روز سردی بود و باد پاییزی با وزشی آهسته در خیابانها میپیچید، برگها با خشخشی آرام بر زمین میلغزیدند و شهر در تکاپوی همیشگی خود، گویی در مرثیهای پاییزی فرورفته بود. باوجود تورم و فشارهای اقتصادی، مردم با ارادهای مصمم، در تدارک شب یلدا و استقبال از زمستان بودند.
بهقصد خرید از خانه خارج شدم و قدمزنان به مغازه مرغ و ماهیفروشی محله رسیدم؛ جایی که فضای آن با همهمه مشتریان و بوی تازگی و زندگی، حالوهوای خاصی داشت. در همین لحظه، یکی از خانمهای همسایه، با وقاری دلنشین وارد شد. فروشنده که او را از قبل میشناخت، پس از سلام و احوالپرسی، سفارش او که یک بوقلمون ۶ تا ۷ کیلویی بود را تحویل داد و گفت: قرار بود شکمپر شود برای همین تکه تکهاش نکردیم.
خانم همسایه باحرارت و شوقی درخشان توضیح داد که امسال مهمانی خانواده بزرگتر و پرشکوهتر از همیشه است؛ او باید عروس و داماد جدید خانواده را نیز پاگشا کند و این انگیزهای است برای تجلیل و برپایی شبی بهیادماندنی. پس از آن باید به مغازه میوهفروشی محل سر بزنم. سیب و پرتقال را در طول سال میخوریم، اما برای یلدا تصمیم داردم سراغ میوههای استوایی و نوبرانه بروم تا در دل سرمای پاییز، سفرهای گرم، رنگارنگ و چشمگیر بچینم. آخر این شب، شبی خاص است باید با هر شب فرق داشته باشد.
پس از خرید بوقلمون، به میوهفروشی لوکس کناری رفتیم؛ جایی که میوههای استوایی و نوبرانه در ویترینهای رنگارنگ و درخشان چیده شده بودند؛ انار قرمز، انار طلایی، انار سیاه، پوملوی بزرگ صورتی، دراگونفروت قرمز و زرد، نارنگی شوی، کیویهای هانی، پاپایا، آواکادو، دست بودا، تاماریلو، کیوانو، فیسالیس، چریمویا، فیجوا، انبه، موز اکوادور، آکایبری، آناناس طلایی، لیچی، رامبوتان، ماکادمیا، خرمالوی ژاپنی، گواوا، نارگیل و انواع میوههای استوایی خشک و تازه دیگر.
خانم همسایه بادقت هرکدام را انتخاب میکرد و به سبد خرید اضافه مینمود، گویی در حال چیدن یک تابلو نقاشی از رنگ و طعم است. همان جا تلفنش زنگ خورد و سفارش سه سینی فینگرفود با پنج مدل خاص و متنوع داد؛ هر سینی باید مانند یک تابلو مینیاتوری از رنگ، طعم و ظرافت طراحی شده باشد.
کنار میوهها، نوبت به آجیلهای لوکس رسید؛ بادام آمریکایی طلایی، پسته زعفرانی ممتاز، فندق فرانسوی، بادامهندی طلایی، گردوی درشت کانادایی و برگه هلو خشک اعلا؛ همه در بستهبندیهای شیک و کوچک. شیشههای نوشیدنیهای وارداتی، شکلاتهای بلژیکی و دسرهای فرانسوی نیز روی پیشخوانها، جلوهای از تجمل و شکوه را تکمیل میکردند. خانم همسایه سبد خریدش را پر کرد و به شاگرد مغازه گفت همه را داخل ماشین جای دهد و پس از خداحافظی از ما جداشد.
مغازه میوهفروشی همچنان شلوغ بود. مشتریان مغازه اغلب از طبقهای خاص به نظر میرسیدند؛ خریدهای بزرگ، میوههای عجیبوغریب و سبدهای پر، گویی هرکدام در تلاش بودند ذوق، سلیقه و توان مالی خود را به نمایش بگذارند. یلدا برای آنها تنها یک شب نبود، بلکه فرصتی برای دیدهشدن بود.
تماشای این صحنه برای من هم جذاب بود و هم کمی غریب. شبی که زمانی با هندوانهای ساده و آجیل و تخمهای معمولی برگزار میشد، حالا به مهمانیهای پرزرقوبرق با بوقلمون شکمپر، میوههای استوایی، آجیلهای گرانقیمت، فینگرفودهای خاص و نوشیدنیهای وارداتی تبدیل شده است؛ نشانهای از تغییرات فرهنگی، مصرفگرایی و تجمل دوستی.
با این همه، یلدای ساده و صمیمی هنوز هم زنده است. هنوز خانوادههایی هستند که با هرچه در خانه دارند یکی سیب، یکی هندوانه و دیگری کمی آجیل دور هم جمع میشوند و گرمای حضور همدیگر را جشن میگیرند. شاید شکل یلدا تغییر کرده باشد، اما اصل آن یعنی با هم بودن، گفتوگو و ساختن خاطره، همچنان در قلبها باقیمانده است.

