• جمعه / ۲۳ تیر ۱۳۸۵ / ۱۳:۱۷
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8504-12259

«او وجدان كتاب در جامعه‌ي ماست» مراسم بزرگداشت كريم امامي در نخستين سالگشت درگذشتش برگزار شد

«او وجدان كتاب در جامعه‌ي ماست» 
مراسم بزرگداشت كريم امامي در نخستين سالگشت درگذشتش برگزار شد
مراسم بزرگداشت كريم امامي در نخستين سالگشت درگذشتش، عصر ديروز در خانه هنرمندان ايران برگزار شد. به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين مراسم، گلي امامي - مترجم و همسر كريم امامي - به پنج كتاب تاليفي و ترجمه امامي كه در سال گذشته در غيبت جسمي‌اش منتشر شده، اشاره كرد و از رونمايي اين آثار در اين مراسم خبر داد. سپس عبدالحسين آذرنگ - مترجم و فعال حوزه نشر - درباره سهم كريم امامي در نشر سخن گفت و اظهار داشت: كريم امامي در سال 1347 از حوزه روزنامه‌نگاري به قلمرو نشر و ويرايش مهاجرت كرد و تا پايان عمر در اين عرصه ماندگار شد. اما او از تجربه‌هاي پيشينش نبريد و از آن‌ها در خدمت ويرايش استفاده كرد و با بهره از تسلط به زبان انگليسي و توانايي ذهني و دقت در ويرايش و توليد كتاب وارد بخش ويرايش انتشارات فرانكلين شد كه به استانداردهاي جهاني نشر نزديك بود. او به‌رغم چند مانع بزرگ در نشر در مدت كوتاهي توانست تشكيلات راكد آن‌جا را به كار اندازد و با جذب عده‌اي علاقه‌مند، توليد كتاب را به استانداردهاي جهاني نزديك سازد. وي با بيان اين مطلب كه امامي در نشر استانداردگرا بود و به اين دليل زدوبندچي‌ها نتوانستند با او كار كنند، افزود: اگر بخواهيم عنوان متواضعانه‌تري به كار ببريم، او در نشر سبك امامي را داشت و كمال‌جويي را در نشر تا حد استانداردهاي آن پيش برد. ذوق هنري، وجدان كاري و وسواس او در اين كار را در كم‌تر كسي مي‌توان يافت و حالا يك سال است از ميان ما رفته. جاي خالي او بيش‌تر حس مي‌شود و اين پرسش را به ذهن مي‌آورد كه نظام آموزشي ما چگونه مي‌خواهد جاي استادي با آن توانايي‌هاي چندوجهي را پر كند. آذرنگ تصريح كرد: بعد از مرگ امامي بسياري او را ستودند و القاب گوناگوني به وي دادند، ولي القاب بر او نمي‌افزايند؛ او نه بنيانگذار ويرايش است و نه معلوم است كه ويرايش فني را چه كساني با چه هدفي استفاده مي‌كنند. اين القاب نابه‌جا جايگاه او را در نشر مخدوش مي‌كند؛ اما به طور قطع او نخستين دوره روشمند ويراستاري را راه ‌انداخت و كوشيد بهترين‌ها را براي موسسه سروش تربيت كند. وي با اشاره به تدوين شيوه‌نامه نشر به عنوان كاري كه امامي انجام داد، متذكر شد: شيوه‌نامه در نشر مثل قانون اساسي براي يك كشور است؛ تا شيوه‌نامه‌اي در نشر به وجود نيايد، زمينه‌هاي اختلافات صوري در نشر از بين نمي‌رود. آذرنگ همچنين به دفاع كريم امامي از قانون كپي‌رايت و پيوستن به آن ياد كرد و افزود: اگر