به گزارش ایسنا، منطقه زنجان، حسین منزوی یکی از شاعران مؤثر و مبتکر عرصه غزل معاصر است. او که عمری به قول خودش «برای ستایش عشق گلو پاره کرده» در مهرماه 1325 در شهرستان زنجان، در یک خانواده هنرمند و شاعر چشم به هستی گشود. پس از تحصیلات ابتدایی و اخذ دیپلم ادبی از دبیرستان صدرجهان، به دانشکده ادبیات و علومانسانی دانشگاه تهران رفت و در رشته زبان و ادبیات فارسی به تحصیلات آکادمیک و سرودن شعر پرداخت. تاکنون نیز چندین مجموعه شعر از وی منتشر شده که در میان کتابهای شعر معاصر، ارزشمند و قابل توجه است.
این سلطان غزل که به اذعان بسیاری در شهر و زادگاه خودش، منزوی شده بود، شاعر شدنش را وامدار پدر و معلم کلاس پنجم و ششم دبستانش میدانست. منزوی در جایی گفته است «پدرم معلم بود و نه فقط بلد بود اسم خودش را بنویسد، بلد بود شعر هم بنویسد و بلد بود اسم عشق هم بنویسد». آن هم در زمانهای که بیسوادی غوغا میکرد و حتی تشکیل سازمان تعلیمات اکابر هم نتوانسته بود همگان را به سوادآموزی ترغیب کند.
مرا معلم چشم تو شاعری آموخت ...
آقای مطلبی، معلمی که نخستین جرقههای ادبیاتدوستی را در حسین زنده کرد. در حدی که این شاعر پرآوازه زنجانی، خاطرات خود را مو به مو اینطور به رشته سخن درآورده است: «کلاس پنجم من شاگرد اول شده بودم. روزی یک آقایی با هیاتی دهاتی در را زد و وارد شد. دیدم هشت تا مرغ و خروس آورده و یک بسته. گفت اینارو آقای منزوی، باباتون داده. پدرم که آمد، گفت اینا رو آقای مطلبی آورد برای تو. گفت اینارو بدین حسین بخوره، بهتر درس بخونه، این کتابا رو هم بدین بخونه. هفت جلد رمان تاریخی «به سوی روم» بود نوشته محمدابراهیم زمانیآشتیانی».
«دبستان پَرورَد سرباز جنگی / دبستان پَرورَد توپ و تفنگی»
این اولین بیتی است که توسط حسین منزوی سروده شد! ولی بعد از سرودن این بیت کودکانه، شعر تا پانزده سالگی و هجرت معشوق در منزوی پنهان میماند. حال اینکه تا سالهای جوانی، ورود به دانشگاه، تغییر رشته تحصیلی از ادبیات به جامعهشناسی و نیمهکاره رها کردن هر دو رشته، حضور ثابت در جلسههای انجمن ادبی زنجان، دیدار با مهرداد اوستا و چاپ اشعار در صفحه شعر مجله «روشنفکر» زیر نظر فریدون مشیری چهها و چهها بر سر شاعر در انزوا میگذرد، بسیار مفصل است و در کلام نمیگنجد؛ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ...
«راستش من باور نمیکردم که شعرها مال خودت باشد»
این جمله را فریدون مشیری، اوایل آشنایی با حسین منزوی گفته بود. وقتی حسین بارها برای چاپ شعر به دیدار با فریدون مشیری رفته بود اما مشیری با خود اینطور اندیشیده بود که «حالا این بچه این همه شعر آورده، دو سه بار هم آمده اینجا، رویم نمیشد چیزی چاپ نکنم، گفتم یک دوبیتی چاپ میکنم، ضمنا هم خدای ناکرده اگر مال دیگری باشد، با یک دوبیتی سر و صدایش زیاد بلند نمیشود».
اما مشیری نمیدانست که منزوی، دیر یا زود بین اهالی ادبیات و شعر شناخته میشود و اولین دفتر شعرش را با عنوان «حنجره زخمی تغزل» با حمایت محمدعلی بهمنی منتشر میکند. «حنجره زخمی تغزل» شعرهای حسین بین 20 تا 25 سالگی است و 22 غزل، 18 شعر نیمایی، یک مثنوی و دو قطعه را شامل میشود.
چند صباحی میگذرد و سواد و شناخت کمنظیر منزوی از ادبیات و شعر، او را طی دهه 50، تبدیل به یکی از منتقدین مطرح مطبوعات میکند. پیش از انقلاب نیز مدتی مسئول صفحه شعر مجله ادبی «رودکی» میشود و نقدهایی با عنوان «دیدار در متن یک شعر» مینویسد. همچنین منزوی اوایل انقلاب و کمتر از یک سال، در مجله «سروش» نقدنویسی میکرده است.
شمعی که رو به خاموشی میرود
در هر حال، همسو با متحول شدن همه ترجمانها، منزوی کار خود را در مطبوعات و رادیو از دست داد. این بیکاری زندگی زناشوییاش را به نقطه پایان رساند و نتوانست در مشاغل دیگری درگیر شود. چرخ گردون طوری میچرخد که منزوی به زادگاهش، زنجان برگردد و با نشریههای مختلف به طور موقت همکاری کند اما اینطور به نظر میرسد که منزوی تا واپسین روزهای عمر خود، بیمهریهای زیادی از جامعه ادبی متحمل شده و در نهایت به انزوا روی آورده است.
وی سرانجام در روز شانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۸۳، بر اثر نارسایی قلبی و ریوی و پس از یک عمل جراحی طولانی در بیمارستان رجایی تهران درگذشت. علت مرگ او آمبولی ریوی عنوان شده است. حسین منزوی در کنار آرامگاه پدرش در زنجان (قبرستان پایین) به خاک سپرده شد. شاید، زمان آن فرا رسیده بود که به دیدار پدرش محمد که اشعار ترکی میسرود بشتابد و ردای انزوایش را از تن در آورد.
دستی که به دست من بپیوندد نیست
صبحی که به روی ظلمتم خندد نیست
زنجیر، فراوان فراوان، اما
چیزی که مرا به زندگی بندد، نیست
آثار حسین منزوی:
حنجره زخمی تغزل
صفرخان
ترجمه منظومه حیدربابا
با عشق در حوالی فاجعه
این ترک پارسیگوی
از شوکران و شکر
با سیاوش از آتش
از کهربا و کافور
با عشق تاب میآورم
به همین سادگی
از ترمه و تغزل
از خاموشیها و فراموشیها
انتهای پیام
نظرات