به گزارش ایسنا، شاید برای نسل سوم و چهارم انقلاب درک رشادت‌های رزمندگان و خانواده‌های آن‌ها تا حدودی غیرقابل باور باشد یا فکر کنیم این قشر تمایل چندانی به شنیدن این خاطرات نداشته باشند، اما نشستن پای صحبت‌های این رزمندگان موجب تغییر نگاه جوانان و نوجوانان نسبت به مقوله جنگ و دوران دفاع مقدس می‌شود و شاید اگر روزی مجددا شرایط فراهم شود این جوانان و نوجوان جزء اولین کسانی باشند که برای حضور در جبهه‌های حق علیه باطل دواطلب می‌شود

حضور جوانان دهه شصتی و دهه هفتادی  در دفاع از حرم و دفاع از امنیت کشور گویای این ادعا است، جوانان ولایی ایران زمین گوش به فرمان فرمانده معظم کل قوا هستند و هرکجا از آنان درخواست کمک شود با جان و دل به کمک می‌شتابند.

پس از گذشت سال‌ها از دوران جوانی و جنگ هنوز هم صدایش پر از انرژی، امید و صلابت است، چنان جنگ را روایت می‌کند که احساس می‌کنی اکنون در جبهه حضور دارد ، گاهی صدایش خش‌دار می‌شود و سکوت می‌کند، شاید دارد خاطرات آن دوران رادر ذهنش مرور می‌کند.

کرونا موجب شد نتوانیم، به صورت حضوری در خدمت این رزمنده و فرمانده دوران دفاع مقدس باشیم، بنابراین مصاحبه به صورت تلفنی هماهنگ شد، برخلاف آنچه تصور می‌کردم این رزمنده با روی گشاده و با حوصله مثال‌زدنی پاسخگوی تمام سوالات و کنجکاوی‌ها من در خصوص دوران ایثارگری‌اش در جبهه‌های جنگ بود.

رزاق قاسم‌پور یکی از رزمندگان و فرماندهان دوران دفاع مقدس است که از ابتدای شروع جنگ تحمیلی در دفاع مقدس حضور داشت، گرامیداشت هفته دفاع مقدس شرایطی را فراهم کرد تا پای صحب‌های این رزمنده بنشینیم.

دوران کودکی و نوجوانی

در یک خانواده پرجمعیت در شهرستان فارسان از توابع چهارمحال و بختیاری متولد شدم، مادرم خانه‌دار و پدرم کاسب بود و بر روی تربیت اسلامی و لقمه حلال تاکید ویژه‌ای داشت، هفت بردار و دو خواهر دارم، تحصیلات خود را تا قبل از آغاز جنگ تحمیلی تا پایه هفتم ادامه دادم، هم‌اکنون ۵۷ سال سن دارم و بازنشسته سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستم.

ورود به جبهه

در سن ۱۹ سالگی بنا بر اطاعت از فرمان امام خمینی(ره) از روزهای ابتدایی جنگ تحمیلی وارد جبهه شدم، خانواده‌ام هیچ‌گونه مخالفتی برای حضور من و سه برادر دیگرم در جبهه نداشتند، هشت سال در جبهه‌های حق علیه باطل در کنار سایر رزمندگان به دفاع از مرز و بوم کشور جنگیدم و در این مدت حدود ۹ بار در عملیات‌های مختلف اعم از فتح‌المبین، والفجر مقدماتی، خیبر، کربلای ۵، والفجر ۸ و ... مجروح شدم، اما هر بار پس از مجروحیت و بهبودی پرقدرت‌تر از همیشه عازم جبهه‌ها شدم و تا پایان دوران دفاع مقدس در جبهه حضور داشتم.

آزادسازی خرمشهر

اوایل حضور در جبهه و در سال ۶۰ در منطقه شوش دانیال در عملیات فتح‌المبین حضور داشتم، در این عملیات تعداد زیادی از نیروهای عراقی با رشادت رزمندگان به اسارت نیروهای ایرانی درآمدند، همچنین سه عملیات برای آزادسازی خرمشهر انجام شد و در نهایت جوانان غیرتمند ایرانی توانستند خرمشهر را از دشمنان باز پس بگیرند، این مسئله در حالی رخ داد که صدام گفته بود اگر ایران خرمشهر را آزاد کند کلید بصره را تحویل ایران می‌دهم.

