• جمعه / ۳ تیر ۱۳۹۰ / ۱۳:۴۲
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 9004-01152

در چهاردهمين نشست «عصر روشن» بررسي شد: نقش پاتوق‌هاي ادبي كه تنها به ادبيات مي‌انديشند، نه ملاحظات سياسي، اقتصادي و ارتباطات

در چهاردهمين نشست «عصر روشن» بررسي شد:
نقش پاتوق‌هاي ادبي كه تنها به ادبيات مي‌انديشند، نه ملاحظات سياسي، اقتصادي و ارتباطات

چهاردهمين نشست «عصر روشن» با موضوع «نقش پاتوق‌هاي ادبي در ادبيات معاصر» برگزار شد و در آن، با اشاره به برگزاري پاتوق‌ها، نشست‌ها و انجمن‌هاي ادبي در دهه‌هاي 40 و 50 مطرح شد كه در آن پاتوق‌ها فقط آثار ادبي و شعرها معيار بودند، نه چيزهاي ديگر.

به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در چهاردهمين نشست «عصر روشن» كه عصر روز گذشته (پنجشنبه، دوم تيرماه) برگزار شد، عليرضا بهرامي كه اجراي اين جلسات را برعهده دارد، با اشاره به اهميت برگزاري انجمن‌ها، كانون‌ها، جمع‌ها و پاتوق‌هاي ادبي، اظهار كرد: ما شنيده‌ايم كه پاتوق‌هاي ادبي در نسل‌هاي قبل از ما با استقبال بيشتري مواجه بوده است. اين سال‌ها ما بيشتر، نوع وابسته به حاكميت و مجازي‌اش را تجربه كرده‌ايم كه جاي پاتوق‌هاي ادبي را گرفته‌اند؛ اما به نظر مي‌رسد كه اكنون ميلي به بازگشت به اين محفل‌ها وجود دارد.

او با اشاره به شعرخواني برخي شاعران در اين جلسه، بيان كرد: كساني كه در اين نشست شعر مي‌خوانند، اكنون يا در گذشته به نوعي عضو يا مدير كانون‌ها و محفل‌هاي ادبي بوده‌اند.

در ادامه‌ي اين نشست، كريم نجف‌زاده ـ شاعر ـ چند شعر كوتاه سپيد و يك غزل را خواند و با اشاره به شروع كار خود از مجله‌ي «جوانان» زير نظر عليرضا طبايي، گفت: بسياري از كساني كه اكنون در غزل مطرح هستند، كار خود را از همين مجله شروع كرده‌اند.

همچنين پوريا سوري ـ شاعر و روزنامه‌نگار ـ يك شعر آزاد و يك غزل خواند و اظهار كرد: من هم دلم براي نشست‌هاي ادبي تنگ مي‌شود؛ اما براي رونق اين جلسات بايد ما مطبوعاتي‌ها كار رسانه‌يي دقيق‌تري انجام دهيم تا استقبال از اين نشست‌ها بيشتر شود.

بهرامي نيز در ادامه، با طرح اين موضوع كه آيا ما به پاتوق‌هاي ادبي نياز داريم يا نه؟ گفت: فكر نمي‌كنم كه محفل‌گرايي به ذات، مذموم باشد، بلكه نوع استفاده از آن مهم است.

در ادامه‌ي اين نشست، بهاره جهاندوست چند ترجمه‌ي شعر را از شاعراني مانند «اي اي كامينگز» و «لارينس ساسون» خواند.

در ادامه‌ي چهاردهمين نشست «عصر روشن» بهرامي از فرهاد عابديني ـ شاعر و برگزار‌كننده‌ي جلسات ادبي «كانون ادبي شعر معاصر» ـ پرسيد، با توجه به اين‌كه شما با پايداري، جلساتي ادبي را در بيش از 15 سال شكل داده‌ايد و برگزار كرده‌ايد آيا با اين ديدگاه موافقيد كه جلسه‌ها و كانون‌هاي ادبي را يك حلقه از زنجيره ادبيات معاصر بايد بدانيم كه حلقه‌هاي ديگر آن‌را عنصرهايي چون پديدآورندگان، ناشران، رسانه‌ها، مخاطبان و جايزه‌ها تشكيل مي‌دهند و اگر اين كانون‌هاي ادبي كم‌رونق باشند، جريان ادبيات با نبود توازن و نوعي خلاء روبه‌رو مي‌شود؟

عابديني در پاسخ، با اشاره به روند شكل‌گيري «كانون ادبي شعر معاصر» بيان كرد: ما هنگامي كه تصميم گرفتيم با سه دوست ديگر، اين جلسات را برگزار كنيم، كمي با جلسات ادبي آشنايي داشتيم كه بيشتر با شعرخواني و موسيقي همراه بود و خيلي هم جدي نبود؛ اما در آذرماه 1374 كه گروه شعر معاصر را برپا كرديم، مبنا را بر اين گذاشتيم تا كساني كه در اين جلسات هستند، چيزي ياد بگيرند. بنابراين جلسات را دو قسمت كرديم؛ قسمت نخست، سخنراني از بزرگان ادب بود كه درباره‌ي شعر حرف مي‌زد و نخستين جلسه را «عبدالعلي دستغيب» با موضوع «هايدگر و شعر» و دومين جلسه را «داريوش آشوري» با موضوع «زبان شعر» برگزار كردند. در انتهاي قسمت نخست، جلسه‌ي پرسش و پاسخ بود و قسمت دوم جلسه شامل شعرخواني مي‌شد.

اين شاعر تأكيد كرد: در اين جلسات كه ما حدود 16 سال است آن را برگزار مي‌كنيم، كساني مانند «محمد حقوقي»، «منوچهر آتشي»، «حميد مصدق»، «حميد رفيعي» و «عمران صلاحي» سخنراني داشتند. در برخي جلسات نيز نقد كتاب شعر و گاهي داستان را در دستور كار داشتيم كه مي‌خواهيم كتابي را شامل 20 سخنراني و شعرخواني شاعران منتشر كنيم.

او با اشاره به نقش برگزاري اين جلسات، گفت:‌ برگزاري اين جلسات سبب مي‌شد، جوانان با كساني كه آرزو داشتند آن‌ها را ببينند، مانند «محمدرضا شفيعي كدكني» يا «محمد حقوقي» از نزديك ديدار كنند و اين موضوع باعث مي‌شد، مشكل دست‌نيافتني بودن اين آدم‌ها براي شاعران برطرف شود. همچنين شاعران در جلسات به‌خاطر شعرخواني و نقد آثارشان، اعتماد به نفس بيشتري مي‌يافتند و راحت‌تر مي‌توانستند شعرهاي خود را بخوانند.

عابديني همچنين اظهار كرد: ما پيش از سال 1388، مكان بزرگي را در اختيار داشتيم، اما بعد كمي شرايط براي ما سخت شد و مجبور شديم، براي هر جلسه، جداگانه مجوز برگزاري بگيريم و از پيش، نام سخنرانان را معرفي كنيم. در نتيجه، اكنون جلسات را كوچك‌تر و در محل ديگري برگزار مي‌كنيم.

او تاكيد كرد: با برگزاري اين جلسات در عمل ديده‌ايم كه حركتي مؤثر بوده و اگر كتابي كه درباره اين جلسه‌ها در حال انتشار است چاپ شود، آن را مي‌توان تقريبا چكيده‌ي‌ شعر سال‌هاي نيمه دهه 1370 و دهه 1380 دانست.

در ادامه، بهرامي اين پرسش را طرح كرد كه آيا قبول داريد، جلسات ادبي در اين سال‌ها كم‌رونق شده‌اند؟

عابديني در پاسخ گفت: در دهه‌هاي 40 و 50 بيشتر جنجال بود تا آن‌كه افراد چيزي ياد بگيرند، اما ما اكنون جلسات زيادي داريم كه برخي از آن‌ها جدي هستند و برخي نيستند.

او در پايان سخنانش دو شعر را براي حاضران در جلسه خواند.

