جهاددانشگاهی به همت پژوهشگران زبده و با تجربه خود، افتخار تولید چندین سند بالادستی در حوزههای اشتغال، گردشگری و آمایش را در سالهای اخیر داشته است. آرش قهرمان، عضو پژوهشکده گردشگری جهاد دانشگاهی طی یادداشتی تحت عنوان «ملاحظهای برای افزایش بهرهوری در تولید و کاربست اسناد بالا دستی پژوهشی» در صدد پاسخ به این سوال است که چگونه میتوان ظرفیتهای بهرهوری در حوزه استناددهی به این تولیدات را افزایش داد و چگونه تولید یک سند مدیریتی میتواند مرجعیت علمی برای تدوینکنندگان آن به همراه داشته باشد.
وی در این یادداشت آورده است: «یک رکن مغفول در تنظیم سند بالادستی و حتی پیادهسازی یافتههای پژوهشهای ساده، ظرفیتسازی برای متقاعد نمودن بهرهبرداران در بهرهبرداری از آن است. سندی که اشتراک نظر و اجماع واقعی برهر هزینهای که تولید شده باشد، به بوته فراموشی سپرده خواهد شد.
داستانسرایی یا تدوین روایت تلاش یک رهبر برای قابل فهم و پذیرش نمودن یک رویا در یک سیستم است. رویا است که به مثابه یک آرمان مشترک انسجام و کار تیمی را میسر میکند، به مسیر حرکت معنا میبخشد و کنش اعضا را از جستجوی انتفاع مستقیم و مادی به سمت انتفاعهای غیرمستقیم و غیرمادی سوق میدهد. این رویای مشترک است که به اهداف و ارزشهای ذینفعان در چهارچوب موضوع مطالعه انسجام میبخشد و چرایی یک مسیر را توجیه میکند.
نقش مسئول پروژه، تسهیلگر اجتماعی در متقاعدسازی ذینفعان در نظام انتفاع موضوع مطالعه است؛ حتی اگر بخشی از این ایده در طرحهای پژوهشی پژوهشکده مورد توجه قرار گیرد، وجه تمایز برجسته و درخشانی در جذب بهتر کلان طرحها را برای ما پدید خواهد آورد؛ چراکه در این رویکرد تیم تحقیقی افزون بر تولید محتوا یا پژوهش مورد نظر، التزام و همراهی خود به پس از پژوهش را نیز نشان میدهد و پیشنیاز کاربست یافته را هم به کارفرما معرفی میکنند.
مسئله دیگر در تولیدات پژوهشی با چگالی بالا این است که معمولا دامنه توجه مدیر در هجمه اطلاعات مختلف بسیار کمتر میشود. این کاهش به معنی گذر سریع از مطالب بدون مطالعه دقیق آنها و در نهایت تاثیر گذاری کمتر آنها است. پس چاره کار چیست؟ «تولید محتوای تعاملی» که به آن الگویی در فرایند تولید گفته میشود که کاربر با شیوههایی بیش از مطالعه با محتوا ارتباط برقرار میکند؛ به این معنی که تلاش میشود مخاطب خود را در دامنه توجه شما ببیند و احساس کند در این تولید یا بهینهسازی آن مشارکت داشته است.
برای مثال میتوان تجربه کلان پروژه توسعه کمی و کیفی زیارت را که در اوایل دهه ۱۳۹۰ اجرا شد، با همین ملاحظات مرور کنیم. این طرح به لحاظ بودجه و نظام پشتیبان سیاستگذار هیچ محدودیتی نداشت و بالغ بر ۳ میلیارد تومان هزینه پژوهشی ـ ستادی آن بود؛ استانداری و سازمان مدیریت نیز پشتیبان آن پروژه بودند؛ اکنون پس از حدود یک دهه از آن پروژه میتوان این سوال را پرسید که چگونه میتوانست به دستاوردهای بیشتری برسد و مرجعیت سیاستگذاری و اجرا در حوزه زیارت و گردشگری مشهد را داشته باشد؟
در نهایت روایتپردازی با کمک تصویرسازی محقق شده و باعث میشود الگوها، روندها و تغییرات سادهسازی و آشکار شوند. همچنین این روند کمک میکند که بهرهبردار بتواند با محصول نهایی پروژه رابطه حسی و عاطفی برقرار کند.
انتهای پیام


نظرات