یکی از عوامل اصلی پیروزی مردم ایران در جنگ‌تحمیلی و آزادسازی خرمشهر وحدت و انسجام بین نیروهای مردمی، سپاه، بسیج و ارتش بود، زمانی که خرمشهر آزاد شد تمام رزمندگان با اشک شوق سر بر سجده گذاشتند، با این که می‌دانستند دشمن پایتک سنگینی را بعد از این پیروزی انجام می‌دهد.

پس از آزادسازی خرمشهر زمانی که رزمندگان  به سمت آبادان حرکت می‌کردند دشمن با شلیک خمپاره بسیاری از رزمندگان را شهید و مجروح کرد، جدا شدن سر برخی از رزمندگان در پی شکلیک خمپاره، واقعه روز کربلا را برای ما یادآوری می‌کرد، رزمندگان تا لحظات آخر رسیدن به فیض شهادت ندای یا مهدی ادرکنی را تکرار می‌کردند.

چرایی انتخابش به عنوان فرمانده عملیات آزادسازی خرمشهر

اکثر فرماندهان دوران دفاع مقدس از جمله شهید باکری، شهید کاظمی، شهید خرازی و ... جوان بودند، امام خمینی(ره) به جوانان اعتماد داشت، جوانان در دوران دفاع مقدس غیرتمندانه در جبهه‌ها حضور پیدا کردند و پیروزی‌های بزرگ را رقم زدند که لازم است مسئولان برای حل مشکلات کشور به جوانان اعتماد کنند.

جوانان در طول هشت سال جنگ تحمیلی با دست خالی و با وجود تحریم‌های ظالمانه جنگ را به بهترین نحو در سایه مقام معظم رهبری اداره کردند، در آن دوران در کشور حتی توان تولید سیم‌خاردار نیز وجود نداشت، اما جوانان با تکیه بر توان داخلی حماسه آفریدند.

در برخی از عملیات‌ها جوانان از دشمنان تانک، اسلحه و .. به غنیمت می‌گرفتند و علیه خود آن‌ها استفاده می‌کردند.

خاطره‌ای از دوران دفاع مقدس

  عملیات والفجر ۸ یک عملیات حساس در آب و خاک این کشور بود، بنابراین رزمندگانی که قرار بود در این عملیات شرکت کنند باید آموزش‌های لازم از جمله غواصی را می‌دیدند، رزمندگان چهارمحال و بختیاری برای آموزش غواصی به مدت ۴۵ روز در استخر شهدای اصفهان به صورت شبانه‌روزی تمرین می‌کردند.

پس از اتمام آموزش مراسمی برای اختتامیه دوره آموزشی برگزار شد و از مسئولان چهارمحال و بختیاری برای دیدن توانمندی رزمندگان استان در این مراسم دعوت شد، در این مراسم رزمندگان با پرچم «لا اله الا الله» از سکوی پرش سه متری به آب با عمق شش متر پرش انجام می‌داند و این صحنه‌ها برای تمامی افراد حاضر بسیار غرورآفرین بود.

در عملیات والفجر ۸، منطقه فاو با رشادت رزمندگان آزاد شد و ۷۲ هزار عراقی نیز به اسارت درآمدند، دوران دفاع مقدس برای تمامی رزمندگان خاطرات خوشی را رقم زد تا سالیان سال در ذهنشان باقی ماند.                                    

ازدواج

بارها خبر مجروحیت من توسط برخی از افراد منافق به مادرم منتقل می‌شد و در برخی مواقع به دروغ به مادرم خبر شهادتم را می‌داند، مادرم پشت تلفن به آن‌ها می‌گفت مگر جان پسر من ارزشمندتر از جان امام‌حسین(ع) بود که در راه اسلام فدا شد، مادرم همواره به تقدیر الهی راضی بود.

تا قبل از پایان جنگ تحمیلی تمایلی برای ازدواج نداشتم، زیرا تمام وقت من در جبهه و برای دفاع از کشور صرف می‌شد، همچنین در این دوران بارها مجروح شدم و نمی‌خواستم با ازدواج باری بر دوش همسر آینده‌ام بگذارم، بنابراین پس از پایان جنگ ازدواج کردم.

هم‌اکنون سه فرزند دارم که خوشبختانه تمامی آن‌ها در زندگی خود انسان‌های موفقی هستند، قطعا لقمه حلال و تربیت دینی نقش بسیار موثری در تربیت نسل صالح و شایسته دارد.

امروز اگر مجددا جنگی رخ دهد، خودم و فرزندانم مطیع امر رهبر برای حضور در جبهه و دفاع از اسلام و خاک کشور هستیم.

انتهای پیام