در ادامه‌ي اين نشست، ضياءالدين خالقي ـ شاعر ـ چند شعر خواند و در پاسخ پرسش بهرامي كه چرا در گذشته، او بيشتر در نشست‌ها و نشريه‌ها ادبي حضور داشته و اكنون كمي كم‌فروغ‌تر است، گفت: در آن سال‌هاي ائايل دهه 70، فضا كمي آلوده شده بود و بيش از آن‌كه شعر حرف بزند، هياهوها حرف مي‌زد و اين فضا با روحيه‌ي من هماهنگ نبود. در نتيجه، ترجيح دادم منزوي باشم و به تناوب شعرهايم را چاپ كنم.

خالقي كه اعلام كرد، هم‌اكنون يك كانون ادبي را روزهاي چهارشنبه در «پارك شهر» برگزار مي‌كند، در پاسخ به اين پرسش كه هم‌دوره‌يي‌هاي شما به متفاوت‌گويي معروف شده و محفلي را شكل داده بودند، اكنون چه شده‌اند؟ بيان كرد: آن‌ها همديگر را حمايت مي‌كردند، اما اين محفل‌ها به‌گونه‌اي بود كه فقط يكديگر را ببينيم و از يكديگر تعريف كنيم و به بقيه توجه نكنيم؛ ولي من اين روحيه را نداشتم. البته من هم دوست داشتم معروف شوم، اما اين راه را دوست نداشتم. همه‌ي آن‌ها اكنون از هم دور هستند و يكديگر را قبول ندارند، چون بنيان آن محفل‌ها، چيز ديگري بود و آخر و عاقبت آن نيز اين‌گونه شد.

در ادامه‌ي اين نشست، عليرضا راهب چند شعر را از كتاب «دو استكان عرق چهل‌گياه» خود خواند و از شكل‌گيري دوباره كارگاه شعر خود در هفته‌هاي آتي در فرهنگسراي هنر (ارسباران) خبر داد.

در ادامه و در ابتداي بخش پاياني اين نشست، بهرامي گفت كه دوست داشتيم در اين نشست ميزبان علي دهباشي هم باشيم كه در سال‌هاي گذشته، جلسه‌هاي ادبي بسياري را برگزار كرده است، اما ايشان بايد امروز در مراسم نكوداشتي براي استاد منوچهر ستوده در شمال كشور شركت مي‌كرد و به همين دليل، نتوانست در جلسه‌ي ما حاضر شود. همچنين طبق اعلاني كه داشتيم قرار بود، احسان عباسلو ـ مدير سراي اهل قلم وزارت ارشاد ـ در جلسه‌ي ما حاضر باشد كه ساعاتي پيش، از طريق همسرش اطلاع داد كه نمي‌تواند در جلسه حضور يابد.

او با بيان اين‌كه حضور ايشان مي‌توانست به تنوع بحثي ما كمك كند، چراكه بسياري از نشست‌هاي ادبي در چند دهه‌ي اخير در مجموعه‌هاي مربوط به نهادهاي رسمي از جمله فرهنگسراها شكل گرفته و برگزار شده‌اند، متني را كه درباره‌ي شكل‌گيري انجمن‌هاي ادبي و پاتوق‌هاي مجازي و ويژگي‌هاي مثبت و منفي آن‌ها نوشته بود، براي حاضران خواند.

او گفت: از گستره‌ي عميق تاريخ که بگذريم، در همين چند دهه‌ي گذشته، آنقدر دستخوش تحول بوده‌ايم که بسياري از نشانه‌هاي زندگي روزمره، به خاطره‌هايي نوستالوژيک تبديل شده‌اند. اين تغييرها را در حوزه‌ي وسايل ارتباطي بيش از هر زمان ديگر مي‌توان ديد و همچنين تغييرهايي که به تبع آن، در زندگي آدمي پديد آمده است.