ما روزگاري به تجارت جهاني بپيونديم، آن‌وقت حرف‌هاي امامي درباره كپي‌رايت مشخص خواهد كرد كه تا چه اندازه او آينده‌نگر بوده و ابن‌الوقت‌ها چه كساني بوده‌اند. وي همچنين تصريح كرد: امامي تا پايان عمرش به نوشتن مقاله درباره نشر، ويرايش و نقدهاي مختلف پرداخت كه دقت‌ها و دلسوزي‌هاي نويسنده از صحنه رانده‌شده‌اي را تصوير مي‌كند كه او را وجدان كتاب در جامعه ما مي‌توان دانست. سپس علي خزائي‌فر - مترجم - با اشاره به كتاب «گتسبي بزرگ» با ترجمه كريم امامي، يادآور شد: كارنامه امامي در ترجمه از انگليسي به فارسي شايد به دليل اشتغال به كارهاي متفاوت به تعبير خودش چشمگير نيست، ولي حرف‌هاي او در باب ترجمه باارزش است و حاوي ذوق و دقت و مبتني بر عقل سليم؛ او درباره ترجمه آن‌طور كه فكر مي‌كرد مي‌نوشت و اسرار كارش را صادقانه براي خواننده‌اش فاش مي‌كرد. وي با اشاره به سير تحول روش‌هاي ترجمه در 150 سال اخير در ايران گفت: در 150 سال اخير از نظر من در ترجمه ادبي شاهد سه روش بوده‌ايم: بومي‌گرايي، لفظ ‌گرايي و فارسي‌گرايي، كه منظور از لفظ ‌گرايي معناي منفي لفظ نيست؛ منظور گرايش مترجم به تعبير و لفظ نويسنده است كه اين روش دقت‌گراست. وقتي از سه روش نام مي‌بريم به اين معنا نيست كه با پايان يك دوره، دوره بعدي آغاز شد؛ بحث بر غلبه يك روش بر روش ديگر در دوره‌اي خاص است. خزائي‌فر ادامه داد: وقتي قالب‌هاي ادبي را به فرهنگي وارد مي‌كنيم، گرايش به بومي‌سازي غيرعادي نيست. جمعيتي از روشنفكران شكل مي‌گيرند و به متن اصلي قداست مي‌بخشند؛ اينان تعهد مترجم را به برگرداندن زبان مادري مي‌دانند. پس از آن‌كه ادبيات فارسي به ادبيات بومي گرايش يافت، گرايش به كلمات پخته عادي است. وي «گتسبي بزرگ» را بهترين نمونه روش ترجمه دقيق دانست و افزود: امامي به استناد نوشته‌هاي خودش از محدوديت‌هاي اين روش آگاه بود و نوآوري‌ها و تركيبات او ابتكاري نيستند؛ بلكه از دل زبان فارسي بيرون آمده‌اند. امامي در مقابل مترجم خود را به حفظ رنگ و بوي اصلي كلمات متعهد مي‌داند و خود او از تاثير اين كار در ترجمه كاملا آگاه است. او در پي ايجاد رنگ و بوي مشابه در كلمات نيست و اين قدرتي است كه در «گتسبي بزرگ» هست؛ اما روش آگاهانه او كم‌تر مورد توجه قرار گرفته و منتقد او را با صافي‌هاي ذهنش نقد كرده است. اين مترجم تاكيد كرد: امامي به ترجمه دقيق معتقد بود و مي‌دانست كه اين ترجمه چه هزينه‌اي دارد، بنابراين هر كس بخواهد به تاريخ ترجمه ادبي در ايران بپردازد، نسبت به ترجمه «گتسبي بزرگ» نمي‌تواند بي‌تفاوت باشد؛ چرا كه امامي با پافشاري بر روش خود نقدهاي زيادي را تحمل كرد، اما دقت را بر زيبايي و رواني‌ كار ترجيح داد. در ادامه برنامه بهمن جلالي - عكاس - نيز به نقل خاطراتش با امامي در انتشارات سروش و راه‌اندازي انتشارات زمينه پرداخت و گفت: امامي انساني چندوجهي بود؛ وجهي كه باعث نزديكي و آشنايي ما در 30 سال قبل شد، علاقه‌مندي هر دو ما به عكاسي بود. زماني كه او در انتشارات سروش رييس ما شد، بعد از بي‌مهري كه با او شد و از آن‌جا بيرون آمد، انتشارات زمينه را راه انداخت. در دوره‌اي كه معلوم نبود كار نشر به كجا مي‌رود، هزاران كتاب جلد سفيد منتشر مي‌شد. آن زمان اولين عكس‌هاي روزهاي انقلاب را كه گرفته بودم، پيش او بردم. او هم اطلاعيه‌ها و شعارهاي سياسي را جمع‌آوري،‌ انتخاب و لابه‌لاي عكس‌ها گذاشت و به صورت كتابي منتشر كرد. در عرض شش ماه اين كتاب دوبار چاپ شد و بعد توقيف شد و ديگر اجازه چاپ نيافت. كتاب ديگري كه انتشارات زمينه چاپ كرد، عكس‌هاي جنگ بود كه آن هم دوبار چاپ شد و بعد ديگر اجازه چاپ نگرفت. «عكاسي سياه و سفيد» كتاب ديگر بود كه يك‌ونيم سال وقت صرف آن شد؛ اين‌جا صفت كمال‌گرايي را به امامي مي‌دهم كه مي‌گفت بايد همه كار را خودمان بكنيم. بعد از چاپ اين كتاب دوربين‌هاي ديجيتال آمدند و اين كتاب هم كنار رفت. وي امامي را معمار كتاب دانست و توضيح داد: او مي‌دانست كه چگونه كتاب درست كند و چه چيز‌هايي را كنار هم بگذارد و كتاب شاخصي بيرون دهد. اشراف او بر كار نشر هم ستودني است. آخرين كتابي هم كه او منتشر كرد، كتاب «پنج نگاه به خاك» بود و او در شرايط خاص و بحراني توانست آن را منتشر كند. از پنج كتابي كه انتشارات زمينه منتشر كرد، چهار كتاب درباره عكاسي بود كه اين نشان از علاقه او به اين كار داشت. جلالي گفت: او عكاسي را به خوبي مي‌شناخت و حالا مجموعه بزرگي از عكس‌هاي امامي موجود است كه بايد آن‌ها را جمع‌آوري كرد. معروف‌ترين عكس او از سهراب سپهري است كه در خيلي جاها هم چاپ شده است. وي با بيان اين مطلب كه ما در برزخي افتاده‌ايم كه آدم‌هايي با منش بزرگ را از دست مي‌دهيم، ادامه داد: ما با بسياري از آثار اين بزرگان زيسته‌ايم، ولي امروز داريم به شكل‌هاي مختلف آن‌ها را از دست مي‌دهيم و جايگزيني هم برايشان نداريم. من كوشش كردم چيزهايي را از امامي ياد بگيرم، ولي هرگز نتوانستم سكوت او را ياد بگيرم. در اين 30 سال هرگز از خود دفاع نكرد و بي‌حرمتي را با سكوت رد كرد و ياد گرفتن اين موضوع براي من بسيار سخت است. آيدين آغداشلو - هنرمند نقاش - نيز در اين مراسم گفت: فرداي روزي كه مادرم درگذشت، دوستاني كه براي تسليت آمده بودند، مرا دوره كرده بودند. دوستي گفت الان وقت خوشي توست، درست نمي‌فهمي چه شده، يك سالي كه گذشت مثل همين الان چاي مي‌ريزي و حس مي‌كني او را مي‌خواهي؛ الآن و فوري مي‌خواهي، ولي آن‌وقت كسي نيست كه جوابت را بدهد؛ به اين دليل همدردي و همبستگي خود را با گلي امامي اعلام مي‌كنم. وي تصريح كرد: در اين‌جا به وجوه مختلف كريم امامي پرداخته شد، اما من مي‌خواهم به جايگاه او در مقام يك روشنفكر اشاره كنم. وقتي به مقالات او كه در دهه 40 در يك روزنامه انگليسي‌زبان چاپ مي‌شد بازگشتم، اول افسوس خوردم كه كاش فارسي بود تا تاثير بيش‌تري مي‌گذاشت، اما بعد خود را دلداري دادم كه ما يك قبيله‌ايم. وي يادآوري كرد: ‌اگر روزي مقالات او چاپ شود، نشان‌دهنده جريان سيال و پويايي خواهد بود. وقتي نقدهاي او را مي‌خوانم به اين مي‌انديشم كه يك روشنفكر باوقار، امين و درست و بدون جنجال چگونه مي‌نويسد و بعد فهميدم اين شيوه هميشگي اوست. او افزود: در دهه 40 با امامي آشنا شدم. اول به او ارادت يافتم، بعد ارادتم به تحسيني عميق تبديل شد كه حتا اگر نمي‌ديدمش، در ذهنم جاري بود و همواره حس عميق احترام را به او داشتم. سال گذشته با آن‌كه 65 سالم بود، اما خود را نزد او جوانكي فرض مي‌كردم؛ من در قياس با او هميشه جوانكي بودم. آغداشلو همچنين گفت: ‌هميشه از آدم‌ها چيزهايي در ذهن آدم مي‌ماند؛ اين مي‌شود كه آدم‌ها نمي‌ميرند. آدم‌هايي از نوع امامي، زندگي خود را در اطرافيانشان ادامه مي‌دهند و ادامه خواهند داد. او با اشاره به نقد امامي درباره «خسي در ميقات» جلال آل احمد متذكر شد: وقتي اين نقد را خواندم، تحسين من درباره او بيش‌تر شد كه در آن دوره درباره يكي از مبحث‌هاي روشنفكري معارض ايران، با مكاشفه و بازگشايي بخش‌هاي اساسي كتاب حرفي اساسي را زده است. آل احمد نويسنده توفاني بود كه نه تنها خودش در باب هر چيزي به سبك سارتر موضع مي‌گرفت، بلكه ديگران را هم وا مي‌داشت كه موضع بگيرند؛ در اين ميان چه‌طور كسي مي‌تواند مقاله‌اي به اين دقت و درستي بنويسد و يكي از نويسندگان دهه 40 را به نقد بكشد؟! وي افزود: به كرات از ظلم روزگار درباره امامي و اخراج او صحبت شده است، اما بايد گفت كسي نمي‌تواند كسي را از روشنفكر يا نويسنده بودنش اخراج كند. او مروج هنر پيشتاز بود و اداي پيشتازي را درنمي‌آورد. درباره نقاشي هم بسيار نوشت و وقتي قرار شد كه نقاشي‌هايم را در يك كتاب منتشر كنم، به نظر رسيد كسي غير از امامي نمي‌تواند اين مقدمه را بنويسد. او از بنيانگذاران نام «مكتب سقاخانه» براي سبكي از نقاشي بود. آغداشلو افزود: تفاوت ميان جلال‌ آل ‌احمد و ابراهيم گلستان با كريم امامي در اين بود كه هر دو آن‌ها با چالشگري و با شدت از موضعشان دفاع و معرفت را مخدوش مي‌كردند. آدم‌هايي را هم كه لازم نبود موضع بگيرند، به موضع‌گيري وامي‌داشتند. اما امامي اين‌گونه نبود. او الگوي روشنفكر محبوب و دلپذير من است. با او بودم، بسيار آموختم و لذت بردم و هر چه گفتم به قصد اداي دين بود. در اين مراسم كساني همچون داريوش شايگان، بهمن فرمان‌آرا، اميرحسن چهلتن، فرخنده آقايي، صفدر تقي‌زاده، ژاله آموزگار، فرزانه طاهري، عمران صلاحي و رضا كيانيان حضور داشتند. انتهاي پيام
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha