• دوشنبه / ۹ مرداد ۱۳۹۶ / ۰۱:۳۲
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 96050805139
  • خبرنگار : 71365

گفت‌وگو با داوود غفارزادگان

اثر هنری بوق تبلیغاتی نیست

اثر هنری بوق تبلیغاتی نیست

داوود غفارزادگان می‌گوید: باید پذیرفت که اثر هنری بوق تبلیغاتی نیست. هنر از تضادها و تناقض‌ها و تقابل‌ها می‌گوید. هنر سیاسی نیست اما سیاست را به چالش می‌کشد چون سیاست تا مغز استخوان انسان نفوذ کرده و ماده کار هنرمند، انسان است.

این داستان‌نویس در گفت‌وگو با ایسنا، درباره مطالبات اهل قلم و فرهنگ از مسئولان فرهنگی اظهار کرد:‌ مشکلات ما در حوزه ادبیات یکی دو تا نیست. یکی از مشکلاتی که در طول سال‌ها داشته‌ایم، مسئله ممیزی است. البته این موضوع در دولت‌های مختلف یکسان نبوده و با توجه به گرایش دولت‌ها و وزیر، تفاوت‌هایی داشته است. اما اصل قضیه همچنان پابرجاست و خواه ناخواه مشکلاتی ایجاد می‌کند. حتی در این شکل هم مساله باید قانونمند باشد و برخوردها با آثار و اشخاص شکل شخصی و تسویه حساب سیاسی به خود نگیرد. در هر حوزه‌ای چه قبول داشته باشیم چه نه، حتی قانونِ بد هم از بی‌قانونی بهتر است.

او در ادامه بیان کرد: اتفاقی که در وزارت ارشاد دوره آقای احمدی‌نژاد افتاد، فاجعه بود. وزارت ارشاد برای اقداماتش باید جوابگو باشد و مولف حق دارد بداند بر اساس چه اصلی از قانون اساسی و دیگر قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی با اثرش برخورد می‌شود؛ وگرنه مساله شکل شخصی و سوءاستفاده از قدرت به خود می‌گیرد و هرج و مرج به وجود می‌آید. ما قانون اساسی داریم و در چارچوب همین قانون باید امنیت‌ کاری و روانی داشته باشیم تا بتوانیم اثر هنری خلق کنیم که سود و نفع آن به جامعه برمی‌گردد. الان شما در تاریخ هزار و چندصدساله خود جز شاعران و نویسندگان و دانشمندان و علما چه چیزی برای فخر فروختن دارید؟ جواب به این سوال ساده، گمانم مساله را برای هر کسی از هر طیفی روشن می‌کند. اگر به فرض مثلا در قرن پنج و شش اداره ارشادی بود، ما الان چه چیزی برای خواندن و تفاخر داشتیم؟ از این گلستان و بوستان و مثنوی شریف و حافظ چه مقداری دست‌مان می‌رسید که بخواهیم به آن‌ها تفاخر کنیم؟
 
نویسنده‌ رمان «فال خون» افزود: نکته دیگر به فضای عمومی مسئولان برمی‌گردد. چرا همه فکر می‌کنند درباره ادبیات و هنر و موسیقی و سینما صاحب‌نظرند؟ پس چرا درباره فیزیک کوانتوم حرف نمی‌زنند و نظر نمی‌دهند؟ خلق یک رمان اصیل همان مقدار تخصص و دانش و تجربه لازم دارد که ساختن یک سفینه‌ فضایی. این نمی‌شود که هر شخصی خودش را در این زمینه صاحب‌نظر بداند. دوستان  خاصه در حوزه فرهنگ و هنر اگر مسئولیتی می‌پذیرند، حداقل کاری که می‌توانند بکنند این است که شناختی از حوزه کاری‌شان داشته باشند و گزنکرده نبرند. ادبیات و هنر قلمرو کاری مشخصی دارد.