وي ادامه داد: کاربران اينترنت در بيش از يك دهه پيش، سايت‌هاي اينترنتي با همت‌هاي شخصي افراد و البته با گرافيک‌ها و قابليت‌هاي ساده را به‌خاطر دارند که براي نخستين‌بار، آثار ادبي، بويژه شعرهايي را به نمايش گذاردند که همزمان، علاوه بر ارائه‌ي آن‌ها به مخاطب، امکان دريافت ديدگاه حسي يا نقد فني او را هم در حد چند خط، فراهم کرده بودند. اين نوع فعاليت، بعدها و با گسترش وبلاگ‌نويسي و ظهور سرويس‌دهندگان مختلف وبلاگي با پسوندهاي متنوع و خدمات رايگان، جايگاه جدي‌تري به خود اختصاص داد تا آنجا که يکي از خبرگزاري‌هاي تازه‌تأسيس کشور که اتفاقا آن‌ها هم از شکل سنتي تلکس به روش ارائه‌ي اخبار از طريق اينترنت رو آورده بود، سنگ بناي برگزاري بزرگداشت‌هاي مجازي بزرگان ادبيات را هم به بهانه‌هايي مانند سالروز تولد يا درگذشت آن‌ها، بنيان نهاد. اين انجمن‌ها و گردهمايي‌هاي مجازي، به دلايلي که محاسن آن‌ها محسوب مي‌شود، روزبه‌روز پيشرفته و جاافتاده‌تر شدند.

بهرامي در ادامه با برشمردن تشريحي محاسن انجمن‌هاي ادبي مجازي، اظهار كرد: البته انجمن‌هاي ادبي مجازي (اينترنتي) هم مانند هر اختراع دست بشر، در کنار حسن‌هاي خود، عيب‌هايي را هم به همراه داشته که گاه عوارضي را نيز به مصرف‌کنندگان آن منتقل کرده است.

او سپس برخي معايب اين‌گونه انجمن‌هاي ادبي را برشمرد و در پايان گفت: با همه‌ي اين اوصاف، انجمن‌هاي ادبي اينترنتي، با همه‌ي محاسن و معايب به نظر نمي‌رسد كه هيچ‌گاه به‌طور تمام، جايگزين شکل سنتي انجمن‌ها شوند و همان‌گونه که تصور مرگ کتاب با ظهور تلويزيون و راديو نادرست از آب درآمد، انجمن‌هاي ادبي با حضور فيزيکي اعضا نيز گاه به مطلوبي خاطره‌انگيز و خواستني بدل مي‌شوند، چراکه انسان در همان مظاهر زندگي‌اش هم چند سال پس از آن‌که آپارتمان‌نشيني را به سند مدرنيت تبديل کرد، براي خانه‌هاي قديمي و تمام ويژگي‌هايش دلتنگ شد و به‌دنبال مفري براي بازگشت به گذشته گشت. پس به انجمن‌هاي ادبي مجازي نيز بايد به‌عنوان يک امکان مکمل نگريست که بودنش برخي از خلأها را پر مي‌کند، اما هيچ‌گاه نمي‌تواند جايگزين تمام و کمالي باشد. هرچند اين‌گونه انجمن‌ها در پس گرايش‌هاي مقطعي، حتا در جذب بخش‌هايي از ديدگاه‌هاي کلاسيک و بعضا مقاوم دانشگاهيان نيز ولو در حوزه‌ي نقد ادبي حضورش را ثابت کرده است، اما همواره با همان تهديدي مواجه بود که از آن به‌عنوان تغيير وسايل ارتباطي ياد کرديم. روزگاري اينترنت، ابزارهايي مانند تلگراف را به انباري تاريخ فرستاد، حالا در چهل سالگي‌اش، حتا اي‌ميل را در تهديد امکان‌هاي ارتباطي جديدي چون فيس‌بوک، توييتر و مانند آن مي‌بيند که شکل‌هاي به‌هنگام‌تري از ارتباط‌هاي فردي و جمعي را به نمايش مي‌گذارند.

به گزارش ايسنا، بهرامي در ادامه، از عليرضا طبايي ـ شاعر و متقد ادبي ـ خواست تا درباره‌ي نوع، كيفيت و شكل جلساتي حرف بزند كه معروف است به دوره‌هاي طلايي ادبيات، يعني سال‌هاي دهه‌هاي 1340 و 1350 و همچنين تفاوت‌هاي اين جلسات را با اكنون و آنچه امروز از دست رفته است، توضيح دهد.