برای بررسی این تحولات، با محمد احمدی، استاد تاریخ دانشگاه آزاد اسلامی نجفآباد گفتوگو کردیم که متن آن را در ادامه میخوانید:
بسیاری از مردم امروز معتقدند که سنتها و فرهنگهایمان دیگر ساده و صمیمی نیستند و شکل لاکچری به خود گرفتهاند. به نظر شما چرا این اتفاق افتاده است؟
واقعیت این است که فرهنگ همیشه زنده و پویا است، اما تحولات اقتصادی، رسانهای و اجتماعی باعث شده بسیاری از نمادهای فرهنگی ساده، بهنوعی کالای لوکس تبدیل شوند. وقتی یک سنت، مثل مراسم عروسی یا جشنهای محلی، توسط شبکههای اجتماعی و رسانهها دیده میشود، فشار برای زیباتر و گرانتر برگزارشدن آن ایجاد میشود.
یعنی رسانهها و شبکههای اجتماعی نقش اصلی را دارند؟
تغییرات اقتصادی تأثیرگذار است. وقتی مردم قدرت خرید بیشتری پیدا میکنند، میخواهند مراسم و سنتها را به شیوهای نشان دهند که پیشرفت و سطح اجتماعی آنها را نمایش دهد. این باعث میشود سنتهای ساده، به سبک لاکچری یا تجملاتی تبدیل شوند.
این تجملگرایی، چه تأثیری روی خود جامعه دارد؟
این تجملگرایی چند جنبه دارد؛ یکی اینکه فاصله طبقاتی و نابرابری را ملموستر میکند. وقتی برخی خانوادهها مراسمشان بسیار تجملاتی میشود و برخی دیگر توانش را ندارند، این میتواند حس رقابت، حسادت و حتی فشار روانی ایجاد کند. از طرف دیگر، سنتها و رسوم از حالت عملی و اجتماعی خود خارج میشوند و بیشتر به نمایش تبدیل میشوند، نه به فرصتی برای تعامل و صمیمیت واقعی.
یعنی ارزش اصلی سنتها از بین میرود؟
دقیقاً، یا حداقل کمرنگ میشود. سنتها اصولاً برای تقویت همبستگی، انتقال تجربه و ایجاد هویت فرهنگی ایجاد شدهاند. وقتی همه چیز به لاکچری تبدیل میشود، بخشی از معنا و ارزش اصلی آن از بین میرود و ممکن است صرفاً یک فرصت برای خودنمایی و رقابت اجتماعی باقی بماند.
فکر میکنید آیا این تغییرات صرفاً نتیجه مدرنشدن جامعه است؟
نه فقط مدرنشدن، بلکه ترکیبی از عوامل است؛ جهانیشدن، شبکههای اجتماعی، اقتصاد مصرفی، و حتی تبلیغات و صنعت گردشگری فرهنگی. هر کدام از این عوامل بهنوعی فشار میآورند که سنتها نمایشی شوند. البته این به معنای ازبینرفتن سنتها نیست؛ آنها زندهاند، اما شکلشان تغییر کرده و گاهی از محتوای اصلیشان فاصله گرفتهاند.
راهحلی وجود دارد که سنتها هم زنده بمانند و هم از سادگی و اصالت خود دور نشوند؟
بله، اما این نیازمند تغییر فرهنگی و آگاهی اجتماعی است. مردم باید بفهمند که ارزش واقعی سنتها در صمیمیت، همبستگی و مشارکت است، نه در تجمل و نمایش. وقتی جامعه این پیام را جدی بگیرد، میتواند سنتها را به شیوهای اصیل و در عینحال شاد و زیبا اجرا کند، بدون اینکه به یک رقابت اجتماعی صرف تبدیل شوند.
یعنی باید آگاهی فرهنگی را در کنار توسعه اقتصادی و تکنولوژی تقویت کنیم؟
دقیقاً. بدون آگاهی فرهنگی، رشد اقتصادی و تکنولوژی میتوانند سنتها را به ابزار رقابت و نمایش تبدیل کنند. اگر آگاهی و آموزش فرهنگی همراه باشد، مردم میتوانند از منابع جدید برای غنیتر کردن سنتها استفاده کنند، نه برای تحریف یا فاصلهگرفتن از ارزشهای اصلی آنها.
به گزارش ایسنا، یلدا یعنی انارهای سرخ و برق شمعها، یعنی آجیلهای ساده و صدای خندههای بزرگترها و کوچکترها. فرقی نمیکند سفره ساده باشد یا پرزرقوبرق؛ نان خالی باشد یا بوقلمون، مهم، نور دلهاست که کنار هم میدرخشد. هر قصهای که گفته میشود، هر دستی که گرفته میشود، لحظهای که نگاهها با مهربانی همدیگر را لمس میکنند، همان یلدای واقعی است. این شب، تنها یک دقیقه اضافه بر بلندترین شب سال نیست، بلکه فرصتی است برای با هم بودن، برای همدل شدن، برای ساختن خاطرهای که سالها در قلبها باقی میماند و هر سال دوباره زنده میشود. یلدا، جشنی است برای آنکه بدانیم تجمل و زرقوبرق، تنها وقتی معنا دارد که با محبت و همدلی همراه باشد.
انتهای پیام


نظرات