رييس موسسهي بينالمللي گفتوگوي فرهنگها و تمدنها، استبدادزدگي را يكي از دردهاي جامعهي ايراني برشمرد و تصريح كرد كه به دنبال پيروزي انقلاب اسلامي، مردمسالاريخواهي و آزاديخواهي در اين جامعه به صورت گفتمان غالب درآمده است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، حجتالاسلام والمسلمين سيد محمد خاتمي كه به مناسبت ايام عاشورا و تاسوعاي حسيني در خانه هنرمندان ايران سخنراني ميكرد، با سلام بر حسين و جانهاي پاكي كه سر بر آستان او رساندند سخنانش را آغاز كرد و از عاشورا نه به عنواان يك حادثه، بلكه به عنوان يك رستاخيز كه در آن دو سوي بينهايت انسان نشان داده ميشود ياد كرد.
وي افزود: « گويي خدا عاشورا را آفريد كه بگويد چگونه انسان ميتواند به اوج والايي برسد يا در ژرفاي پستي و پلشتي فرو رود.»
وي در ادامه خاطرنشان كرد:« همان گونه كه خداوند در كتاب مبينش فرموده انسان در ميانه آفريده شده و در اين سوي آفرينش هم ميتواند خود را به مقام و جايگاهي نزديك فرشتگان برساند و يا در جايگاه ذلت و خواري فرو رود.»
رييس موسسهي بينالمللي گفتوگوي فرهنگها و تمدنها تاكيد كرد:« عاشورا تابلويي است كه خدا آفريده تا اين دو سوي بينهايت عزت و ذلت انسان را نشان دهد.»
وي در ادامه با اشاره به هدف رسالت پيامبران كه همان هدايت انسان به سمت مكارم اخلاق و حد كمال است، اظهارداشت:« پيامبر اسلام معجزهي بزرگش اين بود كه توانست از مردمي پست و فرومايه، نمونههايي از فضيلت انساني را بسازد؛ مردمي كه گاهي به خاطر يك مشت خرما يا يك شتر روزها و ماهها و سالها با هم ميجنگيدند و در اين جنگها دهها و شايد هم هزاران تن كشته ميشدند.»
خاتمي در ادامه با اشاره به رواياتي از ايثار و از خودگذشتگي مسلمانان بعد از تحت تعاليم پيامبر قرار گرفتن آنها در دورانهاي اوليهي اسلام، از آن به عنوان نمونهاي از موفقيت پيامبر در تبديل خوي اعراب جاهلي به مراتب اوج عظمت اخلاقي و فداكاري نام برد.
وي در ادامه با طرح اين سوال كه آيا اين معجزه نيست كه همان مردم جاهل و نادان به جايي رسيدند كه اينچنين از خود فضيلتهايي به جا بگذارند؟ افزود:« انسان در متن تاريخ رشد ميكند.جامعه و تاريخ، ارادهي انسان را نميگيرد، اما به شخصيت انسان شكل ميدهد.»
وي در ادامه با تاكيد بر اينكه هنجارها و ارزشهايي كه انسان به آن پايبند است تا حد زيادي تحت تاثير شرايط تاريخي و اجتماعي قرار دارد، گفت:« اگر ميزانها نيكو باشد شخصيت انسان نيكو و اگر بد باشد شخصيت انسان زشت رشد پيدا ميكند. آنچه كه در جامعه وجود دارد به عنوان طبيعت ثانوي انسان در ميآيد كه تغيير آن دشوار و نيازمند زمان است.»
خاتمي در ادامه با يادآوري مجدد معجزهي پيامبر(ص) در هدايت جامعه جاهلي به عنوان الگوي فضيلتها، از خشكانده نشدن ريشهي رذيلتهاي اين جامعه به عنوان عاملي نام برد كه چند سال بعد از فوت پيامبر، حادثه تلخ و غمانگيز عاشورا را رقم زد.
وي ادامه داد:« پيامبر (ص) ميخواست داد به جاي بيداد، خداپرستي به جاي بتپرستي، والايي به جاي زبوني در مقابل زورمندان و اخلاق به جاي بياخلاقي و فضيلت به جاي رذيلت بنشيند و در آغاز كار نيز توانست تا حدود زيادي اين امور را در جامعه محقق كند، اما عاقبت به خاطر تغيير شرايط، طبيعت زشت باز هم جاهلي ظهور يافت.»
خاتمي درادامه با اشاره به ويژگيهاي جامعه ما، برخورداري از تاريخي استبدادي را يكي از دردهاي اين جامعه برشمرد و گفت:« درجامعه استبدادي ممكن است درصورت تحولات اجتماعي، آزاديخواهي، ترقيخواهي و پيشرفتخواهي به وجود بيايد، اما اگربه موانع بيروني و دروني و استبدادزدگي توجه نداشته باشيم تحقق اين اموربا مشكل مواجه ميشود.»
وي با بيان اينكه درچنين جامعهاي طبع حاكمان، روشنفكران و تودهي مردم طبعي استبدادزده است، اظهار داشت:« نتيجهي اين طبع استبدادزده را ميتوان در همه عرصههاي جامعه مشاهده كرد. زمان ميخواهد آن طبيعت، خود را متناسب با اين خواستهاي بزرگ است وفق دهد.»
خاتمي در عين حال خاطرنشان كرد:« البته در جامعه ما به دنبال پيروزي انقلاب اسلامي، مردمسالاري و آزاديخواهي به صورت گفتمان غالب درآمده است اما براي نهادينه شدن اين گفتمان در جامعه بايد ريشههاي طبع استبدادزده خشكانده شود كه اين امر نيازمند كار فرهنگي است.»
وي در ادامه با نقبي مجدد به ويژگيهاي جامعهي اسلامي در دوران حيات پيامبر كه پيامبر به لحاظ جايگاه والا و شخصيت و منش ملكوتي خود توانست فضيلتها را در اين جامعه ظاهر كند، اظهار داشت:« اما اين وضع دوام نياورد و بعد از پيامبر، رقابتها و تنگنظريهايي كه تا آن زمان اجازهي ظهور نداشتند ظاهر شدند و نمونهي آن را ميتوان در مجلس يزيد هنگامي كه سر اباعبدالله را جلوي وي آوردند و او با چوب دستي خود با لبان اباعبدالله بازي ميكرد و ميگفت كاش پدران من كه در بدر كشته شدند زنده بودند و ميديدند چگونه انتقام گرفتيم، را مشاهده كرد.»
خاتمي در ادامه از حادثهي عاشورا به عنوان حادثهاي كه در آن با مرداني مواجه شديم كه هيبت مرگ را شكستند و اين هيولا را به بازي گرفتند نام برد و حادثهي عاشورا را حادثهاي كه شكوه عشق، بلندي همت و ايمان و آرامش در آن متجلي است نام برد.
وي در ادامه با اشاره به فضايي كه در شب عاشورا در اردوگاه امام حسين (ع) وجود داشت، گفت:« آنها دلهره داشتند اما دلهرهي آنها دلهرهي كساني بود كه ممكن است از فيض شهادت محروم شوند. نفرت داشتند اما نفرت آنها از كساني بود كه صورت انسان را دزديده بودند و شرافت او را به پاي بيشرافتي ميريختند.»
خاتمي در ادامه از اين شب و فضاي آن به عنوان شبي عجيب نام برد و با مروري بر نگرانيها، دلهرهها و دلواپسيهاي تك تك زنان، مردان و كودكان حاضر در اردوگاه امام حسين (ع) اظهار داشت:« اما داستان زينب در اين ميان داستان ديگري بود. زني كه بلنداي آسمان به دامنهي بلند جان او نميرسد. زني كه همهي درياهاي عالم در مقابل اقيانوس موجخيز او قطرهاي بيش نيست. زني كه او را خردمند بنيهاشم گفتند. لذا براي چنين زن خردمند و آبديدهاي تصوير فردا دشوار نبود و كاملا ميدانست چه ميشود.»
وي افزود:« او فردايي را ميديد كه همهي مردان قطعه قطعه شدند و زنان و كودكان در سوگ پدران و فرزندان خود مينشينند. همچنين او ميدانست كه كاروان حسين هيچ سرنوشتي جز اسارت ندارد؛ اما او از پاي در نيامد و مانند كوه ايستاد.»
خاتمي همچنين خاطرنشان كرد: « زينب ناراحت بود اما نه از باب كشته شدن برادر و فرزندان، بلكه او ناراحت بود كه چگونه جامعهاي كه نياي او آمده بود تا از آن الگوي كمال و عظمت برسد، به چنين درهاي از سقوط افتاده كه حتي تنها پيشوايي كه ميتواند هدايتگر آنها به سوي كمال باشد را از پاي در ميآورند.»
وي در ادامه با بيان اينكه مسلما در شب عاشورا خواب به چشم زينب نيامد، به آنچه در صبح تا ظهر عاشورا اتفاق افتاد و چگونگي پيكار حضرت اباعبدالله با دشمن كه ايشان بعد از هر دوره پيكار، سري به اردوگاه ميزدند تا زنان و فرزندان مطمئن شوند كه حضرت همچنان سرپا ايستاده است اشاره كرد و افزود:« اما بعد از مدتي صداي ابا عبدالله به گوش نرسيد و تنها صداي همهمهي دشمن به اردوگاه حضرت منتقل شد. در اين هنگامه و در پي بازگشت اسب بدون سرنشين امام حسين (ع)، حضرت زينب تنها توانست خود را بر روي بلندي برساند و از آنجا پيكر به خاك افتادهي برادر را كه از هر طرف زير تيغ و سنگ دشمن قرار داشت را مشاهده كرد. چنين صحنهاي هر انساني را از پاي در ميآورد اما زينب كبري اين معجزهي آفرينش، خشم خود را فرو برد تا به تاريخ و تمام آزادگان جهان منتقل شود.»
خاتمي در پايان با قرائت بخشهايي از نطق باشكوه حضرت زينب (س) بعد از به شهادت رسيدن برادر در مجلس يزيد، به اظهارات خود پايان داد.
انتهاي پيام
نظرات