طبايي در اين‌باره بيان كرد: مي‌خواهم با تيتري كه شما جلسه را با آن آغاز كرديد، حرف بزنم. «پاتوق‌ها»، «نشست‌ها» و «انجمن‌هاي ادبي» هر كدام بار معنايي خاصي دارند. من در گذشته‌هاي دور روزگاري كه نوجواني‌ام را آغاز كردم، شاهد برگزاري برخي انجمن‌ها بودم و نام برخي را نيز شنيده بودم. مانند جلساتي كه در حضور «شاهزاده افسر»، «بديع‌الزمان ‌فروزان‌فر»، «صادق سرمد»، «دكتر مهدي حميدي» يا «ملك‌الشعراي بهار» در تهران برگزار مي‌شد. در خراسان نيز انجمن‌هايي از سوي «اديب پيشاوري» و «جواد پيشاوري» برگزار مي‌شد.

او ادامه داد: در تهران، جلسات گوناگوني بود كه برخي از آن‌ها بسيار معروف بودند، مانند همان كه شاهزاده افسرميرزا به نام «انجمن افسر» برگزار مي‌كرد و در آن روزگار، كساني چون «فروغ»،‌ «نادر نادرپور» و «سيمين بهبهاني» تازه كار خود را آغاز كرده بودند و در اين جلسات شعر را به اقتراح مي‌گذاشتند و شعرهايي را از سعدي يا خاقاني مي‌خواندند. بعد هم شاعران، شعرهاي خود را مي‌خواندند. اين جلسات تا روزگار ما در نزد شاعران برگزار مي‌شود. براي مثال، «غزل تاجبخش» انجمني دارد به نام «غزل». همچنين در 25 سالگي من جلسه‌اي به نام «كلبه سعد» بود كه يكي از شاهزاده‌هاي قاجار كه خانمي بود، آن را برگزار مي‌كرد. من‌ «حسين منزوي»، «مشفق كاشاني»، «مهرداد اوستا» و «رها» را براي نخستين‌بار در آ‌نجا ديدم؛ اما بعد، آن قسمت اقتراح ادبي، بررسي و نقد كمرنگ‌تر شد و به امروز رسيد كه نشاني از آن نيست.

طبايي همچنين با اشاره به برگزاري انجمن‌هاي ادبي در شهرستان‌ها، گفت: در شهرستان‌ها انجمن‌هايي مانند انجمن «دانشوران» از سوي «عادل خلعتبري» برگزار مي‌شد و در شهرهاي مختلفي مانند شيراز، خراسان، خوزستان، كرمان، كرمانشاه، رشت و اصفهان انجمن‌هاي ادبي برگزار مي‌شدند كه در گذشته، تأثيرگذار بودند.

او در ادامه به برپايي پاتو‌ق‌هاي ادبي در كافه‌ها نيز اشاره و عنوان كرد: يكسري پاتوق‌هايي بودند كه در كافه‌ها برگزار مي‌شدند، مانند «گروه اربعه» كه از سوي «صادق هدايت» و دوستان او، يعني «انور خامنه»، «مسعود فرزاد» و «مجتبي مينوي» در «كافه نادري» برگزار مي‌شد. در «كافه فيروز» نيز «جلال آل احمد» و «غلامحسين ساعدي» مي‌آمدند و چون جلال آل احمد در روزهاي دوشنبه مي‌آمد، ديگران نيز در همان روز مي‌آمدند. «اسلام كاظميه» و شاعران جوان‌تر هم مانند «محمدرضا فشاهي»، «غلامحسين سالمي»، «نادر نادرپور»، «اسماعيل شاهرودي» را نيز من در آنجا ملاقات كردم. در اين پاتوق‌ها درباره‌ي مسائل ادبي بحث مي‌شد. چيزي كه در آن سال‌ها وجود داشت و اكنون هم هست، اين بود كه در شهرستان‌ها بيشتر ادبيات خلق مي‌شد و پايگاه بودند و در تهران بيشتر درباره‌ي ادبيات بحث مي‌شد و آثار نقد مي‌شدند. يادم مي‌آيد كه در اين جلسات «احمد اللهياري» كه تازه شعر خواندن را شروع كرده بود، شعرهايش را براي آل احمد مي‌خواند و او راهنمايي‌اش مي‌كرد. من هم در آن موقع، مي‌آمدم و فقط گوش مي‌كردم.

اين شاعر با اشاره به برگزاري نشست‌هاي ادبي در آن سال‌ها، اظهار كرد: نشست‌هاي ادبي در جاهايي برگزار مي‌شد كه امروز از آن‌ها به‌عنوان فرهنگسراها نام مي‌برند و آن زمان «كاخ جوانان» نام داشتند. در كانون‌هاي دانشجويي مانند دانشگاه تهران و دانشگاه ملي نيز شب‌هاي شعر برپا مي‌شد. من، «محمدعلي سپانلو»، «نادرپور»، «آتشي» و «منزوي» در اين جلسات شعر مي‌خوانديم.

او با اشاره به برگزاري نشست‌هاي ادبي در مجله‌ي جوانان، گفت: در آن زمان، در جلساتي كه در مجله‌ي جوانان برگزار مي‌شد، مانند مجالس ترحيم نبود كه فقط از آدم‌ها تعريف كنند، بلكه انتقاد و بحث و نظر بود و هيچ نظر شخصي داده نمي‌شد.

وي ادامه داد: اين يكي از نقص‌هاي جلسات امروز است كه هر كسي، نشسته اسمش را بخوانند و برود و كاري به شعر ديگران ندارد. اگر هم اسم او را نخوانند، ناراحت مي‌شود؛ اما آن زمان اين‌گونه نبود. مي‌گفتيم هر كسي كه خودش تشخيص مي‌دهد كار شاخصي دارد، بيايد و بخواند؛ اما كساني مانند «محمد مالمير» كه از شاعران بسيار خوب بود و در جواني و اوج شكوفايي فوت كرد، در اين جلسات فقط چند شعر خود را خواند. هر كسي در اين جلسات مي‌آمد، فقط نيامده بود برود بالاي منبر.

او افزود: من تلاش مي‌كردم در جلسات «جوانان» اين‌گونه نباشد كه به ديگران بها داده نشود و فقط گروهي خودشان را مطرح كنند. در تنظيم صفحات ادبي مجله‌ي «جوانان» نيز تلاش مي‌كردم، اين شرايط فراهم باشد. همچنين مهم نبود كه چه كسي از كجاست و از چه شهري است، فقط شعر براي ما مهم بود، چپ و راست بودن او مطرح نبود، معيار ما شعر بود. «سپيده كاشاني»، «نصرالله مرداني»، «محمدعلي بهمني» و «حسين منزوي» كه هريك اكنون چهره‌هاي نام‌آوري هستند، نخستين شعرهاي خود را در آنجا آغاز كردند.

طبايي با بيان اين‌كه در پاتوق‌ها، نشست‌ها و انجمن‌ها فقط شعر معيار بود، گفت: در اين جلساتي كه برگزار مي‌شد، فقط شعر معيار بود و ملاحظات ديگر مطرح نبود. ملاحظات سياسي، مالي و آشنايي مهم نبودند و پابه‌پاي خواندن اشعار، نقد و بررسي هم انجام مي‌شد. از سوي ديگر، شاعران نظر كساني را كه مطرح مي‌شدند، قبول داشتند، يعني اگر من شاعر نوجواني بودم و شعري مي‌خواندم و كسي انتقاد مي‌كرد، «دكتر خانلري» بود كه ما همه او را قبول داشتيم.

وي در ادامه بيان كرد: جوان‌ترها و كساني كه مورد ارزيابي قرار مي‌گرفتند، ارزش دود چراغ خوردن‌ها را سرسري نمي‌گرفتند و همين فضا، كسي مانند «شهريار» كلاسيك‌سرا را واداشت تا شعر نو بسرايد، يعني اين تفكر باعث مي‌شد كه ما تفاوت نگاه‌ها را بپذيريم؛ اما متأسفانه همه امروز درصدد نفي هستند. به قول «شاملو» واقعا روزگاري بود كه شاعر شاخه‌اي از جنگل مردم بود و اگر امروز حرفي بزنيم كه حرف مردم نيست، آن‌ها آن را نمي‌خوانند.

او همچنين اضافه كرد: اگر كلمات زير هم رديف شوند و در آن‌ها، چيزي از روح مردم و نياز زمانه نباشد، شعر خوانده نمي‌شود. اكنون حرفي از جنس چيزي كه مردم مي‌خواهند، نيست. مجموعه شعر من را بخوانند كه چه؟

در ادامه‌ي اين نشست، بهرامي اين پرسش را طرح كرد كه دستاورد ادبي جلسات آن روزگار و فضاها و انجمن‌ها در به‌وجود آوردن شعر ناب چگونه بود؟

طبايي در پاسخ، اظهار كرد: از خروجي اين بحث‌ها مي‌شد دريافت كه ارزش آثار كجاست و نقص‌ها كجاست، يعني در اين جلسات نقص‌ها از چند جهت معلوم مي‌شدند و از نظر كلام، فرم و دستور برطرف مي‌شدند. براي مثال، در روزگاري كه مباحثي مانند «درختان ايستاده مي‌ميرند» مطرح بود، اگر كسي حرفي به‌جز اين مي‌زد، از او مي‌پرسيدند كه تو كجا ايستاده‌اي كه اين حرف‌ها را مي‌زني؟ براي مثال «م. آزاد» كه از شاعران متعهد بود، با «شهرام شاهرخ» دعوايش شده بود كه اين مزخرفات چيست كه تو مي‌گويي؟ اما امروز من وبلاگ مي‌زنم و هرچه مي‌خواهم در آن مي‌نويسم و از آنجا كه همه خودشان را كامل مي‌دانند، هرچه دوست دارند، در آنجا مي‌نويسند و كسي هم نيست كه آن‌ها را نقد كند؛ اما در روزگار ما، شعر كه مي‌نوشتيم كسي مانند «فريدون توللي» شعرها را اصلاح مي‌كرد و وقتي او كلمه‌اي به من مي‌آموخت، من ساعت‌ها به اين كلمه فكر مي‌كردم و برايم ارزش داشت.

او ادامه داد: وقتي در روزگار ما كسي براي گذشتگان ارزش قائل نيست، اين‌گونه مي‌شود. در حالي كه گذشتگان ما پر از نوپردازي هستند. شاعراني مانند «نظامي» و «هاتف اصفهاني» پر از نوآوري هستند. نتيجه‌ي اين بي‌توجهي‌ها اين مي‌شود كه كتاب‌هاي ما بي‌مخاطب مي‌مانند و فروش نمي‌روند. سينماي ما هم همين‌طور مي‌شود.

كامران محمدي – نويسنده – نيز كه در اين نشست حضور داشت، اين پرسش را از طبايي پرسيد كه عابديني گفت، در سال‌هاي 1340 تا 1350 هياهوسالاري وجود داشت، آيا اين‌گونه بود؟

طبايي بيان كرد: متأسفانه در شعر سال‌هاي 1340 تا 1350 و در فضاي ادبي آن سال‌ها، جو هياهوسالاري وجود داشت؛ اما ما در كنار اين هياهوها خلق آثار زيبايي از شاعران بزرگ را هم مي‌ديدم.

در بخش پاياني اين نشست، بهرامي با بيان اين‌كه برگزاري اين جلسات براي ما رويكرد عملي و نظري داشت، گفت: برگزاري اين جلسه نشان داد كه ما در اين جلسات مي‌توانيم دوستاني را ببينيم كه سال‌هاست آن‌ها را نديده‌ايم و اين‌گونه جلسات حتما زايش دارند.

او همچنين اين پيشنهاد را مطرح كرد كه جمع‌خواني‌هايي با حضور شاعران برگزار شود و از عليرضا طبايي خواست كه خود آغازگر اين حركت باشد.

انتهاي پيام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha