به گزارش ایسنا، کارگاه داستانی با عنوان «چطور رنگی بنویسیم؟» سهشنبه ۱۴ شهریورماه در حاشیه پانزدهمین دوره «مهرواره شعر و داستان جوان سوره» در مشهد برگزار شد.
در این کارگاه علیاصغر عزتی پاک با بیان اینکه در ایران داستان پلیسی نمینویسیم و نمیخوانیم، گفت: این نوع داستانها را در کشور جزو ژانرهای زرد میدانیم، در حالی که آموزشهای گرانقدری برای نویسندگان دارد. در دورهای برخی ناشران رمانهای خوبی در این زمینه ترجمه کردند ولی با بیتفاوتی مخاطبان مواجه شدند و به همین دلیل این جریان را رها کردند.
او افزود: ذهن توطئهچین برای داستاننویس ضروری است و اگر چنین ذهنیتی در داستان اتفاق نیفتد خواننده دلسرد خواهد شد. در اغلب داستانهایی که به پانزدهمین «مهرواره شعر و داستان جوان سوره» ارسال شد، نثر، روایت و توصیف داستانها خوب بود اما نخ تسبیح در این گزارهها وجود نداشت. همه این ویژگیها جمع شدهاند تا قصه خوبی بگوییم اما متاسفانه در اغلب داستانها قصه نداریم.
عزتیپاک با اشاره به تاثیر داستانهای ترجمهشده بر نویسنده اظهار کرد: قبل از اینکه شروع به نگارش داستان کنیم، باید پیرنگ آن را در ذهن داشته باشیم. اما ذهن داستاننویسان ما به قدری تنبل شده است که پیچیدگیهای داستانی را رعایت نمیکنند. بخشی از این مسأله به دلیل تاثیری است که در دورهای داستانهای آمریکایی بر نویسندگان ما گذاشته است. در ترجمه بخش بزرگی از داستان ریزش میکند و چیز زیادی از آن باقی نمیماند. به همین دلیل داستانهای ما که تحت تاثیر آن فضاست حرفی برای گفتن ندارند. اگر همه ادبیات ما به سمت ادبیات غربی برود، خواننده ایرانی را از دست میدهد و تا چند سال آینده خواننده ایرانی نخواهیم داشت.
ساسان ناطق نیز در این جلسه با اشاره به ضرورت آشناییزدایی در داستان گفت: آشناییزدایی موضوعی کلی مرتبط با داستانهای این دوره و گذشته است. ما همیشه با یکسری مسائل روبهرو هستیم که همیشه به دلیل تکرار از کنار آنها به ساده میگذریم. سعی کنیم از روزنه جدید و نگاه بدیع به این موضوعات تکراری نگاه کنیم تا اثر خوبی خلق شود.
او با طرح این پرسش که شگفتی و حسبرانگیزی لازم و مورد انتظار خواننده چیست و توانمندی هنر و ادبیات در خروج این موضوعات روتین کجاست، افزود: برای ماندگاری باید جامه نو به این موضوعات بپوشانیم و این هم فقط با هنر و ادبیات میسر است. چند داستان در این دوره به موضوع جنگ میپردازد. با گذشت چندین سال از جنگ جهانی هنوز درباره آن رمان نوشته و فیلم ساخته میشود. تاریخ زمانی ماندگار میشود که در قالب رمان و فیلم بیان شود.
ناطق با اشاره به تبدیل برخی از از رمانهای معروف به فیلم گفت: در این آثار چه وجود داشته که به فیلم تبدیل شدهاند؟ قطعا در این دسته از آثار نویسندهها به لایههای زیرین توجه کرده و مخاطب را به توجه به این سمت سوق دادهاند.
او ادامه داد: برخی از کارها ماندگار شدهاند، ماندگاری این رمانها نه فقط برای نویسندگان آنها بلکه برای به تصویرکشیدن چهرههای نو از زوایای مختلف است. آنها عادتهای معمول و قواعد رایج را به هم زدهاند و دنیای جدیدی را به وجود آوردهاند. ما با تکرار و طرح موضوعات تکراری به جایی نمیرسیم و این تکرار موفقیتی را نصیب ادبیات امروز نمیکند.
او بر ضرورت توجه نویسندگان به عنصر گفتوگو تاکید کرد و گفت: گفتوگو از عناصر پیشبرنده داستان است. داستاننویس نباید با حرفهای اضافی مخاطبش را خسته کند. علاوه بر این، میتوان از گفتوگو استفادههای دیگر کرد مانند ایجاد حس تعلیق و کشمکش در داستان، مانند کاری که جواد افهمی در «سوران سرد» ایجاد کرد. اینجاست که مخاطب به زیرکی نویسنده پی میبرد.
ناطق با اشاره به به بخشی از ضعفهای داستاننویسی اظهار کرد: پایانبندی نیز از دیگر ویژگیهای یک اثر خوب است. متاسفانه گاه داستانهایی را میبینیم که استخوانبندی خوبی دارند، اما پایانبندی مناسبی ندارند.
مجید قیصری نیز در ادامه این نشست گفت: داستان باید ما را به یک کشف برساند؛ یا خواننده باید به این کشف برسد یا شخصیت داستان. متاسفانه گاه داستانها تخت هستند و چیزی دست مخاطب را نمیگیرد؛ این در حالی است که نویسنده باید مجتهد باشد و به این مقام برسد. نویسنده اگر از نشانههایی که میبیند و حوادث دور و بر خود به کشفی نرسد و شهودی نداشته باشد، مخاطب نیز از آن لذتی نمیبرد. نویسنده چیزی را کشف میکند که دیگران به آن نرسیدهاند. برای رسیدن به این مقام به مقدماتی نیاز است. نویسنده باید تجربه زیستی داشته باشد و از اساطیر ایران، همچنین قرآن و ادبیات جهان آگاه باشد.
او خاطرنشان کرد: به استثناها فکر نکنیم. بهترین راه تقویت عقبه است. یکی از مشکلاتی که در کارهای امروز وجود دارد، نبود عطر و بوی ایرانی در کارهای داستانی است. به جای اینکه مدام آثار ترجمهشده بخوانیم، وقت بگذاریم و تاریخ بیهقی، تاریخ بلعمی و شاهنامه بخوانیم. غالبا این دست کشفها و نوبرانهها در داستانهای ما وجود ندارد. داستان باید یک تجربه بزرگ انسانی را منتقل کند؛ آیا داستانهای ما این ویژگی را دارند؟
این نویسند با تاکید بر توجه بیشتر داستاننویسان جوان به جملات ابتدایی داستانها گفت: جمله اول مانند نارنجکی است که در صورت مخاطب منفجر میشود. نیاز به مقدمهچینی نیست، جمله اول قلاب ماهیگیری است. اگر مخاطب این طعمه را گرفت که هیچ؛ اگر نه به سراغ دیگر جملات میرود.
قیصری اظهار کرد: نویسنده باید مجتهد باشد و به مقام اجتهاد برسد؛ چیزهای جدید کشف کند و خواننده را به کشف برساند.
انتهای پیام
نظرات