرده و عمری را به اشتباه رفته باشد، نه تنها چیزی به هنرجویان نخواهد آموخت، بلکه بهنوعی آنها را در نوشتن عقیم میکند.
این نویسنده در گفتوگو با خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، درباره ذاتی یا اکتسابی بودن نویسندگی گفت: پروست حرف جالبی میزند که شاید بشود با توجه به آن به سؤال شما جواب داد. میگوید 10 درصد از کار نویسندگی الهام است و بقیه عرقریزی. من فکر میکنم 10 درصد نویسندگی ذاتی باشد که البته در عالم هنر کم هم نیست و بقیه آن به خیلی چیزها بستگی دارد. اینکه نویسنده چقدر کتاب خوانده، چه تجربههایی دارد و چطور از آنها استفاده میکند. اینکه واقعا چقدر تمرین میکند و این کار را به شکل حرفهیی دنبال میکند یا نه و خیلی عوامل دیگر که آن 90 درصد را تشکیل میدهند.
او در پاسخ به این سؤال که کارگاه میتواند نویسنده پرورش بدهد یا خیر، اظهار کرد: مثل هر چیز دیگری باید برای نویسندگی هم دورههایی گذراند؛ دورههایی که از پایه شروع میکنند، اساس داستان را یاد میدهند. یاد میدهند که نویسنده برای خواندن از کجا باید شروع کند. و بعد از فراگیری پایه و اصول داستان و همینطور عناصری که به کار داستان کوتاه و رمان میآیند، مهمتر از همه اینکه آثارشان را سر کلاس ارائه بدهند. باید یک نفر که با این علم آشناست، داستانها را گوش بدهد و بررسی کند. کسی نمیتواند بنشیند یک جا و داستانهایش را برای هیچکس نخواند و بعد فکر کند شاهکار خلق کرده. حتی نویسندههای بزرگ هم بعد از نوشتن کاری، آن را به دست دوستانشان میدهند؛ به نویسندگانی که به دانش آنها اطمینان دارند تا متوجه ایرادها بشوند. کسی که میخواهد داستان بنویسد، باید در کلاسهای داستاننویسی شرکت کند.
گلشیری درباره تأثیر تعدد و تکثر کارگاههای نویسندگی بر آثار ادبی گفت: به گمان من خیلی هم خوب است. دست کم همه این کارگاهها که حرفشان را میزنید، اگر هم نتوانند نویسنده تربیت کنند، بالأخره عدهای را به خواندن علاقهمند میکنند. اما اینکه تا چه اندازه به پرورش استعدادها کمک میکنند به کسی بستگی دارد که درس میدهد. اینکه تا چه اندازه دانش این کار را دارد، تا چه اندازه میتواند شاگردانش را در جهت درست هدایت کند و تا چه اندازه میتواند شاگردانش را به درست نوشتن ترغیب کند. بدون شک اگر آدم بیدانشی باشد و کسی باشد که به اشتباه این مسیر را انتخاب کرده و عمری را به اشتباه رفته، در درازمدت روی شاگردانش تأثیر منفی خواهد داشت. نه تنها چیزی به هنرجویان نخواهد آموخت، بلکه بهنوعی آنها را در نوشتن عقیم میکند.
او همچنین درباره حداقل ویژگیهایی که یک مدرس کارگاه داستاننویسی باید داشته باشد عنوان کرد: علاوه بر چیزهایی که گفتم، به گمان من تا حد ممکن باید نویسنده باشد. یعنی خودش تجربه این کار را داشته باشد. آن وقت میتواند ظرایف این کار را به دانشجویانش بیاموزد. حتا به آنها یاد بدهد که چطور بنویسند و چطور عادتهای نویسندگیشان را پرورش بدهند. البته چیزی که گفتم حکم نیست. شاید کسانی هم باشند که دست به نوشتن نبردهاند، اما آنقدر به این مقوله وارد باشند که بتوانند درس داستاننویسی هم بدهند.
نویسنده رمان «نفرینشدگان» در ادامه گفت: در کارگاهها هنرجوها همزمان با یادگیری داستانها، شروع میکنند به نوشتن و بهتدریج این داستانها را میخوانند. همه کمکم شروع میکنند به صحبت کردن درباره داستانها و با این کار یاد میگیرند چه کاری باید انجام بدهند و چه کاری نباید. همه اینها خیلی خوب است، برای اینکه به هنرجوها انگیزه میدهد. اما اینها کافی نیست. دانشجویانی که این کار را جدی گرفته باشند، باید شروع کنند به خواندن. گاهی ارزش خواندن یک دوره کتاب در یک مسیر خاص با ارزش آمدن سر کلاسها برابری میکند، یعنی درواقع هنرجو یک دوره کلاس داستاننویسی گذرانده. منتها اگر همه اینها زیر نظر یک استاد مجرب و بادانش باشد، خیلی سریع هنرجو را در مسیر درست قرار میدهد.
او درباره افرادی که پس از شرکت در یک کارگاه بلافاصله یک رمان یا مجموعه داستان منتشر میکنند، اظهار کرد: خوب، احتمالا آن نویسنده تصور کرده کارش آماده است. شاید هم واقعا آماده بوده. در هر حال تجربه به من میگوید که در این کار باید صبر داشت، خیلی زیاد. فوت و فنش را باید کامل یاد گرفت. هنرجو باید قبل از هر چیزی یاد بگیرد که قصه تعریف کند و این یکی از وظایف استاد است. اینکه به او یاد بدهد چطور اجزای داستان را کنار هم قرار بدهد تا یک قصه از آن دربیاید. اگر این کار را نکند، کسی کتابش را نمیخواند.
انتهای پیام


نظرات