• دوشنبه / ۱۸ دی ۱۴۰۲ / ۱۱:۱۲
  • دسته‌بندی: خراسان رضوی
  • کد خبر: 1402101812741
  • خبرنگار : 50081

/کتاب‌و کتابخوانی/

تزریق اکسیر امید به نوجوان آینده‌ساز ایرانی با کتاب «الماس در تاریکی»

تزریق اکسیر امید به نوجوان آینده‌ساز ایرانی با کتاب «الماس در تاریکی»

ایسنا/خراسان رضوی نوجوانان آرزوهای زیادی دارند و بسیار مهم است که خانواده‌ها حامی آنان باشند، نوجوان را جدی بگیرند، با آن‌ها دوست باشند و آن‌ها را نیز درک کنند و نویسنده کتاب «الماس در تاریکی» آروزهای دوران نوجوانی را به خوبی مطرح کرده و نوجوانان با مطالعه کتاب به اهمیت صبر و پشتکار برای رسیدن به آرزوها و اهداف خود نیز پی می‌برند.

نویسنده کتاب از دغدغه خود برای نوشتن این کتاب چنین عنوان می‌کند «که پسر نوجوانم به فضا علاقه‌مند است و گاهی شگفتی‌های فضایی مانند باران الماس را برایم عنوان می‌کند». «از سویی، اوضاع اقتصادی جامعه باعث شد که به فکر تلفیق موضوع جدی و لازم احیای امید در جامعه بیافتم و هیجان‌های باب میل نوجوانان را روایت کنم». «داستان، ایده‌ای ذهنی دارد؛ هر چند باور دارم محقق‌ شدن آن محال و دور از ذهن نیست.»

نویسنده اثر در مورد ضرورت نوشتن داستان از پزشکان و دانشمندان ایرانی این‌گونه می‌گوید که خودباوری رمز موفقیت یک جامعه است و متاسفانه رسانه‌های بیگانه در جهت عکس، سعی در سیاه‌نمایی دارند. بنابراین حیاتی است که قشر مهم و آینده‌ساز نوجوان با واقعیت توانمندی خویش مواجه شده و به پیشرفت فکر کند، چراکه داستان با درون‌مایه فکرپروری است.

نویسنده کتاب معتقد است که امید و خودباوری رمز پیشرفت جوامع انسانی است و تزریق این اکسیر به نوجوان آینده‌ساز ایرانی لازم و ضروری است. کتاب «الماس در تاریکی» از جایی آغاز می‌شود که سه هم‌کلاسی به نام‌های علی، صدرا و طاها با هم دوست هستند و طرحی را به معلم‌شان، آقای محبی ارائه می‌دهند.

کتاب «الماس در تاریکی» به قلم سمانه اخوان به رشته تحریر درآمده و موضوع اصلی این داستان در خصوص کار و تلاش است. کتاب «الماس در تاریکی» داستان رنج‌های زنی به نام رعنا است که سعی می‌کند با وجود سختی‌ها به زندگی ادامه دهد. او پسری بیمار دارد که پزشکان تقریبا از او قطع امید کرده‌اند. همسر رعنا امیر نام دارد و او نیز زیر فشاری که بیماری پسرشان به آن‌ها وارد کرده، دارد له می‌شود.

‌در این داستان چشم صدرا از ناحیه شبکیه آسیب می‌بیند و هر لحظه امکان این وجود دارد که چشم خود را از دست بدهد. رعنا، مادر صدرا و امیر، پدر او، تمام تلاش خود را می‌کنند تا فرزندشان سلامتی خود را به ‌دست آورد. این داستان در مورد طرح ارائه شده این بچه‌ها و چشم‌های آسیب‌دیده صدرا است.

در بخشی از کتاب آمده است؛ علی پشت میز همیشگی نشست و با کتاب‌هایی که روبه‌رویش چیده بود، مشغول شد. اما فقط ورق می‌زد. بی اینکه کلمه‌ای از آن‌ها را بخواند. نگاهش بین سطور کتاب می‌چرخید، اما در دلش چیز دیگری می‌گذشت. در دلش می‌گفت نباید همه چیز تمام شود. مگر می‌شود آن همه تحقیق، آن همه شوق، آن همه تصمیم، هیچ نتیجه‌ای نداشته باشد. یعنی همه را باید فراموش کرد؟ حس می‌کرد آرزوها و اهدافش بین سطور این کتاب‌ها زندانی شده‌اند و قرار نیست از دل این کتاب‌ها چیزی بیرون بیاید. چیزی که به درد علی، صدرا، طاها و دیگر مردم این جهان بخورد.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha