دکتر صدرالدین طاهری در برنامه «نشانهشناسی کهن الگوها در ایران باستان» که به همت قطب علمی فردوسی و شاهنامه دانشگاه فردوسی مشهد به صورت لایو اینستاگرامی برگزار شد، در رابطه با نشانهشناسی اظهار کرد: نشانهشناسی علم نسبتا جوانی است که در ابتدای سده 20 آغاز شده و پیشگامان این دانش پرس و سوسور بودهاند. زمانی که این دانش مطرح شده تصور میشده که شاخهای از روانشناسی است اما امروز ما این دانش را با پهنای بسیار گستردهتری در خوانش نشانههای فرهنگی، در هنرهای گوناگون، سیاست، جامعهشناسی و هرجایی که بتوانیم یک نظام نشانهشناختی را کشف کنیم به کار میبریم.
وی افزود: اگر بخواهم تعریف سادهای از این علم داشته باشم، باید بگویم علمی است که نشانهها را کشف میکند، آنها را دستهبندی میکند، نظامهای نشانهشناختی را سامان دهی میکند و سپس در صدد تفسیر و خوانش نشانهها برمیآید.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: مساله کهنالگوها امری است که برآمده از روانشناسی یونگی است، فروید به نوعی ناخوآگاه را کشف کرد که بخشی از خاطرات، نیازها، مشکلات و رنج هایی که در کودکی داشتهایم در آن قرار میگیرند و در سنین بزرگسالی این بخش ناخودآگاه بر رفتار ما اثر میگذارد. فروید به ناخودآگاه شخصی باور داشت و در این باره صحبت میکرد، اما کارل گوستاو یونگ صحبت از ناخودآگاه جمعی کرد و در آن صحبت از جایی کرد که خاطرات، رنج ها و خاطرات ملتها، اقوام و فرهنگها ذخیره و انباشته میشود.
طاهری ادامه داد: یونگ معتقد بود که وقتی فرزند انسان به دنیا میآید، برخلاف تصور بسیاری از روانشناسان پیش از او، مانند یک برگه سفید کاغذ تهی از آگاهی نیست؛ بلکه با خود اندوختههایی را میآورد که از نظر یونگ آنها ریشه در ناخودآگاه جمعی داشتهاند، برای مثال وقتی یک فرزند یهودی به دنیا میآید، اگرچه ممکن است تا 5 نسل پیش سرزمینش در آرامش بوده و جنگ و آوارگی را تجربه نکرده باشد، اما آوارگی نیاکانی که از حدود 3 هزار سال پیش از جنگهایی که با بابلیها و رومی ها داشتهاند در ذهن و روح آن بچه وجود دارد و باعث میشود که او ترس از آوارگی را در آینده در ذهنش داشته باشد.
وی با اشاره به اهمیت مکانها بر ماندگاری و ارتباط انسانها با یکدیگر عنوان کرد: برخی مکانها برای یک قوم ویژگیهای منفی ایجاد میکند، اما ممکن است یک قوم را نیز بر ماندگاری و توان ارتباط با همسایگان توانمند کند.
این استاد دانشگاه هنر اصفهان خاطرنشان کرد: در هنر، ادبیات، فرهنگ، عرفان و اخلاق کهن الگوها شکل کنشهای رفتاری را برای یک گروه انسانی پیدا میکنند و شکل فرمها و الگوهای تصویری را پیدا میکنند، بنابراین اگر بتوانیم کهن الگوهای یک قوم را کشف و تحلیل کنیم ممکن است آگاهیهای بسیاری را از گذشته آن قوم به دست آوریم.
طاهری در رابطه با دستهبندیهایی که برای کهنالگوها در ایران باستان وجود دارد، اظهار کرد: اگر بخواهم یک دستهبندی از نشانههای کهن الگوها ارائه دهم، باید بگویم که یک سری نشانههای گیاهی وجود دارند که بسیار تکرار شدهاند و در کتابی که با این موضوع نوشتهام آنها را ذیل دو بخش گیاه زندگی و گل نیلوفر دسته بندی کردهام، نمادهای جانوری نیز وجود دارد که مهمترین آنها در تاریخ ما بز کوهی، شیر، گاو، شاهین، مار و ماهی بودهاند که امر قدسی را میرساند.
وی ابرازعقیده کرد: بنده به امر قدسی فراتر از آنچه که در زبان فارسی رواج دارد نگاه میکنم، چون ما آن را بسیار در ارتباط با مذهب میبینیم، اما هر نیازی به متافیزیک را میتوان در این دستهبندی قرار داد؛ از دوران باستان که ارواح جهان یاریرسان بودهاند تا دورانی که ادیان جدید، پیوسته دارای کتاب و قانون و فقه آمدهاند جریان داشته است، بنابراین آن نشانهها ما را به نوعی به فراسوی این جهان و به فراتر از امر فیزیکی و زمینی متصل میکنند.
این استاد دانشگاه درخصوص نشانههای ترکیبی در کهن الگوها تشریح کرد: نشانههای ترکیبی نیز وجود دارند که در اصل ترکیبی از انسان با جانوران مختلف، یا ترکیبی از چند جانور هستند، حدود 60 مورد هستند و میتوان از بین آنها به موجوداتی مانند گوپت و شیردال اشاره کرد. گوپت دارای سر انسان و بدن شیر یا گاو است، همراه بالهای شاهین و برای ما نماد چهار نیروی برتر در جهان است که ترکیب آنها تبدیل میشود به نگهبان نیرومندی برای قصرها، دژها و قلعهها و از آن در دورههای مختلف استفاده کردهایم. در این بین شیردال نیز ترکیبی از سر شیر و بدن عقاب یا برعکس است که آن هم ویژگیهای خاص خود را دارا است.
طاهری در رابطه با شیردالها افزود: شیردالها از حدود 13 قرن پیش از میلاد، در دوره ایلام میانه و در مفرغهای لرستان، در هنر ما ظهور پیدا میکنند و مسیر خود را تا هنر هخامنشی ادامه میدهند تا زمانی که با استمرارشان به عنوان نشانههای رسمی هنر ما ثبت میشوند.
وی تصریح کرد: ما مرغان اساطیری زیادی را داریم که شاهین در بین آنها بسیار شناخته شده است، سیمرغ را هم خیلی خوب میشناسیم. در ادبیات پیش از اسلام سیمرغ خیلی خاص نبوده و مرغان مختلف دیگری برجسته بودند، اما شاهین همیشه نماد پادشاهی بوده و در کهنترین و قدیمیترین پرچم دنیا نیز از شهداد باستان وجود داشته و برای اولین بار در آنجا ظهور پیدا کرده است.
این استاد دانشگاه در رابطه با نشانههای مربوط به گیاهان گفت: در مورد گیاه زندگی، در هنر ایران باستان 8 گیاه مهم وجود دارد که نشان از زنده بودن، سبز بودن و ادامه حیات است و میتوان به درخت گوکرن یا هوم سپید که توسط اهورا مزدا در دریای فراخکرت کاشته شده اشاره کرد که دو کر ماهی دور ریشه آن میچرخند و از آن در برابر اهریمن محافظت میکنند، درخت دیگر بستوهمگ است که تمام بذرهای جهان را در خود دارد و آنها را در آب پراکنده میکند و به سراسر جهان میفرستند تا در همه جا سبز شوند، گیاه مشی و مشیانه نیز گیاه دیگری است که همانطور که در اوستا آمده، مادر و پدر ایرانیان هستند.
طاهری خاطرنشان کرد: بَرسَم نیز گیاه دیگری است که ما آن را به شکل شاخهای سبز بر سر سفرههای جشن ها قرار میدهیم، هوم هم گیاه دیگری است که به شکل نوشیدنی استفاده میشده است. به جز اینها گیاه مهمی وجود دارد که پس از دوره اسلامی جای بقیه را میگیرد و آن سرو است، سرو را به دلیل اینکه خزان و مرگ ندارد ایرانیان انتخاب کردند و فردوسی نیز با سرو بسیار زیبا برخورد کرده و در شاهنامه آمده که زرتشت آن را در کاشمر کاشته و در جایی فردوسی خود زرتشت را به سرو تشبیه میکند.
وی در رابطه با نقش کهن الگوها در ذهن و روح انسانها بیان کرد: فکر میکنم اگر به تمام بچههای ایرانی در ردههای سنی مهدکودک، پیش دبستانی و دبستان یک برگه بدهیم و به آنها بگوییم که نقاشی بکشند، احتمال زیادی دارد که در آن درخت بکشند که آن درخت به شکل سرو است، فکر نمیکنم که در کودکی به ما گفته باشند که در نقاشی حتما درخت بکشیم اما این موضوع به ما نشان میدهد که در بین کهن الگوها، گیاه زندگی با ذهن و روح ما آمیخته است.
انتهای پیام
نظرات