غفارزادگان با بیان این‌که کارِ داستان نشان دادن است نه تعریف یا تکذیب کردن، اظهار کرد: ادبیات، آینه‌ جامعه است. آینه زشتی و زیبایی را یکسان نشان می‌دهد و با کسی که آینه دستش گرفته خصومت شخصی ندارد. حیطه‌ کاری ادبیات انسان است. انسان، هم جسم است و هم روح. روح از جسم و جسم از روح جدا نیست. ادبیات با کلیت انسان کار دارد و زوایای پنهان و تاریک انسان را کشف می‌کند. نمی‌شود برای این چارچوبی تعیین کرد و توقع داشت نویسنده موجود ابتر خلق کند. جامعه و حکومت باید قلمرو هنر و ادبیات را به رسمیت بشناسد و  برای این‌که آن را به رسمیت بشناسد، باید چارچوب کاری آن را بداند. ما این مشکل را فقط در میان مسئولان نداریم. هراز گاهی به فرض صنف پزشکان یا بقال‌ها و معلم‌ها و دیگران اعتراض می‌کنند که در فلان فیلم به ما توهین شده است. به این ترتیب نویسنده و هنرمند کاری برایش نمی‌ماند جز تعریف از صنف‌های مختلف. حکومت و برخی قشرها هم که تکلیف‌شان روشن است.

او ادامه داد: این صحبت ساده را باید پذیرفت که اثر هنری بوق تبلیغاتی نیست. هنر از تضادها و تناقض‌ها و تقابل‌ها می‌گوید. هنر سیاسی نیست اما سیاست را به چالش می‌کشد؛ چون سیاست تا مغز استخوان انسان نفوذ کرده و ماده کار هنرمند، انسان است. این‌ها پیش پاافتاده‌ترین صحبت‌ها درباره هنر و ادبیات است و اگر این صحبت‌های ساده را متوجه شویم جای کمی برای گله‌ها و نگرانی‌ها می‌ماند. البته من سویه‌ مثبت آن را گفتم والا فقط خواجه حافظ شیرازی خبر ندارد که دیوار کوتاه هنر و ادبیات شده بهانه دعواها و تسویه حساب‌های سیاسی. گویا برای کله پا کردن کسی وسیله‌ای بهتر و کم‌هزینه‌تر از داستان یک نویسنده نیست که در تنهایی خودش نشسته و قلم به تخم چشمش می‌زند به امید اعتلای زندگی و آدم‌ها و جامعه. من یک بار ندیدم برای کوبیدن یکی، از وزرات نفت یا مثلا صنایع اتومبیل‌سازی و اداره مخابرات استفاده کنند. وزارت ارشاد و اهل قلم شده‌اند مرغ عروسی و عزای گروه‌های سیاسی سهم‌طلب. گاه‌ آش آن‌قدر شور می‌شود که ما که پوست‌مان کنده شده، دل‌مان برای ارشاد می‌سوزد.

داوود غفارزادگان درباره حوزه نشر نیز گفت: به گمانم ناشرهای ما در چاپ آثار، رعایت توازن و تعادل را در  ادبیت اثر از دست داده‌اند و یک‌سره به چاپ کتاب‌های زرد روی آورده‌اند. یک نگاه سردستی به کتاب‌های نشرهای برند، مساله را روشن می‌کند. قبول دارم که ناشر باید سود ببرد تا سرپا بماند. این مساله به نفع منِ نویسنده هم هست که ناشرم به موقع حق تالیف را پرداخت کند و سرمایه و شوق برای چاپ کتاب بعدی‌ام داشته باشد. اما به چه قیمتی؟ به قیمت زیر پا گذاشتن تمام اصول در کار نشر؟ به قیمت رواج ابتذال و آسان‌پسندی؟ حالا دیگر به گمانم حرف از بازگشت سرمایه و کسب  سود معقول گذشته و کار به طمع‌ورزی و سوءاستفاده از اوضاع نابسامان ادبی رسیده که خود ما نویسنده‌ها هم در به وجود آمدنش بی‌تقصیر نبوده‌ایم. اغراق نیست اگر بگویم ادبیات ما از درون تهی شده است. گروه و باندبازی، کارگاه‌های داستان بی‌پشتوانه و فاقد دانش و تجربه، تحقیر و بایکوت در جایزه‌بازی‌ها و نبود فضای نقد سالم و درست شاید از دیگر علت‌ها باشد. حال دل‌نوشته و خاطره جای رمان، و قطعه ادبی جای داستان کوتاه را گرفته است.

این نویسنده سپس به مساله قراردادهای بین ناشر و نویسنده اشاره کرد و گفت: به داد این نویسنده‌ها برسید. این قراردادهایی که با مولف‌ها بسته می‌شود به شدت یک‌طرفه است. در این مورد مثالی می‌زنم. شش سال پیش ناشری کاری از من گرفت و در هزار نسخه چاپش کرد. این هزار نسخه در انبار ویل ناشر قصد تمام شدن ندارد. من نمی‌خواهم وارد مسائل دیگر شوم و بنا را بر راست‌گویی و درستکاری ناشر می‌گذارم. کتابت هیچ‌جا نیست. به ناشر می‌گویی تجدید چاپش کن، می‌گوید انبارم پر است. می‌گویی پس چرا کتاب در هیچ کتاب‌فروشی‌ای نیست؟ می‌گوید بازار خراب است،  یا کتابت را نمی‌خرند. می‌گویی کارم را پس بده، مال بد بیخ ریش صاحبش، بلکه هم تو قصد فروش نداری یا کارَت را بلد نیستی، من چرا باید چوب اهمال‌کاری شما را بخورم؟! می‌گوید بیا کتاب‌های مانده را بخر، تا کتابت را واگذار کنم. یعنی برای کتابی که شما پنج سال پای نوشتنش عمر گذاشتی و با مصیبت من بمیرم تو بمیری ۸۰۰ هزار تومان حق تالیف گرفتی، برو دو سه میلیون بده پسش بگیر. این کاری‌ است که همین اواخر من مجبور به انجامش شدم.

غفارزادگان ادامه داد: مسائلی از این دست میان ناشر و نویسنده کم نیست. نه قانون مشخص و مدونی و نه مرجعی برای رسیدگی وجود ندارد. ناشرها چون پای سرمایه در میان است، در این‌گونه موارد با هر عقیده‌ای کنار هم‌اند. ناشر خصولتی و خصوصی و دولتی چنان برادروار کنار هم می‌نشینند، تو گویی بهشت برین است و آزاده‌تر از این مردم، مردمی نیست. ولی چون نویسندگی در ایران حرفه‌ای نیست، یعنی نویسنده از طریق کارش ارتزاق نمی‌کند، نویسنده‌ها متفرق‌اند. چون پولی نیست که بر سر آن جنگ و جدل کنند. چون یاد گرفته‌اند با اسم مستعار برای تلویزیون و سینما بنویسند و پول خوب بگیرند و با اسم واقعی‌شان در ۵۰۰ نسخه بروند در کسوت روشنفکری و حرف‌های صد تا یه غاز. هر جا که پای کار مجانی و مفت در میان باشد آثار، بی‌ارزش و افراد بی‌قرب می‌شوند و اشخاص دودوزه‌باز و نویسنده‌نما جمع می‌شوند تا چشم سر و همسر را کور کنند. سنگ مفت گنجشک مفت _ همان‌طور که جمع شده‌اند _ با طیب خاطر پول برای چاپ کتاب‌شان می‌دهند. پای هر قراردادی امضا می‌گذارند، به هر ذلت و نکبتی تن می‌دهند و نقش سیاهی‌لشکر نوچه‌پرورها را بازی می‌کنند؛ تا مثلا املا انشایی از خودشان چاپ بزنند و در کافی‌شاپ‌ها مجالس سرور و شادمانی برپا کنند.

او  همچنین گفت: ناشرهای ما دیگر به نویسنده‌های واقعی نیازی ندارند، چون همین آقایان و خانم‌ها نقش نویسنده را با اشتیاق و بدون غر زدن برای‌شان  بازی می کنند و ویترین‌های‌شان را با نوشته‌های مبتذل و فاقد ادبیت‌شان پر می‌کنند و خواننده‌های‌شان را هم تربیت می‌کنند با همین کارهای مضحک و سهل‌الهضم تا نوکیسه‌های جامعه دزدزده از قافله خواندن هم عقب نمانند؛ افرادی که در کارگاه‌های بدلی با مدرس‌های بدلی و سواد و دانش بدلی تولید جمعی شدند برای سری‌دوزی. از سخن دور افتادم. حرفم این است هر کسی دلش به حال فرهنگ و ادبیات این مملکت می‌سوزد باید کاری بکند. از وزیر و وکیل بگیرید تا ناشر و نویسنده‌اش. این سرنایی است که از ده - دوازده سال پیش، خودِ همین نویسنده‌ها شروع کردند به زدن و اتفاقا اشخاص نامداری هم سرنازن این ماجرا بودند و هستند هنوز، صدایش حالا درآمده و گوش‌ها را کر می‌کند.

او درباره‌ دیگر مطالبات اهل قلم اظهار کرد: در قراردادها باید تجدید نظر صورت بگیرد و حقوق مولف و ناشر به طور یکسان  رعایت شود. بالاخره مرجعی باید باشد که نویسنده بتواند حق تالیف خود را از ناشر بگیرد، حتی همان مقدار ناچیز و شرم‌آور را. جایی باید باشد که نویسنده بتواند حاصل عمرش را از چنگ فلان حقه‌باز نجات بدهد. به جای این کارهای به‌ظاهر کم‌اهمیت اما تعیین‌کننده‌ وضع فرهنگ و ادبیات، باز از یارانه صحبت می‌شود. با این روش‌ها نمی‌توانید خواننده تربیت کنید. خواننده باید در میان خانواده و مدرسه و جامعه تربیت شود. به جای یارانه، کار فرهنگی بکنید. فکری به حال آموزش و پرورش‌تان بکنید. من معلم هستم و می‌دانم چه دارم می‌گویم. این یارانه‌ها در نهایت به جیب همان چاپچی‌ها می‌ریزد؛ نه هیچ‌کس دیگر. در آن طرف هم یعنی در مراکز دولتی مساله روشن‌تر از این حرف‌هاست. تعدادی چهره ثابت و شناخته‌شده آماده‌ بلعیدن پول‌های سرسام‌آورند. زنبیل به دست در نوبت گرفتن کارهای سفارشی‌اند. حالا دیگر کارها پررونق‌تر هم شده است. با پول ملت جایی سفارش کاری می‌دهد. طرف پول را می‌گیرد و یک کار مدیریت‌پسند تحویل می‌دهد. بعد همان کار در یک ناشر خصولتی با قرارداد خوب چاپ می‌شود و ارشاد هم زود و سریع مجوزش را صادر می‌کند. بعد فصل جوایر دولتی می‌رسد. این رفقا هم داورند، هم بررس‌اند، هم ممیز. برای هم کارگشایی می‌کنند و نوبت به سکه‌ها می‌رسد. ارشاد هم دارد نگاه می‌کند، چون بی‌دردسر است. این آقا یا خانم نویسنده ارزشی‌ است. چرا؟ چون پول و سکه درو می‌کند و مطابق سلیقه کار می‌نویسد. من خیلی صریح می‌گویم تا این مسائل جمع نشود، ادبیات ما وضعش از چیزی هم که هست بدتر خواهد شد؛ چه در بخش خصوصی چه در بخش دولتی.

غفارزادگان در پایان گفت: عملکردها مثل دو روی یک سکه است. وزارت ارشاد اگر می‌خواهد کاری بکند، در حوزه خودش حساب و کتاب داشته باشد. می‌ماند منِ نویسنده. می‌توانم دودوزه‌بازی کنم. می‌توانم در داوری حق‌کشی کنم. می‌توانم یکی را بایکوت و تحقیر کنم و برایش پاپوش بدوزم. می‌توانم به عنوان بررس در فلان نشر روی ارشاد دوره احمدی‌نژاد را سفید کنم. می‌توانم خودم را تا حد چماقدار یک ناشر پایین بیاورم. می‌توانم فرمایشی‌نویس بشوم. اما یادمان باشد ادبیات بی‌رحم است. سلوک نوشتن را رعایت نکنی، مفتضحت می‌کند؛ چنان که خیلی از مدعیان را ضایع کرد که هنوز پرده‌ها برنیفتاده است.

گفت‌وگو: فرزاد گمار - خبرنگار ایسنا

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha